راهی به سوی آغاز

سوگلییی

عضو جدید
[FONT=&quot] سلام دوستان
[/FONT]
[FONT=&quot]این تاپیکو برای دل خودم ودوستای باشگاه گذاشتم هرکس مطلب زیبایی داره میتونه بزاره
[/FONT]
[FONT=&quot]شاید حساب روزهایی که زندگی کرده باشم نصف روزهای زنده گی ام نباشد .[/FONT]​
[FONT=&quot]و امروز یک روز دیگر هم زندگی کردم ...[/FONT]​
[FONT=&quot]گاهی چیزی...نوری در دل آدم سو سو میزند که شاید از کلامی ساده روشن شده باشد .[/FONT]​
[FONT=&quot]کلامی هرچند ساده ...هرچند تکراری اما از جنس دل ...و بر دل خواهد نشست.[/FONT]​
[FONT=&quot] ...و این سراغاز زندگیست.[/FONT]​
[FONT=&quot]میدانی دلم چه میخواهد؟ [/FONT]​
[FONT=&quot]یک دل سیر صدای تنبور ...سکوتی ازجنس سیروان .[/FONT]​
[FONT=&quot]آنجا که هیچ صدایی نیست جز صدای هق هق دلی که عجیب گرفته است.[/FONT]​
[FONT=&quot]و دلت که روشن شد حس میکنی حالا وقتش است دستت را به زانوانت بگیری و برخیری.[/FONT]​
[FONT=&quot]این همه بی راهه را برگردی و راه را برگیری .[/FONT]​
[FONT=&quot]شاید اگر نشانی ها را نشان راهت کنی پایت به پای راه رود .[/FONT]​
[FONT=&quot]و سفر از دنیای چشم هایی غریب در آینه آغاز خواهد شد .همان چشمهایی که تنها یادگار ازمن بود و گمشان کردم .[/FONT]​
[FONT=&quot]باشد که این سوسوی غریب خاموش نشود.[/FONT]​
[FONT=&quot]خدای دل ؛با من باش .[/FONT]​
[FONT=&quot]هوای شب های پاییز پر از حس پرواز است ...بالهایم را هم که گم کرده ام ...چقدر زمینی شده ام اینروزها[/FONT]​
[FONT=&quot]چیزی به زمستان نمانده است یعنی چند ساله خواهم شد؟!:gol:[/FONT]​
 

سوگلییی

عضو جدید
[FONT=&quot]حس میکنم آنقدر کمرنگ شده ام که دیده نمیشوم گاهی.[/FONT]​
[FONT=&quot]نه آنکه شفاف شده باشم ...نه [/FONT]​
[FONT=&quot]گم شده ام میان هیاهوی این زندگی ...مات و بیرنگ ،بی هیچ احساسی و رنگی .[/FONT]​
[FONT=&quot]دلی برایم تنگ نیست ...چشمی نگرانم نیست ...گویی هیچ کجای این دنیا مرا کم ندارد .[/FONT]​
[FONT=&quot]راحت میگذرند،راحت میشکنند،راحت میروند...میروند ،میروند،میروند[/FONT]​
[FONT=&quot]گم شده ام میان مشتی آرزو که حالا فکر میکنم رنگ خیال گرفته اند ...رنگ محال.[/FONT]​
[FONT=&quot]میچرخم ...میچرخم و باز همان جا نسشته ام ...میان راهی که بی راهه میخوانندش...راهی که قرار نیست به هیچ کدام این ارزوها ختم شود.[/FONT]​
[FONT=&quot]آینه هم با من صادق نیست ...جلویش مینشینم وبه چشمهایش خیره میشوم ...حرفی نمیزنند،هیچ چیز اشنایی را به یادم نمیآورند...این من نیستم.[/FONT]​
[FONT=&quot]دوستشان ندارم ...این نگاه های مضطرب و نگران آزارم میدهند .گویی تهدیدم میکنند...از آینه ها بیزارم .[/FONT]​
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم ها کلا دو دسته ان، یا زرنگن یا ساده
ساده ها واسه زرنگ ها، سوژه ی سوء استفاده
یکی ساده است مثل من، همه اش فکر دیگرون
یکی زرنگه مثل تو، تو نخ کندن از این و اون
یه آسمون آبی، سقف اتاق منه
شب های من پر خورشید، مثل روزهام روشنه
 

سوگلییی

عضو جدید
[FONT=&quot]مقابل تمام آرزوهای ریز و درشتم زانو زده ام ...نشسته ام، دستم را دراز کرده ام اما نمیرسد ...به هیچ کجای این دنیا نمیرسد.[/FONT]​
[FONT=&quot]پیش تر دلم که میلغزید ،پایم که سست میشد ...بهانه ها بسیار بودند که صدایم را به گوش خدایم برسانند ...[/FONT]​
[FONT=&quot]صدای ساز،مشتی نیاز،اناری شکسته ...[/FONT]​
[FONT=&quot]بعد دلم آرام میگرفت .برمیخواستم و قدمهایم محکم تر از پیش بود .[/FONT]​
[FONT=&quot]میبینی پدر؟ پری این روزها دلش که میگیرد به خدا راهی نمیابد...[/FONT]​
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش این ذره اعتقاد لرزان نیز با من نبود.
نبود، تا در پیشگاهش، خود را به آتش می کشیدم.
تا سوختنم را به تماشا می نشست.
سوختنی که مهمان همیشگی ام شده. در نبود وجود نازنینش...
کاش...
 

سوگلییی

عضو جدید
[FONT=&quot]میدانم؛ قرار نبود هرگاه هجوم تلخ تنهایی برسرم آوار شد برایت بنویسم .[/FONT]​
[FONT=&quot]تو رفته ای و قرارمان این بود دل من نگیرد .[/FONT]​
[FONT=&quot]تو رفته ای و قرارمان این بود هیچ اشکی برای نبودنت نریزم و با لبخند یادت کنم .[/FONT]​
[FONT=&quot]تو رفته ای و قرارمان ابن بود بعد از تو دستم را از دستهای تنهایی بیرون بکشم .[/FONT]​
[FONT=&quot]تو رفته ای و قرارمان این بود جای نامه هایی که دیگر به هیچ کجای دنیا پست نخواهند شد حرفهایم را برای کسی بگویم که ازجنس توست.[/FONT]​
[FONT=&quot]اما نمیدانم از چه باز هوای دلم که ابری میشود بی هوا هوایت را میکنم و هیچ گوشی جز تو برای شنیدم نیست.[/FONT]​
[FONT=&quot]از من دلگیر نباش که هیچ گاه به عهدمان وفا نکردم .[/FONT]​
[FONT=&quot]میدانم وفا نکردم ...نه به احساس خودم ،نه به عهدی که با تو بستم و نه به ایمان به خدایم .[/FONT]​
[FONT=&quot]پایم لرزید ...[/FONT]​
 

fire dragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن بالای صخره دوستم داری،
این پایین دره از من متنفری،
و تو چه آسان از آن بالا میفتی تا این پایین،
و من چه سخت توی دست و پا شکسته را روی دوشم تا آن بالا برمیگردانم.​
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] سلام دوستان
[/FONT]
[FONT=&quot]این تاپیکو برای دل خودم ودوستای باشگاه گذاشتم هرکس مطلب زیبایی داره میتونه بزاره
[/FONT]
[FONT=&quot]شاید حساب روزهایی که زندگی کرده باشم نصف روزهای زنده گی ام نباشد .[/FONT]
[FONT=&quot]و امروز یک روز دیگر هم زندگی کردم ...[/FONT]
[FONT=&quot]گاهی چیزی...نوری در دل آدم سو سو میزند که شاید از کلامی ساده روشن شده باشد .[/FONT]
[FONT=&quot]کلامی هرچند ساده ...هرچند تکراری اما از جنس دل ...و بر دل خواهد نشست.[/FONT]
[FONT=&quot] ...و این سراغاز زندگیست.[/FONT]
[FONT=&quot]میدانی دلم چه میخواهد؟ [/FONT]
[FONT=&quot]یک دل سیر صدای تنبور ...سکوتی ازجنس سیروان .[/FONT]
[FONT=&quot]آنجا که هیچ صدایی نیست جز صدای هق هق دلی که عجیب گرفته است.[/FONT]
[FONT=&quot]و دلت که روشن شد حس میکنی حالا وقتش است دستت را به زانوانت بگیری و برخیری.[/FONT]
[FONT=&quot]این همه بی راهه را برگردی و راه را برگیری .[/FONT]
[FONT=&quot]شاید اگر نشانی ها را نشان راهت کنی پایت به پای راه رود .[/FONT]
[FONT=&quot]و سفر از دنیای چشم هایی غریب در آینه آغاز خواهد شد .همان چشمهایی که تنها یادگار ازمن بود و گمشان کردم .[/FONT]
[FONT=&quot]باشد که این سوسوی غریب خاموش نشود.[/FONT]
[FONT=&quot]خدای دل ؛با من باش .[/FONT]
[FONT=&quot]هوای شب های پاییز پر از حس پرواز است ...بالهایم را هم که گم کرده ام ...چقدر زمینی شده ام اینروزها[/FONT]
[FONT=&quot]چیزی به زمستان نمانده است یعنی چند ساله خواهم شد؟!:gol:[/FONT]​

جانا سخن از زبان ما میگویی...
 

سوگلییی

عضو جدید
کاش میشد یک دم ماند و نرفت
و نفسی تازه کرد
خسته ام
از این همه جنگ و ستیز و قهرو نفاق
بالی می‌خواهم تا به من قدرت پرواز دهد
گریزی و چاره‌ای کو
دری، پنجره ای......
فانوسم به دست هنوز باید گشت
نیست
انسان را میگویم
نگرد
نیست
 

fire dragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
ابراز علاقه ات مثل این چسب زخمها بود،
که سر چهارراهها که شیشه را کمی می دهی پایین،
می اندازند توی ماشین و راه که می افتی طلبکارانه دستشان روی شیشه همراه تو می دوند.
 

ثمینی

عضو جدید
آن بالای صخره دوستم داری،
این پایین دره از من متنفری،
و تو چه آسان از آن بالا میفتی تا این پایین،
و من چه سخت توی دست و پا شکسته را روی دوشم تا آن بالا برمیگردانم.​




تووو رو خدا راست میگی ؟؟؟کی بردی یادم نمیاد؟؟؟
 

fire dragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشمم به آینه میافتد... چه چشم های مضطربی
میگویند چشم آینه ی دل است...آینه در آینه میافتد باز میان این همه تصویر گم میشوم.
بگذار بی پرده بگویمت.میدانی دلم از چه بی قرار و بی تاب است؟
دلم از روزهایی که رفت و آرزوهایی که در دل ماند گرفته است.
دلم از فرصت هایی که آمد و ساده از دست رفت گرفته است.
دلم از ...
 

سوگلییی

عضو جدید
می‌ دانم تو دور از دسترسی‌ یا من در دیدرس نیستم
نگاهی‌ به ساحل بینداز
لنگرگاه دور از خیال تو نیست
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرتاسر خیال من
نقاشیای کاشیاش
سبز میشن و ناز میکنن
مستا شبا تو کوچه هاش
هوای آواز میکنن
هوا هر وقت که بارونیست
تو فکر من چراغونیست
پرم از خاطرات تو
همونایی که می دونی​
 

سوگلییی

عضو جدید
کاش یادت نرود روی آن نقطهٔ پر رنگ بزرگ.. بین بی‌ باوری آدامها یک نفر می‌خواهد با تو تنها باشد.... نکند کنج هیاهو بروم از یادت...
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نام خدا خالق انسان، به نام انسان خالق غم ها، به نام غم ها بوجد آورنده ی اشکها، به نام اشک تسکین دهنده ی قلبها، به نام قلبها ایجادگر عشق و به نام عشق زیباترین خطای انسان
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش قلبم درد تنهایی نداشت چهره ام هرگز پریشا نی نداشت کاش برگ های آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است . عشق گوش دادن نیست بلکه درک کردن است . عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است . عشق کنار کشیدن و جا زدن نیست بلکه صبر داشتن و ادامه دادن است
 

سوگلییی

عضو جدید
یادمان رفته بود دستهایی پشت پرده هستند که عروسک های خیمه شب بازی را به هرسو بخواهند میکشند.
یادمان رفته بود عروسک ها اسیر نخ های نامریی اند .
دستها عروسک را میرقصانند،امروز محکوم به شاد بودن است...عروسک اما در دلش میگرید.
 

ثمینی

عضو جدید
من آن خزان زده برگم كه باغبان طبيعت رانده مرا به جرم چهره زردم. طبيعت شاداب زمين سرمست همه با يار خود هستند و من تنهاي تنها زتو خواهش كنم مرو هرگز زپيشم كه من ديوانه مي شم. همه هستي من فقط تو هستي دوستت دارم هرجا كه هستي.
يكي
 

mehdipesse

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
 

Similar threads

بالا