[سبک معماری غرب]:مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب

omid_sashaa

عضو جدید
[FONT='Tahoma','sans-serif']Keywords Of Architecture[/font]
[FONT='Tahoma','sans-serif']Classification Of Contemporary Architecture's Styles [/font]

[FONT=tahoma,Andale Mono][FONT=tahoma,Andale Mono]سبک معماری: معماری ارگانیک[/FONT]
[FONT=tahoma,Andale Mono]منبع الهام:[/FONT][FONT=tahoma,Andale Mono] طبیعت[/FONT]
[FONT=tahoma,Andale Mono]لغات کلیدی:[/FONT]
[FONT=tahoma,Andale Mono]- حداقل دخالت در محیط طبیعی[/FONT]
[FONT=tahoma,Andale Mono]- معماری بومی[/FONT]
[FONT=tahoma,Andale Mono]- رشد[/FONT]
[FONT=tahoma,Andale Mono]- گسترش از درون به برون[/FONT]
[FONT=tahoma,Andale Mono]- نمایش ماهیت مصالح[/FONT]
[FONT=tahoma,Andale Mono]- باغ شهر[/FONT]
[FONT=tahoma,Andale Mono]ساختمان شاخص: خانه آبشار[/FONT]
[/FONT]
 
آخرین ویرایش:

omid_sashaa

عضو جدید
سبک معماری: معماری مدرن و های تک

سبک معماری: معماری مدرن و های تک

سبک معماری: معماری مدرن و های تک
منبع الهام:
تکنولوژی
لغات کلیدی:
- عملکرد و کارایی
- صنعت و ماشین
- پیش ساختگی
- استاندارد نمودن
- توجه به آینده
- علم، ریاضی و هندسه
- تناسب و همگونی
- منطق و خرد
- هنر انتزاعی
- سبک بین المللی
ساختمان شاخص: ویلا ساوا – مرکز پمپیدو
http://www.www.www.iran-eng.ir/mhtml:file://C:\Users\sina\Downloads\New Folder (2)\فضای رویداد؛ جستارهایی در هنر و معماری.mht!x-usc:http://eventspace.persiangig.ir/image/86-12-15/Le%20Corbusier.jpg

http://www.www.www.iran-eng.ir/mhtml:file://C:\Users\sina\Downloads\New Folder (2)\فضای رویداد؛ جستارهایی در هنر و معماری.mht!http://eventspace.persiangig.ir/image/86-12-15/Richard%20Rogers-Renzo%20Piano.jpg​
 

omid_sashaa

عضو جدید
سبک معماری: معماری اکوتک

سبک معماری: معماری اکوتک

:gol:سبک معماری: معماری اکوتک
منبع الهام: محیط زیست و تکنولوژی
لغات کلیدی:
- حفظ محیط زیست
- تکنولوژی پیشرفته
- توجه به آینده
- بازیافت
- انرژی تجدید شونده
- علم
- سایبرنتیک
ساختمان شاخص: دفاتر درآمد داخل سرزمین
منابع
http://www.eventsace.persianblog.ir/
 
آخرین ویرایش:

omid_sashaa

عضو جدید
سبک معماری: معماری پست مدرن

سبک معماری: معماری پست مدرن

سبک معماری: معماری پست مدرن
منبع الهام:
هویت انسان
لغات کلیدی:
- فرهنگ
- تاریخ
- سنت
- کثرت گرایی
- التقاط
- هنر مردمی
- سبک محلی
ساختمان شاخص: خانه مادر ونچوری
http://www.www.www.iran-eng.ir/mhtml:file://C:\Users\sina\Downloads\New Folder (2)\فضای رویداد؛ جستارهایی در هنر و معماری.mht!x-usc:http://eventspace.persiangig.ir/image/86-12-15/Robert%20Venturi.jpg​
 

omid_sashaa

عضو جدید
سبک معماری: معماری نئوکلاسیک

سبک معماری: معماری نئوکلاسیک

سبک معماری: معماری نئوکلاسیک
منبع الهام:
عصر کلاسیک
لغات کلیدی:
- کمال
- جاودانگی
- نظم
- تناسب
- همگونی
- خرد و منطق
- ریاضی و هندسه
- هنر والا
ساختمان شاخص: مجموعه کنار رودخانه ریچموند
http://www.www.www.iran-eng.ir/mhtml:file://C:\Users\sina\Downloads\New Folder (2)\فضای رویداد؛ جستارهایی در هنر و معماری.mht!x-usc:http://eventspace.persiangig.ir/image/86-12-15/Quinlan%20Terry.jpg​
 

omid_sashaa

عضو جدید
سبک معماری: معماری دیکانستراکشن
منبع الهام:
چند معنایی
لغات کلیدی:
- کثرت گرایی
- اکنونیت
- ابهام
- ایهام
- ضد دوگانگی
- نسبیت گرایی
- عدم قطعیت
- عدم وضوح
- تزلزل
- تناقض
ساختمان شاخص: مرکز هنری و بصری وکسنر

http://www.www.www.iran-eng.ir/mhtml:file://C:\Users\sina\Downloads\New Folder (2)\فضای رویداد؛ جستارهایی در هنر و معماری.mht!x-usc:http://eventspace.persiangig.ir/image/86-12-15/Peter%20Eisenman1.jpg​
 

omid_sashaa

عضو جدید
سبک معماری: معماری فولدینگ

سبک معماری: معماری فولدینگ

;)سبک معماری: معماری فولدینگ
منبع الهام:
چند معنایی
لغات کلیدی:
- کثرت گرایی
- افقی گرایی
- ریزوم
- ضد دوگانگی
- ضد مرکز گرایی
- ضد سلسله مراتب
- ضد خرد گرایی
- ضد فراروایت
- انعطاف پذیری
- انتقال نرم
- فرم ظعیف
ساختمان شاخص: مرکز گردهمایی کلمبوس
 

omid_sashaa

عضو جدید
سبک معماری: معماری پیدایش کیهانی

سبک معماری: معماری پیدایش کیهانی

:gol:سبک معماری: معماری پیدایش کیهانی
منبع الهام:
علم و فلسفه جدید
لغات کلیدی:
- توجه به نشانه­های کیهانی
- علم پیچیدگی
- خود سازماندهی
- مشابهت خودی
- پرش
- فراکتال
- آشفتگی
- منطق مخدوش
- عدم قطعیت
- گسترش غیر خطی
- اثر پروانه
ساختمان شاخص: موزه گوگنهایم در بیلبائو
http://www.www.www.iran-eng.ir/​
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
[سبک معماری معاصر]:مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب

[سبک معماری معاصر]:مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب

معماری معاصر غرب:
عوامل متعددی مانند خردگرايی, توسعه ی علوم, توسعه ی فلسفه و به ويژه گسترش تکنولوژی موجب تکوين مدرنيسم شد.. استفاده از مظاهر تکنولوژی, از جمله کاربرد فلز که ابتدا در پل سازی و سپس در ساختمان سازی شروع شد, در شکل گيری معماری مدرن موثر بود. نخستين نمايشگاه بين المللی در سال 1851 در هايد پارک لندن موسوم به قصر بلورين که سازه ای فلزی داشت و از شيشه درآن استفاده شده بود موجب توجه به مصاله جديد و زبان جديدی برای معماری شد. نياز به استفاده از سازه های فلز و کاربرد شيشه در ساختمان های شيکاگو و تکوين مکتب شيکاگو در 1871 و نمايشگاه پاريس در1889 و ساخت برنج ايفل زمينهای مناسب برای استفاده از مصالح جديد فراهم کرد.
نهضت هنر نواز1890 در هنرها و از1890 تا 1910 در معماری موجب شکل گيری اصول مدرن در هنرها و معماری؛ از جمله عدم سنگ گرايی, انتقاد از مکتب های تقليدی, توجه به فرم های جديد, رويکرد به هنر و روح زمان و توجه به توليد آثار مدرن شد. برخی نهضت های ملهم از صنعت و تکنولوژی مانند فوتوريسم به موضوع سرعت, تحرک و استفاده از تکنولوژی توجه کردند.
بعد از جنگ جهانی نياز به احداث شمار فراوانی از انواع ساختمان ها و کار آيی اصول معماری مدرن برای ساختن بناهای زياد موجب توسعه ی معماری مدرن شد.
گروپيوس ميس و ندرو و لوکوربوزيه از معماران مشهور دوران مدرن متعالی بودند. لوکوربوزيه اصول پنج گانه ای مانند مرتفع تر ساختن بنا نسبت به زمين به کمک ستون، بام مسطح و باغ روی بام، پلان آزاد، کاربرد پنجره کشيده و افقی و نمای آزاد و استفاده از سقف کنسول را از اصول معماری مدرن دانست.
به تدريج توجه به طبيعت در آثار معماری ارگانيک رايت و نيز توجه به تنديس گرايی در کارهای لوکوربوزيه و رايت موجب تنوع يافتن احجام ساده مدرن شد. بروتاليسم و استفاده از مصالح به صورت عريان در شکل گيری بسياری از آثار تاثير گذاشت . از اواسط قرن بيستم در مورد اصول معماری مدرن شک پديد آمد. عده ای به سادگی و يکنواحتی بسياری از آثار مدرن و عده ای به بی توجهی آن به فرهنگ و تاريخ انتقاد کردند. انتقاد از مدرنيسم در دهه 60 قرن بيستم فزونی يافت و ادامه آن پست مدرنيسم پديد آمد که برخی آن را ادامه ی مدرنيسم می دانند.
ساختار گرايی که در اوايل قرن بيستم شکل گرفته بود و مدتی مورد توجه برخی از هنرمندان و معماران بود، مورد انتقاد قرار گرفت و ديکانستراکشن پديد آمد. دهه 80 آيزنم با طراحی مرکز هنری و کسنر انديشه ديکانستراکشن را به عرصه معماری کشانيد.
گسترش تکنولوژی منجر به شکل گيری مکتب ديگری با عنوان های تک و سپس کاربرد تکنولوژی همراه با ملاحظات زيست محيطی موجب پديد آمدن اکوتک شد. هندسه فراکتال و فولد از ديگر گرايش های پديد آمده در معماری غرب به شمار می آيند. اين روند ادامه خواهد يافت، و می توان انتظار داشت که شکل گيری برخی انديشه های فلسفی روان شناسی يا بعضی از ابداعات تکنولوژيک و مانند آن می توانند بر روی شکل گيری فضاها و سبک های معماری موثر واقع شود . البته بايد توجه داشت که بسياری از سبک ها مکتب ها يا نظريه ها و گرايش ها تنها در برخی از انواع فضا های معماری يا شهری و فقط گاه توسط گروه يا عده ی معدودی از معماران و برای مدتی محدود مورد ملاحظه قرار می گيرد و نبايد پنداشت که همه نظريه ها و گرايش ها لزوماً جنبه ای عام و جهانی می يابند. ادامه دارد... .:w10:
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
گرايش به سادگي در معماري معاصر

معماران با شروع قرن بيستم ضرورت ايجاد سبك جديدي از معماري كه بيانگر عصر جديد بوده و از سبك‌ها، مواد و فن‌آوري‌ها معماري پيشين فراتر رود را بيش از پيش حس كردند. همين امر منجربه شكل‌گيري معماري معاصر شد.

توسعه و پيشرفت در بهره‌برداري از آهن و بتن، اساس شكل‌گيري و رشد معماري معاصر محسوب مي‌شود. امروزه طراحان جديد معتقدند كه معماران بايد براي هر آنچه كه ضرورت جامعه ايجاب مي‌كند حتي ساختمان‌هاي كم‌اهميت طرح ارايه كنند.
معماري معاصر اصطلاحي است كه به سبك‌هاي خاصي از بناها اطلاق مي‌شود كه از ويژگي‌هاي مشابهي برخوردارند. سادگي ظاهر و حذف تزيينات خاص از شاخص‌هاي اين سبك معماري است كه براي اولين بار در سال 1900 شكل گرفت. تا اواخر سال 1940 اين سبك‌ها با يكديگر تلفيق شدند و در قالب يك سبك بين‌المللي هويت پيدا كرد به اين ترتيب اين سبك براي چندين دهه در ساخت بناها در قرن بيستم به كار گرفته مي‌شد.
در مورد تاريخچه معماري معاصر و ويژگي‌هاي آن اختلاف‌نظرهايي وجود دارد. برخي از تاريخدانان تكامل معماري معاصر را يك مساله اجتماعي قلمداد مي‌كنند كه ارتباط نزديكي با مدرنيته دارد كه از انقلاب‌هاي اجتماعي و سياسي نشات گرفته است. برخي هم معماري معاصر را برگرفته از پيشرفت‌هاي فني و مهندسي مي‌دانند، البته بايد اذعان كرد كه وجود مواد و مصالح جديدي نظير آهن، فولاد، بتن، شيشه، روش‌هاي جديد را در خانه‌سازي در قالب بخشي از انقلاب صنعتي به وجود آورده است. قصر شيشه‌اي جوزف پاكستون در سال 1851 و آسمانخراش فولادي لوئيس سوليوان نمونه‌هايي از معماري مدرن در طول سال‌هاي قبل هستند. دسته‌اي ديگر از تاريخدانان. مدرنيسم را آزمون و واكنشي در مقابل التقاط‌گرايي و سبك پرزرق و برق دوره ويكتوريا و ادوارد مي‌دانند. در هر حال در سال 1900 تعدادي از معماران از سراسر دنيا راه‌حل‌هاي جديدي براي تلفيق سبك‌هاي سنتي (نظير گوتيك) با امكانات جديد فني ارايه كردند. كارهاي لوئيس سوليوان در شيكاگو، ويكتور هرتا در بروكسل، آنتوني گائودي در بارسلونا، اتو وگنر در وين و چارلز رني مكينتاش در گلاسكو و بسياري از معماران ديگر معرف تلفيق بين سبك‌هاي مدرن و قديمي است.
در واقع با شروع قرن بيستم، معماران ضرورت ايجاد سبك جديدي از معماري كه بيانگر عصر جديد بوده و از سبك‌ها، مواد و فن‌آوري‌ها معماري پيشين فراتر رود را بيش از پيش حس كردند كه همين امر منجربه شكل‌گيري معماري معاصر شد.
در سبك معماري معاصر جنبه‌هاي زيبايي شناختي مفهومي تازه يافته است. معماران معاصر همچنين درك متفاوتي نسبت به شيوه‌هاي قديمي و روش‌هاي كهن دارند. از نظر برخي از آنها سبك‌هاي قديمي و تاريخي كاملا منسوخ شده و ديگر كاربرد ندارد. آنتونيو سنت اليا معمار ايتاليايي در شمار اين دسته از معماران قرار دارد.
البته در معماري نوين در مورد نوع ساختار مناسب بحث‌هاي زيادي وجود داشت. ساختمان‌هاي مهم شهري، قصرهاي اشرافي، كليساها و مؤسسات عمومي جايگاه اعمال سبك‌هاي خاص معماري بودند، اما امروزه طراحان جديد معتقدند كه معماران بايد براي هر آنچه كه ضرورت جامعه ايجاب مي‌كند حتي ساختمان‌هاي كم اهميت طرح ارايه كنند. در همين راستا طراحي خانه‌هاي كم‌هزينه، ايستگاه‌هاي راه‌آهن، كارخانه‌ها،‌انبارها و مكان‌هاي تجاري شروع شد. در نيمه اول قرن بيستم بسياري از نوگرايان اقدام به خانه‌سازي و توليد لوازم منزل، كاغذ‌ديواري و تمام مصالح مورد نياز براي طراحي داخلي كردند.
البته بايد ياد آوري كرد كه توسعه و پيشرفت در بهره‌برداري از آهن و بتن، اساس شكل‌گيري و رشد معماري معاصر محسوب مي‌شود كه در طول زمان با افزايش تعداد مواد قابل استفاده در ساخت بناها تنوع طرح‌ها و سبك‌ها بيشتر شده است و در قالب معماري معاصر با شكل و ظاهر امروزي در كليه جوامع نمود پيدا كرده است.
ادامه دارد... .:w10:







 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
طبقه بندی سبک­های معماری معاصر

طبقه بندی سبک­های معماری معاصر



سبک معماری: معماری ارگانیک
منبع الهام:
طبیعت
لغات کلیدی:

- حداقل دخالت در محیط طبیعی
- معماری بومی
- رشد
- گسترش از درون به برون
- نمایش ماهیت مصالح
- باغ شهر
ساختمان شاخص: خانه آبشار
سبک معماری: معماری مدرن و های تک
منبع الهام:
تکنولوژی
لغات کلیدی:
- عملکرد و کارایی
- صنعت و ماشین
- پیش ساختگی
- استاندارد نمودن
- توجه به آینده
- علم، ریاضی و هندسه
- تناسب و همگونی
- منطق و خرد
- هنر انتزاعی
- سبک بین المللی
ساختمان شاخص: ویلا ساوا – مرکز پمپیدو


سبک معماری: معماری اکوتک
منبع الهام: محیط زیست و تکنولوژی
لغات کلیدی:
- حفظ محیط زیست
- تکنولوژی پیشرفته
- توجه به آینده
- بازیافت
- انرژی تجدید شونده
- علم
- سایبرنتیک
ساختمان شاخص: دفاتر درآمد داخل سرزمین

سبک معماری: معماری پست مدرن
منبع الهام: هویت انسان
لغات کلیدی:
- فرهنگ
- تاریخ
- سنت
- کثرت گرایی
- التقاط
- هنر مردمی
- سبک محلی
ساختمان شاخص: خانه مادر ونچوری

سبک معماری: معماری نئوکلاسیک
منبع الهام: عصر کلاسیک
لغات کلیدی:
- کمال
- جاودانگی
- نظم
- تناسب
- همگونی
- خرد و منطق
- ریاضی و هندسه
- هنر والا
ساختمان شاخص: مجموعه کنار رودخانه ریچموند

سبک معماری: معماری دیکانستراکشن
منبع الهام: چند معنایی
لغات کلیدی:
- کثرت گرایی
- اکنونیت
- ابهام
- ایهام
- ضد دوگانگی
- نسبیت گرایی
- عدم قطعیت
- عدم وضوح
- تزلزل
- تناقض
ساختمان شاخص: مرکز هنری و بصری وکسنر

سبک معماری: معماری فولدینگ
منبع الهام: چند معنایی
لغات کلیدی:
- کثرت گرایی
- افقی گرایی
- ریزوم
- ضد دوگانگی
- ضد مرکز گرایی
- ضد سلسله مراتب
- ضد خرد گرایی
- ضد فراروایت
- انعطاف پذیری
- انتقال نرم
- فرم ظعیف
ساختمان شاخص: مرکز گردهمایی کلمبوس

سبک معماری: معماری پیدایش کیهانی
منبع الهام: علم و فلسفه جدید
لغات کلیدی:
- توجه به نشانه­های کیهانی
- علم پیچیدگی
- خود سازماندهی
- مشابهت خودی
- پرش
- فراکتال
- آشفتگی
- منطق مخدوش
- عدم قطعیت
- گسترش غیر خطی
- اثر پروانه
ساختمان شاخص: موزه گوگنهایم در بیلبائو

منابع:http://www.uan.ir/news/?id=2838
,کتاب مبانی ومفاهیم درمعماری معاصر غرب _وحیدقبادیان:evil::w35:
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماري ارگانيك architecture organic

معماري ارگانيك architecture organic

معماري ارگانيك architecture organic
بينش معماري ارگانيك ريشه درفلسفه رمانتيك دارد. رمانتيسم يك جنبش فلسفي، هنري و ادبي در اواخر قرن هجده و نوزده ميلادي درشمال غربي اروپا بود كه به ساير نقاط اروپا و آمريكا سرايت كرد. اين جنبش واكنشي در مقابل خردگرايي عقل مدرن بود. گوته (1832-1749) و شيلر (1805-1759)، دو شاعر بنام آلماني، واژه رمانتيك را در مقابل كلاسيك براي اولين بار به كار بردند.
رمانتيك ها همانند پيروان تفكر كلاسيك به ذهن انسان اعتقاد داشتند. ولي رمانتيك ها به آن بخش از ذهن توجه داشتند كه بيشتر درباره احساس و عواطف بود.در صورتي كه براي فلاسفه كلاسيك مانند دكارت و ليبنيتز ، عقل و منطق اهميت داشت.
كلاسيسيسم يا خردباوري به مباني علوم اثباتي مانند فيزيك، رياضي و خرد و منطق معتقد است. در حالي كه رمانتيسم يا احساس باوري به تخيل، احساس، هيجان و عاطفه نظر دارد.
نكته حائز اهميت اين كه اكثرفلاسفه رمانتيك شاعر بودند و به تجليل از طبيعت، عواطف و تخيل مي پرداختند. در حالي كه اكثر فلاسفه كلاسيك رياضي دان بودند.
لذا در آثار ادبي و هنري كلاسيك مي توان وضوح ، عدم ابهام، نظم ، تقارن و تناسب را مشاهده كرد. ولي در آثار رمانتيك برانگيختن احساس و هيجان، ايجاد ابهام و توهم و مناظر تماشايي طبيعي مورد نظر است. كلاسيك به دنبال سلطه بر طبيعت است در حالي كه رمانتيك در پي تحسين طبيعت است. فردريش ويلهم شيلينگ (1854-1775)، كه يكي از بنيانگذاران مهم فلسفه رمانتيك محسوب مي شود، معتقد بود كه طبيعت جزئي از خود انسان است و بين انسان و طبيعت جدايي نيست.
براي نظريه پردازان قرن نوزدهم آمريكا، كه به دنبال زيبايي مدرن بودند، طبيعت تنها فلسفه صحيح تلقي مي شد. هنرمند مي بايست تركيبي مي ساخت كه به موازات طبيعت باشد و پروسه حيات و رشدو توسعه را به صورت انتزاعي نشان دهد.
رالف والدو امرسون (1882-1803) ، نويسنده، شاعر و كشيش آمريكايي، هنرمندان را تشويق مي كرد كه از طبيعت الهام بگيرند. وي هنرمندان را براي يافتن رابطه بين فرم و عملكرد در طبيعت هدايت مي كرد. او مي نويسد:« طبيعت سيستمي از فرم ها و روش هاي به وجود آوردن را خلق مي كند كه مستقيماً قابل تطبيق در هنر است».
هوراتيو گرينو (1852-1805) ، مجسمه ساز و هنرمند آمريكايي، نظريه زيبايي پيشنهاد مي كردكه بر اساس مطالعه دقيق طبيعت بود. «قانون تطبيق پذيري، قانون زيربنايي طبيعت در تمام ساختارها است». ساموئل تيلور كولريج(1834-1772) ، شاعر، اديب و فيلسوف انگليسي، معتقد بودكه «فرم ارگانيك همان گونه كه از درون رشد مي كند، شكل مي گيرد».
و بالاخره ويوله لودوك (1879-1814) ، معمار معروف فرانسوي كه بر ضد ضوابط مدرسه هنرهاي زيبا قيام كرد، سازه ساختمان هاي گوتيك را سازة پويا و ديناميك مي دانست. «وي معماران را ترغيب كرد كه قوانين طبيعي خلقت را به كار گيرند. همانند مجسمه سازان قرون وسطا كه گياهان و حيوانات را مطالعه مي كردند تا بفهمند كه چگونه فرم هاي آنها همواره يك عملكردي را نشان مي دهند ويا خود را با خصوصيات ارگانيسم تطبيق مي دهند». لودوك بر اين نظر بود كه «ارتباط بين عملكرد و سازه يك اصل زيربنايي در معماري قرون وسطا بود و بايد به عنوان يك اصل مهم ، راهنماي هنرمندان مدرن باشد».
لذا مي توان بيان نمود كه عقايد رمانتيك هاي اروپا و آمريكا، بالاخص نظرات آنها در مورد طبيعت و قوانين طبيعي، زيربناي فكري معماري ارگانيك را تشكيل مي دهد.
معماري ارگانيك در آمريكا در قرن 19 توسط فرانك فرنس و لويي ساليوان شكل گرفت. اوج شكوفايي اين نظريه را مي توان در نيمه اول قرن بيستم در نوشتارها و طرح هاي فرانك لويدرايت مشاهده كرد.
فرانك فرنس كه استاد ساليوان محسوب مي شد و ساليوان براي مدتي در دفتر او كار كرد، بيشتر تحت تأثير سبك نئوگوتيك بود. به اعتقاد فرنس «براساس نظريه ارگانيك، همه فرم هاي طبيعي پويا (ديناميك) هستند. نيروها و فشارهايي كه در ساختار يك حيوان دخيل هستند، كشش ماهيچه ها و مفاصل هنگامي كه موجود حركت مي كند، طرح رشد و گسترش كه در فرم گياهان و صدف ها ديده مي شود، تصويري از يك شكل زنده است. اگر يك كار هنري بخواهد بيان كننده باشد، بايد به صورت ارگانيك ساخته شود، اجزاء آن نمي توانند به صورت بخش هاي مجزا باشند، بلكه آنها بايددر يك سيستم پويا و شكل پذير در يكديگر ادغام شده باشند. بيان در معماري بايد، در حل كردن نيروهاي فيزيكي كه در يك كالبد ارگانيك عمل مي كند، صورت گيرد.»
همان گونه كه در فصل قبل عنوان شد، ساليوان از پايه گذاران سبك مكتب شيكاگو و معماري مدرن در آمريكا بود. وي نيز اعتقاد بسيار زياد به فرم هاي طبيعي و سبك ارگانيك داشت. ساليوان به روشي معتقد بود كه مشابه پروسه به وجود آوردن در طبيعت بود. او براي اولين بار اصطلاح فرم تابع عملكرد را بيان نمود وچنين عنوان كرد: «بعد از مشاهده مستمر پروسه طبيعي به اين نتيجه رسيدم كه فرم تابع عملكرد است». يعني ساليوان فرم تابع عملكرد را در پروسه رشد و حركت طبيعي مي ديد.
اگرچه معماران مدرن نيمه اول قرن اخير مانند گروپيوس نيز فرم تابع عملكرد را شعار اصلي خود مي دانستند، ولي آنها فرم را تابع تكنولوژي و عملكرد ماشين مي دانستند.
ساليوان در مورد مصالح مي گويد :«سنگ و ملات در ساختمان ارگانيك زنده مي شود». موضوعي كه فرانك لويدرات ، شاگرد وي، بهتر از هر معمار معاصر ديگري آن را در ساختمان هايش نشان داده است.
ادامه دارد... .:w35:
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری ارگانیک

معماری ارگانیک

معماری فقط نوعی فعالیت رویداد یا مجموعه ای از دست سازها نیست حتی هنر صرف هم نیست . معماری برای تمام امور انسانی بنیادی و اساسی است و از همان آغاز تمدن ایجاد شده است چرا که بدون آن امکان بوجود آمدن تمدن یا فرهنگی وجود نداشت. معماری اجتناب ناپذیر جهانی بی پایان و نیاز ابتدایی است . دامنه ی معماری از بدوی ترین شکل سکونت در غارها تا پیچیده ترین نوع ساختمانها را در بر می گیرد.


به عقیده ی بن فارمر معماری هنری است که نمی تواند خود را از شرایط بافت پیرامون جدا نگه دارد شرایطی که نا گزیر باید به آن توجه کند هر مکانی ویژگی خاص خود را دارد و پاسخ منحصر به فرد را می طلبد . با رشد توسعه ی سرمایه و ثروت تعداد مشتریان معماری افزایش یافت و مسئله ی دست یافتن به خصوصیات اصیل در معماری بومی باشدت بیشتری نمایان گشت .علیرغم اینکه مسائل اقتصادی در نهایت اثرات خود را به موضوع معماری وارد نموده اند اما منبع اصلی و بی واسطه ی موثر دگرگونی ایده ها و نظریات در معماری را بیشتر فلسفی باید دانست.


آرمان های عملکردگرایانه


یکی از کنجکاو ترین و دور از دسترس ترین پدیده های نیمه ی قرن نوزدهم نیاز گسترده و مصرانه در تقاضای یک معماری جدید بود که در حدود سال۱۸۹۰ به اوج خود رسید زمانیکه گستره ی تجاری فولاد و بتن مصلح توصعه ی قابل ملاحظه ای یافت. نیاز به پاسخ گویی به خواسته ها ی جدید از جمله نیاز به ساختمان های صنعتی ، راه آهن ، مرکز خرید، زندان ها ، بانک ها ، کار خانه جات، خانه های شهری ، خانه های کارگری …که ناشی از صنعتی شدن بود عمدتا خطوط و فرمها تناسباتی منتهی شد که در الفبای معماری ما جایی نداشته بود .


مبلغینی نظیر جیمز فرگوسن در نظریه های خود پا را از تحول تدریجی فرمهای کلاسیک و قرون وسطایی فراتر نهاده اند او معماری معاصر شرقی را به واسطه ی تداوم ظهورش در تطابق با یک سنت پایدار میشود و آنچه فرگوسن و پیروانش میخواستند دگرگونی بود در راستای دگرگونی های اجتماعی و فنی که در تمدن جدید در شرف وقوع بود و سفارش دهندگان و مشتریان آخرین افرادی بودند که در طلب یک دگرگونی بودند . در قرن نوزدهم معماران و اندیشمندان برای به ظهور رسانیدن معماری جدید به نتیجه ی مهمی رسیدند و به قیاس معماری با مقوله های مختلف پرداختند که قیاس های عملکردی مهمترین قیاس بودند که عبارت است از


قیاس معماری با موجودات زنده


قیاس زیست شناسی


قیاس معماری باماشین مکانیکی


قیاس زیست شناسانه


شاید بتوان گفت که برای اولین بار این بوفن بود که در سخنرانی خود در آکادمی فرانسه در باغ موضوع سبک از قیاس های زیست شناسانه در توضیح مقصود خود استفاده کرد گفت : ذهن انسان هرگز قادر به خلق چیزی نیست مگر اینکه ذهن او از طریق انجام تجربیات و تمرکز افکار پرورانده شده باشد بدان معنی که ادراکات او نطفه های محصول او را شکل میدهد.


فرانک لوید رایت در مقتله ای باد عنوان در باب علت معماری گفت : منظور من از معماری ارگانیک آن است که این معماری از درون به بیرون در هماهنگی با شرایطی که ایجاد آن را میسر میدارد توسعه میابد .همچنین از ایده ی تکامل تدریجی به مثابه یک تفکر نوین در قیاس زیست شناسانه میتوان استفاده کرد این تکامل تدریجی عینا در مورد معماری نیز مصداق دارد.


همانطوریکه معماری رم تکامل یافته ی معماری یونان با معماری دوره های بعد از مسیحسیت تکامل یافته ی دوره های قبل خود میباشد نظریه ی تکامل نظریه ی مکتبتبعیت عملکرد از فرم را تائید میکند و این نظریه را ارائه میکند که ابتدا فرمها بوجود آمدند سپس عملکردها و اگر دگرگونی در فرمها به وقوع میپیوندد به واسطه ی عدم توانایی عملکردی فرمها به وقوع میپیوندد و فرمهای فاقد عملکرد قادر به بقا نیستند.


این قیاس سرانجام منجر به پیدایش معماری ارگانیک درقرن ۱۹ شد.


معماری ارگانیک


بینش معماری ارگانیک ریشه در فلسفه رمانتیک دارد.رمانتیسم یک جنبش فلسفی هنری و ادبی در اواخر قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی در شمال غربی اروپا بودکه به سایر نقاط اروپا و آمریکا سرایت کرد. این جنبش واکنشی در مقابل خرد گرایی عقل مدرن بود. رمانتیک ها همانند پیروان تفکر کلاسیک به ذهن انسان اعتقاد داشتند. ولی رمانتیک ها به آن بخش از ذهنتوجه داشتند که بیشتر در باره احساس وعواطف بود.درصورتی که برای فلاسفه کلاسیک عقل و منطق اهمیت داشت.


نکته حائز اهمیت این که اکثر فلاسفه رمانتیک شاعر بودند و به تجلیل از طبیعت عواطف وتخیل می پرداختنددر حالی که اکثر فلاسفه کلاسیک ریاضیدان بودند. برای نطریه پردازان قرن نوزدهم آمریکا که به دنبال زیبایی مدرن بودند طبیعت تنها فلسفه صحیح تلقی می شدهنرمند می بایست ترکیبی می ساخت که به موازات طبیعت باشد و پروسه حیات و رشد و توسعه را به صورتی انتزاعی نشان دهد.


رالف والدو امرسون نویسنده شاعر و کشیش آمریکایی هنرمندان را تشویق می کرد که از طبیعت الهام بگیرند.وی هنرمندان را برای یافتن رابطه بین فرم و عملکرد در طبیعت هدایت می کرد او می نویسد :طبیعت سیستمی از فرم ها و روش های به وجود آوردن را خلق می کند که مستقیما قابل تطبیق در هنر است. همچنین ویوله لودوک معمار معروف فرانسوی معماران را ترغیب می کرد که قوانین طبیعی خلقت را به کار گیرند همانند مجسمه سازان قرون وسطی که گیاهان و حیوانات را مطالعه می کردند تا بفهمند که چگونه فرم های آنها یک عملکردی را نشان می دهند و یا خود را با خصوصیات ارگانیسم تطبیق می دهند.


معماری ارگانیک در آمریکا در قرن ۱۹ توسط فرانک فرنس و لویی سالیوان شکل گرفت.اوج شکوفایی این نظریه را می توان در نیمه اول قرن بیستم درنوشتارها وطرح های فرانک لوید رایت مشاهده کرد. به اعتقاد فرانک فرنس بر اساس نظریه ارگانیک همه فرمها طبیعی پویا هستند.نیروها وفشارهایی که در ساختار یک حیوان دخیل هستند کشش ماهیچه ها و مفاصل هنگامی که موجود حرکت می کند طرح رشد و گسترش که در فرم گیاهان و صدف ها دیده می شود تصویری از یک شکل زنده است.اگر یک کار هنری بخواهد بیان کننده باشد باید به صورت ارگانیک ساخته شود.اجزا آن نمی توانند به صورت بخش های مجزا باشند بلکه آنها باید در یک سیستم پویا و شکل پذیر در یکدیگر ادغام شده باشند بیان در معماری باید در حل کردن نیروهای فیزیکی که در یک کالبد ارگانیک عمل می کند صورت می گیرد. سالیوان از پایه گذاران مکتب شیکاگو ومعماری مدرن درآمریکا بود وی اعتقاد بسیار زیادی به فرم های طبیعی و سبک ارگانیک داشت.سالیوان به روشی معتقد بود که مشابه پروسه به وجود آوردن در طبیعت بود.او برای اولین بار اصطلاح فرم تابع عملکرد را بیان نمود.یعنی سالیوان فرم تابع عملکرد را در پروسه رشد و حرکت طبیعی می دید.


سالیوان در مورد مصالح می گفت :سنگ و ملات در ساختمان ارگانیک زنده می شود.موضوعی که فرانک لوید رایت شاگرد وی بهتر از هر معمار معاصر دیگری آن را در ساختمان هایش نشان داده است. رایت اگر چه با تکنولوژی مدرن مخالفتی نداشت ولی وی آن را به عنوان غایت و هدف تلقی نمی نمود.به اعتقاد رایت تکنولوژی وسیله ای است برای رسیدن به یک معماری والاترکه از نظر وی همانا معماری ارگانیک بود.


رایت در ۲۰ مه ۱۹۵۳ در تلیسین معماری ارگانیک را در نه عبارت ذیل تعریف کرد:


۱- طبیعت: فقط شامل محیط خارج مانند ابرها درختان و حیوانات نمی شود بلکه شامل داخل بنا و اجزا و مصالح آن می باشد.


۲- ارگانیک: به معنای همگونی و تلفیق اجزا نسبت به کل وکل نسبت به اجزا است.


۳- شکل تابع عملکرد:عملکرد صرف صحیح نمی باشد بلکه تلفیق فرم و عملکرد و استفاده از ابداع وقدرت تفکر انسان در رابطه با عملکرد ضروری است.فرم و عملکرد یکی هستند.


۴- لطافت:تفکر و تخیل انسان باید مصالح وسازه سخت ساختمان را به صورت فرم های دلپذیر و انسانی شکل دهد.همان گونه که پوشش درخت و گل بوته ها شاخه های آنها را تکمیل می کند.مکانیک ساختمان باید در اختیار انسان باشد و نه بالعکس.


۵- سنت: تبعیت و نه تقلید از سنت اساس تفکر معماری ارگانیک است.


۶- تزئینات: بخش جدائی ناپذیر از معماری است.رابطه تزئینات به معماری همانند گل ها به شاخه های بوته می باشد.


۷- روح: روح چیزی نیست که به ساختمان القا شود بلکه باید در درون آن وجود داشته باشد و از داخل به خارج گسترش یابد.


۸- بعد سوم: بر خلاف اعتقاد عمومی بعد سوم عرض نیست بلکه ضخامت و عمق است.


۹- فضا: عنصری است که دائما باید در حال گسترش باشد.فضا یک شالوده پنهانی است که تمام ریتم های ساختمان باید از آن منبعث شود و در آن جریان داشته باشد.


شاهکار معماری فرانک لوید رایت ونظریه ارگانیک را می توان در خانه آبشار در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا دید.موارد طراحی و اجرایی را که رایت برای این خانه ویلایی در نظر گرفته بود می توان درهشت مورد زیر اشاره کرد.


۱- حداقل دخالت در محیط طبیعی


۲- تلفیق حجم ساختمان با محیط طبیعی به گونه ای که هر یک مکمل دیگری باشد.


۳-ایجاد فضاهای بین ساختمان و محیط طبیعی


۴- تلفیق فضای داخل با خارج


۵- نصب پنجره های سرتاسری و از بین بردن گوشه های اتاق


۶- استفاده از مصالح محیط طبیعی مانند صخره ها و گیاهان چه در داخل بنا چه در خارج بنا


۷- نمایش مصالح به همان گونه که هست چه سنگ چه چوب و یا آجر


۸- استمرار نمایش مصالح از داخل به بنا


از نظر رایت ارگانیک یعنی تلفیق شدن کل مجموعه و در مورد ساختمان ارگانیک معتقد بود: ساخته شده توسط افراد از درون زمین با تمهیداتی که خود در نظرمی گیرند و با توجه به زمان مکان محیط و هدف. از جمله معماران مطرح این سبک در آمریکا در حال حاضر فی جونز است.هرچند معماری ارگانیک بر خلاف کارهای میس و کوربوزیه صورتی جهانی به خود نگرفت ولی با این حال پیروانی در سایر کشورها پیدا کرد.در اروپا می توان از هوگوهرینگ و هانز شارونآلمانی آلوار آلتو فنلاندی وگروه دیستیل در هلند نام برد.در ایران هم می توان در کارهای مهندس هوشنگ سیحون - مهندس پاسبان - مهندس مهرداد ایروانیان نمونه هایی ازاصول طراحی معماری ارگانیک را مشاهده کرد.


ارتباط معماری با ارگانیسم های طبیعی به طور موثر به ۴ مورد محدود میشود:


۱- رابطه ی ارگانیسم ها با محیط خود


۲-وابستگی بین ارگانها با یکدیگر


۳- رابطه ی بین فرم و عملکرد


۴- اصل حیات


ادامه دارد... .:w06:
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری ارگانیک

معماری ارگانیک

رابطه ی ارگانیسم با محیط خود و قیاس آن با معماری
فون هامبولت معتقد است که گیاهان را نباید با توجه به ویژگی های ذاتی طبقه بندی کرد بلکه بر اساس محیط و اقلیم پرورش آن را باید بررسی کرد که در این زمینه بسیار شبیه معماری است. به این ترتیب که معماتری را باید با توجه به موقعیت منطقه ای بررسی کرد نه نوع عملکرد آن ویژگی های محیطی درفرم تاثیر مستقیم دارد به عنوان مثال معابد یونان با معابد ژاپن تقریبا دارای یک نوع عملکرد ولی ساختار و فرم کاملا متفاوتی دارند.
وابستگی بین ارگانها و رابطه ی آن ها با یکدیگر شاید بتوان آن را به مثابه ارتباط بین بخش های مختلف یک ساختمان توجیه کرد به نظر ویکدو ازیر بخش های یک ساختمان را به مثابه دندان های یک حیوان تشبیه کرده است که گویای نوع خاصی از ساختار زنده و روند هضم می باشد و منطبق بر نحوه ی زندگی او شکل یافته و دقیقا هر قسمت تکمیل کننده ی قسمت دیگر است بخشها و ارتباطات بین بخشها بیانگر نوع عملکرد یک بنا می باشد .
رابطه ی بین فرم و عملکرد
مهمترین واقعیت مهم زیست شناسانه ای که در ارتباط با معماری قابل قیاس مینماید مقوله ی ارتباط فرم با عملکرد را شامل می شود . نظریه ای که گویای تبعیت فرم از عملکرد است به شدت توسط آن دسته که به تبعیت عملکرد از فرم معتقد بودند مورد اعتراف قرار میگیرد و هیچ کس ارتباط بین فرم و عملکرد را انکار نمیکرد از لحاظ قیاس عملکردی رابطه ی بین فرم و عملکرد به مثابه ضرورتی برای زیبا بودن قلمداد می شود. همانگونه که به لحاظ قیاس زیست شناسانه این رابطه به معنی داشتن حیات است.
بودلر در سال ۱۸۵۵ گفت : زیست شناسان بهترین کسانی هستند که میدانند بین فرم و عملکرد چه ارتباط تحسین بر انگیزی است و بسته به موقعیت و نوع عملکرد هر حیوان ، ارگانیسم اعضا و فرم آن ارگانیسم تغییر می کند. به نظر فرانک لوید رایت معماری ارگانیک به معنی معماری زنده است معماری که درآن هر گونه فرم بی خاصیت همانند بخشی از روند رشد یک موجود از سیستم حذف می شود و معماری در آن هر عنصر و هر جزئی از عناصر در ارتباط با وظیفه ای که بایستی به انجام برسانند شکل می گیرد .
سر دبیر یکی از مجلات معماری در سال ۱۸۶۳ گفته بود که ما این معماری را معماری ارگانیک مینامیم زیرا این معماری در ارتباط با مکاتب تاریخی والتقاطی حاوی همان رابطه ایست که زندگی سازمان یافته ی حیوانات و گیاهان با موجودیت سازمان نیافته ی زمین و محیطی که جهان را شکل داده است بر قرار نموده است .
در آخر اینکه معماری دیگر بهانه ای برای فراموشی همجواری خود با دیگر عناصر موجود در دست ندارد ولی از طرف دیگر با پذیرش کلی فلسفه ی عملکرد گرایی دیگر نیازی به ارتکاب به آنچه که در دوران معماری انقلابی که بی توجهی به نیازمندی های کاربردی و منطق ساختاری و توجه به ایده های فرمال به گونه ای اسف بار و اهانت آمیز هنر خوانده میشد وجود ندارد . وقتی چنین ساختمان هایی در شهرهای ما پهلوی هم گذاشته میشوند مصداقی مسرت بخش از پی ریزی شایستگیها و مناسب بودن جلوه گر میشود ولی در عین حال حاوی پیام هشدار دهنده نیز هستند وآن اینکه در معماری ضرورتا تنها شایستگی و مناسب بودن نیست که بقا را تضمین می کند .
قیاس مکانیکی
از جمله قیاس هایی که اهمیت زیاد دارد قیاس بین ساختمان و ماشین مکانیکی به لحاظ تاریخی حتی میتوان گفت که این قیاس برتری و ارجحیت خاصی دارد بخصوص زمانیکه ما حاوی بودن یک عملکرد را به مثابه یک نظریه یی بنیادی در وجود زیبایی مد نظر داشته باشیم. در اوایل قرن نوزدهم هنری میلن -ادواردز سعی کرد به ویژگیهای ارگانیک فرمها از طریق بررسی انها به مثابه یک ماشین دست یابد .
امروزه با قیاس های مکانیکی عمدتا به واسطه ی نظریات لوکوربوزیه که در کتابی با عنوان به سوی یک معماری جدید منتشر شده است و آنچه که او نمایانده است حاوی یک پیشینه ی متمایز و طولانی است و نام لوکوربوزیهن غالبا با کلمه ی عملکرد گرایی تشخص یافته و خانه را یک نوع ماشین فرض می کند .
فردریک اچلر به عنوان مقدمه در ترجمه ی انگلیسی کتاب لوکوربوزیه نوشت در مهندسی مکانیکی مدرنو فرمهاد عمدتا در ارتباط با عملکردشان توسعه می یابند بدین لحاظ طراح یا مخترع شاید حتی کوچکترین توجهات خود را به اینکه در نهایت فرمهایی که طرح می کند چگونه خواهد بود معطوف نمی دارد و از آنجایی که او دارای یک غریزه ی طبیعی نا خود آگاه خواهان نظم می باشند و برای اچلر اصالت مندرجات کتابهای لوکوربوزیه این بود که خواننده را وادار می ساخت که به پارتنون یا سن پیترو یا رم به گونه ای نگاه کند که به یک اتوموبیل خیره می شود چنانچه این ساختمان ها با توجه به خصوصیات عملکردی و تجسمی آنها مورد مطالعه قرار گیرند با ظاهری کاملا نوین جلوه خواهند کرد .
تردیدی نیست که شعار لوکوربوزیه مبمنی بر اینکه یک خانه ماشینی است برای زندگی کردن در تاثیری بسیار قویی و تعیین کننده ای برتمایل طبیعی قرن بیستم گذاشته باشد . در قیاس مکانیکی یکی از فاجعه آمیز ترین نتایج حاصله از این قیاس ضروری است که ذکر شود و آن این واقعیت است که با ساختمان غالبا به عنوان موجودات یا اشیا تنها ومنزوی رفتار میشود که به گونه ای اختیاری در محوطه یا نقطه ای از شهر استقرار یافته است نه به عنوان بخشی از محیط که در آن جایگزین شده است.
در قیاس مکانیکی به گونه ای نا خواسته و ندانسته بر نقطه نظری کاملا متضاد تکیه زده میشود کشتی ها هواپیماها ، اتومبیل ها برای مکان جغرافی دقیق و خواصی طراحی نشده و با نقطه نظر ضرورت وجود ارتباط فضایی بین آنهاد طراحی نمیشوند و این نحوه ی بر خورد است که منجر به افزایش تمایل به طراحی ساختمان به صورت منفک و مجرب به مثابه موجودی تنها در فضا شده است.
ادامه دارد... .:w09:
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری ارگانیک

معماری ارگانیک

معماری ارگانیک organic Architecture

معماری ارگانیک در آمریکا, در قرن 19 توسط فرانک فرنس و لویی سالیوان شکل گرفت و اوج شکوفایی آن را در اوائل قرن 20 در آثار فرانک لوید رایت مشاهده می کنیم. بر اساس نظریه ارگانیک, همه فرم های طبیعی, پویا (دینامیک) هستند. سالیوان به روشی معتقد بود که مشابه پروسه به وجود آمدن در طبیعت بود. برای اولین بار اصطلاح فرم تابع عملکرد را بیان نمود, این یعنی اینکه سالیوان فرم تابع عملکرد را در پروسه رشد و حرکت طبیعی می دید.
در بينش ارگانيك ، هنرمند ميبايست تركيبي مي ساخت كه به موازات طبيعت باشد و پروسه حيات و رشد وتوسعه را به صورت انتزاعي نشان دهد . طبيعت سيستمي از فرم ها و روش هاي به وجود آوردن را خلق مي كند كه مستقيما قابل تطبيق در هنر است . قانون تطبيق پذيري ، قانون زير بنايي طبيعت در تمام ساختارهاست . فرم ارگانيك همان گونه كه از درون رشد مي كند ، شكل مي گيرد . مجسمه سازان قرون وسطي ، گياهان و حيوانات را مطالعه مي كردند تا بفهمند كه چگونه فرم هاي آنها خود را با خصوصيات ارگانيسم تطبيق مي دهند . معماري قرون وسطي نيز كه نمود عمده آن در كليساهاي گوتيك است ,در اثر مطالعه ساختار گياهان ، تحول چشمگيري از نظر سازه اي يافت .فرانك لويد رايت مطمئنا از خلاق ترين معماران قرن بيستم است . در اوايل قرن بيستم ، در اروپا و آمريكا تكنولوژي به سرعت در حال گسترش بود ، رايت نيز با تكنولوژي مخالفتي نداشت ولي آنرا به عنوان هدف نيز قبول نداشت . به اعتقاد وي تكنولوژي وسيله اي است براي رسيدن به يك معماري والاتر ، كه از نظر وي همان معماري ارگانيك است . از نظر رايت ، ارگانيك يعني تلفيق شدن كل مجموعه .ادامه دارد... .


 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری ارگانیک

معماری ارگانیک

فرانك لويد رايت به تحقيق يكي از مهمترين وخلاق ترين معماران ونظريه پردازان قرن بيستم مي باشد . اين معمار در طي 90 سال عمر پر بار خود (1959-1869) بيش از 60 سال فعاليت مستمر معماري داشته وحدود 560 تا ساختمان اجرا نموده است.

خانه اوليه رايت به نام خانه هاي دشتهاي مسطح معروف بودند، زيرا اين خانه ها كه غالبا در حومه شهر شيكاگو ساخته شده بودند، در تلفيق وهماهنگي با دشتهاي مسطح و سرسبز اين نواحي طراحي شده بودند.

از مشخصه هاي بارز اين ساختمانه مي توان به پنجره هاي سرتاسري، كنسول نمودن بام ونمايش افقي آن به موازات سطح زمين مسطح ونشان دادن مصالح در ساختمان اشاره كرد. از جمله شاخص ترين نمونه هاي اين ساختمانها از خانه روبي در حومه شيكاگو نام برد.

در اوايل قرن بيستم كه به تدريج ايده هاي رايت در ساختمانهيش شكل مي گرفت، دراروپاوامريكا تكنولوژي به سرعت در حال گسترش وپيشرفت بود .اين پيشرفت در زمينه هاي معماري، از نظر تيوري واجرايي بسيار مشهود وبارز بود.

اگر چه رايت با تكنولوژي مدرن مخالفتي نداشت،ولي وي آن را به عنوان غايت وهدف تلقي نمي نمود. به اعتقاد رايت ، تكنولوژي وسيله اي است براي رسيدن به يك معماري والاتر كه از نظر وي همانا معماري ارگانيك بود. او در 20 مي 1953 در تليسين معماري ارگانيك را با عبارت ذيل تعريف كرد:

«1-طبيعت:فقط شامل محيط خارج مانند ابرها،درختان وحيوانات نمي شود بلكه شانل داخل بنا واجزا ومصالح آن نيز مي باشد

2-ارگانيك:به معناي همگوني وتلفيق اجزا نسبت به كل وكل نسبت به اجزا مي باشد.

3- شكل تابع عملكرد: عملكرد صرف صحيح نمي باشد بلكه تلفيق فرم وعملكرد واستفاده از ابداع وقدرت تفكر انسان در رابطه با عملكرد ضروري است. فرم وعملكرد يكي هستند.

4- لطافت: تفكر وتخيل انسان بايد مصالح وسازه سخت ساختمان را به صورت فرمهاي دلپذير و انساني شكل دهد.همانگونه كه پوشش درخت وگلهاي بوته ها،شاخه هاي آنها را تكميل ميكند.مكانيك ساختمان بايد در اختيار انسان باشد ونه با العكس .

5- سنت: تبعيت ونه تقليد از سنت اساس معماري ارگانيك است.

6- تزئینات : بخشي جدايي ناپذير از معماري است.رابطه تزييات به معماري همانند گلها به شاخه هاي بوته مي باشد.

7- روح:روح چيزي نيست كه به ساختمان القا شود بلكه بايد دردرون آن باشد واز داخل به خارج گسترش يايد.

8-بعد سوم:بر خلاف اعتقاد عمومي ،بعد سوم عرض نيست ، بلكه ضخامت وعمق است.

9-فضا:عنصري است كه دائما بايد در حال گسترش باشد.فضا يك شالوده پنهاني است كهتمام ريتمهاي ساختمان بايد از آن منبعث شوند و در آن جريان داشته باشند.

شاهكار معماري رايت و نظريه ارگانيك را مي توان در خانه آبشار در ايالت پنسلوانيا در آمريكا ديد.

اين خانه كه در سال 1937 ساخته شده ،به بهترين شكل عقايد رايت در مورد معماري ارگانيك را نمايش ميدهد.موارد طراحي و اجرائي را كه رايت براي اين خانه ويلائي در نظر گرفته بود مي توان در هشت مورد ذيل خلاصه كرد:

1-حد اقل دخالت در محيط طبيعي

2-تلفيق حجم ساختمان با محيط طبيعي به گونه اي كه هر يك مكمل ديگري باشند.

3-ايجاد فضاهاي خارجي بين ساختمان ومحيط طبيعي.

4-تلفيق فضاي داخل با خارج.

5-نصب پنجره هاي سرتاسري و از بين بردن گوشه هاي اتاق.

6-استفاده از مصالح محيط طبيعي مانند صخره ها و گياهان چه در داخل وچه در خارج بنا.

7-نمايش مصالح به همان گونه كه هست ،چه سنگ باشد و چه چوب و ياآجر.

8-استمرار نمايش مصالح از داخل به خارج بنا.

رايت معتقد بود كه ماهيت مصالح در ساختمان بايد نشان داده شود ، به گونه اي كه شيشه به عنوان شيشه ، سنگ به عنوان سنگ وچوب به عنوان چوب به كار رود.
منابع:http://architect.nemoneh.com/mag/paper0059.asp ,http://www.memarblog.com/? p=605 , http://www.amirreza-rahimi.blogfa.com/post-45.aspx
,http://4mico.persianblog.ir
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری های تک و اکوتک

معماری های تک و اکوتک


http://www.memarblog.com/?p=456


در سال ۱۹۷۱، دو معمار جوان ایتالیایی تبار به نام‌های ریچارد راجرز ساکن انگلستان و رنزوپیانو ساکن ایتالیا، در مسابقه طرح ساختمان مرکز ژرژپمپیدو در پاریس در بین ۶۸۱ شرکت کننده برنده اعلام شدند. نمای این ساختمان را مجموعه‌ای از دودکش‌ها، آبگردان‌ها، لوله‌های تأسیساتی و ستون‌ها، تیرها، بادبندها، راه پله‌ها و مسیرهای رفت‌ و آمد تشکیل می‌داد. این معماران آغازگر سبکی در اروپا بودند که به نام‌های ـ تک یا تکنولوژی بسیار پیشرفته معروف گردید. در معماری مطرح شد.

معماران این سبک تکنولوژی را دستاورد بزرگ مدرنیته و مهم‌ترین عامل توسعه و پیشرفت در قرن بیستم می‌دانند. از نظر آنها، عصاره و مشخصه هر عصر در معماری آن دوره شکل کالبدی یافته است. به عنوان نمونه، معابد یونان باستان با آن نظم و تناسبات کامل هندسی، تبلور ذهنیت کمال گرای یونانیان باستان است و بناهای عظیم روم باستان، نمایش قدرت امپراتوری و حکومت سزارها می‌باشد و بالاخره کلیساهای سر به فلک کشیده گوتیک نمایش دهده قدرت کلیسا و ذهنیت قرون وسطا است. به همین ترتیب، ساختمان‌های امروز می باید نمایش دهنده عصارة فکری و تکنیکی عصر حاضر یعنی تکنولوژی باشد. نظریات و مبانی معماری مدرن و های ـ تک در اصول، بسیار به یکدیگر نزدیک است و می‌توان گفت که معماری‌های ـ تک فرزند خلف معماری مدرن است. ولی از نظر شکلی تفاوت‌های بین این دو مکتب معماری مشاهده می‌شود. به طور کلی می‌توان بیان کرد که ‌آن سادگی و بی‌پیرایگی که در معماری مدرن وجود دارد در های ـ تک ملاحظه نمی‌شود و اگر معماران مدرن در طرح‌های خود ماشین را به نمایش می‌گذارند، معماران های ـ تک داخل ماشیین و اجزاء آن را نشان می‌دهند. ریچارد راجرز در مصاحبه خود با تلویزیون بی بی سی این عقیده را چنین بیان می‌کند:
«ایده‌هایی که معماری می‌کنیم، از خیلی لحاظ ریشه در باورهای ما دارد و به این ربط پیدا می‌کند که ما ساختمان را مثل یک کتاب بخوانیم. برای اینکه ساختمانی خوانا باشد، باید جریان ساختن آن قابل روئیت باشد. این شیوه‌ای است که ما معماری می‌کنیم و احساس ما این است که این کار در گذشته هم انجام می شده است این موضوع اصلاً تازگی ندارد، کلیساهای عظیم گوتیک مثالی بسیار روشن است. زمانی که آب از درون ناودان شرشر کنان تخلیه می‌شود، خیلی هیجان انگیز است. این بسیار روشن و خیلی خوانا است. این نوع معماری مورد علاقه من است.
علم همه ما را به هیجان می‌آورد. ما معماران عقیده داریم که قرن حاضر قرن علم است، فیلسوفان نیز همین عقیده را دارند. منظورم از علم خیلی کلی است. ما شاهد انقلابات شگفت آوری در علم بوده‌ایم و عقیده داریم که علم و تحقیق عملی ما را با اخنگ معماری بهتر آشنا می‌کند و این مورد علاقه ما است که می‌توان به شکلی مفاهیم علمی را با تعبیر شاعرانه‌ای طرح و تبیین کرد».
راجرز می‌گوید:«همانند کلیساهای گوتیگ، ما ساختار را نمایان می‌کنیم».
و در جایی دیگر می‌نویسد:« تکنولوژی به ما کنترل بیشتری عرضه می‌کند و نه کمتر. ساختمان‌های آینده بیشتر شبیه روبات خواهند بود تا معبد. مانند آفتاب پرست، آنها خود را با محیط پیرامون تطبیق می‌دهند». شاید بتوان زیر بنای فکری این سبک را در جمله راجرز خلاصه کرد که می گوید در عصر مُدرن باید در ساختمان‌های مدرن زندگی کرد.
برج ایفل در نمایشگاه ۱۸۸۹ پاریس ساختمان ایده‌آل و آرمانی معماران های ـ تک است. برج ایفل با ۳۳۰ متر ارتفاع و اسکلت فلزی نمایان، نمادی از دستاوردهای تکنولوژی در عصر مدرن است.

اصول فکری و طراحی این سبک را می توان در ده مورد ذیل خلاصه کرد:
۱/ بینش پوزیتیویسم و خوشبینی به علم و پیشرفت علمی و تکنیکی؛
۲/ نمایش تکنولوژی به عنوان عصاره و دستاورد عصر جدید؛
۳/ نمایش پروسه ساخت؛
۴/ شفاف نمودن، لایه لایه کردن و نمایش حرکت در ساختمان؛
۵/ نمایش ساختار و اجزاء درون بنا در نمای ساختمان؛
۶/ استفاده از رنگ‌های روشن وساده؛
۷/ سازه و ساختار به عنوان تزئینات؛
۸/ استفاده از اجزاء کششی سبک؛
۹/ جدا کردن بخش‌های سرویس دهنده از قسمت‌های سرویس شونده؛
۱۰/ طراحی بام ساختمان به عنوان نمای پنجم ساختمان.
موضوعی که لویی کان در دهة شصت عنوان کرد (بخش‌های سرویس دهنده ـ قسمت‌های خدماتی ـ از بخش‌های سرویس شونده ـ قسمت‌های سکونتی ـ مجزا شوند) هم اکنون یکی از موارد بسیار مهم در ساختمان‌های های ـ تک است.
لذا داکت‌ها، لوله‌ها و اجزاء تأسیساتی ساختمان و به عنوان راه پله ‌ها از بدنه اصلی ساختمان جدا می‌شوند. حسن این کار ـ بنا به نظر معماران های ـ تک سهولت تعمیر و نگهداری ساختمان است. به علاوه قسمت‌های سرویس دهنده که عمر نسبتاً کوتاهی دارند (یک الی بیست سال) از قسمت‌های سرویس شونده که عمر طولانی تری دارند(بیست الی هفتاد سال) به صورت دو قسمت مجزا از هم عمل می‌کنند.
در اکثر ساختمان‌ها، بام ساختمان به عنوان سطح پنهان و فراموش شده ساختمان فرض می‌شود، ولی در ساختمان‌های های ـ تک ، بام سطح پنجم بنا است و کاملا طراحی می‌شود. بخش‌هایی همچون برج های خنک کننده، آبگردان‌ها، پمپ‌های حرارتی، داکت‌ها، لوله‌های تأسیساتی، خرپاها، کابل‌های سازه‌ای و همچنین جرثقیل پاک کردن شیشه‌ها و خرپشتته‌ها، همواره به عنوان بخش مهمی از ساختمان در روی بام طراحی می‌شوند. طرح این بخش‌ها با توجه به چهارنمای دیگر انجام می‌شود و در معرض دید قرار می‌گیرد.
از دیگر معماران معروف این سبک می‌توان از نورمن فاستر، مایکل هاپکینز نیکولاس گریمشاو و سانتیاگو کالا تراوا نام برد.
بر خلاف تصور عمومی، معماران های ـ تک به تاریخ علاقه‌مند هستند و خود را جدای از آن نمی‌دانند. ولی برداشت و نگرش آنها نسبت به تاریخ به کلی متفاوت از دیدگاه معماران پست مدرن از تاریخ است. ریچارد راجرز به عنوان نظریه پرداز اصلی سبک‌ های ‌ـ تک معتقد است که « ساختمان‌های عصر رنسانس در فلورانس شباهتی به بافت مجاور خود و معماری گوتیک قرون وسطا نداشتند، بلکه این معماری جلوه‌ای از تبلور عصر جدید را نوید می‌داد».
راجرز معتقد است که « هر بنایی باید نمایانگر زمان خود باشد». به نظر وی در عصر تکنولو ژی نمی‌توان در خانه‌های یونان باستان و یا قصرهای امپراتوری روم باستان زندگی کرد.
راجرز در نقد معماری پست مدرن می‌نویسد:« کسی نمی‌تواند معماری را با نماد قرار دادن درخت نخل، تخم‌مرغ، پرندگان، و نظام هندسی معیوب شده یونانی و رومی که از مبلمان فروشی‌های چیپندیل خریداری شده، توسعه دهد. تمامی این موارد از خاستگاه و زمینه سیاسی،اجتماعی و تکنیکی خود مجزا شده‌اند».
نکته جالب توجه این که در حال حاضر مرتفع‌ترین ساختمان و بزرگ‌ترین فودگاه جهان توسط یکی از شاخص ترین معماران این سبک یعنی نورمن فاستر طراحی شده است. برج هزارة توکیو و فرودگاه جدید هنگ‌کنگ.
ادامه دارد... .:w10:
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری های تک و اکوتک

معماری های تک و اکوتک

امورزه درک کارهای این معماران ملاحظه می شود که با استفاده از تکنولوژی ، سعی درا ستفاده حداکثر از عوامل طبیعی هنچون آفتاب ، باد ، آب‌های زیرزمینی و گیاهان برای تنظیم شرایط محیطی ساختمان دارند. لذا در معماری جدید آنها که به نام اکو ـ تک (اکولوژی + تکنولوژی) خوانده می‌وشد ، تکنولوژی در مقابل طبیعت قرار ندارد ، بلکه در کنار و به موازت طبیعت برای بهره‌برداری هرچه بیشتر از امکانات محیطی و تأمین آسایش انسان جای دارد.
در کارهای اخیر معماران این سبک ، همواره در کنار عکس‌های زیبای ساختمان‌های آنها ، مقطعی از بنا وجود دارد که در ان نحوه استفاده از عوامل اقلیمی با کمک تجهیزاتی همچونه دودکش‌های هوا ، اینه‌های منعکس‌کننده پوسته‌های هوشمند ، گلخانه‌ها ، پله‌ها‌ی شیشه‌ای و تبادل‌کننده‌های حرارتی نشان داده شده است. شکل خود ساختمان در مقطع نیز با توجه به زاویه تابش آفتاب وسرعت و جهت باد در فصول مختلف سال طراحی شده است.
معماران‌ های ـ تک از پوسته ساختمان به عنوان پوست دوم نام می‌برند. منظور از پوست اول ، پوست بدن انسان است. در کارخهای نورمن فاستر و رنزو پیانو پوست دوم همچون پوست اول به صورت هوشمند طراحی شده است.
همچنان که پوست انسان در مقابل سرما ، گرمای ، رطوبت و کوران هوا را از خود عکس‌العمل نشان می‌دهد ، پوسته بعضی از ساختمان‌های این دو معمار نیز در فصل‌ها مختلف عکس‌العمل مناسب در مقابل شرایط محیطی از خود نشان می‌دهند. با استفاده از شیشه‌های دو جداره ، کرکره‌ها و عایق‌های‌ حراتری متحرک ، مواردی همچون میزان تابش آفتاب ، سایه ، کوران هوا و پرت حرارتی در طی روز و شب و در طی فصل‌های سرد وگرم سال توسط یک سیستم کامپیوتری کنترل می‌شود.
راجرز از این ساختمان‌ها به عنوان آفتاب پرست نام می‌برد. موجودی که خود را با شرایط مختلف محیطی تطبیق می‌دهد. راجرز در مورد ساختمان‌های آینده چنین می‌نویسد:
«جهت برآورده نمودن احتیاجات ساکنان بنا و حداکثر استفاده بهینه از انرژی ، بهترین ساختمان‌های آینده به صورت پویایی با اقلیم مجاور خود ارتباط پیدا می‌کنند…
در معماری میکروالکترون‌های پنهان از چشم وبیوتکنولوژی جایگزین سیستم‌های مکانیکی خواهند شد….
ساختمان‌ها ، شهر و اهالی آن همانند یک سیستم ارگانیک جداناپذیر ، در زیر چارچوب متحرک و متحول که کاملاً دقیق و به اندازه طراحی شده قرار می‌گیرد.به جای تیرها ، ستون‌ها وپانل‌ها و سایر المان‌های سازه‌ای ، یک پوسته ممتد و به هم پیوسته جایگزین خواهد دش. این روبات‌های متحرک ، با استفاده از سیستم‌های التونیک و بیوتکنولوژی ، بسیاری از خصوصیات ارگانیسم‌های زنده را خواهد داشت…
در مورد سازه‌های معماری ، سیستم‌های انعکاسی با استفاده از دستگاه عصبی الکترونیک ، تغییرات محیطی را احساس خواهند کرد و همانند ماهیچه‌های بدن با منقبض و منبسط کردن خود، بار و نیروهای وارده را به قسمت‌های مختلف کالبند بنا منتقل می‌کنند.
امروزه خلبان‌های اتوماتیک می‌توانند تمام قسمت‌های مختلف هواپیما را به صورت بسیار دقیق و با عکس‌العملی در ظرف چند صدم ثانیه کنترل کنند. این خلبانان الکترونیک با توجه به شرایط دائماً متغیر خارج وداخل هواپیما ، مستمراً شرایط ایده‌آل پرواز هواپیما و آسایش مسافران را فراهم می‌کند. آینده فرا رسیده شاید نام ارگانی ـ تک به معنای ارگانیسم و تکنولوژی ، نام مناسبی برای این سبک در اینده باشد.
نورمن فاستر یکی از نام‌آورترین معماران عصر حاضر از چهره‌های شاخص سبک اکو ـ تک است.
ادامه دارد... .:w10:
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری های تک و اکوتک

معماری های تک و اکوتک

های تک" سبکی است اینده نگرانه که در دهه ی ۱۹۶۰ متولد شده است.به معنای تداوم ساختمان های اهن و شیشه سده ی نوزدهم اما با اتکا به فناوری های مدرن است. معماری "های تک"به دلیل استفاده از ساختمان های لوله و داربست نیز طبقات معلق و متناوب ان و نماهای خارجی کاملا مجزا یا شکسته شده اش چشم اندازی ارمانی از مدرنیته ارائه میدهد. منبع الهام "معماری مدرن" و "های تک " تکنولوژی ست.هردو اصول فکری نزدیک بهم و لغات کلیدی مشترکی دارند.عملکرد و کارائی/صنعت و ماشین/پیش ساختگی/استاندارد نمودن/ توجه به اینده/علم/ریاضی و هندسه/تناسب و همگونی/منطق و خرد/هنر انتزاعی و سبک بین المللی از لغات کلیدی مشترک در این دو سبک معماری می باشند.به طور خلاصه "های تک" نوعی معماری مشخصه جامعه ی ارتباطی است.از معماران معروف این رویکرد می توان از پیتر کوک/نورمن فاستر/مایکل هاپکینز/ نیکلاس گریمشاو و سانتیاگو کالا تراوا نام برد.
بعداز ۳۰سال از مطرح شدن "های تک" در سطح بین الملل به تازگی فقط باب صحبتش در ایران باز شده است.ایران در دوره ای ارتباطش را با دنیا قطع کرد.این قطع ارتباط با دنیا و گوشه نشینی برای ما بسیار گران تمام شد و باعث شد که شکاف ما با دنیا بشدت بیشتر از پبش شود و البته که این شکاف در معماری هم رخ نموده است . در معماری معاصر نیز عوارض بغرنج ان را می توان مشاهده کرد.مهدی علیزاده و رضا علی ابادی در این زمینه تجربیات در خور توجهی داشته اند.یکی از ستارگان "های تک ایرانی"مهندس فرهاد احمدی ست. ایشان در ابتدای کارشان گرایش به معماری سنتی داشته اند. "فرهنگ سرای دزفول" گواه این مدعا ست. ایشان با تغییراتی رو به شیوه ی مدرن اوردند و روح معماری ایرانی را به ساختمان هایشان دادند. ساختمان تجاری اداری فرشته که در زیر ملاحظه می کنید از اثار ایشان می باشد. لازم به ذکر است که مخروطی که در تصویر مشاهده می کنید پیمانکار به دلیل دشواری کار موفق به اجرای ان نشد بنابراین این مخروط زیبا به صورت دایره اجرا شد.
برخلاف تصور عمومی معماران "های تک"به تاریخ علاقه مند هستند و خود را جدای از ان نمی دانند ولی برداشت و نگرش انها نسبت به تاریخ به کلی متفاوت از دیدگاه معماران پست مدرن از تاریخ است.انها سعی در استفاده از حداکثر عوامل طبیعی همچون افتاب/باد/اب های زیر زمینی و گیاهان برای تنظیم شرایط محیطی ساختمان دارند.تکنولوژی در مقابل طبیعت قرار ندارد بلکه به موازات ان برای بهره برداری هرچه بیشتر از امکانات محیطی و تامین اسایش انسان جای دارد.در ایران می توان ساختمان های "های تک" را به دو دسته تقسیم کرد: یک عده شکل ظاهری "های تک" را دنبال کرده اند ولی عده ای دیگر در ان تکنولوژی هم وارد شده است.
اما باید این را مد نظر داشته باشیم که همه ی اینها با تکنولوژی محدود داخلی ساخته شده اند و هیچ کدام "های تک" واقعی نیستند. ما هنوز ازاتصالات خشک استفاده نمی کنیم .اتصالات با ورق و لوله ایست که ما انها را برش و شکل می دهیم ! ما هیچ گاه یک قطعه را ریخته گری نمی کنیم!!!!!!!!!!
در سال 1971، دو معمار جوان ايتاليايي تبار به نام‌هاي ريچارد راجرز ساكن انگلستان و رنزوپيانو ساكن ايتاليا، در مسابقه طرح ساختمان مركز ژرژپمپيدو در پاريس در بين 681 شركت كننده برنده اعلام شدند. نماي اين ساختمان را مجموعه‌اي از دودكش‌ها،آبگردان‌ها،لوله‌هاي تأسيساتي و ستون‌ها،تيرها،بادبندها، راه پله‌ها و مسيرهاي رفت‌ و آمد تشكيل مي‌داد. اين معماران آغازگر سبكي در اروپا بودند كه به نام‌هاي ـ تك يا تكنولوژي بسيار پيشرفته معروف گرديد.


اصول فكري و طراحي اين سبك را ميتوان در ده مورد ذيل خلاصه كرد:

1. بينش پوزيتيويسم و خوشبيني به علم و پيشرفت علمي و تكنيكي؛
2. نمايش تكنولوژي به عنوان عصاره و دستاورد عصر جديد؛
3. نمايش پروسة ساخت؛
4. شفاف نمودن، لايه لايه كردن و نمايش حركت در ساختمان؛
5. نمايش ساختار و اجزاء درون بنا در نماي ساختمان؛
6. استفاده از رنگ‌هاي روشن وساده؛
7. سازه و ساختار به عنوان تزئينات؛
8. استفاده از اجزاء كششي سبك؛
9. جدا كردن بخش‌هاي سرويس دهنده از قسمت‌هاي سرويس شونده؛
10. طراحي بام ساختمان به عنوان نماي پنجم ساختمان.



شايد بتوان زير بناي فكري اين سبك را در جمله راجرز خلاصه كرد كه مي گويد
در عصر مُدرن بايد در ساختمان‌هاي مدرن زندگي كرد .ادامه دارد... .:w10:







منابع: http://www.memarblog.com/?p=456 , http://www.cafedexign.com/showthread.php?t=2017
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری فولدینگ

معماری فولدینگ


فولدینگ ، عمودگرایی ، طبقه بندی و سلسله مراتب را مردود می داند و به جای آن افقی گرایی را مطرح می کند . از نظر فولدینگ همه چیز همسطح یکدیگر است . دلوز در کتاب خود به نام ، فولد ، لایبنیتز و باروک ( ۱۹۸۲ ) جهان را چنین تبیین می کند : ” جهان به عنوان کالبدی از فولدها و سطوح بی نهایت که از طریق فضا ، زمان فشرده شده ، در هم پیچ و تاب خورده و پیچیده شده است . ” دلوز هستی و اجزاء آن را همواره در حال شدن می بیند .
یکی از موارد کلیدی در مباحث مطرح شده توسط دلوز ، افقی گرایی است . دلوز به همراه یار همفکر خود ، فیلیکس گاتاری ، مقاله ای به نام ” ریزوم ” در سال ۱۹۷۶ در پاریس منتشر کرد . این موضوع در کتاب هزار سطح صاف ( ۱۹۸۰) به صورت کامل تر توسط این دو مطرح گردید . رزیوم گیاهی است بر خلاف سایر گیاهان ، ساقه آن به صورت افقی و در زیر خاک رشد می کند . برگ های آن خارج از خاک است . با قطع بخشی از ساقه آن ، این گیاه از بین نمی رود ، بلکه از همانجا در زیر خاک گسترش می یابد و جوانه های تازه ایجاد می کند .
این دو متفکر با مطرح نمودن بحث ریزوم ، سعی در بنیان فکنی اندیشه غرب کردند و اصول اولیه آن را زیر سوال بردند . از نظر آنها ، عقلانیت غرب به صورت سلسله مراتب عمودوار ، درخت گونه و مرکز مدار است .
بحث فولدینگ در معماری از اوایل دهه ۱۹۹۰ مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانستراکشن مانند پیتر آیزنمن ، فرانک گهری ، زاها حدید و حتی معماران مدرنیست فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند . از دیگر معماران و نظریه پردازان سبک فولدینگ می توان از بهرام شیردل ، جفری کیپینز ، گرگ لین و چارلز جنکز نام برد . همانند دیکانستراکشن ، خواستگاه فلسفه فولدینگ در فرانسه و معماری فولدینگ در آمریکا بوده است.

این معماران در کارهای جدید خود پیچیدگی را با وحدت یا تقابل نشان نمی دهند بلکه به صورت نرم و انعطاف پذیر ، پیچیدگی ها و گوناگونی های مختلف را در هم می آمیزند . این کار باعث از بین بردن تفاوت ها نمی شود . باعث ایجاد یک پدیده همگون یکپارچه نیز نمی گردد ، بلکه این عوامل و نیروها به صورت نرم و انعطاف پذیر در هم می آمیزد . هویت و خصوصیت هر یک از این عوامل در نهایت حفظ می شود مانند لایه های درونی زمین که تحت فشارهای خارجی تغییر شکل می دهند ، در عین این که خصوصیات خود را حفظ می کنند .
نظریه دیکانستراکشن جهان را به عنوان زمینه هایی از تفاوت ها می دید و این تضاد ها را در معماری شکل می داد . این منطق تضاد گونه در حال نرم شدن است تا خصوصیات بافت شهری و فرهنگی را به گونه ای بهتر مورد استفاده قرار دهد .
دیکانستراکشنیست ها عدم هماهنگی های درون پروژه را در ساختمان و سایت نمایش می دادند و این نقطه آغاز پروژه آنها بود . ولی آنها هم اکنون این تفاوت ها را در تقابل نشان نمی دهند ، بلکه آنها را به صورت انعطاف پذیری در هم می آمیزند و یک منطق سیال و مرتبط را دنبال می کنند . اگر در گذشته پیچیدگی ها و تضاد از دل تقابل های درونی پروژه بیرون می آمد ، در حال حاضر خصوصیات مکانی ، مصالح و برنامه به صورت انعطاف پذیری روی همدیگر تا می شوند ، در حالی که هویت هر یک حفظ می شوند . معماری فولدینگ در مقیاس شهری در جایی بین زمینه گرایی و بیان گرایی قرار دارد . فرم های انعطاف پذیر نه به صورت کامل هندسی هستند و نه به شکل دلبخواهی . در مقیاس شهر ، این لایه های تا شده و انعطاف پذیر نه نسبت به بافت مجاور خود بی تفاوت اند و نه مطابق با آنند ، بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و آنها را در منطق پیچ خورده و منحنی خود جای می دهند .
گرگ لین در تعریف معماری فولدینگ می گوید : ” فولدینگ یعنی تلفیق نمودن عوامل نامربوط در یک مخلوط به هم پیوسته . ” در این رابطه می توان لایه های رسوبی در کوه ها را مثال زد که در اثر فشارهای درونی زمین روی یکدیگر خم شده و پیچ و تاب خورده اند . در عین این که هر لایه خصوصیات درونی خود را حفظ کرده است ، ولی با لایه مجاور خود درگیر شده و لایه ها به صورت انعطاف پذیری در کنار یکدیگر انحناء پیدا کرده اند .
معماری فولدینگ معماری نئو باروک نیز نامیده می شود . در معماری باروک ، سبک های یونانی ، رومی ، شرقی ، رومانسک ، گوتیک و کلاسیک روی یکدیگر تا می شوند و کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند . همانگونه که در معماری فولدینگ انعطاف پذیری احجام و سطوح مختلف توسط تکنولوژی جدید ، که همان رایانه است ، انجام می شود . تکنولوژی رایانه قادر است بین دو شکل ، شکل های میانی را برای انتقال نرم یکی به دیگری انجام دهد . این انتقال نرم مدت ها است که در فیلم های تبلیغاتی ، فیلم های ویدیویی و فیلم های سینمایی انجام می شود . در فیلم ویدیویی مایکل جکسون به نام سیاه و سفید ، تصویر صورت چند فرد مختلف که از نژادها ، رنگ ها ، جنسیت و سنین مختلف بودند گرفته شده بود و در مقابل چشمان حیرت زده تماشاگران تلویزیون ، تصویر یکی به دیگری تبدیل می شد ، بدون اینکه بیننده احساس کند که این لایه های بین دو صورت کاملا متفاوت به صورت تصنعی و یا ناهمگون به یکدیگر تبدیل می شوند .
در فیلم پایان گر ۲ ( Terminator 2 ) نیز هنر پیشه ای که نقش منفی داشت می توانست کالبد خود را به صورت جیوه در بیاورد و همانند جیوه در هر شرایطی تغییر حالت دهد . در روی کف زمین به صورت یک کف پوش پهن شود و سپس از روی کف بلند شده و به صورت انسان و یا حالت های دیگر در آید . امروزه با استفاده از رایانه ، این انتقال و تغییر شکل به راحتی قابل اجرا است و معماران فولدینگ سعی می کنند که معماری را با علم روز همگون و همسو سازند .
در این رابطه بهرام شیردل در مصاحبه خود در مجله آبادی می گوید : ” فکر من و همکارانم در معماری و شهر سازی ، قابل انعطاف کردن فضاها است به گونه ای که جوابگوی تفاوت های بی شماری باشد ،… همیشه معتقد بوده ام باید معماری جدیدی به وجود آید که با افکار و زندگی زمان خود انطباق داشته باشد و فرهنگ و تمدن موجود را غنی تر کند … انسان با گذشت زمان افکار و خصوصیاتش تغییر می کند - بر عکس سایر جانداران - معماری هم باید تبع آن تغییر کند . ”
پیتر آیزنمن به عنوان بانی طرح فلسفه فولدینگ در حوزه معماری واژه ” Weak Form ” یا ” فرم ضعیف ” را مطرح کرده است . فرمی که قابل انعطاف است و خود را با شرایط محیطی وفق دهد .همانطور که ژله با شکل ظرف خود تطبیق می یابد . لذا فرم ها یا لایه های معماری فولدینگ ، در مجاور و همتراز یکدیگر به صورت انعطاف پذیر و در انطباق با شرایط کالبدی ، اجتماعی و تاریخی محیط در سایت قرار می گیرند .
فولدینگ ، عمودگرایی ، طبقه بندی و سلسله مراتب مردود می داند و به جای آن افقی گرایی را مطرح می کند . از نظر فولدینگ همه چیز همسطح یکدیگر است .
دلوز در کتاب خود به نام ، فولد ، لایبنیتز و باروک( ۱۹۸۲ ) جهان را چنین تبیین می کند : ” جهان به عنوان کالبدی از فولدها و سطوح بی نهایت که از طریق فضا ، زمان فشرده شده ، در هم پیچ و تاب خورده و پیچیده شده است . ” دلوز هستی و اجزاء آن را هموارهدر حال شدن می بیند
یکی از موارد کلیدی در مباحث مطرح شده توسط دلوز ، افقی گرایی است . دلوز به همراه یار همفکر خود ، فیلیکس گاتاری ، مقاله ای به نام ” ریزوم ” در سال ۱۹۷۶ در پاریس منتشر کرد . این موضوع در کتاب هزار سطح صاف ( ۱۹۸۰) به صورت کامل تر توسط این دو مطرح گردید . رزیوم گیاهی است بر خلاف سایر گیاهان ، ساقه آن به صورت افقی و در زیر خاک رشد می کند . برگ های آن خارج از خاک است . با قطع بخشی از ساقه آن ، این گیاه از بین نمی رود ، بلکه از همانجا در زیر خاک گسترش می یابد و جوانه های تازه ایجاد می کند .
این دو متفکر با مطرح نمودن بحث ریزوم ، سعی در بنیان فکنی اندیشه غرب کردند و اصول اولیه آن را زیر سوال بردند . از نظر آنها ، عقلانیت غرب به صورت سلسله مراتب عمودوار ، درخت گونه و مرکز مدار است .
بحث فولدینگ در معماری از اوایل دهه ۱۹۹۰ مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانستراکشن مانند پیتر آیزنمن ، فرانک گهری ، زاها حدید و حتی معماران مدرنیست فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند . از دیگر معماران و نظریه پردازان سبک فولدینگ می توان از بهرام شیردل ، جفری کیپینز ، گرگ لین و چارلز جنکز نام برد . همانند دیکانستراکشن ، خواستگاه فلسفه فولدینگ در فرانسه و معماری فولدینگ در آمریکا بوده است.
این معماران در کارهای جدید خود پیچیدگی را با وحدت یا تقابل نشان نمی دهند بلکه به صورت نرم و انعطاف پذیر ، پیچیدگی ها و گوناگونی های مختلف را در هم می آمیزند . این کار باعث از بین بردن تفاوت ها نمی شود . باعث ایجاد یک پدیده همگون یکپارچه نیز نمی گردد ، بلکه این عوامل و نیروها به صورت نرم و انعطاف پذیر در هم می آمیزد . هویت و خصوصیت هر یک از این عوامل در نهایت حفظ می شود مانند لایه های درونی زمین که تحت فشارهای خارجی تغییر شکل می دهند ، در عین این که خصوصیات خود را حفظ می کنند .
نظریه دیکانستراکشن جهان را به عنوان زمینه هایی از تفاوت ها می دید و این تضاد ها را در معماری شکل می داد . این منطق تضاد گونه در حال نرم شدن است تا خصوصیات بافت شهری و فرهنگی را به گونه ای بهتر مورد استفاده قرار دهد .
دیکانستراکشنیست ها عدم هماهنگی های درون پروژه را در ساختمان و سایت نمایش می دادند و این نقطه آغاز پروژه آنها بود . ولی آنها هم اکنون این تفاوت ها را در تقابل نشان نمی دهند ، بلکه آنها را به صورت انعطاف پذیری در هم می آمیزند و یک منطق سیال و مرتبط را دنبال می کنند . اگر در گذشته پیچیدگی ها و تضاد از دل تقابل های درونی پروژه بیرون می آمد ، در حال حاضر خصوصیات مکانی ، مصالح و برنامه به صورت انعطاف پذیری روی همدیگر تا می شوند ، در حالی که هویت هر یک حفظ می شوند . معماری فولدینگ در مقیاس شهری در جایی بین زمینه گرایی و بیان گرایی قرار دارد . فرم های انعطاف پذیر نه به صورت کامل هندسی هستند و نه به شکل دلبخواهی . در مقیاس شهر ، این لایه های تا شده و انعطاف پذیر نه نسبت به بافت مجاور خود بی تفاوت اند و نه مطابق با آنند ، بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و آنها را در منطق پیچ خورده و منحنی خود جای می دهند .
گرگ لین در تعریف معماری فولدینگ می گوید : ” فولدینگ یعنی تلفیق نمودن عوامل نامربوط در یک مخلوط به هم پیوسته . ” در این رابطه می توان لایه های رسوبی در کوه ها را مثال زد که در اثر فشارهای درونی زمین روی یکدیگر خم شده و پیچ و تاب خورده اند . در عین این که هر لایه خصوصیات درونی خود را حفظ کرده است ، ولی با لایه مجاور خود درگیر شده و لایه ها به صورت انعطاف پذیری در کنار یکدیگر انحناء پیدا کرده اند .
معماری فولدینگ معماری نئو باروک نیز نامیده می شود . در معماری باروک ، سبک های یونانی ، رومی ، شرقی ، رومانسک ، گوتیک و کلاسیک روی یکدیگر تا می شوند و کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند . همانگونه که در معماری فولدینگ انعطاف پذیری احجام و سطوح مختلف توسط تکنولوژی جدید ، که همان رایانه است ، انجام می شود . تکنولوژی رایانه قادر است بین دو شکل ، شکل های میانی را برای انتقال نرم یکی به دیگری انجام دهد . این انتقال نرم مدت ها است که در فیلم های تبلیغاتی ، فیلم های ویدیویی و فیلم های سینمایی انجام می شود . در فیلم ویدیویی مایکل جکسون به نام سیاه و سفید ، تصویر صورت چند فرد مختلف که از نژادها ، رنگ ها ، جنسیت و سنین مختلف بودند گرفته شده بود و در مقابل چشمان حیرت زده تماشاگران تلویزیون ، تصویر یکی به دیگری تبدیل می شد ، بدون اینکه بیننده احساس کند که این لایه های بین دو صورت کاملا متفاوت به صورت تصنعی و یا ناهمگون به یکدیگر تبدیل می شوند .
در فیلم پایان گر ۲ ( Terminator 2 ) نیز هنر پیشه ای که نقش منفی داشت می توانست کالبد خود را به صورت جیوه در بیاورد و همانند جیوه در هر شرایطی تغییر حالت دهد . در روی کف زمین به صورت یک کف پوش پهن شود و سپس از روی کف بلند شده و به صورت انسان و یا حالت های دیگر در آید . امروزه با استفاده از رایانه ، این انتقال و تغییر شکل به راحتی قابل اجرا است و معماران فولدینگ سعی می کنند که معماری را با علم روز همگون و همسو سازند .
در این رابطه بهرام شیردل در مصاحبه خود در مجله آبادی می گوید : ” فکر من و همکارانم در معماری و شهر سازی ، قابل انعطاف کردن فضاها است به گونه ای که جوابگوی تفاوت های بی شماری باشد ،… همیشه معتقد بوده ام باید معماری جدیدی به وجود آید که با افکار و زندگی زمان خود انطباق داشته باشد و فرهنگ و تمدن موجود را غنی تر کند … انسان با گذشت زمان افکار و خصوصیاتش تغییر می کند - بر عکس سایر جانداران - معماری هم باید تبع آن تغییر کند . ”
پیتر آیزنمن به عنوان بانی طرح فلسفه فولدینگ در حوزه معماری واژه ” Weak Form ” یا ” فرم ضعیف ” را مطرح کرده است . فرمی که قابل انعطاف است و خود را با شرایط محیطی وفق دهد .همانطور که ژله با شکل ظرف خود تطبیق می یابد . لذا فرم ها یا لایه های معماری فولدینگ ، در مجاور و همتراز یکدیگر به صورت انعطاف پذیر و در انطباق با شرایط کالبدی ، اجتماعی و تاریخی محیط در سایت قرار می گیرند .
منبع:http://www.memarblog.com/?p=800
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
[سبک معماری معاصر]:مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب

[سبک معماری معاصر]:مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب

پيچيدگی فرم در معماری معاصر غرب
نهضت ها و سبکهای هنری که‌در طول تاریخ بروز نموده‌اند در تناوبی جالب توجه‌گاه‌افراط ‌آمیز به‌فرم و کالبد ساختمان پرداخته‌اند و گاه‌ بدور از هر شاخ و برگ آن را شکل داده‌اند
.

رومانسک با بهره‌گیری از نظام مدولار و متریک و با خلق آثاری با پیوستگی فضایی تمام به‌فرم های بسیار ساده‌و بدون آرایه‌دست می‌یابد در حالیکه‌پس از آن گوتیک با توجه‌خاص به‌سازه، از پشت بندها و سایر عناصر سازه‌ای نیز در کمپوزیسیون حجم بهره‌می‌برد ودر نهایت غلبه‌تزیینات نیزخود عامل دیگری در پیچیدگی فرمال معماری این دوره‌است.
در رنسانس کلیت حجم در نما به‌صورت صفحه‌ای تخت خود را می‌نمایاند و به‌اوج رسانیدن مدول فضایی رومانسک، تعادلی خنثی و بدور از هر گونه‌تنش را در فرم پدید آورد. پس از آن در باروک صفحه‌نما در حرکتی پویا، حجم و شکل بنا را شکل می‌دهد." پویایی باروک تمامی‌تجربه‌پلاستیکی و حجمی‌قرن 16 را به‌کار گرفته‌... و در باروک تمامی‌دیوار برای ایجاد فضایی جدید تاب می‌خورد و تا می‌شود."[برونوزوي؛ گرمان، فريده(مترجم)؛ چگونه به معماري بنگريم؛ ص108]
کارهای گارینی و برومینی با احجام پیچیده‌و در خود تنیده‌حاصل تلاطمی‌است که‌در سطوح ایجاد گردیده‌است. فرم در دوره‌باروک با تحدب و تقعر های ایجاد شده‌ به‌اوج پیچیدگی خود در تاریخ معماری می‌رسد.




گرایش به‌پیچیدگی در معماری التقاطی غرب به‌صورت مبتذلی خود را می‌نماید و کلاژ کردن عناصر مختلفی از معماری سبکهای گذشته‌از اقتدار فرم در معماری کاهش داد. در پی آن با ظهور معماری مدرن اشکال ساده‌و تطهیر شده‌به‌ظهور رسیدند و سادگی فرمهای مدرن همچون آنتی تزی بر پیچیدگی فرمهای پیشین خود را نشان داد.
امروزه‌پدیده‌جالب توجهی در عرصه‌خلق فضا و کانسپت به‌وقوع پیوسته‌است. داخل ساختمان بعنوان جزئی از پیکره‌و حجم بنا دیده‌شده‌و حجم تنها پوسته‌ای سامان یافته‌بنا بر مقتضیات عملکردی نیست بلکه‌از در هم تنیدن سطوح پدید می‌آید که‌گاهی نیز همچون نوار مو بیوس از برون به‌درون و از مکانی به‌مکان دیگر منتقل می‌شوند. فضای داخلی ثابت نیست و حرکت جزء جدایی ناپذیر فضا و کالبد معمارانه‌است. اجزاء فضای داخلی با حجم بیرونی پیوستگی می‌یابند و سطوح خارجی گاه‌امتدادی از سطوح داخلی اند. در این حرکت نمای دو بعدی معنای خود را از دست می‌دهد و نمای از جلوی حجم بی هیچ مرزی به‌نمای سمت چپ پیوند دارد و این تبدیل چنان نرم انجام می‌پذیرد که‌احساس نمی‌شود. دو پروژه‌مارکس راینهارد آیزنمان و موزه "لونج" در ولفزبرگ آلمان که‌توسط زاها حدید در 2001 طراحی گردیده‌نمونه‌های واضحی از این تبدیل نرم در ایجاد یک کانسپت پیچیده‌اند.


معماری امروز غرب در پی ساماندهی مفهوم در قالب سطوح است و نه‌در پی ساماندهی عملکردها در قالب فرم. لذا سطوح اهمیت می‌یابند در پروژه‌.... برنارد چومی‌سیلان سطوح در فضای داخلی موج می‌زند. در پروژه‌ای... از تویوایتو دیوار نه‌تنها به‌لحاظ کمی‌در شکل دهی به‌فضا تاثیر گذار است بلکه‌کیفیت فضا را نیز دگرگون کرده‌است.

دیوار پرده‌ای است که‌با پخش تصاویری متفاوت در هر لحظه‌درکی متفاوت از فضا به‌دست می‌دهد و بر پیچیدگی در ادرک فضا نیز صحه‌می‌گذارد. این تصاویر تنها جنبه‌تزیینی ندارند و به‌اطلاع رسانی نیز می‌پردازند. معماری تویوایتو واکنش معمارانه‌ای است در مقابل واقعیتهای علمی، تکنولوژیکی عصر حاضر که‌آن را نه‌تنها در زبان فرم بیان می‌دارد بلکه‌از دستاوردهای علمی- تکنولژیکی برای بیان معمارانه‌سود می‌جوید.
در رابطه‌با طراحی پیچیده‌گرا می‌توان از کارهای شوهی اندو نام برد؛ پروژه‌او برای یک دفتر در ژاپن ستودنی است. انگار نیرویی نهفته‌در سطوح وجود دارد که‌در هر جایی تغییری خاص ایجاد می‌کند و بنا را توسعه‌می‌بخشد. به‌گفته‌بن ون برکل" توسعه‌مورد نظر با در هم تافتن درون و برون برای برانگیختن واکنش به‌دانش و فن آوری طراحی شده‌است" [نشريه "ما" تابستان 80 ، ص 190]...
فرمهای امروزی را می‌توان در ادامه‌فرمهای اکسپرسیونیستی مندلسون و با سطوح نرم و در هم تابیده‌اروسارینن در ترمینال TWA در فرودگاه‌جان اف کندی دانست، با این تفاوت که‌اگر در کارهای یاد شده‌دیوار و سقف در هم تابیده‌می‌شود و حجم را بوجود می‌آورد اما امروزه‌کف و سطح افق نیز مفهوم قدیمی‌خود را از دست داده‌اند و گاهی کف در پیچشی خاص به‌دیوار و سقف تبدیل می‌شود، پاویون آب شور که‌توسط استرهایس طراحی شده‌واجد چنین خصیصه‌ای است.
پیچیدگی که‌امروز شاهد آنیم از کلاژ عناصر متفاوت در کنار یکدیگرپدید نمی‌آید و لذا التقاطی نمی‌باشد و در پی افزودن تزیینات مختلف نیست؛ در کانسپتهای زاده‌شده‌اخیر تجزیه‌فرم به‌عوامل سازنده‌آن به‌هدف ساده‌کردن حجم غیر ممکن می‌نماید؛ چرا که‌پیچیدگی در ذات فرم ها نهادینه‌شده‌است. " پیچیدگی فرآیندی تدریجی برای شکل دهی آثاری با ابعاد فیزیکی رشد یابنده‌در ذهن هنرمند است که‌برای پذیرا شدن خروج کامل و بدون نقص آن از ذهن احتیاج به‌نوعی پیچیده‌اندیشیدن قبل از ایجاد اثر مذکور دارد." [پيروزفر، رضا؛ نشريه معماري و شهر سازي68-69؛ زمستان 81؛ ص 46]
پیچیدگی که‌در کالبدهای معماری تبلور یافته‌شاید ظهور" پیچیدگی و تضادی"[complexity and contradiction in architecture نام کتاب ونتوري]است که‌ونتوری ایده‌آل خود می‌دانست و در طرحهای خود هرگز بدان دست نیافت و امروزه‌در عصر اطلاعات به‌منصه‌بروز رسیده‌است.

منبع:http://alishurgeshti.blogfa.com/post-57.aspx
.
.
.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
[سبک معماری معاصر]:مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب

[سبک معماری معاصر]:مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب

با سلام خدمت دوستان عزیز و معمار.
میخوام تو این تاپیک متن کامل کتاب مبانی و مفاهیم در معماری غرب تالیف دکتر وحید قبادیان رو قرار بدم تا دوستان بتونن در صورت نیاز ازش استفاده کنن.
در مورد تصاویر کتاب هم تا اونجایی که بتونم سعی می کنم در ذیل مطالب مربوطه قرار بدم.
امیدوارم بتونم خدمت کوچکی به تالار مهندسی معماری کرده باشم.
 
آخرین ویرایش:

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
بخش اول
معماری مدرن
مبانی معماری مدرن، که سبکی غالب و جهانگیر در سده بیستم میلادی بوده، ریشه در تحولاتی دارد که خاستگاه آن شهر فلورانس در شمال ایتالیا در حدود چهارصد سال پیش از ظهور معماری مدرن بوده است.
بررسی معماری بدون توجه به زمینه های فکری و اجتماعی مدرنیته و تحولات متعاقب آن، همانند انسان گرایی، علم مداری، دین پیرایی، روشنگری و انقلاب صنعتی، امری ناقص و ابتر خواهد بود. هر یک از این تحولات در پیشبرد تفکر ذهنی مدرن و جهان مدرن نقشی اساسی و تعیین کننده داشته است و معماری مدرن حاصل و نمود کالبدی چهر سده اخیر است.
بخش حاضر شامل چهار فصل است که در فصل اول مدرنیته و زمینه ها و خصوصیات آن تبیین شده است. پس از آن در سه فصل، معماری مدرن و زیر مجموعه های آن در سه دوره معماری مدرن اولیه، نتعالی و متاخر مورد بحث و شرح قرار گرفته است.
فصل اول: مدرنیته
جهان مدرن در مقابل دنیای کهن، منظر متفاوتی از هستی عرضه میدارد که برخاسته از باورهای عقلی و انسان مداری است. در جهان مدرن، داوریهای ارزشی بر اساس این باورهای جدید تعریف می شود. شروع چنین تفکری از زمانی است که انسان به عنوان محور سنجش تمام ارزش ها مطرح گردید. از زمانی که توجه به ذهن و تفکر عقلی به عنوان مبنای ارزیابی پدیده های جهان مطرح شد، باور به عقل ــ که در این دوره جانشین تفکرات ذهنی و روحانی دوران قرون وسطی گردید ــ انسان را به عنوان نماینده عقل و اندیشه، محور همه چیز قرار داد. انسان مداری، که بعدها مبنای شکل گیری جامعه مدرن شد، ریشه در همین جایگزینی دارد.
دکتر هاشم آغاجری، استاد تاریخ، در تعریف مدرنیته چنین بیان می دارد: «چارچوب معنای مدرنیته به عصری گفته می شود که انسان در آن به عنوان فاعل شناسایی و اقتدار به گونه ای خود بنیاد همه عالم و آدم را تبدیل به آبژه معرفتی و اقتدار خود می کند. به عبارت دیگر مدرنیته به مثابه یک دوران تاریخی به عصری می گویند که اومانسیم (انسان گرایی) به معنی فلسفه کلمه ظخور پیدا میکند...
در این دوران بشر معنای همه چیز می شود و طبیعت و جهان اخلاقی و روابط قدرت، علم و تکنولوژی خاستگاه بشری پیدا می کند و همچنین در خدمت بشر قرار می گیرد. طبعا مدرنیته به این معنی نوعی گسست از دوران ماقبل مدرن ـــ که عصر مسیحی اروپاست و در محور و مرکز عامل خدای مسیحی قرار دارد و همه ارزش ها به خداوند و مسیح و تسجد تاریخی و خارجی اروپا یعنی کلیسا ارجاع داده می شود ـــ است. در دوران ماقبل مدرن، نظام ارزش گذاری و اخلاقی و تمام نهادها و ساخت های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و انوادگی مبتنی بر چنین انگاره خدا محورانه ای از عالم آدم است. مدرنبته به عنوان یک دوران تاریخی، عصر انسان محوری است و در مقابل نگاه سنتی ماقبل خودش قرار دارد که عصر کلیسا محوری یا خدا محوری است».

در اینجا لازم است تفاوتی بین دو واژه مدرنیته و مدرنیسم تبیین شود: مدرنیته وضعیت و حالتی است که در تاریخ اتفاق افتاده و نوعی نگرش به هستی و زندگی است، ولی مدرنیسم ایدئولوی و بنابه رویکردی، فهم مدرنیته از خودش است.
اکثر فلاسفه مدرن بر این نظر هستند که آغاز عصر مدرن با پیدایش انسان گرایی و خرد گرایی دوره رنسانس در قرن 15 میلادی در شمال ایتالیا همراه بوده است. از این دوره است که جهان بینی انسان غربی تغییر جهت داده و از آسمان به سمت زمین متوجه شده است. این تغییر و بینش فکری چنان گسترده و فراگیر بوده که باعث واژگونی بسیاری از باورهای ذهنی شد و تفسیر و قرائت جدیدی از اصول و چارچوب های هنری، مذهبی، علمی، فلسفی، سیاسی، تکنیکی، اجتماعی و فرهنگی ارائه گردید.

1.1. رنسانس
رنسانس نهضتی هنری، ادبی و فلسفی
بود که نقطه عطفی در تمدن غرب محسوب می شود، زیرا با وقوع آن باورهای ذهنی قرون وسطی و جهان سنت مورد شک و تردید قرار گرفت.
در اینکه چرا رنسانس در شمال ایتالیا اتفاق افتاد، دلایل مختلف ذکر شده که
به اختصار عنوان می گردد.
اولا در قرن 14 و 15 میلادی در شمال ایتالیا همانند یونان باستانف دولت مرکزی وجود نداشت بلکه یکسری دولت شهرها که هیچگونه اقتداری بر یکدیگر نداشتند وجود داشته است.
دوما، فئودالیسم در شمال ایتالیا هیچگاه همانند سایر کشورهای اروپایی گسترش نیافت. شهرهایی مانند ونیز، فلورانس، جنوا و میلان شهرهای مهم تجاری و صنعتی به شمار می رفتند.
سوما،در این زمان خطوط جدید دریایی به نقاط تازه کشف شده جهان گشایش یافت و تجارت با خاورمیانه و شمال آفریقا، به سرعت در حال گسترش بود.
چهارما، به لحاظ وجود اختلاف بزرگ در کلیسا (1417-1378) قدرت و نفوذ روحانیت کاهش یافته بود.
و بالاخره اینکه مدارس غیر دینی متعددی در ایتالیا برای آموزش اروپاییان دایر بود و طالبان علم از سرتاسر اروپا برای تحصیل به ایتالیا می رفتند.

در مورد تاریخ آغاز رنسانس نظرات متفاوت است و سالهای مختلفی عنوان گردیده. سال 1420 میلادی، تاریخ احداث گنبد کلیسای جامع فلورانس توسط اولین معمار بزرگ عصر رنسانس، فیلیپو برولنسکی (1446-1377)؛ سال 1453، تاریخ سقوط قسطنطنیه، مرکز حکومت روم شرقی یا بیزانس توسط سلطان محمد فاتح پادشاه مقتدر عثمانی، و همچنین سال 1453، تاریخ پایان جنگ های صد ساله (1453-1337) بین انگلستان و فرانسه، به عنوان مبدا تاریخ رنسانس مطرح شده است.
جنبش رنسانس در فلورانس آغاز گردید و از آنجا به شمال ایتالیا و رم و سپس فرانسه، اسپانیا، آلمان و سایر مناطق اروپایی غربی گسترش یافت. رنسانس تا سال 1530 در ایتالیا ادامه پیدا کرد.
رنسانس به معنای زندگی دوباره و تجدید حیات و اصول و نمادهای روم باستان است. از نظر اندیشمندان رنسانس، عصر طلایی روم تمام شده و جای آن را دوران تاریک قرون وسطی گرفته و حال زمان روشنایی مجدد و تجدید حیات مجدد پدید آمده است. آنها دوره کلاسیک یونان و روم باستان را دوره منطق گرایی، خردورزی، علم و زیبایی می دانستند و رجعت به آن دوره برای گریز از دوران تاریک قرون وسطی را برای خود و هم عصران خود لازم و ضروری می دیدند.
جورجیو واساری (1574-1511) معمار، نقاش و زندگینه نویس معروف ایتالیایی، در مقدمه کتاب خود به نام
زندگی نقاشان و مجسمه سازان و معماران ایتالیایی می نویسد:«تمام این مردان روم باستان را عصر طلایی هنر می دانستند و با تلاش مردانی همانند خودشان، می خواستند این دوره را تجدید کنند». از نظر هنرمندان رنسانس، هنر قرون وسطی یا هنر گوتیک، هنر وحشی ها بود.
اگرچه مذهب رنسانس همانند همانند مذهب قرون وسطای مسیح است، ولی سردرها و تناسبات معابد بت پرستان یونان و روم باستان بر روی کلیساهای رنسانس نمایش پیدا کرد. برای کشیدن تصاویر و ساختن مجسمه های حضرت مسیح و قدیسان نیز بت های یونان باستان الگو قرار گرفت. کتاب ویتروویوس به نام
در باب معماری در ده جلد در سال 1520 زیر نظر رافائل، به ایتالیایی ترجمه شد. این کتاب مورد توجه بسیار زیاد معماران رنسانس قرار گرفت.
خصوصیات اصلی عصر رنسانس را می توان در انسان گرایی، واقع گرایی و خردگرایی خلاصه کرد. رنسانس آغاز انسان گرایی و اعتقاد به انسان و توانایی های اوست. فرد و فردگرایی در عصر رنسانس اهمیت پیدا می کند و هنرمند و اثر هنری به نام هنرمند دارای ارزش می شود. این نگرش به انسان با بینش قرون وسطایی که انسان را موجودی گناهکار و رانده شده از بهشت تلقی می کرد که باید کفاره گناهان خود را پس بدهد به کلی متفاوت است.
از نظر اندیشمندان عصر رنسانس، جهان به گونه ای که هست باید نظاره و مشاهده شود. واقع گرایی در نقاشی و مجسمه سازی در این زمان آغازشد. مازاچیو (1428-1401) نقاش فلورانسی، در نیمه اول قرن 15 پرسپکتیو را در نقاشی ابداع کرد. لئوناردو داوینچی (1519-1452) هنرمند و نابغه عصر رنسانس، اولین کسی است که کالبد شناسی را مطرح کرد و خود در بیمارستان ها به تشریح بدن انسان و حتی جنین در رحم مادر پرداخت. زیرا می خواست آنچه می کشد به واقعیت نزدیکتر باشد. «داوینچی در یادداشت هایش تاکید کرده که هدف اصلی تمام پژوهش های علمی او این بوده که از خود نقاش ماهرتر و برتری بسازد».
نیکولو ماکیاولی (1527-1469) فیلسوف فلورانسی، در کتاب
شهریار(1532)می نویسد: «در این جهان به گونه ای که هست، آن چیزی که به حساب می آید قدرت است». لذا وی جامعه آرمانی و معنوی قرون وسطی را با این گفته خود به زیر سوال برد.
خرد گرایی دیگر خصیصه عصر رنسانس است. در این دوره با گسترش مدارس غیر مذهبی، ادبیات، هنرهای آزاد، فنون جنگی، ورزش، تاریخ و خصوصا تاریخ عصر کلاسیک تدریس می شود. در هنر و معماری، احجام اولیه مانند مکعب، استوانه، کره و هرم اهمیت پیدا می کند. زیرا این اشکال قابل ادراک و استنباط توسط ذهن انسان هستند و هیچگونه ابهامی در مورد آنها وجود ندارد. تناسبات ریاضی، همگونی و تقارن که در هنر کلاسیک یونان و روم باستان اهمیت داشت مجددا در دوره رنسانس واجد ارزش بسیار می شود. کلیساهای عصر رنسانس کاملا متقارن در نما و پلان هستند، چنانچه اگر انسان در مرکز کلیسا بایستد، از هر چهار طرف منظره ای مشابه و بدون ابهام مشاهده می کند. لذا عنوان شده که در هنر رنسانس ذهن انسان در مرکز پرگار است.
اصول فکری معماری رنسانس مجددا در معماری نئوکلاسیک غرب در طی قرون 18 و 19 میلادی ــــ تقریبا همزمان با عصر قاجاریه ــــ و دو دهه پایانی قرن بیستم مطرح شد.
داریوش آشوری در مورد عصر رنسانس می نویسد:
«رنسانس عبارت است از چیرگی روح یونانیت بر مسیحیت قرون وسطی».

 
آخرین ویرایش:

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
2.1. دین پیرایی
در زمینه دین و مذهبی نیز اروپای غربی شاهد دگرگونی های زیربنایی بود. در طی قرون وسطی بالاخص قرون 14 و 15 میلادی اوج اقتدار کلیسا و حکومت مذهبی در غرب بود. در طی این دوران هر تفکر و اندیشه ای که خلاف اعتقادات و رسوم کلیسا بود، با شدت هرچه تمام تر توسط کلیسا و دادگاه های تفتیش عقاید پاسخ داده می شد. «از برقراری دادگاه های تفتیش عقاید در سال 1525 میلادی تا انقراض آن در عصر روشنگری، یعنی در بیش از پنج قرن، روحایت مسیحس کاتولیک جای پایی مرگبار و خونین از خود به جا گذاشت... مورخان محافظه کار تعداد قربانیان این دادگاه ها را یک میلیون نفر و برخی حتی تعدادشان را تا مرز 10 میلیون نفر تخمین می زنند». حکم ارتداد، تکفیر و سوزاندن از جمله اقدامات این دادگاه ها بوده است.
اقتدار و سیطره کلیسا بر کلیه امور عمومی و خصوصی و تقدیس پاپ باعث شده بود که پاپ و متصدیان کلیسا خود را مطلق العنان فرض نمایند. آنها در عین تاکید بر تفسیر قرون وسطایی از دین، خود را پاسخگو در مقابل افراد عادی نمی دیدند.
رفتار و انگیزه های پاپ قرون وسطی تماما جنبه روحانی و ربانی نداشت، بلکه در مواردی، امور دنیوی همچون کسب قدرت بیشتر، سرزمین های وسیع تر و اموال فزون تر را نیز شامل می شود.
مارتین لوتر (1546-1483) کشیش کاتولیک آلمانی، در اکتبر 1517 بر علیه جمع آوری اعانات توسط کلیسا که برای آمرزش اخروی بود، اعلامیه ای اعتراض آمیز صادر نمود. بدین ترتیب وی مبارزه ای طولانی را با کلیسای کاتولیک اغاز کرد و قدرت پاپ و کشیشان و سلطه کلیسا را زیر سوال برد. لوتر در سال 1520 توسط کلیسای کاتولیک تکفیر شد.
لوتر در سال 1532 برای اولین بار ترجمه آلمانی تورات و انجیل را به انجام رساند تا همه معتقدان آلمانی زبان به کلام خدا دسترسی بدون واسطه داشته باشند. از نظر وی هیچ فرقی بین یک کشیش و فرد عادی وجود ندارد و هر کسی می تواند مستقیما با خدا رابطه داشته باشد. لوتر همچنین برگزاری مراسم عبادی در کلیسا را به زبان آلمانی توصیه و اجرا نمود. تا پیش از این، تورات و انجیل فقط به زبان های عبری و لاتین موجود بودند. مراسم کلیسا نیز در همه جا به زبان لاتین برگزار می شد که قابل استنباط برای همه کس نبود و عمدتا افراد روحانی با زبان لاتین آشنایی داشتند.
لوتر سلسله مراتب و رسوم موجود در کلیسا را زائد و خرافی اعلام نمود. در کلیسای کاتولیک همه با هم برابر نبودند و سلسله مراتب تقدس از پاپ، کاردینال ها، کشیش ها و در نهایت افراد عادی برقرار بود. ولی از نظر لوتر، همه معتقدان در جهان مسیحیت باهم برابرند و همه کشیش هستند. «یک فرد عادی که با اعتقاد انجیل می خواند به حقیقت الهی نزدیکتر است تا پاپ تاسوتی که برای کلیسا احکام جزمی اعلام می کند». وی اگرچه خود یک کشیش کاتولیک بود ولی با یک راهبه ازدواج کرد و صاحب شش فرزند شد. لوتر نطفه خودباوری را نیز پرورش داد زیرا اساس مذهب مسیحیت را بر دو موضوع یعنی پیام خدا ـــ انجیل ـــ و وجدان انسان قرار داد. لذا داوری باطنی انسان به صورت یکی از ارکان مسیحیت عنوان گردید.
لوتر بنیادهای جزمی کلیسای کاتولیک را زیر سوال برد. وی فرائت جدیدی از مسیحیت مطرح نمود که با قرائت قرون وسطی بسیار متفاوت بود. لوتر با زیر سوال بردن سنت های رایج کلیسا در قرون وسطی و اعلام برابری همه در برابر خداوند، اساس قرار دادن وجدان و قضاوت درونی انسان، مجاز دانستن دسترسی بلا واسطه و مستقیم پیروان کلیسا به خداوند و ترجمه انجیل و برگزاری مراسم مذهبی به زبان آلمانی، زمینه های نقد سنت و توسعه چارچوب مدرنیته را فراهم نمود. گسترش خردمداری و فرد باوری از جمله مهم ترین اثرات مبارزه وی بود که با بینش و جهان بینی مدرن همخوانی دارد.
هگل معتقد است: «مذهب پروتستان در حقیقت ذهنین نوینی را در دنیای غرب بوجود آورد و سبب شد که سنت های قرون وسطی پشت سر گذاشته شود».

3.1. علم مداری
در زمینه علمی، نیکولاس کپرنیک (1543-1473) منجم لهستانی، برای اولین بار عقاید ارسطو، بطلیموس و کلیسای قرون وسطی را زیر سوال برد و در مقاله خود به نام «در مورد انقلابات اجرام سماوی» اعلام نمود که خورشید و نه زمین مرکز این عالم است و زمین و سایر سیارات به دور خورشید می چرخند. «این کتاب تا سال 1822 میلادی در زمره کتب ممنوعه کلیسا بودند».
یوهانس کپلر (1630-1571) منجم و ریاضیدان آلمانی، پی برد که مدار سیارات به دور خورشید بصورت بیضی است و خورشید در یکی از دو کانون این بیضی قرار دارد. وی سرعت گردش سیارات به دور خورشید را که بستگی به فاصله هر سیاره از خورشید دارد، با یک معادله ریاضی نشان داد.
گالیله ئو گالیله (1642-1564) استاد دانشگاه پادوا و پیزا، با استفاده از عدسی های شیشه ای که در زمان او تکمیل شده بود دوربینی ساخت و با آن به سیر و سیاحت در دنیای ناشناخته آسمانها پرداخت. وی مشاهده نمود که کرات آسمانی بر خلافاعتقادات قرون وسطی، اجرامی کامل و بی نقص نیستند. در روی کره ماه پستی و بلندیهایی وجود دارد. روی کره خورشید لکه هایی وجود دارد که در حال تغییر و تحول می باشد. سیاره زهره مانند ماه در اوقات مختلف ساعت از حالت کره کامل به حالت هلال و سپس به حالت کره کامل در می آید. سیاره مشتری دارای چهار سیاره کوچکتر یا قمر است که به دور آن می چرخند و زحل دارای کمر بند نورانی به دور خود است.
پس از این مشاهدات، دیگر مسائل مطروحه توسط کپرنیک و کپلر حالت فرضیه نداشت و انسان توانسته بود به کمک صنعت و ذهن جستجو گر خود به این ممقولات جنبه عینی بخشد. اگرجه کلیسا با وی به مخالفت جدی پرداخت و وی مجبور شد در دادگاه تفتیش عقاید حضور یابد، ولی گالیله همچنان معتقد بود که زمین به دور خورشید می گردد. گالیله در مورد سقوط اجسام نیز تحقیق نمود و با یک فرمول ساده ریاضی نشان داد که فاصله ای که یک جسم هنگام سقوط طی می کند، با جذر زمان سقوط آن رابطه مستقیم دارد. همچنین گالیله مشاهده نمود مسیر یک گلوله هنگامیکه از یک توپ خارج می شود به صورت یک منحنی منظم یعنی سهمی است. در نتیجه این تحقیقات و مشاهدات گالیله اعلام کرد «خداوند اصول این جهان را با قوانین ریاضی نگاشته است».
-اسحاق نیوتن (1727-1642) ریاضیدان و فیزیکدان شهیر انگلیسی، آخرین ضربه را به باورهای قرون وسطی در مورد اجرام سماوی و لاهوت وارد نمود.
در قرون وسطی اعتقاد بر این بود که جهان همانند یک کره است که زمین در مرکز آن قرار دارد. بین مرکز و محیط کره، نه کره شفاف قرار دارد که ماه، خورشید، سیارات و ثوابت در روی آنها به دور زمین در طی شبانه روز در گردش هستند. قوانین زمینی با قوانین سماوی تفاوت دارند. در روی زمین، تغییر، فساد و از بین رفتن مطرح است، در حالیکه در دنیای لاهوت همه چیز کامل و بدون نقص است. خورشید و ماه و سایر اجرام سماوی بصورت دایره هایی کامل هستند و گردش کل جهان بصورت دایره ای بدون نقص است.
نیوتن در سال 1687 میلادی در کتابی که به زبان لاتین منشر نمود به نام اصول ریاضی فلسفه طبیعی، اعلام کرد که نیرویی که یک سیب را از روی درخت در روی کره خاکی به زمین می اندازد، همان نیرویی است که در آسمان ها و اجرام را به حالت گردش به دور یکدیگر نگه میدارد. وی این نیرو را نیروی جاذبه نام گذارد و با یک معادله ساده ریاضی نشان داد که نیروی جاذبه بین دو جسم بستگی به جرم آن دو جسمو فاصله آنها از یکدیگر دارد.
کاری که این بزرگان دنیای علم در طلیعه عصر مدرن انجام دادند این بود که نشان دادند پندارهای جهان سنت در قرون وسطی لزوما صحیح و مقدس نیست. جهان پیرامون ما یک جهان اسرار آمیز و نامکشوف نیست. و بالاخره این که انسان می تواند به کمک علم و قوانین ریاضی و اصول تجربی و با اتکا به ذهن خود به مکاشفه و مطالعه این جهان بپردازد و اصول و ضوابط آنرا بشناسد.

4.1 عصر روشنگری
در عرصه تفکر و اندیشه نیز تغییرات بنیادین در شرف تکوین بود. فرانسیس بیکن (1626-1561) فیلسوف و حقوقدان انگلیسی در کتابهای خود روش استنتاج علمی به طریقه قیاسی و کسر گرایی را که در روش مدرسی قرون وسطی معمول بود، به شدت مورد انتقاد قرار داد. در منطق قیاسی، قضیه ای را که یک فرد مورد مقبول (که معمولا این فرد یا ارسطو یا فلاسفه یونان باستان بودند و یا اندیشمندان دنیای لاتین) عنوان کرده بود فرض می کردند و سپس تمام مطالبی را که در رد آن بود به طریقه منطقی حذف و رد می نمودند. بیکن اعتقاد داشت که این روش برای تایید اصولی که دانسته فرض شده ممکن است صحیح باشد، ولی هرگز نمی تواند به کشف حقایق جدید کمک کند. به نظر بیکن تنها به طریقه مشاهده مستقیم یک پدیده و بسط اصولی که این مشاهدات را توضیح می دهد، می توان به حقایق جدید دست پیدا نمود. بیکن استدلال استقرایی به به معنای قریه به قریه یا رسیدن از جزء به کل را صحیح می دانست. به این ترتیب وی اصول استدلالی کشف حقایق در جهان بینی قرون وسطی را زیر سوال برد. بیکن به عنوان پایه گذار فلسفه انگلوساکسون تجربه گرایی معتقد به تجربه مستقیم و عینی و استنتاج بر اساس آن یافته بود.
توماس هابز (1679-1588)، جان لاک (1704-1632)، دیوید هیوم (1776-1711) و سایر فلاسفه تجربه گرایی انگلستان،اندیشه بیکن را در زمینه استنتاج عینی بسط و گسترش دادند.
در فرانسه پایه گذار فلسفه مدرن، رنه دکارت (1650-1596) بود. دکارت با بیان بیان جمله معروف خود من می اندیشم پس هستم، کل فلسفه و جهان بینی دنیای سنت را زیر سوال برد. در دنیای سنت همه چیز یقین و ایمان است. ولی دکارت اعتقاد داشت برای رسیدن به یقین و حقیقت باید از شک شروع کرد. پس دکارت به همه چیز شک نمود و در جلوی گفته های پیشینیان و باورهای جهان سنت یک علامت سوال قرار داد. وی برای رسیدن به یقین، یک پایگاه ائلیه نیاز داشت و آن ذهن و تفکر انسان بود. بنابراین وی ذهن و قدرت تفکر را به عنوان پایه و یقین قرار داد و آن را برای سنجش باورهای سنتی و کشف حقایق بکار برد. بدین ترتیب دکارت خردباوری و خردگرایی در جهان نوین را که از پایه های اساسی دنیای مدرن محسوب می شود، پایه گذاری کرد.
از دیگر دستاوردهای مهم دکارت، ابداع محور مختصات و ریاضی نمودن جهان بود. بوسیله محور مختصات، طول و عرض و ارتفاع ــــ فاصله، بعد و عمق ــــ کلیه پدیده های جهان محسوس قابل اندازه گیری، قیاس، و سنجش به طریق ریاضی شد. بدین ترتیب ریاضی که برای اثبات امور لاهوتی بکار می رفت، به جهان ناسوت آورده شد و کاربرد آن مورد استفاده امور محسوس و دنیوی قرار گرفت.
پژوهش ها و دستاوردهایی که در قرن شانزده و هفده میلادی حاصل شده بود، باعث دگرگونی های شگرف در فضای اندیشه قرن هجدهم و در فرانسه گردید که عصر منطق یا دوره روشنگری حاصل آن بود. مفهوم دوره روشنگری به معنی طلیعه روشنایی علم و منطق در عصر تاریک ذهنیت قرون وسطی و باورهای سنتی است. چنانچه الکساندر پوپ، شاعر نامی قرن هجدهم انگلستان، می نویسد: «طبیعت و قوانین طبیعی در پشت تاریکی شب پنهان شده بود، خداوند فرمود بگذارید نیوتن باشدف و همه جا روشن گرد».
شاخص ترین شخصیت عصر روشنگری، فرانسیس ولتر (1778-1694) شاعر، نمایشنامه نویس، تاریخدان، طنز نویس و فیلسوف فرانسوی بود. ولتر بین سال های 1729-1726 به انگلستان سفر کرد و حکومت پارلمانی و آزادی نسبی آنجا مورد توجه وی قرار گرفت. ولتر در انگلستان با نظرات جان لاک و نیوتن آشنا گردید. هنگامیکه وی به پاریس بازگشت، کتابی با عنوان نامه های فلسفی در مورد انگلستان در سال 1733 منشر کرد. ولتر بر ضد تنگ نظری های سیاسی و مذهبی مبارزات بسیاری نمود. وی در جمله ای معروف می گوید: «ممکن است با تو مخالف باشم ولی از جان می گذرم تا تو نظرت را بیان کنی».
چهره بارز دیگر این عصر منتسکیو (1755-1689) حقوق دان، نویسنده و فیلسوف فرانسوی بود. وی پایه گذار علوم اجتماعی محسوب می شود. منتسکیو در کتاب معروف خود به نام روح القوانین برای جلوگیری از تمرکز قدرت در یک جا،سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه را از یکدیگر جدا کرد، به نحویکه هر یک مستقل از یکدیگر و اجازه دخالت در سایر قوا را نداشته باشند. این شیوه نظام حکومتی، اساس و زیربنای ساختار نظام های حکومتی در اروپای غربی گردید. با توسعه طرز تفکر اروپای غربی و جهان بینی مدرن در سایر نقاط جهان، امروز شاهد آن هستیم که سه قوه در اکثر نظام های حک.متی جهان تقسیم شده اند.
دنیس دیدرو (1784-1713) فیلسوف، نمایشنامه نویس و منتقد فرانسوی، سومین پایه گذار مهم عصر روشنگری محسوب می شود. وی به رابطه علم و تکنولوژی بیش از سایرین توجه نمود. دیدرو مولف دایره المعارف است. او به کمک ولتر و سایر اندیشمندان آن دوره این کتاب را در سی و پنج جلد و در طی سی سال به رشته تحریر در آورد. دایره المعارف دستاورد بزرگ عصر روشنگری است و کلیه علوم آن دوره در این کتاب جمع آوری شده است.
عصر روشنگری نفطه عطفی در گذر از جهان سنت به دنیای مدرن بود. به این دوره عصر منطق نیز گفته می شود، زیرا منطق بر اساس شواهد ملموس برای کشف حقیقت، از اصول زیربنایی این عصر محسوب می گردد. طبیعت و قوانین طبیعی از دیگر موضوعات مورد توجه این دوره بود. به نظر اندیشمندان این دوره، طبیعت و جهان پیرامون انسان دارای قوانین و ضوابط مشخص و معینی است و انسان به کمک ذهن و تجربه عینی قادر است این جهان نامکشوف و پر رمز و راز را به دنیایی قابل استنباط و بهره برداری تبدیل کند.
قلاسفه این دوران خواهان مسرت و خوشبختی برای مردم و جامعه در این دنیا بودند. بر خلاف اندیشمندان قرون وسطی، که خواهان تحمل مشقت در این دنیا برای آمرزش در آخرت بودند، روشنفکان عصر روشنگری خوشبختی را در این جهان می خواستند.
اعتقاد به علم و پیشرفت و برقرار نمودن رابطه مستقیم بین این دو از دیگر موارد تاکید در عصر روشنگری بود. توجه به علم برای علم به عقیده نظریه پردازان این دوره مردود بود و در عوض آنها خواهان توسعه علم برای پیشرفت شرایط زیستی و اجتماعی بودند. و بالاخره آزادی عقیده، بیان، مذهب، کسب و حرفه آزادی انتخاب از دیگر مئارد زیربنایی تفکر عصر روشنگری بود.
اگرچه در غرب عصر انسان مداری و خرد باوری از دوره رنسانس آغاز شده بود، ولی دنیای رنسانس کماکان در چارچوب های فکری عصر سنت قرار داشت متفکران دوره رنسانس ایده آل ها و آرمانهای خود را در دوره کلاسیک یونان و روم جستجو می کردند. عصر روشنگری توجه به آینده داشت و سنت و گذشته زا مترادف خرافات و عقاید غیر واقعی قلمداد می نمود. اندیشمندان عصر روشنگری آرمانهای خود را در علم و منطق و تحقیق در قوانین طبیعت پیدا کرده بودند.
موضوعات مطروحه در عصر روشنگری یک سری عقاید صرف فلسفی نبود و تاثیر ان بر دنیای سیاست، نوع حکومت، رابطه فرد با جامعه و پیشرفت علم و تکنولوژی شگرف و زیربنایی بود.قانون اساسی کشور آمریکا که پس از استقلال این کشور از انگلستان در سال 1776 توسط بنجامین فرانکلین (1790-1706) و توماس جفرسون (1826-1743)نگاشته شد در حقیقت منشور عصر روشنگری اشت. نکاتی که زیربنای فکری عصر روشنگری را تشکیل می داد، به عنوان اصول اصلی چارچوب حکومت در قانون اساسی آمریکا مورد تاکید قرار گرفت.
در پی انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 که بر ضد نمادهای جهان سنت، یعنی طبقه اشراف و کلیسا بود، طبقات اجنماعی تحت ستم خواهان حکومت قانونمند، نهادهای مدنی، رفع هرگونه تبعیض و استبداد و آزادیهای فردی و اجتماعی شدند. انقلاب فرانسه باعث سرنگونی حکومت پادشاهی و طبقه اشراف و همچنین کاهش قدرت کلیسا گردید. به دنبال آن دولت کدرن، نهادهای مدرن و اصولی که در عصر روشنگری مطرح شده بود برقرار گردید. امرای حکومت های استبداد قرن هجده مانند کاترین دوم در روسیه، ژوزف دوم در امپراطوری روم مقدس و فردریک دوم در پروس تحت تاپیر نظرات روشنگری، اصلاحاتی هر چند سطحی در کشورهای خوذ انجام دادند. میشل فوکو، فیلسوف معاصر فرانسوی معاقد است که: «خشن ترین چهره مدرنیت هدر انقلاب کبیر فرانسه اتفاق افتاد».
امانوئل کانت (1804-1724) فیلسوف آلمانی، بانی عصر روشنگری در آلمان بود. کانت در جواب «روشنگری چیست؟» می نویسد: «روشنگری بیرون آمدن از کمینگی و کودکی عقلی و نوید دهنده آزادی است».
شاید این جملات کانت به بهترین نحو اصل انسان مداری و خرد ورزی مدرنیته را بیان می کند: «به خود جسارت بده و پروای آن را داشته باش که عقل و فهم خود را بکار گیری».
هگل اولین فیلسوفی بود که بین دو جهان سنت و مدرن صراحتا تفاوت قائل شد و خصوصیات هر یک را مشخصا تبیین نمود. هگل در مورد روشنگری می گوید: «جنبش روشنگری حرکتی بود فرهنگی که زمینه چیرگی خرد انتقادی و مفهوم جدید آزادی و فردیت را آغاز نمود. روشنگری مشعل عقلانیت جدید را فرا راه مردم قرار داد».
 
آخرین ویرایش:

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
5.1. انقلاب صنعتي
درطي چهار قرن ــــ شانزده، هفده، هجده و نوزده ــــ که تغييرات زير بنايي در جهان بيني دنياي غرب پديد آمد بينش انسان غربي نسبت به خود و جهان پيرامون بطور اساسي دگرگون شد. بايد ها و نبايد ها و مقدسات و نامقدسات جهان سنت زير سوال رفت و به جاي آن هستي ها و واقعيات و کارکردها و عملکردهاي دنياي مدرن جايگزين شدو علم لاهوتي تبديل به علم ناسوتي گرديد.لذا همه امور محسوس موضوع شناخت شد. زمين شناسي، اقيانوس شناسي، زيست شناسي، انسان شناسي، روان شناسي، جامعه شناسي و غيره بصورت موضوعاتي در آمد که بطور پيوسته و نظام مند مورد تحقيق و تفحص قرار گرفت. علم و شناخت به صورت غايت انسان مدرن در آمد.
تاکيد بر قوه تفکر انسان، واقعيات عيني، کشف قوانين طبيعت و تجربه و آزمايش باعث پديد آوردن شرايطي شد که علم و به تبع آن تکنولوژي به سرعت رشد و توسعه يافت. هر تحقيق و پژوهشي باعث اختراع و اکتشاف جديدي شد که آن نيز به نوبه خود پديده ها و ابداعات جديدتري را به دنبال داشت.
دز سال 1769 ماشين بخار توسط جيمز وات (1819-1736) در انگلستان اختراع شد و طليعه انقلاب صنعتي و تکنولوژي مدرن ظهور کرد. استفاده از نيروي بخار به عنوان توليد نيروي محرکه، توان قدرت بي اندازه براي توسعه صنايع ايجاد کرد. توليد خانگي و کارگاهي در مقياس خرد و محلي به سرعت تبديل به توليد انبوه در کارخانجات با استفاده از قدرت ماشين و انرژي گرديد. از اولين نمونه کارخانجات مدرن مي توان از نخ ريسي، پارچه بافي، ابزارآلات،مصالح ساختماني و وسايل حمل و نقل مانند کشتي سازي و راه آهن نام برد.
اولين خط آهن در انگلستان در سال 1825 احداث شد. تا سال 1840، هشتصد کيلومتر راه آهن و تا سال 1850، شش هزار کيلومتر راه آهن در انگلستان کشيده شد. اولين کشتي بخار در سال 1807 در آمريکا ساخته شد و در سال 1840 اولين کشتي بخار از اقيانوس اطلس عبور کرد. تلگراف در سال 1844 و تلفن در سال 1876 اختراع شد. در سال 1879 توماس اديسون (1931-1847) چراغ برق را اختراع کرد. کارل بنز (1929-1844) اولين اتومبيل با سوخت بنزيني را در سال 1855 اختراع نمود.
صنايع مربوط به ساختمان نيز به سرعت پيشرفت کرد. صنعت شيشه سازي در نيمه دوم قرن هجدهم گسترش بسيار يافت. در سال 1806 جام هاي شيشه اي به ابعاد 2.50*1.70 متر توليد شد. آسانسور در اواسط قرن نوزده در نيويورک اختراع شد. توليد تير آهن، فولاد و سيمان در طي قرن 19 در کليه کشورهاي غربي رشد بسيار سريع داشت.
از تبعات انقلاب صنعتي، رشد سريع شهر نشيني بود. صنعتي شدن کشاورزي و احداث کارخانجات در اطراف شهرها و همچنين ارائه خدمات جديد در شهرها باعث جابجايي جمعيت گرديد و ساکنان عمدتا کشاورز در روستا به عنوان نيروي کار روانه کارخانجات در شهرها شدند.
ساختار جمعیتی در انگلستان در اوایل انقلاب صنعتی به گونه ای بود که یک پنجم جمعیت در شهرها و چهار پنجم در روستا ها سکنی داشتند. در اواسط قرن 19 نیمی در شهرها و نیمی دیگر در روستا بودند.در حال حاضر چهار پنجم مردم در شهرهر و یک پنجم در روستاها زندگی می کنند. بوجود آمدن طبقات جدید اجتماعی به نام کارگر صنعتی و مالکان کارخانجات یا بورژوازی و پدیدآمدن اختلافات شدید طبقاتی باعث پیدایش نظریه های ضد سرمایه داری مانند سوسیالیسم و کمونیسم شد. در بعضی از کشورهای اروپایی انقلاب کارگری رخ داد و بعضی اصلاحات در قانون کار برای کاهش فشار بر این طبقه صورت گرفت.
تغییرات زیربنایی در شهرها فقط تغییرات جمعیتی و اجتماعی نبود، بلکه شهرها از نظر کالبدی نیز بکلی دگرگون شدند. پیشرفت تسلیحات جنگی باعث از بین رفتن برج ها، دروازه ها و خندق ها در اطراف شهرها و همچنین در اطراف مقرهای حکومتی شد.
شاید بتوان اذعان نمود که هیچ پدیده ای در تاریخ شهرسازی، چه در اروپا و چه در سایر نقاط جهان به اندازه اتومبیل بافت و کالبد شهرها را تغییر نداده است. اتومبیل مقیاس شهرها را عوض کرد. مجاورت محل کار با محل زندگی،متراکم بودن ساختمانها در مرکز شهر، کوچه های باریک با مقیاس انسانی و مراکز محلات همه از بین رفت و مقیاس انسانی تبدیل به مقیاس اتومبیل شد. مدرنیته، نهادهای مدرن و ساختمانهای جدیدی را هم با خود به داخل شهر همراه آورد، ازجمله دانشگاه، وزارتخانه، ایستگاه راه آهن، موزه، نمایشگاه، بیمارستان، شهرداری، دادگستری و پارلمان.


ساختمان پارلمان بریتانیا و ساعت معروف در کنار رود تیمز در لندن

6.1. اولین ساختمانهای مدرن
از اواخر قرن هجدهم میلادی، به تدریج تولیدات جدید صنعتی وارد امور ساختمانی گردید. در ابتدا این تولیدات برای احداث پل ها، کارخانجات، تاسیسات بندرگاهیف سیلوهای گندم، بناهای عمومی و سپس ساختمانهای مسکونی مورد استفاده قرار گرفت.
پل رودخانه سورن (1779-1775) در انگلستان یکی از اولین نمونه پل هایی است که با مصالح مدرن، یعنی تیر چدنی احداث شد. ابن پل دارای سی متر دهانه و پانزده متر ارتفاع بود که در زمان خود دستاورد بزرگی محسوب می شود.

پل ساندرلند (1796-1793) که آن هم در انگلستان و با تیرهای چدنی ساخته شد؛ بیش از دو برابر پل قبلی، یعنی هفتاد و دو متر، دهانه داشت و بالاخره پل معلق کلیفتون (1836) در بریستول انگلستان با 214 متر دهانه ساخته شد.
اسکلت فلزی به عنوان سازه ساختمان برای اولین بار در یک کارخانه ریسندگی در شرابزی در انگلستان (1797-1796) مورد استفاده قرار گرفت. در این ساختمان دیوارهای خارجی، آجری و باربر بودند و از تیر و ستون های چدنی برای سازه داخلی استفاده شده بود. متعاقب آن یک کارخانه ریسندگی در هفت طبقه بین سال های 1801-1799 در سالفورد انگلستان احداث گردید. طول ساختمان 46 متر و عرض آن 14 متر بود.
اولین نمایشگاه بین المللی در هایدپارک شهر لندن در سال 1851 میلادی برگزار شد. ساختمان عظیم قصر بلورین (Crystal Palace) توسط جوزف پاکستن برای این نمایشگاه طراحی گردید. می توان گفت که این ساختمان اولین اثر معماری با مصالح کاملا مدرن، یعنی شیشه و آهن بود که اجزا بصورت پیش ساخته در کارخانه تولید و در محل نصب شدند، اگرچه پوشش سقف بنا بصورت سنتی یا قوس نیم دایره اجرا شده بود.

مساحت این ساختمان با 71500 متر مربع زیربنا، بزرگترین ساختمان ساخته شده تا آن زمان بود. در این ساختمان انواع و اقسام گل ها و گیاهان از اقصی نقاط جهان برای بازدید مشتاقان انگلیس به نمایش گذاشته شده بود.

این قصر که در سیدنهم هیل مجددا ساخته شده بود، در سال 1936 بصورت اتفاقی در اثر آتش سوزی از بین رفت.


نمایشگاه مهم بین المللی دیگری در شهر پاریس در سال 1889 به مناسبت یکصدمین سال انقلاب کبیر فرانسه برگزار شد. دو بنای مهم به نامهای برج ایفل و تالار بزرگ ماشین در این نمایشگاه جلب توجه می کرد.برج ایفل توسط گوستاو ایفل، مهندس راه و ساختمان، طراحی و اجرا شد.این برج تمام فولادی با 330 متر ارتفاع، بلندترین ساختمان ساخته شده تا آن دوران محسوب می شد. برج ایفل بصورت نمادی از صنعت و تکنولوژی جدید و نوید دهنده شکوفایی عصر مدرن بود.
بعد از پایان نمایشگاه، بسیاری از هنرمندان، ادبا و متفکران، که بیشتر عقیده به شیوه های تاریخی هنر و معماری داشتند، خواستار برچیده شدن این هیولای تکنولوژیک از میان بافت تاریخی شهر پاریس شدند. ولی این بنا باقی مانده و هم اکنون بصورت نماد شهر پاریس و کشور فرانسه در آمده است. برج ایفل یکی از پر جاذبه ترین ساختمانهای مورد توجه جهانگردان در جهان است و سالانه بیش از شش میلیون نفر از این برج دیدن می کنند.


ساختمان تالار ماشین نیز در نوع خود بی نظیر بود. این ساختمان برای نمایش آخرین و جدیدترین انواع ماشین آلات و تولیدات صنعتی طراحی شده بود. مصالح بکار رفته در این ساختمان تماما با مصالح جدید، یعنی شیشه و فولاد بود.دهانه وسط این بنا با خرپای فولادی به طول 115 متر پوشیده شده بود که خود رکورد استثنایی در صنعت ساختمان در این زمان بود. مهندس معمار این ساختمان فردیناند دوترت و مهندس سازه آن کنتمین بود.
 

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
فصل دوم: معماری مدرن اولیه
ساختمانهای اشاره شده در فصل قبل تحولات بسیار گسترده ای در زمینه ساختمان سازی به وجود آورد و راه را برای بکار گیری مصالح و تکنولوژی جدید باز نمود. ولی باید توجه داشت که معماری مدرن بصورت یک مکتب معماری یا مبانی نظری مدون و ساختمانهای ساخته شده بر اساس اندیشه مدرن از اواخر قرن 19 میلادی شکل گرفت. خاستگاه این معماری در آمریکا شهر شیکاگو و در اروپا شهرهای پاریس، برلین و وین بود. دوره زمانی معماری مدرن اولیه (Early Modern Architecture) از نیمه دهه 1880 تا اوایل جنگ جهانی اول، یعنی سال 1914 بود.
1.2. مکتب شیکاگو
شیکاگو در اواخر قرن نوزده مرکز خطوط راه آهن و ارتباط بین شرق و غرب آمریکا بود. همچنین این شهر مرکز تجاری مهمی به شمار می آمد و ار سال 1885 میلادی، فعالیت شدید اقتصادی و به تبع آن اجرای ساختمانهای اداری و تجاری آغاز شده بود. با توجه به اینکه آتش سوزی سال 1871 بیشتر قسمت های این شهر را ار بین برده بود، لذا زمینه برای تحولات جدید آماده بود. در طی دو دهه آخر قرن نوزدهم، اولین نمونه های ساختمانهای مدرن به دور از هرگونه تاریخ گرایی و تزیینات در شهر شیکاگو ساخته شد. در طی این مدت ساختمانهای بلند مرتبه با اسکلت فولادی، دیوار غیر باربر و پنجره های وسیع برای اولین بار احداث گردید. در این زمان در شیکاگو تعدادی مهندسان سازه و معمار جوان وجود داشت که عمدتا تحصیل کرده اروپا و شهرهای شرق آمریکا همچون بوستون و نیویورک بودند. اولین مهندس مطرح در این مکتب، ویلیام لی برون جنی تحصیل کرده مدرسه هنر و تولیدات در فرانسه بود. وی به عنوان مهندس سازه دفتر مهندسی و معماری خود را در سال 1868 در شیکاگو تاسیس کرد. او در سال 1869 کتابی به نام اصول و عمل در معماری (Principal and Practices Architecture) به رشته تحریر در آورد.
جنی ساختمان بیمه را بین سالهای 1883-1885 ساخت. این بنای ده طیقه (تخریب شده)، اولین ساختمان با سازه فولادی و دیوارهای پرده ای غیر باربر (Curtian Wall) در طبقات فوقانی بود.
ساختمان مهم دیگری توسط جنی به نام فراستور (Fair Store)بین سالهای 1890-1891در شیکاگو احداث گردید. فراستور ساختمانی با سازه کاملا فولادی و با دیوارهای پرده ای بود.
به جز شرکت جنی، سه شرکت مهم ساختمانی دیگر در شیکاگو بودند که ساختمانهای بلند مرتبه مدرن را در این شهر و سایر شهرهای آمریکا احداث می نمودند. نام هر یک از این سه شرکت به اسم دو مهندس اصلی آن شرکت نامیده می شد.
شرکت هولابرد و راچ (Holabird and Roche) ساختمان دوازده طبقه تاکوما را در سال 1877 احداث کردند. این برج اولین برج تمام فولادی بود. هولابرد قبل از تاسیس شرکت با راچ، مدتی به عنوان مهندس در دفتر جنی کار کرده بود.
شرکت برنهم و روت (Burnham and Root) ساختمان شانزده طبقه بلوک مانودناک(Monadnock building) را بین سالهای 1891-1889 ساختند. دیوارهای خارجی این برج، دیوار باربر و سازه داخلی آن، اسکلت فلزی بود. این برج فاقد هرگونه تزیینات و یا تاریخ گرایی در نمای آن بود. این شرکت ساختمان 22 طبقه معبد مسونیک (Masonic Temple) را در سال 1892 ساخت.این ساختمان (تخریب شده) دارای اسکلت تمام فولادی بود و بلندترین ساختمان در آن زمان در جهان بود.

ساختمان شانزده طبقه ریلاینس با پنجره های سبک شیکاگو (1895-1894)، طراح برنهم و شرکا
شرکت آدلر و سالیوان (َAdler and Sullivan) دیگر شرکت مهم در مکتب شیکاگو محسوب می شد. لویی سالیوان، معروفترین معمار این سبک، یکی از مدیران این شرکت بود. وی مدتی محدود به صورت ناتمام در دانشگاه M.I.T در بوستون و مدرسه هنرهای زیبای پاریس تحصیل کرد و در این بین مدتی در دفتر جنی کار کرد. سالیوان ساختمانهای بلند مرتبه متعددی در شیکاگو، نیویورک، سنت لوئیس و بوفالو در چارچوب مکتب شیکاگو طراحی نمود. وی برای اولین بار شعار فرم تابع عملکرد (Form Follows Function) را که از شعارهای محوری معماری مدرن است، مطرح کرد. وی از تزیینات بصورت محدود برای ساختمانهای خود استفاده کرد و در این زمینه تحت تاثیر نهضت هنر نو در اروپا بود. ولی در کتاب خود به نام صحبت های کودکستانی 1901 (Kindergarten chats)، استفاده از هرگونه تزیینات در ساختمان را رد کرده بود. روش های طراحی، اجرایی و اصول نظری این معماران، که به نام مکتب شیکاگو شهرت یافت و می توان آن را منشور اولیه معماری مدرن محسوب کرد، به قرار زیر است:
  • استفاده از اسکلت فولادی برای ساختار کل بنا
  • نمایش ساختار بنا در نمای ساختمان
  • عذم تقلید از سبک های گذشته
  • استفاده بسیار اندک از تزیینات
  • استفاده از پنجره های عریض که کل دهانه بین ستون ها را می پوشاند.
ساختمانهای مکتب شیکاگو در سایر شهرهای بزرگ و صنعتی آمریکا به صورت الگو مورد توجه قرار گرفت. در شهرهایی همچون نیویورک، بوستون، فیلادلفیا، پیتسبورگ، دیترویت و کلیولند تعداد زیادی ساختمان بلند مرتبه به تاسی از مکتب شیکاگو احداث شد.
در شهر شیکاگو در سال 1893 نمایشگاهی به نام نمایشگاه بین المللی کلمبیا (Worlds Columbian Exposition) به مناسبت چهارصدمین سال کشف قاره آمریکا برگزار شد. این نمایشگاه آغازی بر پایان معماری مکتب شیکاگو بود. ساختمانهای ساخته شده در این نمایشگاه عمدتا به سبک نئوکلاسیک طراحی شدند و دو تن از معماران معروف مکتب شیکاگو نیز در طراحی این نمایشگاه شرکت داشتند. برنهم رئیس اجرایی ساختمانهای نمایشگاه بود. وی سایت پلان مجموعه نمایشگاه را نیز طراحی کرد. سالیوان جزو گروه طراحان معماری بود. او ساختمان ترابری را طراحی کرد و یک قوس بسیار بزرگ رومی در بالای سردر ورودی ساختمان قرار داد. نمایشگاه بین المللی کلمبیا ضربه مهلکی به مکتب شیکاگو و نهضت معماری مدرن در آمریکا وارد کرد. لذا ستاره اقبال معماری مدرن به تدریج تا بعد از پایان جنگ جهانی اول رو به افول رفت و سبک های تاریخ گرایی مجددا به عنوان سبک های غالب در شهرهای بزرگ آمریکا مطرح گردیدند.
در اینجا لازم است نام دو معمار دیگر که مرتبط با مکتب شیکاگو بودند عنوان شود.
نفر اول هنری هابسون ریچارد سون است. وی تحصیلات خود را در دانشگاه هارواد بوستون و هنرهای زیبا در پاریس به اتمام رساند. از او می توان به عنوان اولین معمار معروف آمریکایی با شهرت جهانی نام برد. اگرچه قبل از وی معمار دیگری به نام توماس جفرسون (1826-1743) فردی شناخته شده در سطح بین الملل بود، ولی معروفیت جفرسون بیشتر به علت همکاری در تدوین قانون اساسی آمریکا و همچنین به عنوان سومین رئیس جمهور آمریکاست، تا به لحاظ یک معمار شناخته شده. ریچاردسون ساختمان هقت طبقه مفازه مارشال فیلد (1987-1985) را اجرا نمود. این ساختمان بسیار مورد توجه معماران مکتب شیکاگو قرار گرفت. سازه داخلی تبن بنا فلزی و دیوار های خارجی آن باربر بود. نمای خارجی ساختمان با سنگ پوشش شده و ساختمان فاقد تزیینات بود. در طرح های روت و سالیوان، تاثیر ساختمان های ریچاردسون محسوس است.
نفر دوم فرانک لوید رایت است. وی تحصیلات دانشگاهی نداشت، ولی اولین تجربه حرفه ای خود را در یکی از معروف ترین دفاتر معماری آن زمان، یعنی دفتر آدلر و سالیوان، به مدت پنج سال (1893-1888) کسب کرد. اگرچه به نظر نگارنده، او معروفترین معمار آمریکای تا به امروز است، ولی رایت همواره برای دو نفر ذکر شده احترام خاص قائل بود. رایت از سالیوان به عنوان استاد محبوب و از آدلر به نام کهن سرور بزرگ یاد می کرد. ساختمانهای اولیه طراحی شده توسط رایت مانند خانه چارنلی (1892) در شیکاگو و ساختمان لارکین (1905-1904) در بوفالو در ایالت نیویورک تحت تاپیر مکتب شیکاگو بود. البته رایت مقید به این مکتب باقی نماند و پس از جدا شدن از شرکت فوق، به تدریج از مبانی این مکتب فاصله گرفت و پس از مدتی ــــ خصوصا بعد از اجرای خانه روبی 1909 ــــ به عنوان شاخص ترین چهره سبک معماری ارگانیک معروفیت بین الملل یافت. در مورد رایت در فصل بعد بحث خواهد شد.
اگرچه عمر مکتب شیکاگو از دو دهه فراتر نرفت، ولی از جند جهت این مکتب حائز اهمیت است.
نخست آنکه پیشرفت تکنولوژی و استفاده از تکنیک ها و مصالح جدید ساختمانی مانند اسکلت فلزی، شیشه ای وسیع، انرژی برق، تاسیسات مرگزی و آسانسور، مقتضیات جدیدی را در معماری ایجاب می کرد که برای اولین باردر مکتب شیکاگو این مقتضیات تدوین و به مورد اجرا گذارده شد.
دوم آنکه احداث ساختمانهای مرتفع با اسکلت تمام فولادی برای اولین بار در شهر شیکاگو صورت گرفت. تا قبل از آغاز مکتب شیکاگو، از چدن به عنوان ستون در ساختمان استفاده می شد. چدن در مقابل کشش، برش و تنش مقاومت فولاد را ندارد.
سوم آنکه این اولین سبک با گستره جهانی بود که در آمریکا آغاز شد. برای اولین بار معماران آمریکایی به جای پیروی از اروپاییان، خود بانی سبک جدید در معماری بودند. معماران اروپایی همچون آدولف لوس و کوربوزیه و همچنین جنبش فوتوریست ها به تحسین این نوع معماری پرداختند و تحت تاثیر آن قرار داشتند.
به تحقیق باید عنوان نمود که برج سازی به شیوه مدرن ــــ چه از لحاظ ساختار و چه از جهت نما ــــ که شاخصه معماری مدرن است، در شهر شیکاگو شکل گرفت.
 
آخرین ویرایش:

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
2.2. نهضت هنر نو
نهضت هنر نو (Art Nouveau) نام سبکی در اروپا بود که ابتدا در هنرهای تزیینی مانند طراحی پارچه، تولید کتاب و مبلمان از دهه 1880 آغاز گردید. سپس این سبک در زمینه های دیگر هنرهای تزیینی همچون گرافیک، نقاشی، طراحی داخلی، پیکر تراشی و حتی عکاسی ظهور نمود. در معماری این سبک از اوایل دهه 1890 آغاز و عمدتا تا سال 1910 ادامه داشت.
هنر نو نام مغازه ای بود که طراحی داخلی آن توسط معمار بلژیکی، وان دوولد، انجام شده بود و در سال 1885 در پاریس گشایش یافت. در این مغازه اشیاء مدرن و نوظهور فروخته می شد. نام این مغازه به سبکی تعلق گرفت که به جای تقلید از گذشته، در پی ابداع احجام و فرم های جدید بود.
باید توجه داشت که سبک های مختلف معماری از قبیل نئوکلاسیک و رمانتیک در قرن نوزده، تقلید دقیق از گذشته را سرلوحه کار خود قرار داده بودند. ولی پیروان نهضت هنر نو برای اولین بار بینش جدیدی را در معماری اروپا پایه ریزی کردند که به جای الهام از گذشته، توجه به آینده و تکنولوژی و ابداعات جدید داشت. معماران این سبک از مصالح مئ=دذن مانند چدن، آهن، فولاد و بتن استفاده می کردند، ولی ظاهر کلی و جزییات ساختمان را با تزیینات فرم های طبیعی و گیاهی شکل می دادند.
زمینه های فکری این سبک را می توان در سبک هنرها و صنایع دستی در نیمه قرن نوزدهم در انگلستان یافت. لازم به یادآوری است که اگرچه سبک هنرها و صنایع دستی شعار خود را ابداع به جای تقلید از گذشته قرار داده بود، ولی بنیانگذاران این سبک تولید صنعتی را رد می کردند و خواهان بازگشت به معماری روستایی و محلی بودند. اما در مقابل، نهضت هنر نو از تولیدات صنعتی بصورت گسترده استفاده می کردند و معماری روستایی برای آنها الگوی مناسبی نبود.
این سبک در انگلستان به نام سبک مئرنف در فرانسه به نام هنر نو و یا سبک گیومارد، در آلمان به نام سبک جوان (Jungedstil) به لحاظ مجله ای به نام نشریه جوان که مبلغ این سبک در آلمان بود، در ایتالیا به نام سبک آزاد (Stile Liberty)، در اسپانیا مدرنیسم (Modernismo) و در اتریش سبک جدایی (Sezessionstil) ـــ بدلیل جدایی معماران این سبک از معماران تاریخ گرا در اتریش ـــ خوانده می شد.
اصول فکری پیروان این نهضت را می توان در موارد ذیل خلاصه نمود:

  • انتقاد شدید از اشیا و مکتب های تقلیدی
  • جدایی از گذشته
  • ابداع فرم های جدید
  • هنر مناسب زمان
  • استفاده از تولیدات مدرن (فلز) برای اسکلت ساختمان و تزیینات
  • استفاده از تزیینات و فرم های طبیعی و رمانتیک.
ویکتور ارتا اولین معمار معروف این سبک محسوب می شود. وی از اوایل قرن دهه 1890 ساختمانهای بسیاری به این سبک در موطن خود، بلژیک ساخت. در طرح های وی دیوارهای سنگی، ستون های چدنی، نرده های آهنی و تزیینات روی کف، دیوارها، سقف و حتی چارچوب بازشوها و لوسترها همه بصورت فرم های نرم و سیال و در هم تنیده ظاهر می شدند.
در خانه تاسل 1893-1892 در بروکسل، ارتا نه تنها ستون های آهنی را که طبقه دوم را نگه می داشتند به نمایش می گذارد، بلکه فرم آن را بصورت ساقه گیاهی در آورد که به انفجاری از پیچک های در هم فرو رفته در محل اتصال با عناصر سازه ای دیگر ختم می شد. در راه پله این خانه همه عناصر ساختمان مانند نرده ها، ستون ها، پله ها، لوسترها و سطوح کف دیوار بصورت شاعرانه ای در حال حرکت و وزیدن هستند.
ارتا در سال 1927 عضو هیئت داوری مسابقه طراحی ساختمان مجمع اتفاق ملل (1927-1926) در ژنو بود و با رای خود باعث ناکام ماندن طرح کوربوزیه شد.
هکتور گیومارد معمار نامی این سبک در فرانسه بود. وی تحت تاثیر ارتا بود و در طرح های وی تاثیر کارهای ارتا بخوبی مشاهده می شود. با ارزش ترین کار گیومارد در چارچوب این نهضت، طراحی سردرهای ورودی متروی پاریس (1904-1899) است. متروی پاریس در سال 1900 افتتاح شد. وی در طرح های متنوع خود برای سردرهای مترو، چدن و آهن را بصورت هنری و نوظهور با خطوط منحنی و خمیده در معرض دید اهالی پاریس قرار داد.
چارلز رنه مکنتاش در انگلستان، معمار معروف این سبک تلقی می شد. طرح وی برای مدرسه هنر گلاسکو در اسکاتلند، که نمادی زیبا از سبک هنر نو است،در سال 1897 برنده مسابقه اعلام شد. اگرچه احجام و خطوط کلی ساختمان وی برخلاف طرح های منحنی شکل ارتا و گیومارد، بیشتر مستقیم و راست گوشه بود، ولی جزییات اجرا شده بر ردوی نرده ها و بازشوها ملهم از طرح های طبیعی و گیاهی بود. مکنتاش علاوه بر معمار، طراح مبلمان و نقاش نبز بود.
در اتریش، طلایه دار این سبک اتو واگنر و دو تن از شاگردانش به نام های جوزف البریش و جوزف هافمان بودند. با وجودی که سبک واگنر در ابتدا نئوکلاسیک بود، وی در سال 1894 در یک سخنرانی در آغاز سمت استادی خود در آکادمی وین، خواستار روش جدیدی در معماری، مستقل از گذشته شد. وی در همین سخنرانی اعلام کرد: «هر چیزی که عملکردی نیشت، زیبا نمی باشد». فرم های این سه معمار به طرح های مکنتاش بیشتر شباهت دارد تا طرح های منحنی وار ارتا و گیومارد.
شاید بتوان به جرات بیان نمود که خلاق ترین معمار در این سبک فردی به نام آنتونی گادی در شهر بارسلون اسپانیا بود. پدر و اجداد گادی مسگر بودند و خود او علاوه بر معماری، کارهای بسیار زیبا و بدیع در طراحی مبلمان، محوطه سازی و آهنگری انجام داده است.گادی معتقد بود که «در طبیعت هیچ خط مستقیمی وجود ندارد». و تقریبا در کلیه کارهای مختلف و متنوع او، هیپگاه خط مستقیم چه در طرح کلی و چه در جزییات آن دیده نمی شود.
اگرچه گادی جزو معماران سبک هنر نو محسوب می شود ولی کارهای او فراتر از این سبک است.وی از سبک های گوتیک، مراکشی و موریش نیز الهام گرفته است. گادی با وجودی که تاریخ گرا بود و از منابع و اشکال تاریخی در طرح های خود استفاده می کرد، ولی کارهای او هیچگاه تقلید صرف از گذشته نبود، بلکه همواره گذشته را بصورت جدید و بدیع و با طرح ها و جزییات نو ظهور اجرا می کرد. به همین دلیل وی پدر معماری پست مدرن محسوب می شود و کارهای او منبع الهام پست مدرن است.
وی فردی بسیار مذهبی بود و در سالهای آخر عمر، وقت و تلاش خود را فقط صرف تکمیل مهم ترین ساختمان طراحی شده توسط او، یعنی کلیسای خانواده مقدس کرد. طرح اولیه این کلیسا که توسط ویلار انجام شده، ملهم از سبک معماری گوتیک بود. ولی گادی خلاقیت و نوآوری خود را در اجرای این کلیسا به نمایش گذارد و حجم و شکل کلی بنا و همچنین قوس های سهمی، ستون های کج و تزیینات و حجاری های روی نمای این ساختمان کاملا جدید و مبتکرانه است. با وجودی که اجرای این ساختمان پس از گذشت بیش از یک قرن هنوز به اتمام نرسیده، ولی این کلیسا بصورت نماد و نشانی شاخص از شهر بارسلون در آمده است.



گادی در طرح و اجرای پارک گوئل (1914-1900) در بارسلون، همچون دیگر کارهای خود کلا از خطوط مورب، منحنی و شکسته استفاده کرده است. این موضوع شامل جزییات و تزیینات طرح ها نیز می باشد.

باید توجه داشت که نهضت هنر نو در اوج اقتدار سبک های تاریخ گرایی همچون نئوکلاسیک، رومانتیک و التقاط گرایی در اروپا ظاهر گردبد. این نهضت روش و طریقی را برای اولین بار در اروپا پایه ریزی کرد که پس از چندین قرن به جای نگاه به گذشته به عنوان منبع الهام، عنایت به تکنولوژی زمان و آینده نگری مورد توجه قرار داده بود. به همین دلیل نهضت هنر نو جزو یکی از زیر مجموعه های معماری مدرن محسوب می شود، اگرچه در سبک هنر نو از تزیینات به افراط استفاده می شد.
در ایران بهترین نمونه طرح های هنر نو را می توان در ساختمانهای طراحی شده توسط وارطان آوانسیان، معمار ارمنی تبار دوره پعلوی اول و دوم، در تهران مشاهده کرد.
در سال 1925 نمایشگاهی در پاریس به نام هنر تزیینات و صنعت برگزار شد که هدف آن آشتی بین هنر و صنعت بود. این نمایشگاه باعث پیدایش سبکی شد که به نام هنر تزیینات (Art DECO) که در دهه بیست و سی قرن بیستم در اروپا و آمریکا طرفداران بسیاری پیدا کرد. این سبک را می توان ادامه سبک هنر نو تلقی کرد زیرا در این سبک اخیر نیز از تزیینات و فرم های جدید استفاده بسیار می شد. ولی تزیینات در سبک هنر تزیینات فقط گیاهی و طبیعی نبود، بلکه از انواع و اقسام تزیینات از جمله تزیینات با صفحات براق فلزی استفاده می شد. معماران این سبک سعی در تلفیق هنر با تولیدات و مصنوعات صنعتی داشتند.
ساختمان کرایسلر در نیویورک (1930-1927) در نیویورک توسط ویلیام ون الن طراحی شد و شاخص ترین ساختمان این سبک محسوب می شود. این ساختمان با 319 متر ارتفاع، بلندترین ساختمان در جهان تا قبل از احداث برج امپایر استیت بود.
مرکز راکفلر (1940-1931) و تالار موسیقی رادیو سیتی هر دو در نیویورک جزو بهترین نمونه ساختمانهای ساخته شده در این سبک است. این سبک در نقاشی، گرافیک، مجسمه سازی و تزیینات نیز پیروان بسیاری داشت.
در اینجا باید از سه تن از معماران مهم به نام های پیتر بهرنز در آلمان، آگوست پره در فرانسه و آدولف لوس در اتریش نام برد. این معماران برای نزدیک نمودن حرفه معماری و صنعت مدرن تاثیر زیادی در اروپا داشتند و به تحقیق باید از آنان به عنوان سه تن از بنیانگذاران مهم معماری مدرن در غرب نام برد.
بهرنز در ابتدا کار خودش را به عنوان نقاش اغاز نمود و بعد از سال 1890 تحت تاثیر سبک هنرها و صنایع دستی قرار گرفت. وی در سال 1901 خانه خودش را به سبک هنر نو ساخت. او در سال 1907 مشاور کارخانه عظیم AEG شد و در همین سال ساختمان کارخانه عظیم توربین را برای این شرکت احداث کرد. برای اولین بار بود که طرح کارخانه به عنوان یک موضوع معماری مطرح می شد. علاه بر ساختمانها، بهرنز طرح تولیدات صنعتی، آرم مکاتبات و مغازه های شرکت AEG را نیز انجام داد. نکته قابل توجه اینکه سه تن از نامدارترین معماران مدرن اروپا، یعنی والتر گروپیوس، لودویک میس ونده رو و کوربوزیه در بین سال های 1911-1907 هر یک به مدت یک الی سه سال در دفتر بهرنز کار کردند. بهرنز نخستین معمار نامدار در اروپا است که طراحی کارخانه و تولیدات صنعتی را بصورت گسترده انجام داد. او در نزدیک نمودن حرفه معماری با مقتضیات عصر مدرن و شرایط ویژه آن تاثیر بسزایی در غرب داشت.
کار شایان آگوست پره، تبدیل بتن مسلح به یک نوع مصالح معماری مدرن بود. وی در سال 1905 گاراژ چهار طبقه پونتیو را با بتن مسلح در پاریس احداث کرد و در نمای ساختمان، اسکلت بتنی را به نمایش گذارد. همچنین تئاتر شانزلیزه (1914-1911) و کلیسای نوتردام در لورنس (1923-1922) را نیز با بتن مسلح اجرا کرد، به نحویکه بتن نه تنها به عنوان مصالح و اسکلت ساختمان، بلکه بخشی از طرح نمای خارجی و فضاهای داخلی ساختمان را تشکیل می داد. پره در ساختمان شانزلیزه، خصوصا در طرح سالن اصلی تئاتر، نمونه ای زیبا از سبک هنر نو را به نمایش گذارد. کوربزیه بین سال های 1909-1908 در دفتر کار پره کار می کرد.
آدولف لوس، اگرچه در زمانی زندگی می کرد که اوج اقتدار نهضت هنر نو در اروپا محسوب می شد، ولی یکی از مخالفان زیبایی ارائه شده توسط معماران لین سبک بود. وی در سال 1893 به آمریکا سفر کرد و برای مدت سه سال در آنجا اقامت گزید. در این مدت تحت تاثیر کارهای معماران مکتب شیکاگو و خصوصا طرح ها و مطالب عنوان شده توسط لویی سالیوان قرار گرفت.
لوس پس از بازگشت به موطن خود، اتریش، در وین اقامت گزید. او با کارهای البریش و هافمان به مخالفت برخواست و تزیینات سبک هنر نو را موضوعی بر خلاف فرهنگ و تمدن اروپا عنوان کرد. از نظر لوس «فرم خوب باید زیبایی خود را در میزان سودمندی که نشان می دهد پیدا کند و وحدت و یکپارچگی آن قابل جدا شدن نباشد».
لوس در سال 1908 در مقاله معروف خود به نام تزیینات و جنایت اعلام کرد که تزیینات جناینت است، زیرا در جهان عملکردی مدرن، تزیینات موضوعی ارتجاعی، بیهوده و متعلق به گذشته است. این شعار به عنوان یکی از اهداف غایی معماری مدرن همواره مورد توجه بوده است.
 

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
3.2. جنبش فوتوریسم
انقلابی ترین نگرش نسبت به جهان مدرن و مقتضیات و خصوصیات آن در جنبش فوتوریسم در ایتالیا در پیش از جنگ جهانی اول ظهور کرد. بانیان و پدید آورندگان این مکتب فکری و هنری خواستار جهانی بودند که یکسره خود را با شرایط جدید بوجود آمده در اثر انقلاب صنعتی و ظهور تکنولوژی جدید تطبیق دهد و آنچه را که مربوط به گذشته و جهان قبل از صنعت مدرن است، به بوته فراموشی و یا به عبارتی به زباله دان تاریخ بسپارد.
بنیانگذار این سبک، نویسنده و نقاش ایتالیایی، فیلیپو توماسو مارینتی تحصیل کرده دانشگاه سوربن در فرانسه بود. وی در سال 1909 در روزنامه معروف فیگارو در پاریس منشور فوتوریسم را منشر کرد. او در بخشی از این منشور می نویسد: «ما تاکید می کنیم که زیبایی جهان توسط زیبایی جدیدی به نام سرعت، غنای فزون تری یافته است». این جمله را می توان به عنوان موضوع اصلی این سبک تلقی کرد.
این جنبش یه سرعت حوزه فکری و هنری پیشرو در ایتالیا را تحت تاثیر قرار داد. در طی مدت کوتاهی، نویسندگان، نقاشان، مجسمه سازان، معماران، طراحان صحنه، موسیقیدانان و فیلمسازان معروف ایتالیا به این جنبش گرویدند. انها معتقد بودند که تحولات بنیادی که با سرعتی شابان جهان قرن جدید را تغییر داده، باید در همه عرصه ها نمود و بروز پیدا کند و می بایست خود را کاملا در مسیر آهنگ این تحولات قرار داد. عصر حرکت و سرعت باید نمودی بارز در هنر مناسب این عصر باشد.
برای اولین بار پس از گذشت حدود سه قرن از ظهور سبک باروک در ابتالیا (قرن 17) بود که مجددا این کشور به عنوان خاستگاه اندیشه و سبکی جدید در هنر مطرح گردید. به همین دلیل پیروان این جنبش خود را نخستین جوانان ایتالیا پس از قرن ها خواندند.
بعد از پیوستن یک معمار جوان و تازه فارغ التحصیل به نام آنتونیو سانت الیا و انتشار منشور معماری فوتوریست در سال 1914 توسط وی، سبک فوتوریسم رسما وارد حوزه معماری شد. نکات مهم ذکر شده توسط سانت الیا در این منشور که زیربنای فکری این جنبش در حیطه معماری و شهرسازی را تشکیل می داد به این قرار است:
«ما در خیابانهایی که برای نیاز بشر چهار، پنج و شش قرن پیش ساخته شده زندگی می کنیم... محاسبات بر اساس مقاومت مصالح استفاده از بتن آرمه و فولاد، مانع از معماری به مفهوم قدیمی و کلاسیک شده اشت...
ما دیگر این احساس را نداریم که مردان کلیساهای بزرگ، قصرها و تریبون ها هستیم. ما مردان هتل های بزرگ، ایستگاه های راه آهن، خیابانهای وسیع، بنادر عظیم، بازارهای سرپوشیده، رواق های روشن، جاده های مستقیم و تخریب های سودمند هستیم.
ما باید شهر فوتوریسم را همچون یک کارگاه کشتی سازی پهناور و پرهیاهو، متحرک و فعال با تمام جزییاتش، ابداع و مجددا بازسازی کنیم. خانه فوتوریسم باید همانند یک ماشینی عظیم باشد. آسانسورها دیگر نباید همچون سوراخ های کرم در گوشه های راه پله پنهان شوند. خود قفسه راه پله بدلیل بلا استفاده بودن، باید حذف شود. آسانسورها می بایست مانند اژدهایی ساخته شده از آهن و شیشه بر پیکر ساختمان بالا روند. خانه ساخته شده با بتن، شیشه و آهن و عاری از نقاشی و مجسمه و غنی به سبب زیبایی خطوط و برجستگی هایش، و بسیار زشت به لحاظ سادگی مکانیکی اش با توجه به احتیاجات و نیازها و نه بر طبق قوانین شهرداری ساخته خواهد شد...
تزیین بایستی برچیده شود... همه چیز باید دگرگون گردد...
بیایید بناهای تاریخی، پیاده روها، پاساژها و راه پله ها را واژگون کنیم. بیایید خیابانها و میدان ها را پایین ببریم و سطح شهر را بالا بیاوریم.
همانگونه که پیشینیان منبع الهام خود در هنر را در طبیعت جستجو می کردند، ما باید منیع الهام خود را در جهان مکانیکی که به وجود آورده ایم پی ج.یی کنیم...
هر نسلی باید شهر خود را بسازد...».
سانت الیا در ابتدا تحت تاثیر نهضت هنرنو و خصوصا البریش قرار داشت. اگرچه سانت الیا هیچ ساختمانی به سبک فوتوریسم طراحی نکرد، ولی کار بزرگ او علاوه بر تبیین منشور معماری فوتوریسم، ترسیم شهر جدید مطابق با اصول نظری جنبش فوتوریسم بین سالهای 1914-1913 بود. تصاویر این شهر خیالی بسیار مدرن شامل یک سری آسمانخرش های بسیار مرتفع، بدون هیچ گونه تزیینات و رجعت به تاریخ بود. از زیر و مجاور این سازه های بتنی و فولادی عظیم، پل ها و خطوط ارتباطی برای اتومبیل، قطار و مترو در چندین طبقه عبور می کرد. وی شهرهایی را در ذهن خود تصور کرده بود که مشابه آن در آن زمان در اروپا وجود نداشت. شاید فقط نمونه های ناقص و ابتدایی آنها را می شد در نیویورک و شیکاگو، پیش از جنگ جهانی اول در آمریکا مشاهده کرد.
طرح سانت الیا به اتفاق سایر طرفداران این جنبش، از جمله ماریو چیاتونه و مارسلو نیزولی در سال 1914 در میلان در نمایشگاهی به نام «ساختارهایی برای یک کلان شهر مدرن» به نمایش گذارده شد و بسیار مورد توجه محافل هنری و معماری قرار گرفت. از سانت الیا حدود سبصد تصویر بر جای مانده است.
شروع جنگ جهانی اول، آغازی بود بر پایان جنبش فوتوریسم. در سال 1915 ایتالیا وارد جنگ شد و بسیاری از پیروان فوتوریسم با توجه به افکار ملی گرایانه خود و به طرفداری از افکار انقلابی فاشیست ها راهی جبهه های جنگ شدند. سانت الیا هم در جنگ شرکت کرد و یک سال بعد در سال 1916 در خط مقدم جبهه کشته شد. اگرچه بعد از پایان جنگ نمایشگاه هایی از فوتوریست ها در دهه 1920 و اوایل دهه 1930 برگزار شد، ولی اهمیت این جنبش بعد از جنگ چندان مورد توجه نبود.
عمر جنبش فوتوریسم نسبتا کوتاه بود. هیچ ساختمان مهمی به این سبک ساخته نشد. این جنبش به عنوان یک نظریه فکری فراگیر فقط در شمال ایتالیا مطرح بود. ولی با وجود همه این موارد، به علت مباحث مطرح شده توسط نظریه پردازان این سبک، که همه در راستای تبیین عصر جدید و خصوصیات و مقتضیات جهان مدرن بود، این جنبش حائز اهمیت بسیار است. خصوصا در اشکال و تصاویر کشیده شده توسط سانت الیا و سایر معماران فتوریسم، شهرهایی به نمایش گذاشته شد که پس از نیم قرن، یعنی در دهه 1960، به منصه ظهور رسید. سیطره اتومبیل و تکنولوژی باعث بوجود آمدن شهرهایی شد که تنها در تصور و ذهن این معماران انقلابی وجود داشت.
مطالب نظری معماری فوتوریسم همچون توجه به علم و تکنولوژی و جهان آینده، حمل و نقل سریع السیر، گست از گذشته، حذف تزیینات، بلند مرتبه سازی و نمایان کردن اجزای عملکردی و تکنولوژیک ساختمان، همه مواردی بودند که بعدها تاثیر بسیار زیادی بر افکار و طرح های معماران مدرن متعالی، همچون کوربوزیه و گروپیوس و همچنین سبک هایی چون کانستراکتیویسم (ساختارگرایی) و های - تک داشتند.
در پایان باید عنوان کرد که هنرمندان جنبش فوتوریسم، زبان هنری عصر مدرن را بصورتی شفاف و عریان تبیین کردند و چهره جهان مدرن در قرن بیستم را بسیار پیش از سایرین در تصاویر خود نشان داد.




طرح سانت الیا برای ایستگاه مرکزی در میلان (1914)

 

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
فصل سوم: معماری مدرن متعالی
معماری مدرن متعالی و یا به عبارتی اوج معماری مدرن در بین دو جنگ جهانی اول دوم، یعنی عمدتا در دهه های 20 و 30 میلادی، در اروپا و آمریکا مطرح بود.
در دوره معماری مدرن اولیه، کماکان سبک های تاریخ گرایی همچون نئوکلاسیک، رمانتیک و بالاخص التقاطی به عنوان سبک های مهم و رایج در غرب حائز اهمیت بودند. همچنان که در فصل قبل عنوان شد، مکتب شیکاگو بعد از یک دوره نسبتا کوتاه بیست ساله، در مقابل سبک های تاریخ گرایی نتوانست دوام بیاورد. نهضت هنرنو نیز در اروپا بلا رقیب نبود و بسیاری از ساختمانهای مهم به سبک های مختلف تاریخی در اروپا همچنان احداث می شد.
ولی با پایان جنگ جهانی اول و نیاز شدید به ترمیم خرابی های جنگ و تولید انبوه ساختمان، گرایش به سمت معماری مدرن افزایش یافت. لذا استفاده از تکنولوژی روز، مصالح مدرن، پیش ساختگی، عملکرد گرایی و دوری از سبک های پر زرق و برگ تاریخی مورد توجه قرار گرفت. در این دوره، معماری مدرن به عنوان تنها سبک مهم و آوانگارد در غرب مطرح شد و دامنه نفوذ آن بصورت یک سبک جهانی، در اقصی نقاط گیتی گسترش یافت.
یکی از موضوعات کلیدی و بسیار مهم در دوره مدرم متعالی مسئله صنعت، تولیدات صنعتی و تکنولوی بود. تمامی معماران صاحب نام در این دوره به نوعی با مسئله تکنولوژی درگیر بودند. عده ای مانند والتر گروپیوس، میس ونده رو و کوربوزیه سعی در قطع کردن وابستگی های معماری مدرن به گذشته و تاریخ گرایی داشتند. به جای آن، آنها خواهان جایگزینی تکنولوژی و عملکرد به عنوان منبع الهام معماری شدند. گروهی دیگر مانند هوگو هرینگ، فرانک لوید رایت و آلوار آلتو خواهان استفاده از امکانات مدرن برای رسیدن به معماری همگون با طبیعت بودند.

1.3. مدرسه باهاس
در سال 1906 در شهر ویمار آلمان، مدرسه هنرها و صنایع دستی به ریاست هانری وان دو ولد (1957-1863) تاسیس شد. وی بلژیکی بود و در ابتدا به نقاشی علاقه داشت. در سال 1890 وان دو ولد تخت تاثیر موریس (از پایه گذارارن مکتب هنرها و صننایع دستی) و راسکین به معماری و طراحی داخلی رو آورد. سپس وی سبک هنر نو را، که سبک رایج بود، انتخاب کرد. او در سال 1897 از بروکسل به برلین رفت. از سال 1906 تا 1919 رئیس مدرسه هنرها و صنایع دستی در ویمار بود. او معتفد بود که دروس به جای آتلیه باید در کارگاه و بصورت عملی تدریس شود. از نظر او، کارگاه و تولید یدی مهم بود.
وان دو ولد در سال 1919، والتر گروپیوس را به جای خود به عنوان رئیس مدرسه معرفی کرد. گروپیوس در این سال مدرسه را تغییر سازمان داد و نام آن را باهاس (خانه معمار) گذارد. در این مدرسه هنرمندان و معماران باهم کار می کردند و تحت تاثیر موریس و اکسپرسیونیست ها، صنایه دستی در مدرسه تدریس می شد.
بعد از جنگ جهانی اول، مدرسه بیشتر به سمت طراحی صنعتی و فرم های مکعب شکل ساده گرایش یافت. در سال 1924، گروپیوس در یک یادداشت به نام هنر و تکنولوژی – یک وحدت جدید اعلام موضع کرد و در آن تفکر و بینش غالب در مدرسه را تبیین نمود. وی تکنولوژی را یک موضوع مستقل از مقوله هنر نمی دانست و بر این نظر بود که در تکنولوژی و تولیدات صنعتی، زیبایی و هنر وجود دارد. لذا از مصالح مدرن در ساختمان و طرح های تولید صنعتی در این مدرسه به دور از هرگونه تزیینات و تنها با نمایش عملکرد ذاتی آن استفاده می شد. از وی و سایر همفکران او، زیبایی هواپیما در پرواز، لوکوموتیو در حرکت بر روی ریل و دستگیره در باز کردن در است.
در همین سال گروپیوس به لحاظ فشارهای سیاسی مجبور شد که مدرسه را به شهر دسوا منتقل کند. وی در این شهر در سالهای 1926-1925 ساختمان مدرسه باهاس را طراحی و اجرا کرد. بر سردر این مدرسه عبارت فرم تابع عملکرد نصب شد که نشانه اهمیت عملکرد گرایی و توجه به عملکرد فرم بود. چنانکه وی می نویسد: «یک ساختمان مدرن باید به دور از هرگونه تحریف های زائد و بی مورد و هرگونه تزیینات و جزئی گرایی باید و جهان مکانیکی و جابجایی سریع معاصر را منعکس کند». گروپیوس عملکردهای مختلف مدرسه، همچون کلاس های درس، دفاتر آموزش، خوابگاه دانشجویان و کارگاه ها را در ساختمانهایی با کالبدهای متفاوت جای داد.


در سال 1926 گروه معماری تاسیس شد و هانز مایر، معمار سوئدی، به ریاست آن انتخاب شد. گروپیوس در سال 1927 از ریاست مدرسه کنار رفت و هانز ملیر را به جای خود پیشنهاد کرد. مایر پس از انتصاب، گروه معماری را سازماندهی کرد. ولی او به دلیل سیاسی در سال 1930 برکنار گردید. به جای وی، میس ونده رو به ریاست انتخاب شد. وی نیز در سال 1932 به دلیل توسعه نفوذ نازیها برکنار و مدرسه تعطیل شد. میس مدرسه ره به برلین منتقل کرد ولی نازیها آن مدرسه را نیز در سال 1933 تعطیل کردند. نازیها علاقه به یک معماری با عظمت و جاودنه، همچون معماری کلاسیک داشتند و تمامی فعالیت های هنری و روشنفکری می بایست که تحت نظر آنها صورت می گرفت. لذا عقاید مدرن و متمایل به چپ مدیریت مدرسه باهاس نمی توانست جایی در حکومت نازیها داشته باشد.
باهاس مهم ترین مدرسه هنری در دهه 1920 و اولین مدرسه معماری مدرن بود. اساتید این مدرسه در همه زمینه های هنری از قبیل نقاشی، صنایع دستی، تولیدات صنعتی و بالاخص معماری، توجه خود را به آینده و راه رسیدن به آن را به کار گیری و الهام گرفتن از تکنولوژی مدرن می دانستند. گروپیوس بنیانگذار و متفکر اصلی این مدرسه در سال 1911 به اتفاق آدولف مایر، یکی دیگر از اساتید مدرسه باهاس، کارخانه فاگوس را طراحی کرد. این بنا را می توان اولین ساختمان سبک بین الملل نامید. سطوح خارجی این ساختمان مکعب شکل، با دیوارهای شیشه ای پوشش شده و دیوارهای غیر باربر نماد اصلی ساختمان بود. در این ساختمان، همچون سایر ساختمان های گروپیوس، از هیچگونه تزیینات استفاده نشده بود بلکه عملکرد بنا، زیبایی آن بود همچون فرم هواپیما که زیبایی آن عملکرد بلند شدن از سطح زمین است.
گروپیوس در اثر فشارهای سیاسی تازیها به آمریکا مهاجرت کرد و در دانشگاه هاروارد مشغول به تدریس شد. وی در آنجا به همراه تعدادی از معماران جوان تعاونی معماران را تشکیل داد. مرکز فارغ التحصیلان هاروارد در محل همان دانشگاه، ساختمان پان امریکن در نیویورک و سفارت آمریکا در شهر آتن جزو مهم ترین کارهای گروپیوس در طی سال های اقامت او در آمریکا بود.
گروپیوس تا اواخر عمر خود نیز به نقش و اهمیت صنعت در زندگی مدرن و معماری مرتبط با آن معتقد بود. وی در سخنرانی خود در شیکاگو در سال 1965 برای انجمن معاران چنین بیان می دارد:
«امروز معمار دیگر ارباب صنایع ساختمانی نیست. بهترین صنعتگران رهایش کرده اند و او تنها بر روی تلی ازآجرهای شکل نیافته جا مانده و از ضربه عظیم صنعتی شدن بی خبر است. معمار اگر رفتار و اهدافش را برای مقابله با وضعیت تازه اصلاح نکند، ناچار به واگذاری نقش خود به مهندسین و مردان علم و سازندگان است».
دیگر رئیس مهم این مدرسه و معمار نامدار این قرن میس ونده رو بود. کارهای اولیه وی تحت تاثیر کارل فردریک شینکل (1841-1781) معمار نئوکلاسیک آلمانی بود. ولی میس به تدریج و خصوصا بعد از جنگ جهانی اول به سمت معماری مدرن گرایش پیدا کرد و تا آخر عمر به اصول نظری و کالبدی معماری مدرن وفادار ماند. بدون شک میس ونده رو را می توان استاد ممتاز به کار گیری مصالح مدرن، مانند شیشه و فولاد دانست. احجام مکعب شکل و ساده او عمدتا با شیشه و فولاد پوشش می شدند. ساختمانهای وی بدون استفاده از هرگونه نزییناتی، به زیباترین شکل ممکن مصالح مدرن و معماری مدرن را به نمایش می گذاشتند.وی در سال 1921 ماکت یک آسمانخراش را ساخت که دیوارهای خارجی آن فقط با شیشه پوشش شده بودند. کاری که شاید در آن زمان اجرای آن مشکل بود، ولی اکنون شاهدیم که اکثر ساختمانهای بلند مرتبه در سراسر جهان عمدتا و گاهی منحصرا با شیشه پوشش می شوند.
پاویون آلمان در نمایشگاه بارسلون در سال 1929، تبحر وی را در زمینه نوآوری و معماری نشان داد. طراحی استادانه فضاها، پلان آزاد، استفاده از مصالح در نهایت زیبایی و کیفیت اجرا و جزییات بسیار دقیق و ماهرانه در این پاویون به نمایش گذاشته شده است.

سایت پلان پاویون


پلان


پرسپکتیو خارجی




میس نیز همچون سلف دیگر خود گروپیوس، مجبور به ترک آلمان و مهاجرت به آمریکا شد. وی در آمریکا رئیس دانشکده معماری دانشکده فنی ایلی نویز شد و یک سایت جدید برای این دانشگاه در سال 1939 طراحی نمود. او مکعب های زیبای خود را در ساسر سایت برای عملکردهای مختلف با شیشه و فولاد اجرا کرد.
میس ونده رو نظر خود را در برلین در مورد صنعت در سال 1924 چنین بیان می کند:
«اگر ما موفق شویم که صنعت را جلو بریم، تمام مسائل اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیک، و هنری حل خواهد شد». این گفته میس از طرف معماران پست مدرن در دهه شصت و هفتاد شدیدا مورد انتقاد قرار گرفت.
ساختمانهای میس ونده رو از دهه سی میلادی تا کنون در غرب و سرتاسر جهان بصورت الگویی برای ساختمان های بلند مرتبه اداری،دولتی و تجاری در آمده است. یکی از دلایل آن برگزاری نمایشگاهی است که در سال 1932 در موزه هنرهای معاصر نیویورک برگزار شد. این نمایشگاه به کوشش فیلیپ جانسون و هنری راسل هیچکاک برگزار شد.آنها نام این نمایشگاه را سبک بین الملل گذاردند. در این نمایشگاه طرح های معماران نامدار مدرن و بالاخص میس ونده رو عرضه شد و عنوان سبک بین الملل بصورت یکی از مشخصه های معماری مدرن مطرح شد.
بر اساس نظریه فکری این سبک، ساختمان باید فاقد هرگونه خصوصیات منطقه ای، شهری، محله ای و آب و هوایی باشد، همانگونه که تولیدات صنعتی مانند اتومبیل، هواپیما، یخچال، رادیو و دیگر تولیدات فاقد خصوصیات منطقه ای هستند. همام رادیویی که در پایتخت های اروپایی مورد استفاده قرار می گیرد، می تواند در روستاهای آفریقایی نیز مورد استفاده باشد.
این گفته میس ونده رو که کمتر بیشتر است (Less is More) ـــ یعنی ساختمان باید فاقد هرگونه تزیینات و اجزای اضافه باشد ـــ مشخصه سبک میس ونده رو و در نهایت سبک بین الملل بود.

میس ونده رو در طرح های خود به ندرت از خطوط منحنی و یا مورب استفاده می کرد. سادگی و خطوط مستقیم از مشخصه های کار این معمار است. عکس فوق ویلای توگندات در برنوی آلمان (1930-1928) است.

به جز مدیران نامدار این مدرسه،استادان و هنرمندان معروف دیگری با شهرت جهانی در مدرسه باهاس تدریس می کردند. از آن جمله می توان از واسیلی کاندینسکی (1944-1866) نقاش پیشگام روس تبار، پل کلی (1940-1879) نقاش و نظریه پرداز سوئیسی و یوهانس ایتن (1967-1888) هنرمند اکسپرسیونیست سوئیسی نام برد. ایتن بین سال های 1923-1919 در باهاس تدریس کرد. پس از خروج ایتن، موهولی ناگی (1946-1895) هنرمند مجاری تبار، جانشین او شد. وی تا سال 1928 در باهاس تدریس کرد. موهولی ناگی نظرات کانستراکتیویسم را به جای عقاید اکسپرسیونیست ایتن بین وارد دروس باهاس نمود. او پس ار ترک باهاس، نهایتا به آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا در شهر شیکاگو مدرسه باهاس جدید را تاسیس نمود.
 

Similar threads

بالا