قلبی دق
على ما اللوم لو نحب
با اينكه در عشق سرزنش ميشوم
و أدوب في حبه يا ريت
دلم مي خواهد در عشقش ذوب بشوم
أناالغلطانه يا قلب
من اشتباه كردم اي دل
و ذنبي أني هويت
و گناه من اين بودکه عاشق شدم
قلبي دق
قلبم تپيد
قلبي قلبي حن و رق
قلبم مهربان شد وبه او محبت كرد
قلبو هو لأ ما دق
وليكن قلب او نتپيد
ولا قال حبيت
ونگفت دوستت دارم
يا أهل الهوى توبه
اي عاشقان توبه
قلبي أنكوى نوبه
دلمن به يکباره سوخت
ثوب الهوى لابس ملايق التوبه
پيراهن عشق لباس توبه بر تنکرده است
يا عيني عليه دايب
چشمانم در عشق او سوختند
ولا داريمحبوبه
وليکن معشوق خبر ندارد
أنا قلبي مال
من قلبم به سوي او رفت
يسأل سؤال كان الجواب لا لا لا
سوالي از او پرسيد وليکن جواب نه نه نه بود
و الله حرام
به خدا گناه دارد
ما أصحى و لا يوم و لا ليله أنام لا لالا
نه مي توانم روزها بيدار باشم و نه مي توانم شبها به خواب بروم نه نه نه
أنا أقول أنساه
من به خود مي گويم که او را فراموش کنم
و لما ألقاهأنساني معاه آه آه آه
وليکن وقتي او را مي بينم خودم را فراموش مي کنم اه اه
أحكي لمين
به چه کسي بگويم
و أشكي لمين قصة هواه آه آه آه
و به چهکسي از قصه عشق خود شکايت کنم
على ما اللوم لو نحب
با اينكه در عشق سرزنش ميشوم
و أدوب في حبه يا ريت
دلم مي خواهد در عشقش ذوب بشوم
أناالغلطانه يا قلب
من اشتباه كردم اي دل
و ذنبي أني هويت
و گناه من اين بودکه عاشق شدم
قلبي دق
قلبم تپيد
قلبي قلبي حن و رق
قلبم مهربان شد وبه او محبت كرد
قلبو هو لأ ما دق
وليكن قلب او نتپيد
ولا قال حبيت
ونگفت دوستت دارم
يا أهل الهوى توبه
اي عاشقان توبه
قلبي أنكوى نوبه
دلمن به يکباره سوخت
ثوب الهوى لابس ملايق التوبه
پيراهن عشق لباس توبه بر تنکرده است
يا عيني عليه دايب
چشمانم در عشق او سوختند
ولا داريمحبوبه
وليکن معشوق خبر ندارد
أنا قلبي مال
من قلبم به سوي او رفت
يسأل سؤال كان الجواب لا لا لا
سوالي از او پرسيد وليکن جواب نه نه نه بود
و الله حرام
به خدا گناه دارد
ما أصحى و لا يوم و لا ليله أنام لا لالا
نه مي توانم روزها بيدار باشم و نه مي توانم شبها به خواب بروم نه نه نه
أنا أقول أنساه
من به خود مي گويم که او را فراموش کنم
و لما ألقاهأنساني معاه آه آه آه
وليکن وقتي او را مي بينم خودم را فراموش مي کنم اه اه
أحكي لمين
به چه کسي بگويم
و أشكي لمين قصة هواه آه آه آه
و به چهکسي از قصه عشق خود شکايت کنم