تایپیکی واسه ما پسرای گل...

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
دخترا تاپیکو رسمن دخترونه کردید ک:D
حداقل ی موزیک بذارید برقصیم یکم:D
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
:D کثافط خانوه اونقد بد زد که تا نیم ساعت کل پام درد میکرد
ی دفه اینجا رفتم آمپول بزنم
خانومه گفت خسته ام الان برو بشین تا بیام
منم رفتم بیرون ی ساعت بعد اومدم گفتم خستگیتون دررفت انشالا؟؟
خلاصه آمپول زد و بدترین آمپول عمرمو تجربه کردم
بهش گفتم معلومه خسته تر شده بودیا :||||||||||||||||||||

ن دیگهههههههههه

عاره دیگهههههههههههههههههههههههه
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ی دفه اینجا رفتم آمپول بزنم
خانومه گفت خسته ام الان برو بشین تا بیام
منم رفتم بیرون ی ساعت بعد اومدم گفتم خستگیتون دررفت انشالا؟؟
خلاصه آمپول زد و بدترین آمپول عمرمو تجربه کردم
بهش گفتم معلومه خسته تر شده بودیا :||||||||||||||||||||



عاره دیگهههههههههههههههههههههههه

نننننننننننننننننننننننننننننننن
 

جاست شادی:-)

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
ی دفه اینجا رفتم آمپول بزنم
خانومه گفت خسته ام الان برو بشین تا بیام
منم رفتم بیرون ی ساعت بعد اومدم گفتم خستگیتون دررفت انشالا؟؟
خلاصه آمپول زد و بدترین آمپول عمرمو تجربه کردم
بهش گفتم معلومه خسته تر شده بودیا :||||||||||||||||||||



عاره دیگهههههههههههههههههههههههه


منو خاهرم یه بار رفتیم آمپول بزنیم این خانومه نبود آقاهه اومد آمپولو آماده کنه تا یکی دیگه از خانوما بزنن
بعد شیشه محتویات امپولو تو دستش خورد کرد
دیگه به هزار بهانه در رفتیم
 

saeeddhk

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم یه سری رفتم آمپول بزنم...بعدش دیدم خانوم میخواست بهم آمپول بزنه...... گفتم چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟گفتم خانوم من روم نمیشه شما بهم آمپول بزنی.....خلاصه منشی رفت با هزار بدبختی یکی از دکترای درمونگاه رو از مطبش کشید بیرون تا به من آمپول بزنه
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم یه سری رفتم آمپول بزنم...بعدش دیدم خانوم میخواست بهم آمپول بزنه...... گفتم چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟گفتم خانوم من روم نمیشه شما بهم آمپول بزنی.....خلاصه منشی رفت با هزار بدبختی یکی از دکترای درمونگاه رو از مطبش کشید بیرون تا به من آمپول بزنه

:cool:..........
من بلدم
 

جاست شادی:-)

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
داداش منهههههههههههه

داداشت چشم منو گرفته

منم یه سری رفتم آمپول بزنم...بعدش دیدم خانوم میخواست بهم آمپول بزنه...... گفتم چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟گفتم خانوم من روم نمیشه شما بهم آمپول بزنی.....خلاصه منشی رفت با هزار بدبختی یکی از دکترای درمونگاه رو از مطبش کشید بیرون تا به من آمپول بزنه

:D خوبه مجبورنشدن زنگ بزنن دکتر بیاد از خونش
 

Similar threads

بالا