]چرا؟والله ما که فقط رو تخت بیمارستان بودیم! حالا نمیدونم اون جا شیطونی میکردم یا نه!!!
]چرا؟والله ما که فقط رو تخت بیمارستان بودیم! حالا نمیدونم اون جا شیطونی میکردم یا نه!!!
ايول داري خيلي باحال بودیه روز با خواهرم نشستیم و یه تصمیم شیطونی گرفتیم...
نشستیم نامه های عشقولانه نوشتیم و از طرف دختر ها و پسر های همسایه برا هم فرستادیم...
آخ آخ تصور کنین چیییی شد تو آپارتمان...
اوضاع به هم ریخت حسابی
ایولیادمه وقتی بچه بودم خونمون تو آپارتمان بود ما هم طبقه دوم بودیم
من شبها کیسه فریزر آب می کردم از بالکن مینداختم رو سر مردم
اه اه،حالم به هم خورديادتونه بچگي جوجه رنگي مي خريديم؟
من هميشه جوجه هام صورتي بودن
يه بار خواستم جوجه مو بشورم، گرفتمش زير آب و هيييييييي به قول معروف سابيدمش خواستم تميزه تميز بشع،
بيچاره شكمش پاره شد دل و رودش زد بيرون
خيلي گريه كردم
با نمک بودمن 5 ساله که بودم میخواستم یه ماهی بخت برگشته رو آرایشش کنم بد چون لیز بود گذاشتمش زیر قالی چند تا مشتم زدم تا خشک بشه بعد ورش داشتم خودکارو کردم تو چشش رژم زدم بهش گذاشتمش تو تنگ دیدم حرکت نمیکنه رفتم به مامان گفتم کل قضیه رو هم تعریف کردم......له شدم
تا همین یکی دو ساله پیشم با پسرای های خاله و عمو که کوچیکشون 4 سال ازم بزگ تره کتک کاری داشتیم (با دخترا بازی نمیکردم زودی قهر میکردن) البته الانم کم شرارت ندارم
منم یه بار جوحه عمل کردم وقتی 10 سالم بود
این خیلی باحال بو.....د !!مادرم میگه بچه بودی ازت غافل میشدیم میرفتی خاک باغچه رو میکندی کرم خاکیا رو در میاوردی بوس میکردی. توجیهت هم این بود که خیلی نرم هستن
مادرم میگه بچه بودی ازت غافل میشدیم میرفتی خاک باغچه رو میکندی کرم خاکیا رو در میاوردی بوس میکردی. توجیهت هم این بود که خیلی نرم هستن
چقدر صادقی که این یه دونه دروغت یادت موندهمن یه دفعه که بچه بودم قبل از نهار دروغی به مامانم گفتم دست هام رو شستم.
در صورتی که نشسته بودم
دیگه هیچ شیطونی ای یادم نمیاد که براتون تعریف کنم