هنوز باور نمی کنم که سالم هستم به خاطر این که هر کس که شنیده بودم این حادثه براش اتفاق افتاده باشه و این نوع خاص اون رو زده باشه یا تو بیمارستانه یا تو بهشت زهرا! داستان از این جا شروع شد که دیروز به خاطر این که یک کلاس رفتم وقتم ازاد بود به خاطر همین تو باشگاه هم زیاد ارسال داشتم ساعت ۱۱شب می خواستم یک بار دیگه سری به باشگاه بزنم و بعد چون امروز ساعت ۸ کلاس داشتم زود بخوابم اخرین نفری بودم که می خواستم بخوابم از اتاق بیرون بودم به محض این که پامو گذاشتم تو اتاق احساس کردم زنبور نیشم زد بعد با خودم گفتم این جایی که ما هستیم زنبور نداره فقط عقرب و مار داره بلافاصله داد زدم عقرب زدم یکی از دوستام که ارشد میخونه بیچاره فقط از خواب پرید و سه بار بلند داد زد طفلک تو تمام این مدت ترسش از عقرب بود اون یکی دوستم هم طوری بلند شد که کاملا گیج بود خدا وکیلی سر این بنده خدا خیلی داد زدم که دفترچه بیمه ام رو پیدا کنه بیچاره بعد دادن دفترچه فقط گنگ و گیج ایستاده بود اما اون دوستم که ارشده سابقه اش بیشتره اخه تو زنجان مسئول اتاق خوابگاه بود سریع سوار ماشین شدم و باهاش رفتم بیمارستان تو راه فقط داد میزدم وقتی رسیدم بیمارستان پرستار دو تا امپول به هم زد یکی دگزا اون یکی رو نمیدونم اما چیزی که اذیتم کرد این بود که دکتر اصلا نیومد ببنه زندم یا مرده ام ! نوع عقرب هم گاردنیوم بود وقتی برگشتیم دو تا زیر فرش پیدا کردیم اما قبلا مرده بودند دوستم اینقدر ترسیده بود که وقتی ما برگشتیم یک قدم هم تکون نخورده بود الان هم که باید برم ازمایش بدم که ببینن اثرش مونده یا نه خداییش نمیدونم چرا الان دارم می نویسم اما بچه ها برای ازمایش که یک ساعت دیگه است برام دعا کنید انصافا دروغ چرا از اثرش می ترسم شاید می خواستم با نوشتن یک کم اروم بگیرم اخه خانواده هم خبر ندارند به هر حال باید برم ازمایش انشاالله که چیزی نیست