راهی غیرتکراری برای ابرازعشق

n30e

عضو جدید
یک روزآموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید :
آیا میتوانیدراهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی ازدانشآموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.
برخی «دادنگل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.
شماری دیگرهم گفتند « با هم بودن در تحمل رنجها ولذت بردن از خوشبختی »
را راه بیانعشق می دانند.
در آن بین،پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز
عشق بیانکند، داستان کوتاهی تعریف کرد:
یک روز زن وشوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق
به جنگلرفتند.
آنان وقتی بهبالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند...
یک ببر بزرگ،جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.
شوهر، تفنگشکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زنو شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند.
ببر، آرام بهطرف آنان حرکت کرد...
همان لحظه،مرد زیست شناس فریادزنان فرارکرد و همسرش را تنها گذاشت.
بلافاصله ببربه سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.
ببر رفت و زنزنده ماند...
داستان بهاینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
اما پسرپرسید: آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریادمی زد؟

بچه ها حدسزدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
پسرجواب داد:نه، آخرین حرف مرد این بود که :

عزیزم ، توبهترین مونس من بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو
پدرت همیشهعاشقت بود...

قطره هایاشک، صورت پسر را خیس کرده بود که ادامه داد:
همه زیستشناسان میدانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می
دهد و یافرار میکند.

پدر من در آنلحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد واورا نجات داد.
این صادقانهترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم
و من بود...
 

yoolia

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

Similar threads

بالا