تو مدرسه چه شرارت هایی كردید زود اعتراف كنید!

hiva13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يكبار يك كيسه پر از آب كرديم ، بهد از يقه عقب بچه ها ريختيم توي لباسش

از گردن تا شصت پا خيس شد
اینو یه بار من امتحان کردم بعدش کلی دلم واسه دوستم سوخت عین موش آبکشیده شده بود
 

لوتوسو

عضو جدید
هه هه هه ولی من جای همتون شیطنت کردم
معلم شیمی مون خیلی با من لج بود،یه بار زنگ تفریح با چاقو پیچ درو باز کردم و یه چیزایی از تو قفل برداشتم،یه میله م جزوش بود :Dو رفتم در کمال خونسردی نشستم سر جام ،بچه ها اومدن و یکی م درو بست،:biggrin:معلممون پشت در موند و مام تو کلاس حال کردیم!!!;)
 

arash_m_shimi

عضو جدید
آخی گاو میاوردن باهاتون ریاضی کار کنه؟:ی
اون حسابش از شماها قوی تر بوده:ی
اون که 100% ولی گاو میاوردن شیره تازه بخوریم که بوی گاو میده خودشم کنارمون باشه.اووووووووووووووو چه با احساس گفتم.ههههههه
 

hiva13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هه هه هه ولی من جای همتون شیطنت کردم
معلم شیمی مون خیلی با من لج بود،یه بار زنگ تفریح با چاقو پیچ درو باز کردم و یه چیزایی از تو قفل برداشتم،یه میله م جزوش بود :Dو رفتم در کمال خونسردی نشستم سر جام ،بچه ها اومدن و یکی م درو بست،:biggrin:معلممون پشت در موند و مام تو کلاس حال کردیم!!!;)
اینو رو ناظمون امتحان کردم کلاسمون از اون شیشه ایا بود قیافه ی ناظممون از پشت شیشه دیدنی بود هی داد میزد فلانی بیا درو واکن منم بادست اشاره می کردم که شرمنده در خرابه
 

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز
هه هه هه ولی من جای همتون شیطنت کردم
معلم شیمی مون خیلی با من لج بود،یه بار زنگ تفریح با چاقو پیچ درو باز کردم و یه چیزایی از تو قفل برداشتم،یه میله م جزوش بود :Dو رفتم در کمال خونسردی نشستم سر جام ،بچه ها اومدن و یکی م درو بست،:biggrin:معلممون پشت در موند و مام تو کلاس حال کردیم!!!;)


ما كلا در كلاس رو در آورده بوديم گذاشته بوديم كنار

بعد هر قوت ميخواستيم معلم رو راه نديم ، در رو ميزاشتيم سر جاش بعد محكم در رو ميگرفتيم

يادش بخير معلم تاريخ معاصر نيم ساعت پشت در بود فكر كرد در خرابه بعد كه ماجرا رو فهميد رفت و ديگه نيومد

تا آخر سال معلم نداشتيم
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هه هه هه ولی من جای همتون شیطنت کردم
معلم شیمی مون خیلی با من لج بود،یه بار زنگ تفریح با چاقو پیچ درو باز کردم و یه چیزایی از تو قفل برداشتم،یه میله م جزوش بود :Dو رفتم در کمال خونسردی نشستم سر جام ،بچه ها اومدن و یکی م درو بست،:biggrin:معلممون پشت در موند و مام تو کلاس حال کردیم!!!;)
ما احتمالا هم کلاسی نبودیم؟؟!اخه ماهم سر معلم شیمیمون همین بلا رو اوردیم!!!البته چون منو خیلی دوس داشت حرفمم قبول داشت وقتی گفتم تقصیر ما نبوده بدبخت باور کرد!
 

hiva13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کسی تو جمع جلو پای معلم ترقه انداخته چه حالی داد بیچاره یه متر از جا پرید
خدا رحم کرد بچه های کلاس سوتی ندادن والا حتما اخراج می شدم
یه بارم ظبط صوت مدرسه رو که صبا توش قرآن و آهنگ صبحگاهی پخش می کردن از دفتر مدرسه کش رفتم بودیم
کلاس با بچه ها کلی آهنگ گوش دادیم البته این با جاسوسیه یکی از بچه های کلاس روبرو لو رفت
 

لوتوسو

عضو جدید
اینو رو ناظمون امتحان کردم کلاسمون از اون شیشه ایا بود قیافه ی ناظممون از پشت شیشه دیدنی بود هی داد میزد فلانی بیا درو واکن منم بادست اشاره می کردم که شرمنده در خرابه
جالب اینجاس ک هیچکیم نمیفهمید از خرابیا از کجا اب میخوره؟؟
یه بارم تو نماز خونه ک یه اخونده رو اورده بودن برامون حرف بزنه حوصله ام سر رفت با 5 تا از دوستام جورابامونو عوض کردیم و پاهامونم دراز کردیم و تاب دادیم،چشای حاج اقاهه با پاهای ما تاب میخورد!!!!اما چون گفته بودن چادر سرتون کنید نفهمیدن کیا بودن!!!!;)
 

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز
يكبار سوزن گذاشتيم زير معلممون


يكبار گنجشك آورديم سر كلاس ، بعد گنجشك رو ولش كرديم پرو.از كرد رفت خورد تو صورت معلم


ملخ آورديم سر كلاش

مارمولك برديم سر كلاس


جوجه
.
..
.
.
باغ وحش بود
 

لوتوسو

عضو جدید
ما احتمالا هم کلاسی نبودیم؟؟!اخه ماهم سر معلم شیمیمون همین بلا رو اوردیم!!!البته چون منو خیلی دوس داشت حرفمم قبول داشت وقتی گفتم تقصیر ما نبوده بدبخت باور کرد!
نمی دونم ولی من این عملیاتو چریکی و انتحاری(ینی تک نفره)انجام دادم!!!!!!
 

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز
جالب اینجاس ک هیچکیم نمیفهمید از خرابیا از کجا اب میخوره؟؟
یه بارم تو نماز خونه ک یه اخونده رو اورده بودن برامون حرف بزنه حوصله ام سر رفت با 5 تا از دوستام جورابامونو عوض کردیم و پاهامونم دراز کردیم و تاب دادیم،چشای حاج اقاهه با پاهای ما تاب میخورد!!!!اما چون گفته بودن چادر سرتون کنید نفهمیدن کیا بودن!!!!;)


:biggrin:

از همه باحال تر بود
 

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز
يكبار يك آخونده اومده بود واسمون سخنراني


بعد يكي از بچه ها از آرخ نماز خونه داد زد ، حاجي سرت درد ميكنه ؟؟؟ حتما خيلي دردش زياده كه انقدر با پارچه محكم بستيش :biggrin:


يكبار از سپاه اومده بودن مدرسه ، صبحگاه

يكم ورزش كرديم بعد ،‌ جناب سرهنگ گفت ، كي خسته است ؟؟؟ همه گفتيم دشمن

بعد پشت سرش پرسيد كي بسيجيه ؟؟؟ گفتيم دشمن


بعد خودش هم كلي خنديد

 

د ا ن ش گ ا ه

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بار دبیرستان بودیم
همه بچه ها از معلم جغرافی بدشون میومد
روی صندلیش چسب دوقلو ریختن(تیم) بچه ها زنگ تفریح و معلم هم قبل اینکه بشینه متاسفانه متوجه شد.موضوع به گوش مدیر رسید و همه مدیر ناظم ها اومدن سر کلاس ما و با کلی تهدید و بو کردن دست بچه ها متوجه شدند و کلی کتک و تعهد و ...
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
يكبار يك آخونده اومده بود واسمون سخنراني


بعد يكي از بچه ها از آرخ نماز خونه داد زد ، حاجي سرت درد ميكنه ؟؟؟ حتما خيلي دردش زياده كه انقدر با پارچه محكم بستيش :biggrin:


يكبار از سپاه اومده بودن مدرسه ، صبحگاه

يكم ورزش كرديم بعد ،‌ جناب سرهنگ گفت ، كي خسته است ؟؟؟ همه گفتيم دشمن

بعد پشت سرش پرسيد كي بسيجيه ؟؟؟ گفتيم دشمن


بعد خودش هم كلي خنديد

این خیلی جالب بود:biggrin:
 

3ctor

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از اون شرارتها رو بگم
کلاس اول راهنمایی بودم یک روز عصر که داشتم میومدم مدرسه تو راه یه توله سگ رو دیدم وایسادم دیدم اومد طرفم . خیلی ناز بود دلم نیومد ولش کنم با خودم بردم مدرسه زنگ اول هم علوم داشتیم بردم تو کلاس زیر نیمکت ، معلم که اومد سر کلاس بعد از یه ربع درس دادن من یه لگد زدم به سگه صداش در اومد همه بچه ها زدن زیر خنده معلم مات مونده بود گفت کی صدای سگ در اورد . از اونجا که من تابلو کلاس بودم همه برکشتن سمت من و منم خودم میفهمیدم که اگه کسی چیزی هم نگه راست میاد سراغ ، از اون کنار تخته صدا زد معلم کامران کار تو بود گفتم نه من نبودم ولی این سگه رو من اوردم تو کلاس و ... جریانات بعدش .گفت حالا برو از کلاس بیرون و سگ رو هم ببر با خودت دفتر...
این بود که اقای مدیر برام یه هفته اخراجی زد دیگه عادی شده بود برام:biggrin:

 

Sarp

مدیر بازنشسته
نوبت کلاس ما بود که بریم نماز جماعت
موکتها و فرشای نمازخونه رو داده بودند واسه شستشو
کف رو با روزنامه پوشونده بودند
حین نماز از ردیفای آخر یه فندک زدند به روزنامه
کل روزنامه ها آتیش گرفت
سه چهار نفر هم آخوندمون (معلم پرورشی هم بود) رو همونطور تو رکوع بلند کردند و در رفتیم از نمازخونه
 

Sarp

مدیر بازنشسته
خودکار شوکدار با خودم برده بودم مدرسه
پیش دانشگاهی بودیم
داشتم از امتحان میومدم بیرون که معلم دیفرانسیل مون از اون کی کلاس صدام کرد
گفت اون خودکارتو بده دفترمو امضا کنم
گفتم کدوم خودکار؟
فت همونی که از تو جیبت معلومه
گفتم بابا این خرابه . ولی خندم گرفت
فکر کرد دارم شوخی میکنم
گفت زر نزن خودکارتو بده :دی
خودکار رو که گرفت دستش تا اومد فشار بده تا نوگش بیاد بیرون ، شوکک وارد شد به دستش

از شانس بد هم رگ انگشت بزرگش گرفت و نتونست بندازه خودکارو
شوک که خوب بهش وارد شد خودکار رو زدم از دستش افتاد
گفتم : گفتم که خرابه خودکار :دی
 

Mkvisual

عضو جدید
یه خاطره ی خیلی جالب دارم ...
یه روز سره کلاس علوم من و رفیقم داشتیم با هم حرف میزدیم و معلم از یکی از بچه ها خواسته بود که از روی کتاب بخونه .
بعدش معلم فهمید و اول به دوستم گفت کجا رو داره میخونه ؟ دوستم که بلد نبود نگفت یا (اشتباه گفت) منفی رو گرفت ... از من که خواست شانسی از یه جا خوندم و درست در اومد ... :):biggrin:

رفیقم به مدت کوتاهی باهام قهر کرد !
 

shad.d

عضو جدید
یه بار کفش یکی از بچه ها به زور ازش گرفتیم داشتیم فوتبال بازی میکردیم که یهو شوت شد وسط خیابووون:biggrin:ولی بعدش دختره رفت به مدیرمون گفت اومد حال هممو نو حسابی گرفت:cry:
 

Shahram.OTF

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا پیغمبر شما که اینجوری بودین چطور میخواین مملکتو بچرخونین؟؟؟؟


یادم هست سال سوم دبیرستان قبل از عید میخواستیم کودتا کنیم و از مدرسه فرار کنیم 25نفری که بودیم قرار گذاشتیم دم در مدرسه باشیم کسی داخل نره...خلاصه از ساعت 8 رفتیم بعد متوجه شدیم که چندتا از بچه های عزیز و محترم رفتن داخل کلاس
3 از وستام رفتن و اونا رو با چک و لگد اوردن بیرون میخواستیم همه از در مدرسه خارج بشیم ناظم مدرسه دیدمون
چشمتون روز بد نبینه گذاشت دنبالمون که بگیرتمون...شما فکر کنید 25نفر ادم اونم با لباس فرم دارن فرار میکنن بعد یه نفر با کت و شلوار گذاشته بود دنبالمونو توی خیابون ارم شیراز!!!!
اکثر بچه ها بین فرار هر کدوم تو یه کوچه استتار کردن تا 5نفر موندیم یهو دیدم یه ماشین گشت پلیس پیچید جلومون تا اومدیم به خودمون بجنبیم 4تامونو گرفتن ..فکر میکردن که ما دزدیم و جیب ناظم زدیم که اونم افتاده دنبالمون
:biggrin:خلاصه تا اومدیم ثابت کنیم کی به کی هست 2ساعت گذشت

آثار و عواقب کار :
1.رفتن اجباری به مدرسه تا 28 اسفند :(
2.اخراج از مدرسه که الکی بود:biggrin:
3.زنگ زدن به خانه و خانواده و بردن آبروی نداشتمون پیش اولیای محترم :D
4.خوردن 5عدد تو گوشی و 3عدد لگد از نیروی محترم انتظامی :confused:
5.خوردن 2 عدد توگوشی چپ و راست توسط ناظم مدرسه ....مدیر مدرسه و معلم پرورشی به دلیل بردن آبروی مدرسه :confused:
6.این دیگه خیلی ستم بود شستن ظروف خانه به مدت 1ماه اونم در ایام عید نوروز :cry:



در آخر الان کلی خندیدم که یاداوری شد دم استارتر گرم
 

tina364

عضو جدید
من از اون بچه های فوق العاده شیطون بودم.....یادش بخـــــــیر یه بار ابدارچی مدرسه رو پیچوندم به بهانه اینکه مدیر مدرسه تو حیاط کارت داره بعدش سریع رفتمو تو سماور بزرگه مدرسه یه پاکت بزرگ نمک خالی کردم!!! بعدش ساعت بعد رو کلاس نرفتم تا ببینم اونایی که این چایی رو میخورن چه حالی میشن!؟:eek:
مدیرمون همیشه می گفت تو باید پسر میشدی باور نمیکرد وقتی رفتم دانشگاه واونجا هم زیاد شیطنت کردم فهمیدم راست میگفت..........:biggrin:
 

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا پیغمبر شما که اینجوری بودین چطور میخواین مملکتو بچرخونین؟؟؟؟


یادم هست سال سوم دبیرستان قبل از عید میخواستیم کودتا کنیم و از مدرسه فرار کنیم 25نفری که بودیم قرار گذاشتیم دم در مدرسه باشیم کسی داخل نره...خلاصه از ساعت 8 رفتیم بعد متوجه شدیم که چندتا از بچه های عزیز و محترم رفتن داخل کلاس
3 از وستام رفتن و اونا رو با چک و لگد اوردن بیرون میخواستیم همه از در مدرسه خارج بشیم ناظم مدرسه دیدمون
چشمتون روز بد نبینه گذاشت دنبالمون که بگیرتمون...شما فکر کنید 25نفر ادم اونم با لباس فرم دارن فرار میکنن بعد یه نفر با کت و شلوار گذاشته بود دنبالمونو توی خیابون ارم شیراز!!!!
اکثر بچه ها بین فرار هر کدوم تو یه کوچه استتار کردن تا 5نفر موندیم یهو دیدم یه ماشین گشت پلیس پیچید جلومون تا اومدیم به خودمون بجنبیم 4تامونو گرفتن ..فکر میکردن که ما دزدیم و جیب ناظم زدیم که اونم افتاده دنبالمون
:biggrin:خلاصه تا اومدیم ثابت کنیم کی به کی هست 2ساعت گذشت

آثار و عواقب کار :
1.رفتن اجباری به مدرسه تا 28 اسفند :(
2.اخراج از مدرسه که الکی بود:biggrin:
3.زنگ زدن به خانه و خانواده و بردن آبروی نداشتمون پیش اولیای محترم :D
4.خوردن 5عدد تو گوشی و 3عدد لگد از نیروی محترم انتظامی :confused:
5.خوردن 2 عدد توگوشی چپ و راست توسط ناظم مدرسه ....مدیر مدرسه و معلم پرورشی به دلیل بردن آبروی مدرسه :confused:
6.این دیگه خیلی ستم بود شستن ظروف خانه به مدت 1ماه اونم در ایام عید نوروز :cry:



در آخر الان کلی خندیدم که یاداوری شد دم استارتر گرم



همينجوري مملكت رو ميچرخونيم


مثلا من ميشم وزير ، بعد تو كفش معاونم آدامس ميزارم

پا ميگيرم جلوش

آب ميريزم تو سرش

ترقه ميكنم تو دماغش بعد منفجرش ميكنم
 

afn741

عضو جدید
من کلا" بچه ارومی بودم نمیدونم جی شد که کلاس دوم فرق سرم شکست و 11 بخیه خورد و سال چهارم پشت سرم 6 تا بخیه و سال سوم نظری هم بغل سرم 8 تا بخیه خورد . احتمالا" چشم خوردم . و در ادامه نیز به جای 24 ماه سربازی به خوب خدمت کردنم تشویقی 30 ماه خدمت کردم .
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
همش از درختای توی حیاط مدرسه بالا میرفتم !:smile:

چند بار ناظم باهام دعوا کرد ولی من گوش نمیکردم و هر وقت که چشمشو دور میدیدم باز از درختا بالا میرفتم .
 

B A H A R E*

عضو جدید
ناظم راهنماییم سکته کرد از دست من!!!
خیلی پرو بودممممممممممم ولی درسم خیلی خوب بود باسه همین اخراجم نمی کردن!
 

arash_m_shimi

عضو جدید
من کلا" بچه ارومی بودم نمیدونم جی شد که کلاس دوم فرق سرم شکست و 11 بخیه خورد و سال چهارم پشت سرم 6 تا بخیه و سال سوم نظری هم بغل سرم 8 تا بخیه خورد . احتمالا" چشم خوردم . و در ادامه نیز به جای 24 ماه سربازی به خوب خدمت کردنم تشویقی 30 ماه خدمت کردم .
چه اروووووووووووووووم .بخیه دوس داشتی؟الان سر داری؟یا همش وصله و پینه شده
 

Similar threads

بالا