رهروان راه شهدا2(شهیدیان)
- شروع کننده موضوع s_aa
- تاریخ شروع
علیک سلام
این بسیار خوبه...
(البته انتقاد باید منصفانه و خیرخواهانه باشه وگرنه باعث سوء تفاهم میشه )
انصافا چند تا کتاب درباره نماز خوندین(خوندیم)...؟
مثلا کتاب پرتوی از اسرار نماز یا کتاب 114 نکته درباره نماز یا کتاب آشنایی با نماز از *استاد قرائتی* یا کتابهای دیگه . . .
.
.
.
شاید این پایگاه بتونه کمکی در زمینه درک نماز به دوستان بکنه..
جوابارو دوستان دادن... اصل حرفتون درسته ریا نشه واصل کار خداشناسیه و... ولی این گروه کارش برنامه ریزی برای کارای معنوی ماست. محکم کردن بعضی از اعتقادات و در قالب این برنامه ها میتونیم نظراتمونو بگیم که چیکار کنیم بهتره.مثلاً همین قرآن خوندنی که شما گفتید رو من خوشم اومد.
اما شما میای میگی این اسمو نذارید یا میزان سنجش برچه معیاریه و... خب آقا یاسین بهتر نیست برای رشد گروه تلاش کنیم تا اینکه ایرادای جزئی و گاهاً نادرست بگیریم؟!
من لحن صحبت کردنتونو میفهمم بالاخره با پستای دیگتون روبرو شدم ولی اینجارو سعی کنیم فضای دوستانه قرار بدیم و تا میتونیم به هم کمک کنیم.
منم انشاالله از امشب آفیسمو درست میکنم دیگه طبق برنامه پیش میرم. ببخشید به خاطر کوتاهیام
این وبلاگی که شما معرفی کردید رو دیدم یه مطلبی خوندم حیفم اومد اینجا نذارم:
راز فریاد آیت‌الله بهجت (ره) هنگام سلام نماز!
«تهران زندگی میکردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیت‌الله بهجت (ره) می‌خواندند را دیدم و لذت بردم.
تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیت‌الله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه می‌شود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامه‌ام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.
یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح می‌رفتم قم نماز می‌خواندم و برمی‌گشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه می‌کرد که چرا از کار و زندگی می‌زنی و به قم می‌روی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … .
کم کم نسبت به فریادهای آیت‌الله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد می‌کشه؟ چرا داد می‌زنه؟ چرا با درد سلام میده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلام‌های آقا سلام می‌دادم.
به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد می‌کشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران می‌خونم، این هفته هفته آخرمه …
یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطه‌ور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف می‌زدم، آقا اگر بهم نگی میرم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیت‌الله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی می‌گفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟
سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم می‌گفتم آقا چطور حرف‌های من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیت‌الله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز می‌خوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمی‌توانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!
خوشحال بودم و پشت آقا نماز می‌خواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوه‌ای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.
یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد می‌کشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم می‌رفتم و سپس به تهران بازمی‌گشتم تا آقا رحلت کردند.»
این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیت‌الله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیت‌الله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد.
.
.
.
سلام!!
در تکمیل صحبت های دوستان:
واقعا کاری رو که شروع کردید ارزشمنده و قدرش رو بدونید!!
و بهتره بگم کاری رو که شروع کردیم
چون قرار همه گی باهم پیش ببریمش!
به قول آقا سید این کار شما نتیجه چندین سال فعالیت بچه هاست ...
کارها و برنامه های ریز و درشت!
با این کار میخوایم جامه عمل بپوشونیم عقاید و برنامه ها رو
پس واقعا برابری میکنه!
خدا قوت!
و اینکه خواهشا و لطفا دل سرد نشید به خاطر نبود دوستان من جمله خودم!!!!
عدم حضور اعضا رو به دل نگیرین! حق بدین بهشون!
مطمئن باشین کسی که اومده و اعلام آماده گی کرده ، حالا با هر عقیده ای کلی ارزش داره!
شما به هدفی که داریم فکر کنید!
و ...
،
التماس دعا ...
پرتوی از اسرار نماز رو نخوندم اما اون دوتا رو خوندم چندباری هم با استاد قرائتی بخاطر حظور در دانشگاه ملاقات داشتم
سلام.... عذر میخوام که دیر شد
نه برادر من از انتقاد ناراحت نشدم...(گرچه شما از من انتقادی نکردید از گروه انتقاد شد)
اگه قرار به ناراحتی بود در گروه بخش " ارائه پیشنهاد ، انتقاد و سوال " نمیذاشتیم
به زبون خودم میگم:
در همه ی کار ها، شهر ها ، حرفه ها و .... آدم خوب و بد هست،با دیدن بدی دیگران نمیشه گفت: این قشر یا شغل بده!
ارزش چادر(حتی لباس پلیس و ...) به آدمی که سرش میکنه نیست، اگه آدم چادری فساد میکنه ارزش چادر پایین نمیاد
اگه آدم چادری بنده ی خالص خداست ارزش چادر بالا نمیره (این موضوع برای بسیج هم هست.)
مقام چادر ثابت هستش.
هیچوقت نمیشه گفت: کسی که با مانتو کارهای نا درست انجام میده پس آدمهای مانتویی بد هستن
یه کنکوری انقد تلاش میکنه تا تازه وارد دانشگاه بشه، وقتی قبول شد تازه میرسه به اول جاده...تازه باید تلاششو بکنه تا بره بالا
و اما ما:
<<حلقه ی صالحین >> ما هم تلاش میکنم تا اگه خدا تلاشامونو قبول کرد بشم جزوی از صالحین... ما هم اول راهیم
---------------------
و این هم بهتون بگم:
من از این ناراحت شدم که 3 بار توضیح مختصر گروه قرار داده شده و دریغ از یک نظر در رابطه با گروه(حتی سوال نپرسیدن)
گروه که فقط اسم نداره.....
اگه بی ادبی شد خیـــــــــلی عذر میخوام از همه.
آخرین ویرایش:
اون سوالات فقط نقطه ابهام بود که سحر خانوم لطف کردن جواب دادنجوابارو دوستان دادن... اصل حرفتون درسته ریا نشه واصل کار خداشناسیه و... ولی این گروه کارش برنامه ریزی برای کارای معنوی ماست. محکم کردن بعضی از اعتقادات و در قالب این برنامه ها میتونیم نظراتمونو بگیم که چیکار کنیم بهتره.مثلاً همین قرآن خوندنی که شما گفتید رو من خوشم اومد.
اما شما میای میگی این اسمو نذارید یا میزان سنجش برچه معیاریه و... خب آقا یاسین بهتر نیست برای رشد گروه تلاش کنیم تا اینکه ایرادای جزئی و گاهاً نادرست بگیریم؟!
من لحن صحبت کردنتونو میفهمم بالاخره با پستای دیگتون روبرو شدم ولی اینجارو سعی کنیم فضای دوستانه قرار بدیم و تا میتونیم به هم کمک کنیم.
منم انشاالله از امشب آفیسمو درست میکنم دیگه طبق برنامه پیش میرم. ببخشید به خاطر کوتاهیام
خب چرا باید فقط بسنده به این کنیم که به رشد و قوی تر شدن ایمانمون
چرا از همون اول پی ریزی دعوت به عمل نیاریم و جذب بیشتری نکنیم؟
من باب خیلی از مسایل
کاری که رسول الله کرد
درسته ما رسول الله نیستم اما میتونیم کارشونو ادما دهیم
مگر نبود شهدا بیشتر رو دعوت رفتن ؟
اگر فقط یه عده میخواستن ایمان خودشونو تو جبهه قوی کنن نتیجه جنگ چی میشد؟
هدف این گروه مگر این نیست که به خدا برسیم به رضایت خدا برسیم
رضایت خدا بقول استاد ماندگاری در گروو مبارزه و ستیز با شیطان است
اگر فقه های الان فقط به تحکیم ایمان خودشون بپردازن ایا چیزی از اسلام باقی می ماند؟
مهمترین چیز دعوته
تا دعوت خوبی نباشه
جو زیبا نباشه خیلی ها که حتی میخواهن بیان به برخی دلیل نمیتونن نیان ،نیان
چطور خدا قران را طوری پی نگارش کرد که چه منه گناهکار و چه شمایی صالح میخونین به خوشحالی باطنی دست میابین
...........................................................................................................
من جز کوچکی از این دستگاهم
اگر انتقادی میکنم از سر خیر خواهی و پیشرفت است
و اگر پیشنهادی هم میکنم همین طور
به این نکته توجه کنین که جز کوچک نمیتواند ارای کل یک جمعیت باشد
فقط زمانی ارای کل با جز کوچک هست که همه خریدار ارای کوچک باشن
................................................................
هر انتقادی یا پیشنهادی ا زمن دلیل بر تغیر فل فور ان در درست کردن ان نیست
من هم بنده خدا و عقل هم کامل نیست
امده ایم اینجا به مشورت بنشینیم نه به جنگ و ستیز
..............................................................................
از همه بابت لحن گاهن تندم پوزش میخوام
.
.
.
سلام!!
در تکمیل صحبت های دوستان:
واقعا کاری رو که شروع کردید ارزشمنده و قدرش رو بدونید!!
و بهتره بگم کاری رو که شروع کردیم
چون قرار همه گی باهم پیش ببریمش!
به قول آقا سید این کار شما نتیجه چندین سال فعالیت بچه هاست ...
کارها و برنامه های ریز و درشت!
با این کار میخوایم جامه عمل بپوشونیم عقاید و برنامه ها رو
پس واقعا برابری میکنه!
خدا قوت!
و اینکه خواهشا و لطفا دل سرد نشید به خاطر نبود دوستان من جمله خودم!!!!
عدم حضور اعضا رو به دل نگیرین! حق بدین بهشون!
مطمئن باشین کسی که اومده و اعلام آماده گی کرده ، حالا با هر عقیده ای کلی ارزش داره!
شما به هدفی که داریم فکر کنید!
و ...
،
التماس دعا ...
سلام
حضور دوستان مهمه حتی آخرای هفته
درضمن : هنوز " اعمال برگزیده "انتخاب نشده (این قسمت رو دوستان باید نظر بدن)
من که کنار نکشیدم
از این به بعد کسایی که در گروه هستن بهشون پیام ارسال میشه (تا کسی از ما نرنجه)
خواهش میکنم شما هم مرا ببخشین
من سوال کردم .........
من اونجاهایی که مبهم بود برام
سوال کردم حتی با ذکر مثال که در پاسخ به ان جوابی ندین که توی ذهنمه
اما به جای جواب
جز اسحر خانوم
بقیه جبهه گرفتن حتی خود شما
از من اگر بپرسین حتما میگم اینکار اشتباه محضه
با اینکار فقط یه عده دست به این کار میزنن
اجر و قرب کار پیامبر در صورتی بالا بود که تمام بندگان رو دعوت کرد نه اهل بیتش را
حتی صدای هل من نای ...... حسین هم برای همه ی بندگان بود نه اصحاب و یارانش
اگه دوستان حتی آخر هفته ها حضور داشته باشن و همکاری کنن میشه
سحرجان اگر گفتم 40 روز برای این بود که به قول دوستمون 40 رو من خیلی خوندم که اگه تو این مدت مراقب اعمالمون باشیم
میتونیم در برابر گناه مقاومت داشته باشیم و خالی از گناه بشیم
مثالش رو گفتم : مثل ایام ماه رمضان و روزه داری
تو این 40 روز دعای عهد هم هست ( دعای عهد 40 روز خونده میشه)
اگر بخاطر امتحانات نمیشه ایرادی نداره ( انشاءالله بعد امتحانات بیاید گروه)
آخر کلامم:
ممنون...امیدوارم نتیجه بده...
من حدودا هفت هشت بار هروز صبح بلند شدم دعای عهد خودنم اما سر روز 18 39 37 یا خواب موندم یا مشکلی نذاشتاگه دوستان حتی آخر هفته ها حضور داشته باشن و همکاری کنن میشه
سحرجان اگر گفتم 40 روز برای این بود که به قول دوستمون 40 رو من خیلی خوندم که اگه تو این مدت مراقب اعمالمون باشیم
میتونیم در برابر گناه مقاومت داشته باشیم و خالی از گناه بشیم
مثالش رو گفتم : مثل ایام ماه رمضان و روزه داری
تو این 40 روز دعای عهد هم هست ( دعای عهد 40 روز خونده میشه)
اگر بخاطر امتحانات نمیشه ایرادی نداره ( انشاءالله بعد امتحانات بیاید گروه)
آخر کلامم:
اره نصیحت شده توصیه شده
اما از کم شروع کنیم تا زمینه در دوستان به وجود بیاد
ادمی نمیتواند یک کله قله را فتح کند اهسته اهسته
مطمن باش کسی دلخور نمیشه شاید نیاد علنن تو تاپیک اما حتما میاد مطالب رو میخونه
حفظ شدن چی نی
من هم بیشتر از نیم قران رو حفظم البته مشغول حفظ بقیشم میباشم
البته
زیارت عاشورا
وارث
جوشن کبیر
عهد
توسل
کمیل
و دوستا دوعای کوچیک رو حفظم
برا خودم مفتایح الجنانم:دی
عمل مهمه خواهر عمل خخخخخ
سلام به همه
یه چند وقتی بخاطر امتحانات و کارام حضورم خیلی کمرنگ خواهد شد ( از الان عذر خواهی میکنم )
به یاد همه هستم..... شما هم مارو دعا کنید.
دوست نازنینی دارم که مریضی تو خونه دارن(مادرشون بخاطر این موضوع کم طاقت شدن)
از همه دوستان میخوام براشون دعا کنن (لطفا در نمازهاتون یادش کنید)
" به امید ظهور آقامون "
همیشه بخندید
" یا علی"
یه چند وقتی بخاطر امتحانات و کارام حضورم خیلی کمرنگ خواهد شد ( از الان عذر خواهی میکنم )
به یاد همه هستم..... شما هم مارو دعا کنید.
دوست نازنینی دارم که مریضی تو خونه دارن(مادرشون بخاطر این موضوع کم طاقت شدن)
از همه دوستان میخوام براشون دعا کنن (لطفا در نمازهاتون یادش کنید)
" به امید ظهور آقامون "
همیشه بخندید
" یا علی"
حواست جمع باشد...
سیمای بدن صورت است.
سیمای مسلمان هم نماز است.
روایت داریم. صورت دین شما نماز است. مسلمان بی‌نماز یعنی آدم بی‌صورت.دست و پا تابع سر هستند. چون مرکز فرماندهی است.
امیرالمومنین به استاندار می‌گوید: حواست جمع باشد.
بدان! همه‌ی اعمال تو تابع نمازت است.
نماز مثل سوزن است. همه‌ی عبادات مثل نخ! اگر سوزن فرو رفت نخ هم فرو می رود. اگر سوزن ایستاد نخ هم می‌ایستد.
اگر نماز قبول شد، باقی کارها هم دنبال نماز قبول می‌شود. اگر نماز ایستاد، همه ی عبادت‌ها هم...
حالا یک کسی بگوید: آقا من همه‌ی خوبی‌ها را دارم. فقط نماز نمی‌خوانم. هیچی! خوبی‌هایش قبول نیست.
این مثل را احتمالاً از من شنیده باشید.
پلیس راه جلوی راننده را می‌گیرد می‌گوید: گواهینامه‌ی رانندگی! شما هر گواهینامه را به او بدهید، قبول نیست. بگویی: من پزشک هستم. مجتهد هستم. نمی‌دانم وکیل هستم. وزیر هستم. سفیر هستم. هر گواهینامه ای داشته باشی، دکتر هم... هرگواهینامه ای داشته باشی، می‌گوید: ببخشید من کار به اینها ندارم.من آنچه می‌خواهم اجازه بدهم تو بگذری گواهینامه‌ی رانندگی است. اگر گواهینامه‌ی رانندگی داشتی تو را رد میکنم. وگرنه متوقفت میکند هر رقم مدرکی هم در جیبت باشد اعتنا ندارد.
کسی راجع به نماز نمی‌شود بگوید: حالا ما عوض نماز نمی‌دانم کار دیگر می‌کنیم. ممکن است کار دیگر سخت‌تر باشد، خدا قبول نمی‌کند.
اگر من برای تلفن پول خرد می‌خواهم شما چک تراول و اسکناس چند هزاری هم بدهی من قبول نمی‌کنم. می گویم: آقا برای تلفن پول خرد می‌خواهم.
برای گذشتن این پاکت به محلی که تو می‌خواهی پست بفرستد تمبر می‌خواهد. شما تمبر نمی خواهید، شما یک پاکت بردار به آن لحاف و کرسی قلاب کن. نمی برند! مخابرات چه کار به لحاف و کرسی دارد؟ مخابرات می‌گوید: اگر می‌خواهی من نامه‌ی تو را به مقصد برسانم باید تمبر پشت آن باشد.
گاهی دست آدم خون می شود. می‌گویم: یک باندی بیاور. چسبی بیاور من این را ببندم. شما دو تا پتو مخمل هم بیاوری من می‌گویم: پتو می‌خواهم چه کنم؟ بگو: آقا مثلاً چند ریال قیمتش است. این پتو چند هزار تومان قیمتش است؟ می‌گویم: آقا هرچه می‌خواهد قیمتش باشد. من فعلاً آنچه من می‌خواهم این است.
آنچه ارتش می‌خواهد دست بگذاری اینجا. بگو: آقا من خیلی دوستت دارم. دستم را بالای سرت! از پادگان بیرونت میکند.
اگر این سوییچ قفل را باز میکند، شما کلید دیگری بدهی قفل باز نمی شود. سوییچ خودش باید باشد. صد تا سوییچ بدهی این قفل باز نمی شود.
قفل نجات ما نماز است. کسی فکر نکند به جای نماز کار دیگر بکند، کارش حل است. دست و پا تابع نماز هستند.
بروایت
سیمای بدن صورت است.
سیمای مسلمان هم نماز است.
روایت داریم. صورت دین شما نماز است. مسلمان بی‌نماز یعنی آدم بی‌صورت.دست و پا تابع سر هستند. چون مرکز فرماندهی است.
امیرالمومنین به استاندار می‌گوید: حواست جمع باشد.
بدان! همه‌ی اعمال تو تابع نمازت است.
نماز مثل سوزن است. همه‌ی عبادات مثل نخ! اگر سوزن فرو رفت نخ هم فرو می رود. اگر سوزن ایستاد نخ هم می‌ایستد.
اگر نماز قبول شد، باقی کارها هم دنبال نماز قبول می‌شود. اگر نماز ایستاد، همه ی عبادت‌ها هم...
حالا یک کسی بگوید: آقا من همه‌ی خوبی‌ها را دارم. فقط نماز نمی‌خوانم. هیچی! خوبی‌هایش قبول نیست.
این مثل را احتمالاً از من شنیده باشید.
پلیس راه جلوی راننده را می‌گیرد می‌گوید: گواهینامه‌ی رانندگی! شما هر گواهینامه را به او بدهید، قبول نیست. بگویی: من پزشک هستم. مجتهد هستم. نمی‌دانم وکیل هستم. وزیر هستم. سفیر هستم. هر گواهینامه ای داشته باشی، دکتر هم... هرگواهینامه ای داشته باشی، می‌گوید: ببخشید من کار به اینها ندارم.من آنچه می‌خواهم اجازه بدهم تو بگذری گواهینامه‌ی رانندگی است. اگر گواهینامه‌ی رانندگی داشتی تو را رد میکنم. وگرنه متوقفت میکند هر رقم مدرکی هم در جیبت باشد اعتنا ندارد.
کسی راجع به نماز نمی‌شود بگوید: حالا ما عوض نماز نمی‌دانم کار دیگر می‌کنیم. ممکن است کار دیگر سخت‌تر باشد، خدا قبول نمی‌کند.
اگر من برای تلفن پول خرد می‌خواهم شما چک تراول و اسکناس چند هزاری هم بدهی من قبول نمی‌کنم. می گویم: آقا برای تلفن پول خرد می‌خواهم.
برای گذشتن این پاکت به محلی که تو می‌خواهی پست بفرستد تمبر می‌خواهد. شما تمبر نمی خواهید، شما یک پاکت بردار به آن لحاف و کرسی قلاب کن. نمی برند! مخابرات چه کار به لحاف و کرسی دارد؟ مخابرات می‌گوید: اگر می‌خواهی من نامه‌ی تو را به مقصد برسانم باید تمبر پشت آن باشد.
گاهی دست آدم خون می شود. می‌گویم: یک باندی بیاور. چسبی بیاور من این را ببندم. شما دو تا پتو مخمل هم بیاوری من می‌گویم: پتو می‌خواهم چه کنم؟ بگو: آقا مثلاً چند ریال قیمتش است. این پتو چند هزار تومان قیمتش است؟ می‌گویم: آقا هرچه می‌خواهد قیمتش باشد. من فعلاً آنچه من می‌خواهم این است.
آنچه ارتش می‌خواهد دست بگذاری اینجا. بگو: آقا من خیلی دوستت دارم. دستم را بالای سرت! از پادگان بیرونت میکند.
اگر این سوییچ قفل را باز میکند، شما کلید دیگری بدهی قفل باز نمی شود. سوییچ خودش باید باشد. صد تا سوییچ بدهی این قفل باز نمی شود.
قفل نجات ما نماز است. کسی فکر نکند به جای نماز کار دیگر بکند، کارش حل است. دست و پا تابع نماز هستند.
بروایت
| عهد و پيمان مهدي باكري با خداوند خانواده باكري داراي سه شهيد به نام هاي علي، حميد و مهدي است. اجساد اين سه برادر بعد از شهادت، پيدا نمي شود و هر سه بدون قبر هستند. علي، دانشجوي تبريز است كه توسط رژيم شاه اعدام مي شود، جسد وي به خانواده اش تحويل داده نمي شود. حميد نيز در عمليات خيبر به شهادت مي رسد.... |
| |
| خانوادۀ باكري داراي سه شهيد به نام هاي علي، حميد و مهدي است. اجساد اين سه برادر بعد از شهادت، پيدا نمي شود و هر سه بدون قبر هستند. علي، دانشجوي تبريز است كه توسط رژيم شاه اعدام مي شود، جسد وي به خانواده اش تحويل داده نمي شود. حميد نيز در عمليات خيبر به شهادت مي رسد. مهدي باكري، در سال 1333 در ميان دوآب به دنيا مي آيد. با ورود به دانشگاه مرحلۀ جديدي از زندگي علمي و سياسي او آغاز مي شود. مهدي در دانشگاه، درسخوان و ياور دانشجويان و بيرون از دانشگاه، يك انقلابي پر شور و حال است. بعد از گرفتن مدرك مندسي، دوستان وي ادامه تحصيل مي دهند؛ اّم او براي مبارزه از محيط دانشگاه خارج مي شود. مهدي پس از شركت در عمليات هاي مختلف و پاكسازي ضد انقلاب ها، به جنوب كشور مي رود و معاونت تيپ نجف اشرف را بر عهده مي گيرد؛ در عمليات فتح المبين در رقابيه از ناحيۀ چشم مجروح مي شود. يك سال بعد از شهادت برادرش، حميد به ديدار امام خميني(ره) مي رود؛ همچنين وي، از آيت الله خانلري مي خواهد تا براي او دعا كند تا شهيد شود. شهيد باكري در وصيت نامۀ خود مي نويسد: \\\"خديا! چقدر دوست داشتني و پرستيدني هستي، هيهات كه نفهميدم. چقدر لذت بخش است، انسان آماده باشد، براي ديدار رَبّش! امّا چه كنم كه تهيدستم! خدايا! تو قبولم كن. دوست دارم وقتي شهيد مي شوم، جسدم پيدا نشود تا يك وجب از خاك اين دنيا را اشغال نكنم. خدايا! مرا پا كيزه بپذير.\\\" . . . . در روزهاي آخر اسفند ماه 1363، عمليات بدر آغاز مي شود. مهدي به همراه نيروهايش، ضربات مهلكي به ارتش عراق وارد مي كنند. مهدي در قرارگاه كربلا غرق در خون به آرزوي خود مي رسد. بعد از شهادت مهدي، آيت الله خامنه اي در پيامي از او به عنوان شهيد ايلام ياد مي كند و مي فرمايد:\\\"درود بر روان پاك مؤمن صادق و انقلابيِ فداكار و سردار شجاع كه عهد پايدار خود با خدا را به سر آورد و خون پاك خود را نثار كرد و به فيض شهادت نايل آمد. امّا، اين آرزوي مهدي بود كه پيكرش زمين را اشغال نكند. |
قسمتي از داستان يوسف نبي
قسمتي از داستان يوسف نبي
پاسخ به درخواست یوسف که می گوید اندرزم ده
پاسخ رمز کل هستی در دستان توست تو را به نصیحت و اندرز چه کار! پس رمز کل هستی در دستان همگان هست.
زیرا در دست هر انسان سالمی 5 انگشت و 14 بند وجود دارد و این اختصاص به یوسف ندارد.
قسمتي از داستان يوسف نبي
پاسخ به درخواست یوسف که می گوید اندرزم ده
پاسخ رمز کل هستی در دستان توست تو را به نصیحت و اندرز چه کار! پس رمز کل هستی در دستان همگان هست.
زیرا در دست هر انسان سالمی 5 انگشت و 14 بند وجود دارد و این اختصاص به یوسف ندارد.
http://www.www.www.iran-eng.ir/group.php?groupid=23
شرمنده ام که تو گروه نمیتونم فعالیت کنم.... و شما هم فعالیتی ندارید.
فکر میکردم حالم بهتر بشه ولی انگار روز به روز دارم بدتر میشم
التماس دعا
شرمنده ام که تو گروه نمیتونم فعالیت کنم.... و شما هم فعالیتی ندارید.
فکر میکردم حالم بهتر بشه ولی انگار روز به روز دارم بدتر میشم
التماس دعا
امام خامنه ای مدظله العالی
در مورد دانشهای پیشرفته و روز، الان هم درهای مراکز علمی مهم بِروز دنیا به روی دانشمند ایرانی و دانشجوی ایرانی بسته است، امّا درعین‌حال، ما در نانو پیشرفت کردیم، در هسته‌ای پیشرفت کردیم، در سلّولهای بنیادی پیشرفت کردیم، در صنایع دفاعی پیشرفت کردیم، در صنایع پهپاد و موشک، به کوری چشم دشمن، پیشرفت کردیم؛
چرا در اقتصاد نتوانیم پیشرفت کنیم؟! ما که در این سر صحنه‌ها و عرصه‌های گوناگون این همه موّفقیّت به دست آوردیم، در اقتصاد هم اگر عزممان را جزم کنیم و دست به دست هم بدهیم، میتوانیم اقتصاد را شکوفا کنیم.
چشممان به دست دشمن نباشد که کِی این تحریم را برمیدارد، کِی فلان نقطه را موافقت میکند؛ به درک! نگاه کنیم ببینیم خودمان چه‌کار میتوانیم بکنیم.
در مورد دانشهای پیشرفته و روز، الان هم درهای مراکز علمی مهم بِروز دنیا به روی دانشمند ایرانی و دانشجوی ایرانی بسته است، امّا درعین‌حال، ما در نانو پیشرفت کردیم، در هسته‌ای پیشرفت کردیم، در سلّولهای بنیادی پیشرفت کردیم، در صنایع دفاعی پیشرفت کردیم، در صنایع پهپاد و موشک، به کوری چشم دشمن، پیشرفت کردیم؛
چرا در اقتصاد نتوانیم پیشرفت کنیم؟! ما که در این سر صحنه‌ها و عرصه‌های گوناگون این همه موّفقیّت به دست آوردیم، در اقتصاد هم اگر عزممان را جزم کنیم و دست به دست هم بدهیم، میتوانیم اقتصاد را شکوفا کنیم.
چشممان به دست دشمن نباشد که کِی این تحریم را برمیدارد، کِی فلان نقطه را موافقت میکند؛ به درک! نگاه کنیم ببینیم خودمان چه‌کار میتوانیم بکنیم.
باید در میان شما گروهی باشند تا مردم را به خیر دعوت نمایند و امر به معروف و نهی از منکر کنند ؛ ایشان همان رستگارانند . « آل عمران آیه ۱۰۴»
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
چرا امام گفت"راه قدس از کربلا می‌گذرد" ... | دفاع مقدس | 2 | |
|
رهروانه راه شهدا(شهیدیان) | دفاع مقدس | 1323 |