خیلی دوست داشتم می بودی...
ولی اینطوری حال کردی دیگه... تا حدودی هم بهت حق میدم...
می دونم از اون آدمام نیستی که کسی بتونه نظرت رو عوض کنه...
از اون 2 باری که باهم بودیم و پستهایی که گذاشتی خاطره های خوبی تو ذهنم موندگار شده...
اگه شد باز ببینیمت...
سلام
راست می گی طیبه.سارا اونقدر قشنگ نوشت که یه عالمه گریه کردم.نمی دونم چرا بغضم ترکید.یاد خاطره هامون افتادم.یاد روز اول.علی یادته؟روز اول بهت گفتم چه این پسر مظلومه و آروم اما .......یاد اون شیرینی سارا.مجتبی.یاد شیطونی های طیبه و یاد بابابزرگ که هی می گفت بیا پیش من بشین.یادته چند بار زدی تو ساق پام.دیه داره ها!
منم مثل طیبه میگم نرو علی.
مثل اینکه همه خوابیدن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بچه ها یکی نمی خواد یه حرفی یه چیزی ...........
بابا یه خاطره کوچولووووووووووووووووو
بدتون نیاد ها .......... ولی فعالیتهای ماها داره به حرف زدن تو پروفایلمون محدود میشه
سلام آقا فرزادسلام
دیدم همه دانشگاه ها هستن چرا IUST نباشه
این که بهترینه
میگن چیزای خوب کمیاب هستن اینه ها
ارادتمند - فرزاد
سلام آقا فرزاد
ممنون كه زحمت كشيدي منم از 67 هاي علم و صنعتم
بلند شین... خودتونو جمع و جور کنیین... بزرگتر اومده... مریم! صاف بشین... طیبه! انگشت تو دماغت نکن... حسین!پاشو اون پیژامت رو عوض کن بابا... زشته... سارا جون! بالا لوستر چرا رفتی... بیا پایین دست و پات می شکنه دوباره...
به به... جد بزرگ تشریف آوردن... (شوخی)
سلام آقا وحید... خیلی خوش آمد میگم بهتون...
به به ..............سلام آقا فرزاد
ممنون كه زحمت كشيدي منم از 67 هاي علم و صنعتم
رفتم لوستر بزرگ نصب كنم به افتخار ورود هم رشته اي گلم و افزايش تعداد مهندسان گل شيميبلند شین... خودتونو جمع و جور کنیین... بزرگتر اومده... مریم! صاف بشین... طیبه! انگشت تو دماغت نکن... حسین!پاشو اون پیژامت رو عوض کن بابا... زشته... سارا جون! بالا لوستر چرا رفتی... بیا پایین دست و پات می شکنه دوباره...
به به... جد بزرگ تشریف آوردن... (شوخی)
سلام آقا وحید... خیلی خوش آمد میگم بهتون...
اوه اوهسلام سلام به همگی
اومدم تهدید کنم حتی خودمو.فقط بشنوم اومدید و اینجا سرنزدید با من طرفید.
خیلی دوست داشتم می بودی...
ولی اینطوری حال کردی دیگه... تا حدودی هم بهت حق میدم...
می دونم از اون آدمام نیستی که کسی بتونه نظرت رو عوض کنه...
از اون 2 باری که باهم بودیم و پستهایی که گذاشتی خاطره های خوبی تو ذهنم موندگار شده...
اگه شد باز ببینیمت...
اوه اوه
با منم اره ...بيخيال
مريمي من گناه دارم ............... هفت تير كشي اينجا ...........
در محدوده قلمرو فرزاد خان !
ميگم بمچه ها كيا ژايه بيرون اومدن هستن؟
اينطور كه معلومه خبر هايي هست!برا چی بهش حق میدی؟هان هان هان؟اتفاقا من می تونم نظرشو عوض کنم اما با کمک همه!حتما می بینیش.طیبه و سارا و حسین هم بدونند که من با علی مذاکره کردم!به نتایجی هم رسیدیم.میاید بگم؟
اره حواسم به اين كيبورد نبود !!!!!!!!!!!!!!!نه گلم 7تیر نمی کشم اما جدی گفتما!باید یه سرو سامونی به اینجا بدیم.طیبه که نیست.علی هم همین طور.بذار همه بیان به سلامت بریم من پایه ام نه ژایه!
اره حواسم به اين كيبورد نبود !!!!!!!!!!!!!!!
خانم معلم 19 شدم ؟
طيبه كجاست ؟
به زن سعدي گفته تو برو من هستمطیبه نه زن سعدی.همیشه به گردش!اول که کارخونه بعد هم تور!دلم واسش یه ذره شده.واسه توهم همین طور!
سلام آقا فرزاد
ممنون كه زحمت كشيدي منم از 67 هاي علم و صنعتم
بلند شین... خودتونو جمع و جور کنیین... بزرگتر اومده... مریم! صاف بشین... طیبه! انگشت تو دماغت نکن... حسین!پاشو اون پیژامت رو عوض کن بابا... زشته... سارا جون! بالا لوستر چرا رفتی... بیا پایین دست و پات می شکنه دوباره...
به به... جد بزرگ تشریف آوردن... (شوخی)
سلام آقا وحید... خیلی خوش آمد میگم بهتون...
اره حواسم به اين كيبورد نبود !!!!!!!!!!!!!!!
خانم معلم 19 شدم ؟
طيبه كجاست ؟
طیبه نه زن سعدی.همیشه به گردش!اول که کارخونه بعد هم تور!دلم واسش یه ذره شده.واسه توهم همین طور!
به زن سعدي گفته تو برو من هستم
شنبه كه با من اومد بيرون
يكشنبه رفت كارخونه
دوشنبه تور
سه شنبه و امروز چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منم دلم تنگيده باز اونموقع يه مسمس من و تو بهم ميزديم
امروز این حواس پرتی کار دست من میدهسارا جان 3 شنبه با امروز چه فرقی داره
تازه من کومچول فردا هم دارم میرم کارخونه
دوباره نیاد برام غیبت بزنید، عذرم موجهه
حالا که دلتون برا هم تنگ شده بیاین یه قراره شام بذاریم
اوما که روزه میگیرن میشه افطارشون، بقیه هم که خوب شام میخورن
هرکی موافقه دستا بالا
سلام سلام به همگی
اومدم تهدید کنم حتی خودمو.فقط بشنوم اومدید و اینجا سرنزدید با من طرفید.
برا چی بهش حق میدی؟هان هان هان؟اتفاقا من می تونم نظرشو عوض کنم اما با کمک همه!حتما می بینیش.طیبه و سارا و حسین هم بدونند که من با علی مذاکره کردم!به نتایجی هم رسیدیم.میاید بگم؟
بله البته
به خصوص که مهندسی شیمی هم تشریف دارند
ولی حواست نبودا من داشتم تو یخچال سرک میکشیدم
البته برا خودم نه ها!!!!!!!!!!!!!!!!! میخواستم برا مهمونمون بیارم
حالا که دلتون برا هم تنگ شده بیاین یه قراره شام بذاریم
اوما که روزه میگیرن میشه افطارشون، بقیه هم که خوب شام میخورن
هرکی موافقه دستا بالا
سلام وخسته نباشين
مي خواستم از دوستان خواهش كنم اگه كسي در مورد خوابگاه حكيميه اطلاعات داره لطف كنه و ما رو هم در جريان بذاره. به نظر ميرسه بچه هاي ترم اولي رو اونجا مي فرستن. اگر در مورد قسمت ارشدش توضيح بدين خيلي ممنون مي شم. چه جوريه ؟ امكاناتش و .... چطوره؟
يا علي
بالاخره حکیمیه تمیزتره یا مجیدیه ؟با خودت چه جوری طرف میشی اونوقت؟
جلو ایینه وایمیسته برا خودش هفت تیر میکشه
برا اینکه حق داره خب
نمیدونم علی این پستها رو میخونه یا نه... ولی مطمئن باش تاپیک اگه پابرجا باشه خودش دلش واسه اینجا تنگ میشه و بر میگرده...
البته صد در صد دلایلی داره که فعلا قصد ترک اینجا رو کرده...
ایکاش ما هم میفهمیدیم این دلایل چیه
آره سال اولیا چه ارشد چه لیسانس همه حکیمیه اند.... بدیش اینه که دوره... اگه به سرویس نرسی یا شب بخوای خودت برگردی بیچاره ای... ولی خوابگاهه حکیمیه تر و تمیز تر از بقیه خوابگاهاشه... البته سال دوم ارشدا میرن مجیدیه... اونجا هم نزدیکه هم تر و تمیز تره...
بالاخره حکیمیه تمیزتره یا مجیدیه ؟
اونوقت موقیعت خودتون چیه ؟؟؟؟بلند شین... خودتونو جمع و جور کنیین... بزرگتر اومده... مریم! صاف بشین... طیبه! انگشت تو دماغت نکن... حسین!پاشو اون پیژامت رو عوض کن بابا... زشته... سارا جون! بالا لوستر چرا رفتی... بیا پایین دست و پات می شکنه دوباره...
به به... جد بزرگ تشریف آوردن... (شوخی)
سلام آقا وحید... خیلی خوش آمد میگم بهتون...
اره حواسم به اين كيبورد نبود !!!!!!!!!!!!!!!
خانم معلم 19 شدم ؟
طيبه كجاست ؟
به زن سعدي گفته تو برو من هستم
شنبه كه با من اومد بيرون
يكشنبه رفت كارخونه
دوشنبه تور
سه شنبه و امروز چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منم دلم تنگيده باز اونموقع يه مسمس من و تو بهم ميزديم
من که همین جام
من بیشتر تر
بابا چرا حرف در میارید پشت سر دختر مردم
آخه کارخونه هم شد گردش
دنبال یک لقمه نون حلال برا زن و بچه ام
سارا جان 3 شنبه با امروز چه فرقی داره
تازه من کومچول فردا هم دارم میرم کارخونه
دوباره نیاد برام غیبت بزنید، عذرم موجهه
حالا که دلتون برا هم تنگ شده بیاین یه قراره شام بذاریم
اوما که روزه میگیرن میشه افطارشون، بقیه هم که خوب شام میخورن
هرکی موافقه دستا بالا
سلام وخسته نباشين
مي خواستم از دوستان خواهش كنم اگه كسي در مورد خوابگاه حكيميه اطلاعات داره لطف كنه و ما رو هم در جريان بذاره. به نظر ميرسه بچه هاي ترم اولي رو اونجا مي فرستن. اگر در مورد قسمت ارشدش توضيح بدين خيلي ممنون مي شم. چه جوريه ؟ امكاناتش و .... چطوره؟
يا علي
با خودت چه جوری طرف میشی اونوقت؟
برا اینکه حق داره خب
نمیدونم علی این پستها رو میخونه یا نه... ولی مطمئن باش تاپیک اگه پابرجا باشه خودش دلش واسه اینجا تنگ میشه و بر میگرده...
البته صد در صد دلایلی داره که فعلا قصد ترک اینجا رو کرده...
خواستم حداقل جلو بزرگترت این خصلت شکموییت رو رو نکنما...
مهمه قراره نیست مهم شامست نه طیبه؟...
آره سال اولیا چه ارشد چه لیسانس همه حکیمیه اند.... بدیش اینه که دوره... اگه به سرویس نرسی یا شب بخوای خودت برگردی بیچاره ای... ولی خوابگاهه حکیمیه تر و تمیز تر از بقیه خوابگاهاشه... البته سال دوم ارشدا میرن مجیدیه... اونجا هم نزدیکه هم تر و تمیز تره...
بچه ها مگه قرار نشد شما قرار میزارین منم خبر کنید !!
حالا درسته علم و صنعتی نیستم ولی مرامتون کجا رفته
قرار بیرون میذارین منم هستم م م م م
به به سلام رفقای گل خودم !
مریم جونم اینجا جه خبر بوده؟؟؟؟ علی شما هم مهربونه هم دلش بزرگه!!
علی جون منم شگفت زده شدم؟؟؟؟؟؟اینجا با همه شما قشنگه اینقد قشنگه که من 216 صفحه رو خوندم! منم میگم نرو؟من که ندیدم کسی فراموش بشه!
به هرحال أنا مخلصُ لهall of u
آخجون شام
بس کی شام میدین مردیم از گشنگی
اونوقت موقیعت خودتون چیه ؟؟؟؟[/QUOTE]
سلام دوست جون
خبری نبود جز سلامتی.همه هستند.تو چرا دیر به ئیر میای سر کلاس؟سیستم فلک می خوای؟بله.علی یه عالمه مهربونه.مثل خودت.منم یه عالمه همتونو دوست دارم.جدی همشو خوندی؟وای چه همتی!راستی می خوایم یه افطار بریم بیرون مهمون مجتبی.میای دیگه.ما بیشتر مخلصیم.
اره حواسم به اين كيبورد نبود !!!!!!!!!!!!!!!
خانم معلم 19 شدم ؟
طيبه كجاست ؟
به زن سعدي گفته تو برو من هستم
شنبه كه با من اومد بيرون
يكشنبه رفت كارخونه
دوشنبه تور
سه شنبه و امروز چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منم دلم تنگيده باز اونموقع يه مسمس من و تو بهم ميزديم
من که همین جام
من بیشتر تر
بابا چرا حرف در میارید پشت سر دختر مردم
آخه کارخونه هم شد گردش
دنبال یک لقمه نون حلال برا زن و بچه ام
سارا جان 3 شنبه با امروز چه فرقی داره
تازه من کومچول فردا هم دارم میرم کارخونه
دوباره نیاد برام غیبت بزنید، عذرم موجهه
حالا که دلتون برا هم تنگ شده بیاین یه قراره شام بذاریم
اوما که روزه میگیرن میشه افطارشون، بقیه هم که خوب شام میخورن
هرکی موافقه دستا بالا
سلام وخسته نباشين
مي خواستم از دوستان خواهش كنم اگه كسي در مورد خوابگاه حكيميه اطلاعات داره لطف كنه و ما رو هم در جريان بذاره. به نظر ميرسه بچه هاي ترم اولي رو اونجا مي فرستن. اگر در مورد قسمت ارشدش توضيح بدين خيلي ممنون مي شم. چه جوريه ؟ امكاناتش و .... چطوره؟
يا علي
با خودت چه جوری طرف میشی اونوقت؟
برا اینکه حق داره خب
نمیدونم علی این پستها رو میخونه یا نه... ولی مطمئن باش تاپیک اگه پابرجا باشه خودش دلش واسه اینجا تنگ میشه و بر میگرده...
البته صد در صد دلایلی داره که فعلا قصد ترک اینجا رو کرده...
خواستم حداقل جلو بزرگترت این خصلت شکموییت رو رو نکنما...
مهمه قراره نیست مهم شامست نه طیبه؟...
آره سال اولیا چه ارشد چه لیسانس همه حکیمیه اند.... بدیش اینه که دوره... اگه به سرویس نرسی یا شب بخوای خودت برگردی بیچاره ای... ولی خوابگاهه حکیمیه تر و تمیز تر از بقیه خوابگاهاشه... البته سال دوم ارشدا میرن مجیدیه... اونجا هم نزدیکه هم تر و تمیز تره...
بچه ها مگه قرار نشد شما قرار میزارین منم خبر کنید !!
حالا درسته علم و صنعتی نیستم ولی مرامتون کجا رفته
قرار بیرون میذارین منم هستم م م م م
به به سلام رفقای گل خودم !
مریم جونم اینجا جه خبر بوده؟؟؟؟ علی شما هم مهربونه هم دلش بزرگه!!
علی جون منم شگفت زده شدم؟؟؟؟؟؟اینجا با همه شما قشنگه اینقد قشنگه که من 216 صفحه رو خوندم! منم میگم نرو؟من که ندیدم کسی فراموش بشه!
به هرحال أنا مخلصُ لهall of u
آخجون شام
بس کی شام میدین مردیم از گشنگی
اونوقت موقیعت خودتون چیه ؟؟؟؟[/QUOTE]
سلام دوست جون
خبری نبود جز سلامتی.همه هستند.تو چرا دیر به ئیر میای سر کلاس؟سیستم فلک می خوای؟بله.علی یه عالمه مهربونه.مثل خودت.منم یه عالمه همتونو دوست دارم.جدی همشو خوندی؟وای چه همتی!راستی می خوایم یه افطار بریم بیرون مهمون مجتبی.میای دیگه.ما بیشتر مخلصیم.
مهمون مجتبی ؟؟؟؟؟؟؟؟ من ناهار میدم بهتون ها ..... روز اول ماه رمضونطیبه همه جا هست.فعلا کارخونه!دلم واسش یه ذره شده!
برا من چی ؟
پس بیا بغلم!عذر موجه؟مطمینی؟قراره بریم.ناهارش که باساراست.حسنی ناهار نمی داد وقتی می داد ماه رمضون می داد!
مگه ماه رمضون چشه............ میریم ادای ناهار خوردن درمیاریم
سلام pedestrian عزیز
فکر کنم سارا اطلاعات بیشتری داشته باشه.بچه ها هر کی اطلاعات داره بیاد بگه.دهه.این چه رسم مهمون نوازیه؟
قربونت مریم جان اخه من تو خوابگاه پسرها چه کار می کنم که بخوام اطلاعات داشته باشم ......... دیگه این یکیو بیخیال فدات شم
با خودم هم میگم طیبه و تو دعوام کنید؟خوبه؟
به هر حال حق داره یا نه اما نباید بره!قصد هم نکرده.من برش می گردونم.مگه دسته خودشه؟
ببینی چه مجتبی راهنماییت کرد دوست عزیز!
مهم طیبه است نه چیز دیگه!فقط طیبه بی شام و ناهار می خوامت آبجی!
طیبه خیلی دوستت داره ........... مریم چه خبره .............؟ داستان چیه .......... خب بگو علی بهت چی گفته ؟ ما غریبه هستیم ؟
سلام دوست جون
خبری نبود جز سلامتی.همه هستند.تو چرا دیر به ئیر میای سر کلاس؟سیستم فلک می خوای؟بله.علی یه عالمه مهربونه.مثل خودت.منم یه عالمه همتونو دوست دارم.جدی همشو خوندی؟وای چه همتی!راستی می خوایم یه افطار بریم بیرون مهمون مجتبی.میای دیگه.ما بیشتر مخلصیم.