خاطرات بچگی

آقای سعید حیدری

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه كه بودیم چه دل های بزرگی داشتیم حالا بزرگ كه شدیم چه دل تنگیم، كاش دلهامون به بزرگی بچگی بود...
كاش همون كودكی بودیم كه حرف هاش را از نگاش میشد خوند.
كاش واسه حرف زدن نیازی به صحبت كردن با دیگران نداشتیم.
كاش واسه حرف زدن فقط نگاه كافی بود. كاش قلبا تویه چهره ها بود.
اما حالا اگه فریادم بزنیم كسی نمی فهمه و دلخوشیم كه سكوت كردیم
سكوت پر بهتر از فریاد تو خالیست. سكوتی كه یك نفر بفهمه بهتر از هزار فریادی ست كه هیچكس نفهمه. سكوتی كه سرشار از ناگفته هاست؛ ناگفته هایی كه گفتنش یه درده و نگفتنش هزار تا درد..
دنیا رو ببین...
بچه كه بودیم از آسمون بارون میومد بزرگ شدیم از چشمامون میاد..
بچه بودیم همه چشمای خیسمون را میدیدند بزرگ شدیم هیچكس نمیبینه.
بچه بودیم تو جمع گریه میكردیم بزرگ شدیم تو خلوت.
بچه بودیم راحت دلمون نمیشكست بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون میشكنه.
بچه بودیم همه را 10 تا دوست داشتیم، بزرگ شدیم بعضی ها را هیچی بعضی ها را كم بعضی ها را هم بی نهایت دوست داریم.
بچه بودیم قضاوت نمیكردیم و همه یكسان بودن بزرگ شدیم قضاوت های درست و غلط باعث شد كه اندازه ی دوست داشتنمون تغییر كنه.
كاش هنوزم همه رو به اندازه ی 10 تای بچگی دوست داشتیم.


 

Similar threads

بالا