بگو در راه عشق ما چه باشد نقطه پايان
نه وصل ما بود ممکن نه دل کندن بود آسان
به اميد چه بنشينيم که هر چه پيش رو بينيم
سراب است و ميان آن رهي دشوار و بي پايان
فلک بر ما همي تازد جهان با ما نميسازد
دگر ما بر چه دل بنديم بگو ديگر عزيز جان
مرا درديست ازعشقت که بر اغيار نشد عنوان
همان بهتر بسوزم زان غمت در خلوت پنهان
بيا تا بشکنيم زنجير سرد بيکسي ها را
رها گرديم از اين دوران سخت غربت هجران
ز يک دست نازنين من صدايي برنمي خيزد
بده دستي به دست من که بگريزيم از اين زندان
نه وصل ما بود ممکن نه دل کندن بود آسان
به اميد چه بنشينيم که هر چه پيش رو بينيم
سراب است و ميان آن رهي دشوار و بي پايان
فلک بر ما همي تازد جهان با ما نميسازد
دگر ما بر چه دل بنديم بگو ديگر عزيز جان
مرا درديست ازعشقت که بر اغيار نشد عنوان
همان بهتر بسوزم زان غمت در خلوت پنهان
بيا تا بشکنيم زنجير سرد بيکسي ها را
رها گرديم از اين دوران سخت غربت هجران
ز يک دست نازنين من صدايي برنمي خيزد
بده دستي به دست من که بگريزيم از اين زندان