رسول خدا در پاسخ به جابربن عبدالله انصاری که در مورد آیۀ اولی الأمر سؤال کرده بود فرمودند:
هُم خُلَفائی یا جابِرُ وَ أئِمَّةُ المُسلِمینَ مِن بَعدی أوَّلُهُم عَلیُّ بنُ أبی طالِبٍ .....
ثُمَّ محمدُ بن علیّ المَعروفُ فی التَّوراةِ بِالباقِرِ وَ سَتُدرِکُهُ یا جابِر ....
ثُم الحسن بن علیّ ثم سمِّیی و کنِیّی حُجّةُ اللهِ فی أرضِهِ و بَقیّتُهُ فی عِبادِهِ ......
ذاکَ الّذی یَفتَحُ الله عَلی یَدِیه مَشارِقَ الأرضِ وَ مَغارِبَها، ذاکَ الّذی یَغیبُ عَن شیعَتِهِ وَ أولیائِهِ غَیبَةً لا یَثبُتُ فیها عَلی القَول بِإمامَتِهِ إلّا مَنِ امتَحَنَ اللهُ قَلبَهُ لِلإیمانِ
ای جابر آنها جانشینان من و پیشوایان مسلمانان بعد از من هستند، نخستین ایشان علی بن أبی طالب (ع) است .....
سپس محمد بن علی (ع) که در تورات به عنوان باقر (شکافندۀ علوم) معروف است و تو ای جابر او را درک خواهی کرد (در زمان او زنده خواهی بود) .....
سپس حسن بن علی (ع) سپس همنام و هم کنیۀ من حجت خداوند در زمینش و باقی نگه داشته شدۀ خدا در میان بندگانش .....
او همان کسیست که خدا شرق و غرب زمین را به دستانش فتح میکند، او همان کسیست که از شیعیان و دوستانش غایب گردد، غیبتی که در آن جز کسانیکه خداوند دلهایشان را به ایمان آزموده است، بر امامت ایشان ثابت قدم نمی مانند.
کمال ادین و تمام النعمة، باب 23، ح 3.
این حدیث و احادیث مشابه برای ما شیعیان معتبر بوده و ناقلینشان مورد تأیید هستند. همونطور که پیداست در اینجا (و در هیچ کجای دیگر) حرفی از ولایت فقیه و ... زده نشده.
مسئلۀ غیبت و ظهور امام عصر از زمان بعثت پیامبر تا زمان شروع غیبت خبرش بارها داده شده، ولی ولایت فقیه مسئله ایست که تازه ایجاد شده و هیچ دلیلی بر آن در آیات و روایات نمیتوان یافت. پس لطفا مسائل رو با هم قاطی نکنید. والسّلام
سید جون مگه ایشون حرف از ولایت فقیه زد؟؟؟
اگه میخوای بدونی ولایت فقیه چیه کتاب امام ره در این مورد بخون یا نه اصلا خودم برات میذارم
ولايت اعتبارى
وقتى مىگوييم ولايتى را كه رسول اكرم (ص) و ائمه (ع) داشتند، بعد از غيبت، فقيه عادل دارد، براى هيچ كس اين توهم نبايد پيدا شود كه مقام فقها همان مقام ائمه (ع) و رسول اكرم (ص) است. زيرا اينجا صحبت از مقام نيست؛ بلكه صحبت از وظيفه است.
ولايت، يعنى حكومت و اداره كشور و اجراى قوانين شرع مقدس، يك وظيفه سنگين و مهم است؛ نه اينكه براى كسى شأن و مقام غير عادى به وجود بياورد و او را از حد انسان عادى بالاتر ببرد. به عبارت ديگر، ولايت مورد بحث، يعنى حكومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصورى كه خيلى از افراد دارند، امتياز نيست بلكه وظيفهاى خطير است
ولايت تكوينى
لازمه اثبات ولايت و حكومت براى امام (ع) اين نيست كه مقام معنوى نداشته باشد.
براى امام مقامات معنوى هم هست كه جدا از وظيفه حكومت است. و آن، مقام خلافت كلى الهى است كه گاهى در لسان ائمه، عليهم السلام، از آن ياد شده است.
خلافتى است تكوينى كه به موجب آن جميع ذرات در برابر ولىّ امر خاضعند. از ضروريات مذهب ماست كه كسى به مقامات معنوى ائمه (ع) نمىرسد، حتى ملك مقرب و نبى مرسل. اصولًا رسول اكرم (ص) و ائمه (ع)- طبق رواياتى كه داريم- قبل از اين عالم انوارى بودهاند در ظل عرش؛ و در انعقاد نطفه و طينت از بقيه مردم امتياز داشتهاند
[SUP](70)[/SUP] . و مقاماتى دارند الى ما شاء اللَّه. چنانكه در روايات معراج جبرئيل عرض مىكند: لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً، لَاحْتَرَقْتُ
[SUP](71)[/SUP]. (هرگاه كمى نزديكتر مىشدم، سوخته بودم.) يا اين فرمايش كه إنَّ لَنا مَعَ اللَّهِ حالات لا يَسَعُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ
[SUP](72)[/SUP]
. (ما با خدا حالاتى داريم كه نه فرشته مقرب آن را مىتواند داشته باشد و نه پيامبر مرسل). اين جزء اصول مذهب ماست كه ائمه (ع) چنين مقاماتى دارند، قبل از آنكه موضوع حكومت در ميان باشد. چنانكه به حسب روايات اين مقامات معنوى براى حضرت زهرا، سلام اللَّه عليها، هم هست
[SUP](73)[/SUP] ؛ با اينكه آن حضرت نه حاكم است و نه قاضى و نه خليفه. اين مقامات سواى وظيفه حكومت است. لذا وقتى مىگوييم حضرت زهرا، عليها سلام، قاضى و خليفه نيست، لازمهاش اين نيست كه مثل من و شماست؛ يا بر ما برترى معنوى ندارد. همچنين اگر كسى قائل شد كه النَّبىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِن أَنْفُسِهِمْ
[SUP](74)[/SUP]
سخنى درباره رسول اكرم (ص) گفته بالاتر از اينكه آن حضرت مقام ولايت و حكومت بر مؤمنان را دارد. و ما در اين باره اكنون صحبتى نداريم، زيرا به عهده علم ديگرى است.
ولايت فقيه از امور اعتبارى عقلايى
[SUP](66)[/SUP] است و واقعيتى جز جعل ندارد؛ مانند جعل (قرار دادن و تعيين) قيّم براى صغار. قيّم ملت با قيّم صغار از لحاظ وظيفه و موقعيت هيچ فرقى ندارد. مثل اين است كه امام (ع) كسى را براى حضانت
[SUP](67)[/SUP]، حكومت، يا منصبى از مناصب، تعيين كند. در اين موارد معقول نيست كه رسول اكرم (ص) و امام با فقيه فرق داشته باشد.
مثلًا يكى از امورى كه فقيه متصدى ولايت آن است اجراى حدود (يعنى قانون جزاى اسلام) است. آيا در اجراى حدود بين رسول اكرم (ص) و امام و فقيه امتيازى است؟ يا چون رتبه فقيه پايينتر است بايد كمتر بزند؟ حد زانى كه صد تازيانه است اگر رسول اكرم (ص) جارى كند، 150 تازيانه مىزند، و حضرت امير المؤمنين (ع) صد تازيانه، و فقيه پنجاه تازيانه؟ يا اينكه حاكمْ متصدى قوه اجراييه است و بايد حد خدا را جارى كند؛ چه رسول اللَّه (ص) باشد، و چه حضرت امير المؤمنين (ع)، يا نماينده و قاضى آن حضرت در بصره و كوفه، يا فقيه عصر.
موضوع ولايت فقيه مأموريت و انجام وظيفه است.