داستان موفقیت من در زندگی تحصیلیم !!!

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز یاد خاطره ای افتادم که مسیر زندگی تحصیلی منو عوض کرد ، و منو به " استیو جابز " تا حدودی نزدیک کرد البته از لحاظ روحیه مدیریتی و تلاش / گفتم برای شما هم تعریف کنم با جدیت بیشتری در زندگی تلاش کنید . :redface:/ من 7-8 سال پیش به درخواست یکی از دوستان و با اخذ مبلغی (( که خدا میدونه اصلاً راضی نبودم :biggrin: پول بدن باسه کار خیر )) رفتم یه مدرسه شبانه روزی باسه امتحان ریاضی پیش دانشگاهی ، خدا رو شکر مدرسه که چه عرض کنم اینه کانون اصلاح تربیت بود ، ما همه جور قشری دیدیم به غیر از قشر دانش آموز ، و اینکه راحت بریو جای یکی دیگه امتحان بدی (( همون اصطلاح هتل خودمون )) . ما نشستیمو منتظر شروع امتحان بودیم چشتون روز بد نبینه (( خدارو صد مرتبه شکر امتحان آخر بود من غلط بکنم دیگه مدرسه شبانه برم )) یه دفه یکی اومد ازین گنده لاتیا با سبیل کلفتو 2 تا غمه نیم متری :( ، بعد اومد جلوی ما نشست یه دفه دیدم یه چاقو زد وسط نیمکت داد زد داداشی برگه منو بیار که بار دارم باید برم شیراز ، ما فهمیدیم که طرف راننده کامیونه ، بعد دیدم ناظمو مراقب کُپیدنو بدو بدووو برگه امتحانیو اووردن براش ، که چه عرض کنم اصلا پر شده بود فقط باید اسمشرو مینوشتو یه امضا می کرد برگه حضور غیابو تشریف می بردن ، بعد بلند شد یه نگاهم به عقب که ما نشسته بودیم کرد ما فقط تونستیم به احترامشون بلند شیم همین و بعدش با خودش گفت برم باسه کنکور باید آماده شم رغیب زیاد دارم ، و خلاصه رفتو ... هر چند تا مدتها تو کف اون حرکت بودم و شبا کابوس میدیم - این صحنه تو مغز بارکد شده من حک شد و منو وادار کرد که با جدیت بیشتری برای موفقیت در زندگی تحصیلیم تلاش کنم تا امسال این راننده ها برای ما الگوی مناسبی هستن بزنیم بریم جلووووووو /
 

erfan_com

اخراجی موقت
امروز یاد خاطره ای افتادم که مسیر زندگی تحصیلی منو عوض کرد ، و منو به " استیو جابز " تا حدودی نزدیک کرد البته از لحاظ روحیه مدیریتی و تلاش / گفتم برای شما هم تعریف کنم با جدیت بیشتری در زندگی تلاش کنید . :redface:/ من 7-8 سال پیش به درخواست یکی از دوستان و با اخذ مبلغی (( که خدا میدونه اصلاً راضی نبودم :biggrin: پول بدن باسه کار خیر )) رفتم یه مدرسه شبانه روزی باسه امتحان ریاضی پیش دانشگاهی ، خدا رو شکر مدرسه که چه عرض کنم اینه کانون اصلاح تربیت بود ، ما همه جور قشری دیدیم به غیر از قشر دانش آموز ، و اینکه راحت بریو جای یکی دیگه امتحان بدی (( همون اصطلاح هتل خودمون )) . ما نشستیمو منتظر شروع امتحان بودیم چشتون روز بد نبینه (( خدارو صد مرتبه شکر امتحان آخر بود من غلط بکنم دیگه مدرسه شبانه برم )) یه دفه یکی اومد ازین گنده لاتیا با سبیل کلفتو 2 تا غمه نیم متری :( ، بعد اومد جلوی ما نشست یه دفه دیدم یه چاقو زد وسط نیمکت داد زد داداشی برگه منو بیار که بار دارم باید برم شیراز ، ما فهمیدیم که طرف راننده کامیونه ، بعد دیدم ناظمو مراقب کُپیدنو بدو بدووو برگه امتحانیو اووردن براش ، که چه عرض کنم اصلا پر شده بود فقط باید اسمشرو مینوشتو یه امضا می کرد برگه حضور غیابو تشریف می بردن ، بعد بلند شد یه نگاهم به عقب که ما نشسته بودیم کرد ما فقط تونستیم به احترامشون بلند شیم همین و بعدش با خودش گفت برم باسه کنکور باید آماده شم رغیب زیاد دارم ، و خلاصه رفتو ... هر چند تا مدتها تو کف اون حرکت بودم و شبا کابوس میدیم - این صحنه تو مغز بارکد شده من حک شد و منو وادار کرد که با جدیت بیشتری برای موفقیت در زندگی تحصیلیم تلاش کنم تا امسال این راننده ها برای ما الگوی مناسبی هستن بزنیم بریم جلووووووو /

جالب بود.
 

shiva.vahed

عضو جدید
کاربر ممتاز
نتیجه ی اخلاقی:
در این دوره زمونه باید گنده لات باشی تا به هدفت برسی.
:D
 

NAV!D

عضو جدید
باسه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ غمه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دوصط اضیض واثه صواطط حم ذهمط بکش.
 

Similar threads

بالا