برنامه ریزی استراتژیک

bercot

عضو جدید
از دوستان عزیز میخام اطلاعاتی در مورد برنامه ریزی استراتزیک در اختیار من قرار بدن:)
 

yanic

عضو جدید
فرایند برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌

فرایند برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌

‌تاثیر برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ در سازمانهای‌ امروزی‌ برکسی‌ پوشیده‌ نیست، برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ را کوششی‌ نظام‌یافته‌ برای‌ اجرای‌ استراتژی‌های‌ اصلی‌ سازمان‌ و بکارگیری‌ آن‌ درجهت‌ تحقق‌ مقاصد سازمان‌ می‌دانند. برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ اهداف‌ سازمان‌ را باتوجه‌ به‌ رسالت‌ آن‌ تعیین‌ و ازطریق‌ مطالعات‌ محیطی‌ و فرصتها و تهدیدها و نقاط‌ قوت‌ و ضعف‌ سازمان‌ را شناسایی‌ کرده‌ تا از این‌ طریق‌ هدفهای‌ واقع‌بینانه‌تری‌ را تعیین‌ و به‌ اجرا درآورد. بکارگیری‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ توسط‌ مدیران‌ می‌تواند در درازمدت‌ ثمرات‌ مثبتی‌ برای‌ سازمانها به‌بار آورد. در این‌ مقاله‌ به‌اختصار فرایند برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ شرح‌ داده‌ شده‌ است.

مقدمه‌
‌ ‌پیشرفت‌ و توسعه‌ سریع‌ درجهان‌ امروز و تغییرات‌ پرشتاب‌ محیطی، آگاهی‌ از تحولات‌ را ضروری‌ ساخته‌ است.
‌ ‌ضرورت‌ امر برنامه‌ریزی‌ امروز برکسی‌ پوشیده‌ نیست. عدم‌ اطمینان‌ ناشی‌ از تغییرات‌ محیطی‌ و کسب‌ سود بیشتر برنامه‌ریزی‌ را به‌ صورت‌ یک‌ ضرورت‌ انکارناپذیر درآورده‌ است.
‌ ‌برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ عوامل‌ اساسی‌ خطرآفرین‌ محیطی‌ را تحلیل‌ کرده‌ و راه‌حلهایی‌ که‌ با احتمال‌ بیشتر برای‌ رسیدن‌ به‌ هدف‌ را که‌ مناسب‌تر است‌ ارائه‌ می‌دهد. به‌عبارتی، برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ فرایند تعیین‌ اهداف‌ سازمان‌ و اتخاذ تصمیم‌ درباره‌ طرحهای‌ جامع‌ عملیاتی‌ و اجرایی‌ برای‌ تحقق‌ آن‌ اهداف‌ است.
‌ ‌با وجود اهمیت‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ هنوز در بسیاری‌ از سازمانها تاثیر حیاتی‌ آن‌ در رسیدن‌ به‌ اهداف‌ سازمان‌ به‌خوبی‌ درک‌ نشده‌ و حتی‌ در بعضی‌ از مواقع‌ مدیران‌ آن‌ را یک‌ امر تجملی‌ و پرهزینه‌ می‌دانند. به‌ عقیده‌ بعضی‌ از اندیشمندان‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ بیانگر قدرت‌ خلاقیت‌ مدیران‌ و ساختن‌ آینده‌ است. به‌عبارتی، مدیران‌ ازطریق‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ به‌ امر آینده‌سازی‌ می‌پردازند.
‌ ‌کاربرد برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ همراهی‌ سایر بخشها نظیرRD,MIS و توسعه‌ منابع‌ انسانی‌ را می‌طلبد که‌ خود به‌عنوان‌ یک‌ تحول‌ در بهبود و توسعه‌ سازمان‌ باید آن‌ را برشمرد. پیش‌ از آشنایی‌ با فرایند برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ لازم‌ است‌ که‌ عناصر آن‌ را شناخت‌ که‌ این‌ عناصر عبارت‌ است‌ از تعریف، رسالت‌ و اهداف‌ و... در ادامه‌ به‌ بیان‌ این‌ عناصر می‌پردازیم.
تعریف‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک: برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ در بخش‌ دولتی‌ تاریخی‌ طولانی‌ دارد.
‌ ‌واژه‌ استراتژی‌ از کلمه‌ یونانی‌(STRATEGO) مرکب‌ از(STRATOS) به‌ معنای‌ ارتش‌ و(EGO) به‌ معنای‌ رهبر گرفته‌ شده‌ است. با وجود این، برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ اساساً‌ در بخش‌ خصوصی‌ توسعه‌یافته‌ است. هرچند که‌ رویکردهای‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ در بخش‌ خصوصی‌ تدوین‌ شده‌اند ولی‌ می‌توانند به‌ سازماندهی‌ دولتی‌ و غیرانتفاعی‌ و همچنین‌ جوامع‌ و دیگر نهادها کمک‌ کنند.(برایسون، برنامه‌ریزی‌ استراتژیک، ص‌ 23) برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ را می‌توان‌ تلاشی‌ منظم‌ و سازمان‌یافته‌ درجهت‌ اتخاذ تصمیم‌ و مبادرت‌ به‌ اقدامات‌ بنیادین‌ تعریف‌ کرد که‌ به‌ موجب‌ آنها، اینکه‌ یک‌ سازمان‌ چیست، چه‌ می‌کند، و چه‌ اموری‌ را انجام‌ می‌دهد، مشخص‌ خواهدشد. (تعریف‌OLSEN AND EADIE )
‌ ‌در تعریف‌ دیگری‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ فرایندی‌ است‌ درجهت‌ تجهیز منابع‌ سازمان‌ و وحدت‌ بخشیدن‌ به‌ تلاشهای‌ آن‌ برای‌ نیل‌ به‌ اهداف‌ و رسالت‌ بلندمدت‌ باتوجه‌ به‌ امکانات‌ و محدودیتهای‌ درونی‌ و بیرونی. در تعریفی‌ دیگر برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ به‌ معنای‌ فرایند بررسی‌ موقعیت‌ فعلی‌ و مسیر آینده‌ سازمان‌ یا جامعه، تنظیم‌ اهداف، تدوین‌ یک‌ استراتژی‌ برای‌ تحقق‌ آن‌ اهداف‌ و اندازه‌گیری‌ نتایج‌ است. (هیوز، مدیریت‌ دولتی‌ نوین‌ ص‌ 205)
(تعریف‌(OSBORNE GAEBLER) و تعریف‌ دیگر که‌ برنامه‌ریزی‌استراتژیک‌ را برنامه‌ریزی‌ درمورد هدفهای‌ بلندمدت‌ سازمان‌ و انتخاب‌ فعالیت‌ لازم‌ برای‌ تحقق‌ آنها بیان‌ می‌دارد.
‌ ‌در اینجا جا دارد تفاوتهای‌ بین‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌STRATEGIC ) PLANNING) و برنامه‌ریزی‌ تاکتیکی‌(TACTICAL PLANNING) بیان‌ شود. اگرچه‌ بین‌ برنامه‌ریزی‌ تاکتیکی‌ و استراتژیکی‌ تفاوت‌ می‌گذارند، اما این‌ تفاوت‌ دارای‌ مرزهای‌ روشن‌ نیست، زیرا آنچه‌ که‌ برای‌ یک‌ فرد تصمیم‌ تاکتیکی‌ است‌ برای‌ فرد دیگر ممکن‌ است‌ تصمیم‌ استراتژیک‌ باشد. به‌طوری‌ که‌ تفاوت‌ یا تشخیص‌ بین‌ آنها یک‌ امر نسبی‌ است‌ و نه‌ مطلق. (زاهدی، الوانی‌ و فقیهی، فرهنگ‌ جامع‌ مدیریت‌ ص‌ 363)
‌ ‌با وجود این، بعضی‌ از تفاوتها را به‌ شرح‌ زیر می‌توان‌ برشمرد:
برنامه‌ریزی‌ تاکتیکی‌ اصولاً‌ در سطوح‌ میانی‌ و پایه‌ سازمان‌ انجام‌ می‌گیرد درحالی‌ که‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ درسطوح‌ عالی‌ شکل‌ می‌گیرد;
در برنامه‌ریزی‌ تاکتیکی‌ بیشتر بر منافع‌ فعلی‌ سازمان‌ تاکید می‌شود درحالی‌ که‌ در برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ به‌ منافع‌ آتی‌ توجه‌ می‌شود. به‌عبارتی‌ دید برنامه‌ریزی‌ تاکتیکی‌ کوتاه‌مدت‌ و دید برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ بلندمدت‌ است;
در برنامه‌ریزی‌ تاکتیکی‌ روشهای‌ کار غالباً‌ تجربه‌شده‌ و متکی‌ به‌ دستاوردهای‌ گذشته‌ است‌ درحالی‌ که‌ در برنامه‌ریزی‌ جامع‌ روشهای‌ نو و تجربه‌ نشده‌ نیز پابه‌ عرصه‌ می‌نهند;
برنامه‌ریزی‌ تاکتیکی‌ نسبت‌ به‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیکی‌
مخاطره‌ کمتری‌ دارد;
تاکید برنامه‌ریزی‌ تاکتیکی‌ بر کارایی‌ است‌ درحالی‌ که‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ به‌ اثربخشی‌ نظر دارد.
ویژگیهای‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌
‌ ‌<راسل‌ اکاف> درمورد برنامه‌ریزی‌ سه‌ ویژگی‌ را برمی‌شمرد: (براین‌ کوبین، مدیریت‌ استراتژیک‌ ص‌ 145)
1 - برنامه‌ریزی‌ چیزی‌ است‌ که‌ ما بیش‌ از هر کار می‌کنیم، یعنی‌ تصمیم‌گیری‌ مبتنی‌ بر پیش‌بینی‌ است.
2 - برنامه‌ریزی‌ هنگامی‌ لازم‌ است‌ که‌ موقعیتی‌ که‌ ما میل‌ داریم‌ در آینده‌ بدان‌ دست‌ یابیم‌ متضمن‌ مجموعه‌ای‌ از تصمیماتی‌ باشد که‌ متکی‌ به‌ یکدیگر، یعنی‌ با یک‌ نظام‌ تصمیم‌گیری‌ مواجهیم.
3 - برنامه‌ریزی‌ فرایندی‌ است‌ که‌ درجهت‌ ایجاد یک‌ یا چند موقعیت‌ آتی‌ سوق‌ داده‌ می‌شود که‌ دلخواه‌ هستند و به‌نظر می‌رسد اتفاق‌ نمی‌افتند مگر کاری‌ صورت‌ گیرد.
‌ ‌باتوجه‌ به‌ موارد ذکر شده‌ که‌ در برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ نیز صدق‌ می‌کند ویژگیهای‌ دیگری‌ که‌ می‌توان‌ برای‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ برشمرد به‌ شرح‌ زیر است.
منعکس‌کننده‌ ارزشهای‌ حاکم‌ بر جامعه;
توجه‌ به‌ سوال‌ اصلی‌ و اساسی‌ سازمان;
تعیین‌ چارچوبی‌ برای‌ برنامه‌ریزی‌ و تصمیم‌گیری‌ مدیریت;
دید درازمدت‌ و توجه‌ به‌ افقهای‌ دورتر سازمان;
ایجاد پیوستگی‌ و انسجام‌ در عملیات‌ و اقدامهای‌ سازمان‌ در دوره‌های‌ زمانی‌ طولانی;
فراگیری‌ برنامه‌ریزی‌ عملیاتی‌ سازمان‌ و جهت‌ بخشی‌ به‌ آنان.
‌ ‌دو پرسش‌ مهمی‌ که‌ سازمان‌ در اجرای‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ با آنها مواجه‌ است‌ عبارتند از:
1 - فعالیت‌ موسسه‌ چیست‚ 2 - چرا این‌ فعالیت‌ را دارد‚
‌ ‌برای‌ پاسخ‌ به‌ سوال‌ اول‌ باید رسالت‌ موسسه‌ تعریف‌ شود و پرسش‌ دوم‌ به‌ انتخاب‌ و تعیین‌ اهداف‌ موسسه‌ مربوط‌ می‌شود. (گلوک، سیاست‌ بازرگانی‌ و مدیریت‌ استراتژیک‌ ص‌ 21)

رسالت‌
‌ ‌تعریف‌ رسالت‌ می‌تواند آنقدر کلی‌ و مبهم‌ باشد که‌ حاوی‌ و حامل‌ معنای‌ مشخصی‌ نباشد و یا تنها جنبه‌ تبلیغاتی‌ عمومی‌ داشته‌ باشد و از ایده‌آل‌ سخن‌ بگوید که‌ مطمئناً‌ هرگز بدانها نخواهد رسید. به‌ عقیده‌ پیتر دراکر عدم‌ وجود یک‌ فلسفه‌ وجودی‌ تنها مهمترین‌ علت‌ شکستهای‌ بازرگانی‌ است.
‌ ‌رسالت‌ یا ماموریت‌ شامل‌ تعریف‌ روشنی‌ از دامنه‌ فعلی‌ و موردانتظار کسب‌ و کار درچند سال‌ آینده‌ است. رسالت‌ یا ماموریت‌ نشان‌دهنده‌ نوع‌ کسب‌وکاری‌ است‌ که‌ سازمان‌ در آن‌ فعالیت‌ می‌کند. اعضای‌ سازمان‌ بدون‌ داشتن‌ چشم‌انداز موفقیت‌ از چگونگی‌ تحقق‌ رسالت‌ سازمان‌ آگاهی‌ نخواهند داشت. به‌ بیان‌ دیگر رسالت، هدف‌ سازمان‌ و یا اینکه‌ چرا سازمان‌ وظایفی‌ را انجام‌ می‌دهد، مشخص‌ می‌سازد.
اهداف‌
‌ ‌اهداف‌ خواسته‌های‌ مشخص‌تری‌ هستند که‌ از ماموریت‌ و بررسی‌ محیطی‌ ناشی‌ می‌شوند عناصر استراتژی‌ مدیریت‌ رده‌ بالاتر به‌ اهداف‌ پایین‌تر تبدیل‌ می‌شوند.
‌ ‌درمورد اهداف‌ ذکر این‌ نکته‌ ضروری‌ است‌ که‌ چون‌ زمان‌ و منابع‌ محدود است‌ اولویت‌ بعدی‌ اهداف‌ اهمیت‌ بسیاری‌ می‌یابد در این‌ زمینه‌ مصالحه‌(TROD OFF) مثلاً‌ بین‌ سوددهی‌ و سهم‌ بازار یا سایر اهداف‌ باید کاملاً‌ روشن‌ باشد تا مهمترین‌ اهداف‌ سازمان‌ به‌دست‌ آید.
‌ ‌خلاصه‌ عواملی‌ که‌ در تدوین‌ اهداف‌ موثرند در شکل‌ زیر نشان‌ داده‌ شده‌ است. (گلوک‌ ص‌ 28) (شکل‌ 1)

رویکرد برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌
‌ ‌برای‌ طرح‌ یک‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ می‌توان‌ سه‌ گام‌ اساسی‌ را درنظر گرفت‌ و براساس‌ آن‌ طرح‌ استراتژیک‌ را برنامه‌ریزی‌ و اجرا کرد. این‌ سه‌ گام‌ عبارت‌ است‌ از:
گام‌ اول: موضوع‌ خود را به‌عنوان‌ یک‌ سازمان‌ مشخص‌ کنیم‌ (کجا هستیم‚)
گام‌ دوم: در آینده‌ درنظر داریم‌ چه‌ موضعی‌ داشته‌ باشیم‌ (به‌ کجا می‌رویم)
گام‌ سوم: برای‌ رسیدن‌ به‌ هدف‌ یک‌ رویکرد بنا کنیم‌ و آن‌ را به‌ مرحله‌ اجرا درآوریم.
ویژگیهای‌ گام‌ اول: در این‌ مرحله‌ 5 تا 10 درصد وقت‌ صرف‌ برنامه‌ریزی‌ می‌شود. به‌عبارتی‌ در این‌ گام‌ برنامه‌ریزی‌ نقش‌ عمده‌ای‌ ندارند فقط‌ جایگاه‌ و وضعیت‌ کنونی‌ سازمان‌ تعیین‌ می‌شود و درحقیقت‌ مشخص‌ می‌گردد که‌ در ابتدای‌ کار کجا هستیم.
ویژگیهای‌ گام‌ دوم: برنامه‌ریزی‌ در این‌ گام‌ نقش‌ مهمی‌ را ایفا می‌کند و 40 تا 60 درصد وقت‌ گروه‌ را برنامه‌ریزی‌ به‌ خود اختصاص‌ می‌دهد. کیفیت‌ تصمیمات‌ این‌ گام‌ بر کامیابی‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ تاثیر بسزا دارد.
ویژگیهای گام‌ سوم:در این‌ مرحله‌ نیز 40 تا 60 درصد وقت‌ گروه‌ صرف‌ برنامه‌ریزی‌ می‌شود. درخلال‌ این‌ گام‌ گروه‌ استراتژی‌ها را برای‌ تحقق‌ چشم‌انداز تدوین‌ می‌کند. درطول‌ اجرای‌ گام‌ سوم، گروه‌ طراحی‌ تاکتیکی‌ را آغاز می‌کند که‌ به‌ تحقق‌ طرح‌ استراتژیک‌ کمک‌ خواهدکرد.

فرایند برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌
‌ ‌الگوی‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ که‌ فرایند آن‌ موردبررسی‌ قرار می‌گیرد، دارای‌ 8 مرحله‌ است‌ و این‌ الگو نسبت‌ به‌ الگوهای‌ دیگر فهرست‌ مناسب‌ از مواردی‌ را تهیه‌ کرده‌ است‌ که‌ ارائه‌ یک‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ را ممکن‌ می‌سازد (الگوی‌.(BRYSON مراحل‌ فرایند موردنظر برایسون‌ عبارتست‌ از:
1 - آغاز فرایند برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ و حصول‌ توافق‌ درباره‌ آن;
2 - تعیین‌ و شناسایی‌ دستور سازمانی;
3 - روشن‌ ساختن‌ رسالت‌ و ارزشهای‌ سازمانی;
4 - ارزیابی‌ محیط‌ خارجی: فرصتها و تهدیدها;
5 - ارزیابی‌ محیط‌ داخلی‌ نقاط‌ ضعف‌ و قوت;
6 - شناسایی‌ مسائل‌ استراتژیکی‌ که‌ سازمان‌ با آنها مواجه‌ است;
7 - تنظیم‌ استراتژی‌ها برای‌ مدیریت‌ مسائل‌ استراتژیک;
8 - برقراری‌ دیدگاه‌ سازمانی‌ کارساز برای‌ آینده.
‌ ‌این‌ هشت‌ مرحله‌ باید به‌ اجرا، نتیجه‌گیری‌ و ارزیابی‌ منتهی‌ گردد. باید توجه‌ داشت‌ که‌ نتیجه‌گیری‌ و ارزشیابی‌ در هر مرحله‌ از فرایند انجام‌ پذیرد.
مرحله‌ اول: آغاز فرایند برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ و حصول‌ توافق‌ بر سر آن: هدف‌ از این‌ مرحله‌ گفتگو و جلب‌ حمایت‌ تصمیم‌گیرندگان‌ کلیدی‌ و رهبران‌ فکری‌ به‌منظور موفقیت‌ برنامه‌ریزی‌ از سازمان‌ هستند توافق‌ به‌دست‌ آمده‌ باید کوششها، مراحل‌ مرجع‌ در طول‌ فرایند، شکل‌ و زمانبندی‌ گزارشها و نقش‌ و وظایف‌ اعضا را دربرگیرد.
مرحله‌ دوم، تعیین‌ و شناسایی‌ دستور سازمانی: دستورهای‌ رسمی‌ و غیررسمی‌ که‌ برعهده‌ سازمان‌ گذارده‌ می‌شود بایدهایی‌ هستند که‌ سازمان‌ با آنها روبروست. سازمانهای‌ معمولی‌ دقیقاً‌ می‌دانند که‌ موظف‌ و مکلفند که‌ چه‌ کارهایی‌ را انجام‌ دهند و چه‌ کارهایی‌ را انجام‌ ندهند.
مرحله‌ سوم، روشن‌ ساختن‌ رسالت‌ و ارزشهای‌ سازمان: در این‌ مرحله‌ تعیین‌ ماموریت‌ سازمان‌ و یا به‌ عبارت‌ دیگر علت‌ وجودی‌ سازمان‌ مشخص‌ می‌شود یعنی‌ به‌طور کلی‌ چرا سازمان‌ به‌وجود آمده‌ و برای‌ تحقق‌ چه‌ چیزی‌ تلاش‌ می‌کند.
‌ ‌تعیین‌ هدف‌ می‌تواند مقدار قابل‌ توجهی‌ از تضادهای‌ غیرضروری‌ در سازمان‌ را ازبین‌ ببرد و به‌ آسان‌ ساختن‌ مذاکرات‌ و بهره‌وری‌ فعالیتها کمک‌ کند. موافقت‌ بر سر اهداف، زمینه‌هایی‌ معین‌ می‌کند را که‌ سازمان‌ در آنها با رقابت‌ مواجه‌ خواهدشد. همچنین‌ سازمان‌ پیش‌ از تدوین‌ شرح‌ رسالت‌ خود باید تجزیه‌وتحلیلی‌ از ذی‌علاقگان‌ به‌ عمل‌ بیاورد. ذی‌علاقه، فرد، گروه‌ یا سازمانی‌ است‌ که‌ می‌تواند بر منابع‌ و یا برونداد سازمان‌ تاثیر گذارد. به‌عنوان‌ مثال‌ از ذی‌علاقگان‌ دولت‌ باید به‌ شهروندان، مالیات‌دهندگان، اتحادیه‌ها، گروههای‌ ذی‌نفوذ و احزاب‌ و از ذی‌علاقگان‌ سازمان‌ غیرانتفاعی‌ را به‌ ارباب‌ رجوع، کارکنان‌ و تامین‌کنندگان‌ منابع‌ مالی‌ اشاره‌ کرد.
مرحله‌ چهارم، ارزیابی‌ محیط‌ خارجی: تیم‌ برنامه‌ریزی‌ باید بتواند فرصتها و تهدیدها را به‌ خوبی‌ شناسایی‌ و تعیین‌ کند. مطالعه‌ محیط‌ خارجی‌ و ارزیابی‌ آن‌ به‌ این‌ دلیل‌ انجام‌ می‌پذیرد که‌ ما از فضایی‌ آگاهی‌ یابیم‌ که‌ می‌خواهیم‌ در آن‌ تلاش‌ کنیم. یقیناً‌ اگر محیط‌ ثابت‌ می‌بود موضوع‌ تاثیرات‌ محیطی‌ چندان‌ مهم‌ نمی‌بود اما امروزه‌ تغییر به‌ عنوان‌ یک‌ واقعیت‌ انکارناپذیر تلقی‌ می‌شود و به‌ همین‌ دلیل‌ شناخت‌ عوامل‌ تاثیرگذار خارجی‌ مهم‌ است.
‌ ‌هدف‌ اصلی‌ در این‌ مرحله‌ شناخت‌ فرصتها و تهدیدهاست. هر موقعیتی‌ که‌ به‌ حرکت‌ و پیشرفت‌ سازمان‌ کمک‌ کند فرصت‌ نامیده‌ می‌شود و اگر مانع‌ ایجاد کند باید آن‌ را تهدید نام‌ نهاد.
مرحله‌ پنجم، ارزیابی‌ محیط‌ داخلی: اکثر سازمانها اطلاعات‌ بسیاری‌ درمورد دروندادهای‌ خود دارند اما درمورد استراتژی‌ جاری‌ خود چه‌ به‌ صورت‌ کلی‌ و چه‌ برمبنای‌ کارکرد نظر مشخصی‌ ندارند. برای‌ شناخت‌ محیط‌ داخلی‌ سازمان‌ باید از مزیت‌ استراتژیک‌ آن‌ آگاه‌ بود. تحلیل‌ و تشخیص‌ مزیت‌ استراتژیک‌ فرایندی‌ است‌ که‌ توسط‌ آن‌ بازاریابی، تحقیق‌ و توسعه، منابع‌ و کارکنان‌ و سیستم‌های‌ اطلاعات‌ مدیریت‌ سازمان‌ آزمون‌ می‌گردد تا نقاط‌ قوت‌ و ضعف‌ سازمان‌ شناسایی‌ شود.
مرحله‌ ششم، شناسایی‌ مسائل‌ استراتژیکی‌ سازمان: مسائل‌ و موضوعهای‌ استراتژیک‌ باید در نتیجه‌ فعالیت‌ بررسی‌ محیطی‌ ظاهر شوند. این‌ موضوعها باید با نقاط‌ ضعف‌ داخل‌ سازمان، تهدیدات‌ خارج‌ سازمان‌ و یا فرصتهای‌ آینده‌ سازمان‌ مدنظر قرار گیرند. سازمان‌ ممکن‌ است‌ خدمات‌ و رویکردهای‌ جدیدی‌ در ارائه‌ خدمات‌ پیشنهاد کند. موضوعهای‌ استراتژیک‌ باید به‌ نوعی‌ از موضوعهای‌ روزمره‌ جدا شوند و فهرست‌ آنها به‌ عنوان‌ تشکیل‌دهنده‌ مبانی‌ استراتژی‌هایی‌ به‌ کارگرفته‌ شود که‌ باید تنظیم‌ و اجرا گردند.
‌ ‌همچنین‌ باید توجه‌ داشت‌ مسائل‌ استراتژیک‌ متضمن‌ تعارضهای‌ گوناگون‌ است. این‌ تعارضها در رابطه‌ با اهداف‌ (چه)، ابزار (چگونه)، فلسفه‌ (چرا)، موقعیت‌ (کجا) زمان‌ (چه‌ وقت) و گروههایی‌ مطرح‌ می‌شوند که‌ به‌ دلیل‌ استفاده‌ از راههای‌ مختلف‌ زیان‌ دیده‌ یا سود می‌برند (چه‌ کسی). درجهت‌ شناسایی‌ و حل‌ مسائل‌ به‌ شکل‌ کارساز، سازمان‌ باید برای‌ برخورد با اختلاف‌نظرهای‌ اجتناب‌ناپذیر آماده‌ باشد. یک‌ مساله‌ استراتژیک‌ باید شامل‌ سه‌ عامل‌ باشد.
‌ ‌نخست‌ مساله‌ موردنظر باید به‌اختصار بیان‌ شود، دوم، عواملی‌ که‌ مساله‌ موردنظر را به‌ یک‌ موضوع‌ خطمشی‌ بنیادی‌ تبدیل‌ می‌کنند باید فهرست‌ شوند. سرانجام، تیم‌ برنامه‌ریزی‌ باید پیامهای‌ ناشی‌ از نارسایی‌ برخورد با مسائل‌ استراتژیک‌ را مشخص‌ سازد.
مرحله‌ هفتم، تدوین‌ استراتژی‌ها، برای‌ مدیریت‌ مسائل: تنظیم‌ و تدوین‌ استراتژی‌ که‌ گاهی‌ طرح‌ اجرایی‌ نامیده‌ می‌شود، مرحله‌ای‌ است‌ که‌ در آن‌ موضوعهای‌ استراتژیک‌ استنتاج‌ شده‌ از مراحل‌ قبلی‌ به‌ صورت‌ اجرایی‌ درمی‌آیند. در این‌ مرحله‌ استراتژی‌هایی‌ برای‌ تحقیق‌ اهداف‌ عینی‌ منتخب‌ تنظیم‌ می‌شوند و می‌توان‌ درعمل‌ آنها را طرحهای‌ اجرایی‌ که‌ نشان‌دهنده‌ مراحل‌ اصلی، پاسخگوئیها، ضرب‌الاجلها و منابع‌ موردنیاز جهت‌ تحقیق‌ اهداف‌ عینی‌ هستند دانست.
‌ ‌یک‌ استراتژی‌ کارساز باید با چند معیار مطابقت‌ داشته‌ باشد، باید ازنظر فنی‌ قابل‌ اجرا و از نظر سیاسی‌ موردقبول‌ ذی‌علاقگان‌ کلیدی‌ بوده، با فلسفه‌ و ارزشهای‌ محوری‌ سازمان‌ هماهنگ‌ باشد. افزون‌ بر این، استراتژی‌ کارساز باید مسائل‌ اخلاقی، معنوی‌ و قانونی‌ را نیز رعایت‌ کند.
 

yanic

عضو جدید
ادامه...

ادامه...

مزایای‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌
1 - یکی‌ از مزایای‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ هادی‌ بودن‌ آن‌ است. این‌ نوع‌ برنامه‌ریزی‌ جهت‌ و مسیر فعالیتها و عملیات‌ سازمان‌ را مشخص‌ ساخته‌ و به‌عنوان‌ راهنمای‌ سازمان‌ عمل‌ می‌کند.
2 - جهت‌گیری‌ آینده، اولویتها را مشخص‌ می‌سازد و تصمیمهای‌ امروز را در پرتو پیامدهای‌ آینده‌ اتخاذ می‌کند.
3 - برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ نقش‌ هماهنگ‌کننده‌ بین‌ برنامه‌های‌ عملیاتی‌ سازمان‌ را انجام‌ می‌دهد و اقدامات‌ واحدهای‌ مختلف‌ را در یک‌ مسیر جهت‌ می‌بخشد.
4 - با اوضاع‌ و شرایطی‌ که‌ به‌ سرعت‌ دستخوش‌ تغییر می‌شوند به‌ روش‌ کارساز برخورد کرده‌ و کار تیمی‌ و تخصصی‌ کارشناسی‌ ایجاد می‌کند.
5 - برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ با نگرش‌ بلندمدت، به‌ پیش‌بینی‌ آینده‌ می‌پردازد و از این‌رو اطلاعاتی‌ را در خود دارد که‌ برای‌ اقدامات‌ درازمدت‌ مدیران‌ مفید است.
6 - برنامه‌ریزی‌ و مدیریت‌ استراتژیک‌ خواهان‌ بینش‌ استراتژیک‌ در سراسر واحدهای‌ سازمانی، و از جمله‌ همه‌ سیستم‌های‌ اداری‌ است‌ و به‌ جای‌ اینکه‌ عملی‌ مکانیکی‌ باشد نقش‌ محوری‌ افراد، گروهها و نفوذ فرهنگ‌ سازمان‌ را به‌ رسمیت‌ می‌شناسد.
محدودیتها
‌ ‌با وجود مزایای‌ برشمرده‌ شده‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ بسیاری‌ از صاحبنظران‌ نیز برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ را ناکارا و گاهی‌ اوقات‌ زائد می‌دانند و محدودیتهایی‌ را درجهت‌ کاربرد آن‌ بیان‌ می‌دارند که‌ عبارت‌ است‌ از:
1 - بالابودن‌ هزینه‌هایی‌ که‌ جهت‌ امر برنامه‌ریزی‌ نیاز است‌ و اغلب‌ سازمانهای‌ کوچک‌ امکان‌ استفاده‌ از آن‌ را پیدا نمی‌کنند;
2 - ازنظر زمانی‌ این‌ نوع‌ برنامه‌ریزی‌ نیاز به‌ زمانی‌ طولانی‌ دارد. سازمانها برای‌ برنامه‌ریزی‌ باید مدت‌ زمان‌ زیادی‌ وقت‌ صرف‌ کرده‌ و مراحل‌ مختلف‌ این‌ فرایند را پشت‌ سر نهند تا سیستم‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ بتواند شروع‌ به‌ کار کند.
3 - فرایند برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ بیش‌ از آنچه‌ هست‌ یا می‌تواند باشد منطقی‌ و تحلیلی‌ ارائه‌ شده‌ است. طرح‌ آن‌ بیش‌ از اندازه‌ ذهنی‌ است‌ و نمی‌تواند پویائیهای‌ اجتماعی‌ - سیاسی‌ کار در هر سازمانی‌ را ملحوظ‌ دارد;
4 - تصمیم‌گیری‌ درمورد ماموریت‌ و اهداف‌ همواره‌ ساده‌ نیست‌ و ممکن‌ است‌ معنایی‌ نداشته‌ باشد;
5 - برنامه‌ریزی‌ استراتژیکی‌ ازنظر تخصصی‌ نیاز به‌ نیروی‌ انسانی‌ متخصص‌ دارد که‌ دردسترس‌ همه‌ سازمانها نیست;
6 - عدم‌ دسترسی‌ سازمانها برای‌ رسیدن‌ به‌ اطلاعات‌ جامع‌ و به‌ موقع‌ درمورد محیط، تحولات‌ و رویدادهای‌ کلان‌ محیطی;
7 - عدم‌ آشنایی‌ مدیران‌ با مباحث‌ مدیریت‌ استراتژیک‌ و برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ و عدم‌ اعتماد آنها به‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک.
نتیجه‌گیری‌
‌ ‌هرچند که‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ دارای‌ محدودیتها و بعضی‌ تنگناهایی‌ است‌ ولی‌ کاربرد صحیح‌ آن‌ توسط‌ مدیران‌ متفکر می‌تواند نتایج‌ مثبتی‌ به‌بار آورد. به‌ عقیده‌ آلفرد مارشال، اقتصاددان‌ مشهور انگلیسی‌ اگر تمامی‌ سرمایه‌ها و ابزار تکنیکی‌ و مسائل‌ موجود فنی‌ درجهان‌ به‌ یکباره‌ دستخوش‌ تباهی‌ شود ولی‌ دانایی‌ مدیران‌ در رده‌ استراتژیک‌ باشد، در مدت‌ کوتاهی‌ جامعه‌ پویا و شکوفا می‌گردد. بنابراین، در راه‌ اجرای‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ کاربرد آموزشهای‌ لازم‌ در این‌ زمینه‌ برای‌ مدیران‌ ضروری‌ است. برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ دیدگاه‌ استراتژیک‌ را در سازمان‌ تقویت‌ می‌کند و سبب‌ می‌شود که‌ اعضا در محدوده‌ زمان‌ حال‌ باقی‌ نمانند و به‌ افقهای‌ دوردست‌ توجه‌ کنند. بکارگیری‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ سبب‌ می‌شود که‌ بینش‌ مشترکی‌ در بین‌ اعضا سازمان‌ به‌وجود آید. در اجرای‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ باید فرهنگ‌ سازمان‌ و شرایط‌ فرهنگی‌ محیط‌ نیز توجه‌ کافی‌ مبذول‌ داشت. به‌طور مثال، در جامعه‌ای‌ که‌ تقدیرگرایی‌ بینش‌ غالب‌ مردم‌ است، استفاده‌ از فرایند برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ مشکلات‌ و معضلاتی‌ را برای‌ جامعه‌ و سازمانها به‌وجود می‌آورد. مدیریت، برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ را به‌عنوان‌ یک‌ وسیله‌ می‌بیند و نه‌ یک‌ هدف. بنابراین، سازمانها باید برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ را گامی‌ درجهت‌ رسیدن‌ به‌ اهداف‌ خود تلقی‌ کنند .

منابع:
1 - الوانی، سیدمهدی، مدیریت‌ عمومی، نشر نی، 1376، چاپ‌ دهم.
2 - برایسون، جان‌ ام، برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ بر سازمانهای‌ دولتی‌ و غیرانتفاعی، ترجمه‌ عباس‌ منوریان، مرکز آموزش‌ مدیریت‌ دولتی‌ 1372، چاپ‌ اول.
3 - براین‌ کویین، جیمز و منیزبرگ، هنری‌ و جیمز رابرت، مدیریت‌ استراتژیک، ترجمه‌ محمد صائبی، مرکز آموزش‌ مدیریت‌ دولتی، 1376، چاپ‌ دوم.
4 - جاسبی، عبدالله، اصول‌ و مبانی‌ مدیریت، مرکز انتشارات‌ علمی‌ دانشگاه‌ آزاد اسلامی، چاپ‌ هفتم‌ 1376.
5 - حقیقی، محمد، جزوه‌ درس‌ مدیریت‌ استراتژیک‌ پیشرفته‌ دانشگاه‌ آزاد اسلامی‌ واحد قائمشهر 1378.
6 - رضائیان، اصول‌ مدیریت، انتشارات‌ سمت، چاپ‌ ششم، 1371.
7 - زاهدی، شمس‌السادات‌ و الوانی، سیدمهدی‌ و فقیهی، ابوالحسن، فرهنگ‌ جامع‌ مدیریت، انتشارات‌ دانشگاه‌ علامه‌ طباطبایی، چاپ‌ دهم، 1379.
8 - صادق‌پور، ابوالفضل‌ و مقدس، جلال، نظریه‌ سازمان‌ مدیریت‌ و علم‌ مدیریت، مرکز آموزش‌ مدیریت‌ دولتی‌ چاپ‌ هفتم، 1374.
9 - صائبی، محمد، جزوه‌ درس‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ نیروی‌ انسانی، مرکز آموزش‌ مدیریت‌ دولتی، 1378.
10 - گلوک، ویلیام‌ اف‌ و چاچ، لارسن‌ آر، سیاست‌ بازرگانی‌ و مدیریت‌ استراتژیک، ترجمه‌ سهراب‌ خلیلی‌ شورینی، موسسه‌ انتشاراتی‌ یادواره‌ کتاب‌ 1375، چاپ‌ چهارم.
11 - هیوز، آون، مدیریت‌ دولتی‌ نوین‌ - نگرش‌ راهبردی‌ (استراتژیک) ترجمه‌ سیدمهدی‌ الوانی‌ و خلیلی‌ شورینی‌ و معمارزاده، انتشارات‌ مروارید، چاپ‌ اول‌ 1377.
12 - تصمیم‌گیری، نوشته‌ جمعی‌ از استادان‌ مدیریت، مرکز آموزش‌ مدیریت‌ دولتی، چاپ‌ اول، 1378.
نوشته :علیرضا کیانی
 

babak 123

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهترین منبع برنامه ریزی استراتژیک کتاب فرد دیوید است که خلاصه آن را ضمیمه کردم .

دیگر منابع مفید

2) راهنمای جامع سازمان استراتژی محور (با معرفی روش ارزیابی متوازن)
مؤلفان: پرویز بختیاری، دكتر جمشید اصغری
انتشارات : سازمان مدیریت صنعتی

کتاب دستنامه مدیریت استراتژیک
تعداد صفحه: 196
* نشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی (15 فروردین، 1386)
* شابک: 964-379-095-9
* قطع کتاب: رحلی
* وزن: 550 گرم
نگرشی جامع بر مدیریت استراتژیک.دکترعلیرضا علی احمدی.
این کتاب برای دوستانی که تازه میخوان شروع کنن خیلی خوبه البته مطالب ارائه شده در کتاب دارای طبقه بندی خیلی خوبی نیست و مطالب بیش از حد فهرست وار ارائه شده
2.برنامه ریزی استراتژیک سازمانهای دولتی و غیر انتفاعی جان ام برایسون.
این کتاب دو تا ترجمه داره که ترجمه آقای خادمی گراشی از ویرایش جدیده کتابه .این کتاب و مدل برایسون تقریبا تنها منبع مورد استفاده در حوزه سازمانهای غیرانتفاعی است و کتاب بسیار قوی هم هست.
3.جزوه درسی پروفسور مشایخی

4.جزوه دکتر سیروس
 

پیوست ها

  • Fered-David.pdf
    672.5 کیلوبایت · بازدیدها: 1

babak 123

عضو جدید
کاربر ممتاز
من الان دارم این رشته را می خونم . الیته رویکرد این دانشگاه که من هستم به این رشته متفاوت است و سعی کرده از ترکیب درس های مهندسی و business استفاده کند که بیشتر تمرکز هم بر کار گروهی و رویکرد نتیجه گرا و هدف گرا به جای رویکرد مفهوم گرا است که شامل درس های کاملا تئوری است .
در این لینک می توایند مطالب زیاد ببینید .
https://into.aalto.fi/display/enstrat/Homepage
 

Similar threads

بالا