شیطنتهای کودکیتون رو واسه بچه ها تعریف کنید!!!!

BALB

عضو جدید
بچه مثبت!

بچه مثبت!

خاطرات همه دوستانو خوندم ولی نمیدونم چرا من از این خاطرات ندارم :(احتمالا من بچه مثبت بودم :biggrin:
 

eng jahantigh

عضو جدید
man bache akhare khoneam
dadasham 3sal a man bozogtare hamoghe dawash mishod to kodakestam miumad mano
mibord tarafo bezanam
tarafam miraf dadash bozargasho miuword
on wagh man ba dadash bozorgedawam mishod
akharesham zakhmo zili miumadam khone.
7salam bod docharkhamo bordam ro shirwoni
ke ro tizie shirwoni docharkhesawari konam
25 ta rade zakhm ro datsame
37 ta rade zakhm ro ahame
 

eng jahantigh

عضو جدید
alan 24 salame 24 barabar a bachegiyam sheiton taram
3sal ish a manbae abe helale ahmar rafam bala
sarparaste garha a dase man nazdik bod ghash kone
2sal pish charkhaye mashine nazer projaro baz kardam ro ajor
mashin ba dozgir
3ta ekhtare katbi to parwandame akhe
ba motor raftam daneshga
 

eng jahantigh

عضو جدید
5shanbe shaba to bashgah mobareze dashtim bazande sham midad
on moghe 6 salam bod
raeese clupe sorkhposhta bodam
tamome derkhtaye meidon ghale eee ham bodam
way be hale kasike shakhe mishkas ya barg mikand
 

Maryam.Silent

عضو جدید
کاربر ممتاز
من 5 ساله که بودم میخواستم یه ماهی بخت برگشته رو آرایشش کنم بد چون لیز بود گذاشتمش زیر قالی چند تا مشتم زدم تا خشک بشه بعد ورش داشتم خودکارو کردم تو چشش رژم زدم بهش گذاشتمش تو تنگ دیدم حرکت نمیکنه رفتم به مامان گفتم کل قضیه رو هم تعریف کردم......له شدم
 

Maryam.Silent

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا همین یکی دو ساله پیشم با پسرای های خاله و عمو که کوچیکشون 4 سال ازم بزگ تره کتک کاری داشتیم (با دخترا بازی نمیکردم زودی قهر میکردن) البته الانم کم شرارت ندارم
منم یه بار جوحه عمل کردم وقتی 10 سالم بود
 

eng jahantigh

عضو جدید
3 salam bod ro paye mamim to taxi neshase bodam
albate mami wast neshase bod
ranande baghiye pole mosaferaro midad aghab man migereftam
piyadeshodim gir dadam be mami ke mikham wasat bastani bekharam(wase khodadamam na wase mami)
bad mami fahmid a koja pol owordammmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmm
 

eng jahantigh

عضو جدید
akh akh roze awale madrese
zang tafri khord
manam kifamo bardashtam beram khone
madresamon diwaresh fanc bod
dar base bod a fanc raftam bala
modir pamo gereft ke biya pain
bache alan miufti
goftam welam ko zang khorde mikham beram
welam nakard manam ba pa kobidam to soratesh
welam kard raftam khone mami
mano bargardond
 

negin jo0on

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه روز با خواهرم نشستیم و یه تصمیم شیطونی گرفتیم...
نشستیم نامه های عشقولانه نوشتیم و از طرف دختر ها و پسر های همسایه برا هم فرستادیم...
آخ آخ تصور کنین چیییی شد تو آپارتمان...
اوضاع به هم ریخت حسابی:D
ايول داري خيلي باحال بود;);)
 

negin jo0on

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يادتونه بچگي جوجه رنگي مي خريديم؟
من هميشه جوجه هام صورتي بودن
يه بار خواستم جوجه مو بشورم، گرفتمش زير آب و هيييييييي به قول معروف سابيدمش خواستم تميزه تميز بشع،
بيچاره شكمش پاره شد دل و رودش زد بيرون
خيلي گريه كردم
اه اه،حالم به هم خورد:mad:
 

negin jo0on

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من 5 ساله که بودم میخواستم یه ماهی بخت برگشته رو آرایشش کنم بد چون لیز بود گذاشتمش زیر قالی چند تا مشتم زدم تا خشک بشه بعد ورش داشتم خودکارو کردم تو چشش رژم زدم بهش گذاشتمش تو تنگ دیدم حرکت نمیکنه رفتم به مامان گفتم کل قضیه رو هم تعریف کردم......له شدم
با نمک بود
ایول;)
 

piton

عضو جدید
من که بچه بودم خیلی مظلوم بودم هوووووووم
سیطونی نکردم
 
آخرین ویرایش:

negin jo0on

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:Dبجه که بودم،خیلی دوست داشتم فرش رو بزنم بالا وزیرش ... کنم
 

mah68

عضو جدید
کلاس اول بودم که معلممون رفت مرخصی زایمان یه معلم جدید اوردن که فک کنم نمی دونست ما کلاس چندمیم اومد دیکته بگه باچنان سرعتی می گفت که همه هنگ کرده بودن منم با کلی تقلبو فلش بک:D به صفحات قبلی دفترم بالاترین نمررو گرفتم 14 اومدم خونه دست پیش گرفتم به بابام گفتم برو مدرسه کلاس منو عوض کن این معلم جدیده هیچی بلد نیست:mad:
 

T_BAG

عضو جدید
تا همین یکی دو ساله پیشم با پسرای های خاله و عمو که کوچیکشون 4 سال ازم بزگ تره کتک کاری داشتیم (با دخترا بازی نمیکردم زودی قهر میکردن) البته الانم کم شرارت ندارم
منم یه بار جوحه عمل کردم وقتی 10 سالم بود

تو چقدر آدم خشنی هستی:w00::w00::w00:

:w01:باید تنبیهت کنم : http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=207648&highlight=تنبیه+دختر&page=2

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=207648&highlight=تنبیه+دختر&page=3
 

elahe66

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکیشو می گم ....
جنگ 77 رامین و مریم( مهران مدیری و ...) بوووووووووووووووووود؟یادتونه؟ همیشه تو رویاهام این بود که اینا دست همو بگیرن مریم دستشو بندازه دور بازوی رامین .... :w18:
رابر استرانگ بووووووووووووووود کارتونه .... همیشه فک می کردم کاش میشد من و رابر با هم باشیم! تازه با سوباسا هم یکم رابطه داشتم تو رویاهام...:w25:
 

موژی

عضو جدید
من عین نخودچی کششمش یخ میخوردم:w05::w05::w05:عاشق صدای قورچ قورچ یخ بودم:w17::w17::w17:ای وی خندیدم:w25::w25:واسه اینکه ترک کنم این عادتو مدتی تو خونه ما یخ وجود نداشت:w15::w15:منم که معتاد!واسه تامین یخ روزانه ام میرفتم در خونه مامان مهدی تق تق در میزدم ومیگفتم مامانم گفته یخ دارین؟؟؟
 
آخرین ویرایش:

T_BAG

عضو جدید
من یه دفعه که بچه بودم قبل از نهار دروغی به مامانم گفتم دست هام رو شستم.

در صورتی که نشسته بودم:redface:

دیگه هیچ شیطونی ای یادم نمیاد که براتون تعریف کنم:(
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من یه دفعه که بچه بودم قبل از نهار دروغی به مامانم گفتم دست هام رو شستم.

در صورتی که نشسته بودم:redface:

دیگه هیچ شیطونی ای یادم نمیاد که براتون تعریف کنم:(
چقدر صادقی که این یه دونه دروغت یادت مونده
 

rahajo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا یه بار منو داداشم توب بازی می کردیم داداشم زد توپ خورد به چشمم منم خودمو زدم به موش مردگی:w04:

که دیگه نمی تونم با یه چشمم ببینم اونم حیونی داشت سکته می کرد

مامانم خونه نبود هر چی پول داشت آورد بهم داد که به مامان نگو و هر کاری بگی انجام میدم:w24:

منم یه چند ساعتی مفتی به کارش گرفتم:w12:
 
آخرین ویرایش:

rahajo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها من یه بار داشتیم خیلی با داداشم عاطفی بازی می کردیم که آخرش به دعوا کشید:w33:
من یه پاندای قرمز خیلی بزرگ داشتم:w09:

دعوامون که شد من خواستم پاندامو بردارم برم داداشمم از اون طرفش گرفت که بر ندارم

اون بکش من بکش:w05:

داد و بیداد:w05:

مامانمم عصبانی شد اومد که یکیمونو جدا کنه پاندام از وسط ترکید:w04::w04:

همه محتویاتش پخش شد:w09::w09::w04:

و به رحمت ایزدی پیوست:w04::w12:
 
آخرین ویرایش:

rahajo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها یادمه یه بار 4 شنبه سوری بود مامانمم خونه نبود ترقه از اون سیگارتا داشتم دیدم پسرای کوچمون که تقریبا هم سن بودیم:w08:

تو کوچن و دارن ترقه می ندارن چون مامان خونه نبود نمی تونستم برم بیرون

برا همون یواشکی از پنجره پذیرایی یه ذره گوششو باز کردم ترقه می نداختم جلوشون اونم گیج می زدن که کی انداخته:w12:

خلاصه اینا بهم شک می کردنو اعصابشون میرخت بهم منم این ور کیف می کردم:w12::w12::w12:
 
آخرین ویرایش:

rahajo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچهگیام داداشم که ازم بزرگتره براش دوچرخه کوهستانی خریدن اون زمونام تازه اومده بود منو داداشم یه روز خفن دعوامون شد منم از حرص داشتم میمردم فرداش خونه تهنا بودم یه سوزن برداشتم افتادم جون این چرخش یدونه زدم هواش نرفت انتظار داشتم مثل کارتونا تا یکی زدم فسی هواش بره که نرفت از من سوراخ کردنو از این هوا نرفتن یه 40 50 تایی زدم
آخر سرم بادش نرف خسته رفتم خوابیدم فرداش داداشم سر دوچرخش اومد دید باد نداره لاستیکاش

فهمید من یه گندی بالا زدم اومد گفت کار توه گفتم عمرا من دخمل خوبیم اونم گفت اعتراف کن کاریت ندارم منم قول خوردم

گف تو بادشو خالی کردی گفتم نه داداشی:w16::w16:

با سوزن سولاخ سولاخش کردم
علی بدو من بدو[:w12:

آخر بابام رف لاستیکاشو عوض کرد[:w32:t
 
بالا