سلام
من یه سوال دارم: اگر خداوند انسان رو مختار آفریده و انسان خودش در زندگیش تصمیم گیرندس پس چرا حق خودکشی نداره؟ شاید دلایلی داشته که تصمیم به این کار گرفته. چرا باید یه نفر تا وقتی زندس زجر بکشه و نتونه اونو تغییر بده جز با خودکشی؟
ممنون میشم اگه در زمینه ذهنمو روشن کنید.
سلام دوست گلم
خدا گفته حق ضرر رسوندن به هیچ کس و هیچ چیزی رو نداری
و خود کشی ضرر به جسمته
این نظر منه البته... تحلیلی که خودم واسه خودم دارم
بله درسته
باید زندگی کرد... بین مردم... ولی درست زندگی کرد
باید توی همین دنیا زندگی کرد... باید دوست بداریم... ولی دل نبندیم
ما به همین دلیل به این دنیا اومدیم
موافق نیستم، من به خیلی چیز ها دل می بندم.
من ذهنم، قدرتم را در راه آنها که به ایشان دل بسته ام می پردازم، جسم من متعلق به من نیست، متعلق به کسانی است که دوستشان دارم. باشد که خداوند مرا در گسترش خوبی و غلبه بر بدی یاری رساند.
نه دوست من... اشتباه نکن
وقتی دل ببندی دل کندن سخت میشه
وقتی دلبسته چیزی بجز خدا بشی هر چیز یا هر کسی... رسیدن به خدا رو برای خودت سخت تر میکنی
دل بستن با دوست داشتن خیلی فرق میکنه
دل بستن به خوبی ها خدا انسان رو تکامل می بخشه. اگر با دل نبستن به نیکی های خداوند برای حفاظت از آنها نجنگیم، شیاطین بین ما در گسترش بدی ها کاهلی نخواهند کرد. تنفر جای محبت را در دل ما خواهد گرفت و آن وقت به چیز تبدیل خواهیم شد به یک هیولا. شاید خداوند جهان را بر محبت بر پا کرد نه بر عبادت.
چطور میشه چیزی رو دوست داشت و به اون دل نبست، در این زمان تفاوت دوستی و خیانت چقدر با هم تفاوت خواهند کرد. شخصاً ترجیه می دهم به آن چه خوب است برای گسترش خوبی دل ببندم.
دل بستن به خوبی ها خدا انسان رو تکامل می بخشه. اگر با دل نبستن به نیکی های خداوند برای حفاظت از آنها نجنگیم، شیاطین بین ما در گسترش بدی ها کاهلی نخواهند کرد. تنفر جای محبت را در دل ما خواهد گرفت و آن وقت به چیز تبدیل خواهیم شد به یک هیولا. شاید خداوند جهان را بر محبت بر پا کرد نه بر عبادت.
چطور میشه چیزی رو دوست داشت و به اون دل نبست، در این زمان تفاوت دوستی و خیانت چقدر با هم تفاوت خواهند کرد. شخصاً ترجیه می دهم به آن چه خوب است برای گسترش خوبی دل ببندم.
دوست من مادر خوبه؟
فرزند خوبه؟
مال حلال خوبه؟
همسر خوبه؟
مگه خدا نگفته مال و فرزندان آزمایش الهی هستن؟
دوست خوبم دل بستن وابستگی میاره
وقتی دل بسته چیزی بجز خدا بشی دل کندن ازش سخته
دل فقط جای خداست
دوست داشته باش ولی دل نبند
من کارم رو دوست دارم... عاشق کارم هستم... ولی اگه بهش دل ببندم نمیتونم ازش جدا بشم... حتی اگه برای ارتقا باشه
منم با گفته شما موافقم....
من خودم خیلی به مامانم وابسته بودم ولی مدتیه سعی می کنم این دلبستگی رو کم کنم الان به این رسیدم آدم میتونه عاشق باشه ولی دلبسته نباشه من بعد از خدا عاشق مامانمم ولی دیگه اون وابستگی رو کم کردم....
خدا، چرا خدا رو این قدر نزول می دهید ( خدایا مرا با خاطر به کاربردن کلمه نزول ببخشاید )، که جایی برایش در نظر بگیرید، خدا در همه چیز هست در من در شما، در آسمان در زمین در وجود هر جانداری و بی جانی، در تمامی عالم بی کران و با عظمت دهشت آور آن در آن چه که به آن دل می بندیم.
بله دل کندن از آن چه که به آن دل بسته ایم سخت است اما این سختی ها است که انسان را تکامل می بخشید. شما زاهد فربه را ترجیه می دهد یا کارگر که به خاطر خانواده اش تلاش می کند، کدامیک نزد خدا در مقام بالاتری است. زاهد به خاطر منافع خودش زهد در پیش گرفته و کارگر به خاطر آنها که در گرویشان دل داده می جنگد، به عبارتی یکی خود را می خواهد و دیگری هر چیزی می خواهد الا خودش.
بله، مال برای آزمایش اما موضوع آزمایش چیه، شاید نحوه کسبش، نحوه به کار بردنش، همین مال می تونه برای گسترش خوبی به کار برده بشه و بدی شیاطین میان ما رو عقب بزنه. به عنوان مثال خیلی از ظلم ها در جامعه های مختلف به خاطر قدرت پول که در دست افراد ظالم قرار گرفته صورت می پذیره حالا اگر بنده خدایی به جای زهد که من بهش می گم عقب نشینی بره برای کسب قدرت پول و گسترش خوبی چقدر می تونه ظلم رو کاهش بده و خوبی رو گسترش.
به این کارت میگن مغالطه
داری با کلمات بازی میکنی
داری میپیچونی
منم با گفته شما موافقم....
من خودم خیلی به مامانم وابسته بودم ولی مدتیه سعی می کنم این دلبستگی رو کم کنم الان به این رسیدم آدم میتونه عاشق باشه ولی دلبسته نباشه من بعد از خدا عاشق مامانمم ولی دیگه اون وابستگی رو کم کردم....
نه اتفاقاً قصد پیچوندن ندارم، شاید شما اشتباه برداشت کردین. موضوع ساده است نظر شما اینه که برای پیشرفت و داشتن دنیا و آخرت نباید به کسی دل بست اما نظر من اینه که ما دل می بندیم و خود را فدای پیشرفت دیگران در راه خوبی می کنیم باشد که خدا در جمله نیکوران قرارمان دهد و به ما توفیق خدمت بیشتر دهد.
کجای این مغالطه است، فقط دو نظر متفاوته یکی فرد گرا و دیگری جامع گرا.
به جان پیر خرابات و حق نعمت او / که نیست در سر من جز هوای خدمت او
دل نبستن به مهر مادر، که حاضر است همه چیزش را برای فرزندش فدا کند، عین ظلم است. حداقل به نظر من. مادر شما هم بخشی از وجود لایزال خداست نه دشمن خدا.
نه اتفاقاً قصد پیچوندن ندارم، شاید شما اشتباه برداشت کردین. موضوع ساده است نظر شما اینه که برای پیشرفت و داشتن دنیا و آخرت نباید به کسی دل بست اما نظر من اینه که ما دل می بندیم و خود را فدای پیشرفت دیگران در راه خوبی می کنیم باشد که خدا در جمله نیکوران قرارمان دهد و به ما توفیق خدمت بیشتر دهد.
کجای این مغالطه است، فقط دو نظر متفاوته یکی فرد گرا و دیگری جامع گرا.
به جان پیر خرابات و حق نعمت او / که نیست در سر من جز هوای خدمت او
دل نبستن به مهر مادر، که حاضر است همه چیزش را برای فرزندش فدا کند، عین ظلم است. حداقل به نظر من. مادر شما هم بخشی از وجود لایزال خداست نه دشمن خدا.
وقتی به خدا رسیدی یعنی راه درستو شناختی اون موقع میدونی چیکار کنی....بالاخره که چی؟ فرض کنیم که اخرش به خدا رسیدیم. بعدش چی میشه؟
وقتی به خدا رسیدیم میخواد بعدش چی کار کنه؟ باید برای چه چیزی تلاش کنیم؟ میخوایم به چی برسیم؟
هدف چی بود ؟ اینهمه تلاش به خاطر چی بود؟
تا حالا بهش فکر کردین؟
خدا تورو خلق کرده و تو فقط باید خودت رو فدای خدا کنی
یه وقتی تو چون داداشت رو دوست داری کمکش میکنی تو درسش موفق باشه و یه وقتی برای رضای خدا به داداشت تو درسش کمک میکنی عمل یکیه ولی نیتش فرق میکنه... اولی عشق به انسانه دومی عشق الهی... کدوم والاتره؟
من با این حرف شما موافق نیستم اینکه دل ببندیم وبعد خودمونو فدای پیشرفت دیگران کنیم ،انسان باید نیتش برای خدا و رضای خدا باشه و رسیدن به ارزشهای والا که اونم رسیدن به خداست.
من گفتم عاشق مامانمم ولی دلبستش نیستم اگر آدمی به کسی یا چیزی دلبسته باشه جلوی پیشرفتشو میگیره، و تو به جای نثار کردن خودت برای خدا خودت رو برای بنده خدا نثار می کنی...
خدا به صلوات و نماز و روزه و... ما نیاز نداره اینا فقط برای حرف زدن وتشکر از خداس....راستش من فکر نمی کنم ادامه این بحث به جایی برسه چون احساس می کنم روز قیامت من بگم خدا هر چی بگی من راضی به رضایت هستم ولی شما یه ماشین حساب درآری و بگین 75984 صلوات داشتم، 3453 رکعت نماز و ... سر جمع میشه فلان مقدار کار خیر که معادل فلان منزل زیر فلان درخت در فلان محل بهشته ( البته شوخی بنده رو ببخشید). دید من و شما خیلی با هم اختلاف داره و فکر نمی کنم ادامه تبادل نظر در این زمینه به جایی برسه.
خیلی عذر می خواهم ولی فکر نمی کنید کمی علایم بی رحمی در شما است. البته واقعاً عذر خواهی می کنم صرفاً هدفم یک یادآوری دوستانه بود.
من یه سوال دارم:
آیا خداوند قادر به خلق موجودی همجون خود و با این همه قدرت و عظمت هست؟ اگر هست چرا خلق نکرده؟