تو مدرسه چه شرارت هایی كردید زود اعتراف كنید!

Martin Eco

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

B A H A R E*

عضو جدید
خودکار شوکدار با خودم برده بودم مدرسه
پیش دانشگاهی بودیم
داشتم از امتحان میومدم بیرون که معلم دیفرانسیل مون از اون کی کلاس صدام کرد
گفت اون خودکارتو بده دفترمو امضا کنم
گفتم کدوم خودکار؟
فت همونی که از تو جیبت معلومه
گفتم بابا این خرابه . ولی خندم گرفت
فکر کرد دارم شوخی میکنم
گفت زر نزن خودکارتو بده :دی
خودکار رو که گرفت دستش تا اومد فشار بده تا نوگش بیاد بیرون ، شوکک وارد شد به دستش

از شانس بد هم رگ انگشت بزرگش گرفت و نتونست بندازه خودکارو
شوک که خوب بهش وارد شد خودکار رو زدم از دستش افتاد
گفتم : گفتم که خرابه خودکار :دی
شما واقعا مودیری؟؟؟
 

B A H A R E*

عضو جدید
مگه كچلا پوست كلفتن كه عذاب نميكشه؟؟؟؟؟؟؟؟
اون بندگان خدا هم مثل بقيه هستن.....راه ميرن..غذا ميخورن...نفس ميكشن...ميخوابن...حرف ميزنن ...................................
نه منظورم اینه که مو نداره موهاشو بکنم!!!! بابا تو چه گیری دادی به شوهر مناااااااااااااا!!!خوب کچله خواهد بود دیگه!چیکار کنم!!!
 

ali.fatemi4

عضو جدید
باشه باشه اعتراف میکنم!!!!
یه بار با بچه ها معلممونو (گلاب به روتون!) تو توالت معلما حبس کردیم!!!!!!!!!!
 

Farez 132

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای خدا یادش بخیر ...........
پیش دانشگاهی بودیم امتحان ادبیات داشتیم معلمه تو امتحان سوال داده بود امام راستین کیه؟ ما هم برا خنده نوشتیم امام خمینی . این قضیه به گوش مدیر رسید که من برای مسخره بازی همچین کاری کردم اون هم مارو یه هفته اخراج کرد . اقا ما یه هفته کارمون شده بود سونی بازی تو کلوپ دیدیم چه قدر حال میده . هی اتو میدادیم دست مدیر که اخراجم کنه . بعد اون قضیه تو مدرسه مسابقات فوتبال گذاشتند ما هم تیم دادیم . ناظم هم شده بود داور . دیدیم بهترین فرصته تا دوباره اخراج شیم . توپ رو مستقیم زدم تو صورت ناظم عینکش شکست . یه دفعه دیدم کل مدرسه از خنده منفجر شد . چون ما هم ید طولانی داشتیم دو زاری اق مدیر افتاد گفت بیا دفتر. رفتیم دفتر گفت برو با والدین بیا . این بار خواست کلا اخراج کنه ما با التماس اخراجمون رو کردیم 10 روز . بعد اون قضیه دوباره اومدم مدرسه دیدم اصلا مدرسه فاز نمیده دیگه . هیچی گفتم چیکار کنم چیکار نکنم دیدم معاون به خاطر اناختن اشغال رو زمین داره سر بچه معصوم اول دبیرستانی داد میزنه . من هم رفتم کنارش اشغال انداختم زمین . یه هو دیدم سرم انچنان دادی کشید که مدرسه ساکت شد من هم انچنان دادی کشیدم که معاونه رفت با مدیر اومد . از شانسم مدرسه اسم دانش اموزا رو برا امتحان رد کرده بود اموزش و پرورش . مدیره از همونجا یه راست به ما گفت برو موقع امتحانا بیا .
این تازه فقط زمان پیش دانشگاهی هست اگه از اردوی مشهد دوم دبیرستان بگم فکر کنم باید 10000 خط بنویسم که حسش نی .....
ان شالله فرصت بعدی
 

بردوک 90

اخراجی موقت
راهنمایی یه معلم تاریخ داشتیم خیلی خوش لباس و خوش قیافه بود میخواست بره تو مدرسه، تو حیاط یه چاله بزگ بود پر ز اب گلی.با دسته شکسته میز زدم تو چاله کت و شلوارش نابود شد.اونم انچنا خوابوند تو گوشم نگو.البته بعد چند دقیقه صدام کرد دفترو ازم عذر خواهی کرد.
 

3ctor

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو راهنمایی زنگ های تفریح که میشد مثل قبایل آفریقایی میفتادیم به جون هم از این ور مدرسه به اون ور یکی از بچه ها یه باز از پشت یه پس گردنی آبدار بهم زد و الفرار منم گذاشتم دنبالش از این ور مدرسه به اون ور مدرسه یه لحظه وایسادم که گفشمو در بیارم پرت کنم براش دیدم گلاب به روتون رفت تو دستشویی های سمت سالن که دو تا هم بیشتر نبودم و مخصوص دفتر مدرسه بود منم رفتم یواش سراغش دست گذاشتم به دستگیره ها دیدم اولی که قفل دست گذاشتم دیدم دومی هم قفله صداش زدم دیدم جواب نمیده یهو مثل این برنامه کودک ها فکر میکنن یه لامپ بالا سرشون روشن میشه دست کردم تو جیب هم یه ترقه با کبریت در آوردم (همیشه از این چیزا تو جیب هامون به وفور یافت میشد) و ترقه رو روشن کردم و تو دستم نگه داشتم و موقعی که میخواست بترکه شانسی بر حسب اینکه حدس میزدم تو دستشویی سمت راست باشه (رو این حساب که سمت چپی صدای آب میمومد و سمت راستی اصلا صدا نمیومد ) منم همون موقع که میخواست ترقه بترکه از زیر در انداختمش تو و یهو منفجر شد چشمتون روز بعد نبینه همین که اومدم فرار کنم دیدم ناظمون با سر وضع داغون و شلوار نصف پایین نصف بالا پرید بیرون و همین که منو دید و فهمید کار منه همونجا تو دستشویی حسابی کتکم زد و بعدشم اخراج کارم از فردا شده بود این میومدم جلو در میشستم تا بعدالظهر که مدرسه تعطیل میشد با بچه ها میرفتم خونه و تموم ساعت ها رو به کلاس هایی که ورزش داشتم بازی میکردم تا بعد از یه هفته با وساطتت داییم که دبیر بود باز راهم دادن وقتی یاد اون صحنه میفتم هنوز که هنوز خندم میگیره
 
آخرین ویرایش:

Mohammad_ai69

عضو جدید
ما زمان مدرسه فرار میکردیم بعضی موقع ها میرفتیم توی جوی اب بزرگ پشت مدرسه شنا میکردیم :biggrin:
 

vishtaspe

عضو جدید
ناظم دبیرستانمون بامن لج کرده بود منم به اتفاق دوستان بسیار عزیزم روی دیوارای روبروی دفتر فش بارونش کردم البته نفهمید ما بودیم

خداروشکر
 

تیکا

عضو جدید
کاربر ممتاز
بند كفشهامون رو بهم گره مي زديم
آب بازي زنگ تفريحاااا
 

M@HYA-J00N

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدايا منو ببخش...........بچه ها عين واقعيته
دوم راهنمايي يه معلم ادبيات داشتيم مسخره ترين آدم زمين بود خيلي بچه ها رو اذيت ميكرد هروقت ميديدمش ياد زن تنارديه تو بينوايان ميفتادم
يه بار اومدم آشغال بريزم تو سطل همون موقع اومد يه دفعه سرم داد زد كجا داري ميري؟ منم گفتم خانوم دارم ميرم آشغال بريزم سطل كجاست؟(آخه هر وقت اين ميومد ميگفت سطلو بزارين بيرون بو ميده) اونم سرم داد زد چه ميدونم؟ تو جيب منه؟ همچين سرم داد زد عصباني شدم منم بهش گفتم...اااا..پس جيبتو بيار جلو......
بچه ها از اون موقع باهام لج شد تازه بدبختي سال بعدم معلممون بود اما چون ميخواست اون سال بره مكه كلي منت كشي كرد....
منم چي كار كنم ديگه دست خودم نيست مهربونم بخشيدمش(خداوكيلي تو دلم كلي نفرينش كردم كه اشالله تو طواف بخوري زمين زير دست و پاي مردم له بشي.....ايشالله از بالاي صفا و مروه غل بخوري .......ايشالله يه مرد عرب نصيبت شه ...)

البته خودم قبول دارم اون لحظه بي ادبي كردم.......:cry:
 

East Power

عضو جدید
کاربر ممتاز
کپسول مینداختیم تو بخاری مدرسه بو میکرد کلاس تعطیل...

همه بچه ها مگس جمع میکردن تو پلاستیک ...میووردن تو کلاس ول میکردن...(عجب ادمایی بودیم...:biggrin:)

یکی از درسا 20 شدم :hate: ...معلممون برگه بچها رو داد من تصی کنم...منم بالای برگه هرکس اسم مستعارشو نوشتم(مثل سوسک...کدو...اقا شیخ!!...شغال...زولبیا...زالو...سنجاب...کلنگ...بابا بزرگ...ای خدا یاد تک تکشون افتادم...همیشه موفق باشن...)


فعلا همینا...
 

scorpion555

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای روز معلم رفتیم از کنار جوی اب علفهای بلند رو کندیم ,باهاش دسته گل درست کردیم دادیم به معلممون . اولش خیلی خوشحال شد بنده خدا, ولی وقتی بچه ها خندیدند , بیچاره خیلی ناراحت شد.
 

paeeizan

اخراجی موقت
من رو نیمکت بغلی ادامس چسبوندم....!!!
.
.
پشت لباس نفر جلویی کاغذ میچسبوند "این خر فروشی است "
.
.
 

parastoo kh

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه سری یکی از بچه ها گفت ارواح عمه ات (من کلا کسی اسم اعضای خانوادمو بیاره حساسم خیلی تعصبی هستم)
منم نامردی نکردم زدم پا چشش خلاصه رفت مدیر رو اورد مدیر چون منو میشناخت هم دوره ای بابام بود تا دید طرفش منم ول کرد رفت بهش گفت چیزیت نشده
تا کارنامه رو دادن دبدم زده انضباط 19 منم گریه کردم یکی از معلم ها دیدم سریع رفت به مدیر گفت انضباطم رو بیست کردن
یه بار دیگه هم من همیشه تو زنگ ورزش دوست داشتم یه توپ واسه خودم داشته باشم یکی از بچه ها رفت به معلم گفت معلمم بهش گفت دیواری کوتاه تر از پرستو پیدا نکردی
تو دوران دبیرستان با بچه ها مینشتیم تو مدرسه میچتیدیم اینو در همین حد بدونید
 

mg13579

عضو جدید
منم یه بار پایه ی صندلیه معلممو لب پله گزاشتم که بیوفته داشت میوفتادا اما خودشو جمع کرد

چون میدونست همیشه من از این کارا میکنم تا اخر زنگ رفتم تو سطل اشغال ایستادم:redface::redface:
 

paeeizan

اخراجی موقت
منم یه بار پایه ی صندلیه معلممو لب پله گزاشتم که بیوفته داشت میوفتادا اما خودشو جمع کرد

چون میدونست همیشه من از این کارا میکنم تا اخر زنگ رفتم تو سطل اشغال ایستادم:redface::redface:
.
.
چه بامزه ..!!!!!
 

paeeizan

اخراجی موقت
یه سری یکی از بچه ها گفت ارواح عمه ات (من کلا کسی اسم اعضای خانوادمو بیاره حساسم خیلی تعصبی هستم)
منم نامردی نکردم زدم پا چشش خلاصه رفت مدیر رو اورد مدیر چون منو میشناخت هم دوره ای بابام بود تا دید طرفش منم ول کرد رفت بهش گفت چیزیت نشده
تا کارنامه رو دادن دبدم زده انضباط 19 منم گریه کردم یکی از معلم ها دیدم سریع رفت به مدیر گفت انضباطم رو بیست کردن
یه بار دیگه هم من همیشه تو زنگ ورزش دوست داشتم یه توپ واسه خودم داشته باشم یکی از بچه ها رفت به معلم گفت معلمم بهش گفت دیواری کوتاه تر از پرستو پیدا نکردی
تو دوران دبیرستان با بچه ها مینشتیم تو مدرسه میچتیدیم اینو در همین حد بدونید
.
.
دست بزن داشتی قبلا" ...؟ .... خدا به داد شوشوت برسه ....
 

Carlina

عضو جدید
کاربر ممتاز
انواع شرارت ها آب بازی تو زنگ تفریح ، خراب کردن سر در کلاس ها ( مسابقه پرش میذاشتیم هر کی بتونه سر در کلاس بیشتری خراب کنه ) ، کش رفتن سوالای امتحان ، سوسک مصنوعی لای دفتر حضور غیاب معلما ... 4شنبه سوری ها هم که دیگه پر از شرارت بود...در رفتن از مدرسه هم یه بار امتحان کردم .. اگه بر میگشتم به اون روزا بیشتر شیطنت میکردم..:rambo:.حیف که تو دانشگاه نمیشه اینطوری شیطونی کرد..
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از مدرسه فرار میکردم با دوتااز دوستام بعدش میرفتیم بیرون میگشتیم سه تایی ی روز مدیر دیدمون ولی چون با من اشنابود کاری نکرد .......
 

Similar threads

بالا