خدا کند....

Civil Boy

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



کلمات خیس و باران خورده ام را در دست می گیرم، امسال هم با همین واژه های بی مقدار برایت سلامتی " سبز " می کنم...
وتو امسال هم نیامدی که خستگی را از لباس روزها بتکانی و به گریه ی ندبه های ما سلام کنی!
بهار در راه است ولی کسی برای نو شدنِ دل ها پادرمیانی نمی کند.
راستی کجا می شود "یک دست" دعای اجابت شده خرید؟!
در کدام خیابان "حول حالنا" می فروشند؟!
ببینم! اصلا" کسی سکه بی تقلبِ "یامقلب القلوب" در جیب وجدان دارد؟!
کمی دورتر می ایستم، در هیاهوی شتاب رهگذران کسی که آن کودک گمشده عاطفه را جدی نمی گیرد و کسی نمی داند که همه ی آرزوهای شهید در شیشه عمر من که نسل سومی ام ته نشین شده و غربت بزک شده این شهر از جنس آن کهکشان های راه شیری نیست که بهارشان شکوفه های توحید بود و عیدشان خرسندی خدا......
دیروز پدری برای هزارمین بار شرم خود را گریه کرد، مردی پشت چراغ قرمز قلب های یخ زده، "سلطان قلب ها" را با آکاردئون خسته اش نواخت، همسایه ای برای درآکاردئونی آپارتمانش، یک قفل تاز خرید، کارمندی از رژه غصه ها و قسط ها سکته کرد، زنی با ابر اشک هایش شیشه ی خانه ی مردم را پاک کرد و تلویزیون گزارش اداره هواشناسی را برایمان خواند که: " مدتهاست یک جبهه هوای نفس، بالای سرمان خیمه زده !"...
ولی در کوچه ی پیامبران (ص) تا دلت بخواهد هوا بهاری است:
ایوب " سنبل صبر " می آورد... عیسی " سیب صلح " !
نوح " سالنامه عمرش " را سر سفره گذاشته... موسی " سینای سینه اش " را تحفه آورده... ابراهیم " سنگی از کعبه " به امانت گرفته...
داوود " ستاره ی مظلومش " را از چنگ صهیونیست ها به درآورده و...
محمد(ص) "سلام" که می کند، موج معطر محبتش، دل ها را به آسمان می برد.
... وپیامبران همه " هفت سین سلامشان " را به تو تقدیم می کنند.
ایمان ِ شکسته بسته ما هر چه که باشد هنوز هم به عصای اشک انتظار تو روی پا ایستاده... چه دانه ی لبخندی به کبوتر دل ما داده ای که "جّلدِ " بام جمعه های تو شده ایم!؟
گل همیشه بهار!
من دلم را محض تعاریف تقویم ها "نو " نمی کنم، من از خودت عیدی اجابت می خواهم.
امسال با "تور ِ" تنهایی، هزار بار در خوم سفر خواهم کرد: به شهر "توبه"... به آبادی "الهی العفو "... به دهکده ی" دعا " کوچ می کنم!
بغض هایم را به دست بادی می سپارم تا در انتشار فریاد هیچ آرزویی پیر نشود.
انتظار را مثل پیک شب عید خط به خط می نویسم... همراه تیر دعا می دوم و کوچه آرزوهایم جملگی به خیابان خاطرخواهی ختم می شود...
پس ای نوروز خدا !
آرزوهای مرا در پوشه "آمین" خودت به عرض پروردگار برسان:
" خدا کند سال جدید غذای شیطان، نماز قضای ما نباشد!
خدا کند جیب زندگی ما پر از نُقل اخلاص شود.
خدا کند که قافله های غفلت، ما را گمراه نکنند.
خدا کند خانه رضایت چهارده معصوم را گم نکنیم.
خدا کند این بهار نوروز " دیدار یار " باشد..."
آمین یا رب العالمین
منبع
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سلام دوست عزيز

خيلي ممنون به خاطر تاپيك زيباتون

اما به نظرم خيلي خوب ميشد كه براي جلوگيري از تعدد تاپيكها و حفظ اتحاد بين آنها، پست خودتونو در تاپيك
درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج) قرار ميداديد

براي مباحث مهدوي هم ميتونيد به تاپيكهاي ايجاد شده زير مراجعه كنيد

درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)
مهديه 1:حركت به سمت ظهور
مهديه3: شناخت دشمان صاحب الزمان(عج)(شناخت شيطان، فرقه ها و مكاتب شيطاني)مهديه2:شناخت امام عصر(عج) ،ظهور و آخرالزمان
پرسمان مهدوي
تشرف يافتگان به محضر حضرت صاحب الزمان (عج)
آرشيو اتاقهاي مطالعه تاپيك مهديه
ادعيه حضرت مهدي (عج)
آرشيو مقالات مهدوي


منتظر پستها و مطالب خوب شما در اين تاپيكها هستيم
باتشكر


 

samira.nanas

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تایکتتون قشنگ بود میسی.....خدا کند خدا دستهای مارا رها نکند........:gol:
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا کند بدانی که دل تنگم
خداکندبدانی که چشم به راهت هستم
خداکندبدانی که دعاهایم حول وحوش تو می چرخند
خداکندبدانی که درقنوت نمازم هستی
خداکندبدانی که درسجده هایم جاداری
خداکندبدانی که برای تو زنده ام
خداکند بدانی که درارزوهایم خیمه زدی
خداکندبدانی که در خواب هایم مهمانی
خداکند بدانی که تنهایم
خداکندبدانی که خسته ام
.
.
.
.
.
.
خدای من خداکندکه بدانی
می دانم که می دانی همه اینهارا..................
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای یگانه! ای بی همتا! ای شنونده بر سکوت من! ای آنکه در کائنات بزرگ خود بر انسانی همچون من دستور سجده داده ای! ای خدا! ای خدای مهربانی! ای خدای خوبی! ای خدای ارزن و گندم!ای دهنده نعمت آب! ای نقاش جهان و فلک! ای زنده کننده جان و روح بیمار من!ای خالق عقل و کمال! ای خدای بزرگ! ای رحمان! ای رحیم!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه جا هستي من از همه جا بي خبرم

زير باران،

روي يک شاخه گل سرخ،

در کنار غم و اندوه دلي،

يا ميان خوشي و بي دردي

همه جا هستي و من از همه جا بي خبرم

در کنار غزلي از حافظ ،

در ميان گريه،

در پس نوميدي

همه جا هستي من از همه جا بي خبرم

در کنار همه ي باورها،

يا ميان هرچه ناباوري و ترديد است،

پس يک خاطره تلخ

بعد اندوه جدايي،

بعد دلبستن و بگسستن و دلگير شدن

همه جا هستي و من از همه جا بي خبرم

تو خودت اصل حضوري،درک من محدود است

همه جا هستي و من از همه جا بي خبرم

ياري ام کن بتوانم روي نوميدي ياًس،

روي اين بي خبري

خط بطلان بکشم

و

مدد هاي تو را،از دل و جان احساس کنم

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الــــهی....


به زیبایی ســآدگی
به والایی اوج افتادگی


رهایم مکنجز به بند غمت
اسیرم مکن
جز به آزادگی.
 

Similar threads

بالا