بررسی تطبیقی علائم ظهور سفیانی و داعش

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=1]كارنامة سیاه سفیانی در عراق (1)[/h] [h=2]



[/h] بر اساس تسلسل زمانی، نخستین علامتی که از علایم حتمی ظهور مبارک امام زمان(عج) رخ می‌دهد، خروج سفیانی است. شیخ صدوق، با سند صحیح از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: «پیش از قیام قائم(عج) پنج نشانة حتمی است: یمانی، سفیانی، بانگ آسمانی، قتل نفس زکیّه و خسف سرزمین بیدا».

حمیری با سند صحیح از امام رضا(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: «امر قائم(عج) از سوی خدا حتمی است، خروج سفیانی نیز از سوی خدا حتمی است و هرگز بدون سفیانی قائم(عج) قیام نخواهد کرد». در این مقاله و مقاله بعد پیرامون جنایات خون‌بار سفیانی در سرزمین عراق سخن می‌گوییم.

[h=2]خروج شیصبانی در پیش‌قدم خروج سفیانی[/h] از محضر امام صادق (علیه السلام) در مورد خروج سفیانی پرسیدند، فرمود: «سفیانی هرگز خروج نمی‌کند، جز اینکه پیش از او «شیصبانی»(1) در سرزمین کوفه خروج کند، سپاهیانش همانند آب که از زمین می‌جوشد، چون مور و ملخ در اطراف او گرد آیند و جمعیّت شما را هلاک کنند. پس از خروج شیصبانی منتظر خروج سفیانی، سپس ظهور قائم(عج) باشید».(2)

[h=2]عراق، تنها هدف سفیانی[/h] نعمانی با سند صحیح از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده که سفیانی پس از کشتن ابقع و اصهب، هدفی جز عزیمت به سرزمین عراق ندارد. سپاه سفیانی در قرقیسیا نبرد سختی کرده، یکصدهزار تن از ستمگران را بر خاک مذلّت انداخته، سپاهی هفتاد هزار نفری به سوی کوفه گسیل می‌دارد. آنها اهل کوفه را می‌کشند، به دار می‌زنند و اسیر می‌گیرند.
در آن هنگام، پرچم‌هایی از سوی خراسان شتابان حرکت می‌کنند که شماری از یاران حضرت(عج) در میان آنهاست. سپس یکی از شیعیان کوفه با جمعی از افراد ناتوان خروج می‌کند، که در میان کوه و حیره به دست سرلشکر سفیانی کشته می‌شود؛(3) امام باقر(علیه السلام) در حدیثی، کارکرد سفیانی را شرح می‌دهد و در فرازی از آن می‌فرماید: «تنها انگیزة سفیانی و خشم و حرص او شعیان ما می‌باشد».(4) امیرمۆمنان(علیه السلام) در این رابطه می‌فرماید: «سپاه سفیانی به جست‌وجوی اهل خراسان می‌پردازد، هر کجا شیعه‌ای از شیعیان آل‌محمّد(علیهم السلام) را پیدا کند به قتل می‌رساند».(5)
ویرانی کوفه به دست سفیانی: در ذیل آیة شریفة: «و إن من قریةٍ إلّا نحن مهلکوها» از مقاتل نقل شده که عامل ویرانی هر شهری را بر شمرده، در مورد کوفه می‌گوید: «امّا ویرانی کوفه به دست سفیانی از تبار عنبسه از آل ابی سفیان می‌باشد».حذیفه نیز از رسول اکرم(ص) روایت کرده که فرمود: پاه سفیانی به سوی کوفه سرازیر می‌شوند و اطراف کوفه را ویران می‌کنند»​

از طریق عمّار یاسر روایت شده که سپاه سفیانی چون تاریکی شب پیش می‌رود، با هر چه مواجه شود در هم می‌شکند، تا وارد کوفه شده، شیعیان آل محمّد(علیهم السلام) را به قتل برساند. آنها همه جا به جست‌وجوی اهل خراسان می‌پردازند.(6)

[h=2]شاخص‌ترین اقدامات سفیانی در عراق[/h] سیطرة سفیانی بر شهر کوفه
پیامبر اکرم(ص) به هنگام شمارش «أشراط السّاعة» یعنی حوادث ده‌گانه‌ای که باید پیش از رستاخیز رخ دهد، از خروج سفیانی و سیطره‌اش بر کوفه سخن گفته است.(7) امیرمۆمنان(علیه السلام) در این رابطه می‌فرماید: «پسر هند جگرخواره، از تبار ابوسفیان، عثمانْ نام، پسر عنبسه، مردی چهارشانه، بدچهره، سر ستبر، آبله‌رو و کورنما از وادی یابس خروج کرده، در سرزمین کوفه فرود آید، بر منبر آن قرار می‌گیرد».(8) امام باقر(علیه السلام) در این زمینه فرمود: «آنچه انتظار می‌کشید اتّفاق نمی‌افتد، جز هنگامی که سفیانی بر فراز منبرِ آن قرار بگیرد. در آن هنگام قائم آل محمّد(عج) از سوی حجاز به طرف شما حرکت می‌کند».(9)

1ـ1. تقارن خروج سفیانی با یمانی و خراسانی: فضل بن شاذان با سند صحیح از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: «خروج سه تن: خراسانی، سفیانی و یمانی، در یک سال، یک ماه، و در یک روز خواهد بود».(10) نظیر همین تعبیر از امام باقر(علیه السلام) نیز روایت شده است.(11) در فرازی از این حدیث آمده است: «سفیانی و خراسانی، یکی از مشرق و دیگری از مغرب، به سوی آنها (بنی‌العبّاس) خروج می‌کند و مانند دو اسب مسابقه، هم‌زمان وارد کوفه شوند و نابودی بنی فلان ـ بنی‌العبّاس ـ به دست آنها خواهد بود».(12)
1ـ2. دوازده نیروی مسلّح در کوفه: امام باقر(علیه السلام) می‌فرماید: «ابقع خروج کرده، با قومی که ابزار و ادوات جنگی دارند می‌جنگد، سفیانی خروج کرده با هر دو می‌جنگد. سفیانی اخوَص ملعون (13) بر همة آنها پیروز می‌شود. آنگاه منصوریان (یمانی پیروز) با سپاهیانش، با شوکت و قدرت، از صنعا خروج کرده، با پرچم‌های زرد و جامه‌های رنگین با سفیانی درگیر شده، آنها را به شیوة عهد کهن از پای در می‌آورد.
در آن ایّام دوازده پرچم شناخته شده در کوفه نصب می‌شود. مردی از تبار امام حسن یا امام حسین(علیهما السلام) که به سوی پدرش فرا می‌خواند، در کوفه کشته می‌شود و مردی از موالیان خروج می‌کند که وصفش معلوم است و در کشتار اسراف می‌کند و به دست سفیانی کشته می‌شود.(14)
نعمانی با سند صحیح از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده که سفیانی پس از کشتن ابقع و اصهب، هدفی جز عزیمت به سرزمین عراق ندارد. سپاه سفیانی در قرقیسیا نبرد سختی کرده، یکصدهزار تن از ستمگران را بر خاک مذلّت انداخته، سپاهی هفتاد هزار نفری به سوی کوفه گسیل می‌دارد. آنها اهل کوفه را می‌کشند، به دار می‌زنند و اسیر می‌گیرند​

1ـ3. نسل کشی سفیانی در کوفه: امیرمۆمنان(علیه السلام) در مورد نسل کشی سپاه سفیانی می‌فرماید: «لشکر اعزامی سفیانی به شرق، هفتاد هزار نفر را در کوفه می‌کشد، شکم سیصد زن را می‌شکافد و به هنگام ورود به کوفه گروه انبوهی را به قتل می‌رساند».(15) و در حدیث دیگری فرمود: «سپاه اعزامی او به شرق، وارد کوفه شده، چه خون‌هایی که ریخته شود، چه شکم‌هایی که دریده گردد، چه اموالی که به یغما رود و چه خون‌ها که هدر شود».(16) و در فرازی از خطبه‌اش فرمود: «سپاه سفیانی وارد کوفه می‌شود، کسی را در آنجا فروگذار نمی‌کند، جز اینکه می‌کشد، اشیاء قیمتی را می‌بیند و متعرّض نمی‌شود، ولی کودکان را دستگیر کرده گردن می‌زند».(17) از طریق عمّار یاسر روایت شده که سفیانی وارد کوفه شده، دوستان و شیعیان آل محمّد(ص) را به قتل می‌رساند و شخصیّت معروفی را در آنجا می‌کشد.(18)
1ـ4. در به در به دنبال شیعیان: امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «گویی سفیانی (یا امیر لشکر سفیانی) را می‌بینم که در رُحْبَة کوفه (19) رحل انداخته، منادی‌اش فریاد می‌زند: «به هر کس سر شیعه‌ای را بیاورد، هزار درهم جایزه می‌دهم». پس همسایه به همسایه یورش برده، گردنش را می‌زند و می‌گوید: این نیز از آنها می‌باشد. پس هزار درهم جایزه می‌گیرد».(20)
آنگاه از وضع زمامداران سخن می‌گوید و از جاسوسان ماسک‌دار خبر می‌دهد که خود را از پیروان آیین شما نشان می‌دهند، شما را شناسایی می‌کنند و از یکایک شما گزارش تهیّه می‌کنند. چنین افرادی جز، حرام‌زادگان نخواهند بود. (21)
1ـ5. ویرانی کوفه به دست سفیانی: در ذیل آیة شریفة: «و إن من قریةٍ إلّا نحن مهلکوها»(22) از مقاتل نقل شده که عامل ویرانی هر شهری را بر شمرده، در مورد کوفه می‌گوید: «امّا ویرانی کوفه به دست سفیانی از تبار عنبسه از آل ابی سفیان می‌باشد».(23) حذیفه نیز از رسول اکرم(ص) روایت کرده که فرمود: «سپاه سفیانی به سوی کوفه سرازیر می‌شوند و اطراف کوفه را ویران می‌کنند».(24)
ادامه دارد ...

پی نوشت ها:
1. شَیصبان معانی مختلفی دارد، از جمله نام شیطان و رئیس گروهی از پریان می‌باشد. (ابن منظور، لسان العرب، ج 7، ص 111).
2. نعمانی، الغیبـة، ص302.
3. همان، ص280.
4. همان، ص301.
5. سلمی، عقدالدّرر، ص87.
6. مروزی، الفتن، ج1، ص303، ح882.
7. طبری، دلائل الامامـة، ص466، ح450.
8. کمال‌الدّین، ج2، ص651.
9. مسعودی، اثبات الوصیّـة، ص226.
10. خاتون آبادی، کشف الحقّ، ص173، خ29.
11. نعمانی، الغیبـï¼»، ص255.
12. همان.
13. اخوص، از القاب سفیانی به معنای: چشم ریز، چشمش به گودی نشسته و کسی که یک چشمش کوچک‌تر از چشم دیگر او باشد. [ابن منظور، لسان‌العرب: ج 4، ص244].
14. مروزی، الفتن، ج1، ص291، ج849.
15. عقدالدّرر، ص92.
16. مروزی، الفتن، ج1، ص301، ج878.
17. سیّدابن طاووس، الملاحم و الفتن، ص423، ب157.
18. شیخ طوسی، الغیبـة، ص464، ح479.
19. «رحبه» نام روستایی در یک منزلی کوفه می‌باشد. [یاقوت، معجم البلدان، ج 3، ص 33].
20. شیخ طوسی، الغیبـة، ص450، ح453.
21. همان.
22. سورة إسراء (17)، آیة 58.
23. مقدسی، البدء و التّاریخ، ج4، ص103.
24. ثعلبی، الکشف، و البیان، ج8، ص95.
فرآوری: امیر رضا عرب
بخش مهدویت تبیان



منبع: ماهنامه موعود شماره 103 - علی اکبر مهدی پور





==============================




کارنامه سیاه سفیانی درعراق2


در شماری قبل ضمن اشاره به این مطلب که قیام و خروج سفیانی از علائم حتمی ظهور به شمار می رود، به اقدامات جنایتکارانه سفیانی در کوفه از قبیل: نسل کشی سفیانی در کوفه، کشتار شیعیان در کوفه، ویران ساختن کوفه و ... پرداختیم و عنوان داشتیم که تسلط بر عراق از اهداف اصلی خروج سفیانی می باشد.


در ادامه به گوشه ای دیگر از اقدامات سفیانی در عراق اشاره خواهیم کرد:
سفیانی بر کرانة رود دُجَیل

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در مورد کارکرد سفیانی می‌فرماید: «چون سفیانی از فرات عبور کند و به محلّی به نام «عاقرقَوْفا»(1) برسد، خداوند ایمان را از دلش می‌زداید، در کرانة رود دُجیل هفتاد هزار مرد جنگی و بیش از آن از افراد غیر نظامی را به قتل می‌رساند. بر خزانه دست پیدا می‌کند، نظامیان را می‌کشد و شکم بانوان را می‌شکافد، به این بهانه که شاید حامله باشند و فرزند پسر به دنیا آورند».(2) در ادامه می‌فرماید: «بانوان قریشی از رهگذرها و قایق‌ران‌ها استمداد می‌جویند و از آنها می‌خواهند که آنان را سوار کرده، به منطقة امنی ببرند، ولی آنها به جهت دشمنی با اهل‌بیت آنان را سوار نمی‌کنند».(3)

در حدیث دیگری می‌فرماید: «برای پسرعموهایم (بنی‌العبّاس) شهری در سمت مشرق، در میان دجله، و دجیل خواهد بود... نابودی آن به دست سفیانی می‌باشد. گویی با چشم خود می‌بینم که سقف‌های آن روی پایه‌هایش فرو ریخته است».(4)

جنایات سفیانی در شهر بصره

سفیانی سه بار وارد بصره می‌شود، اشراف (سادات) را می‌کشد، عزیزان را بر خاک مذلّت می‌نشاند، بانوان را به اسارت می‌برد؛ وای بر آبروهای بر باد رفته، شمشیرهای از نیام بر آمده، کشته‌های روی هم انباشته و دامن‌های مورد تعرّض قرار گرفته است.(5)

در خطبة البیان منسوب به امیرمۆمنان(علیه السلام) آمده است: سفیانی پس از حوادث خون‌بار حِمص، حلب، رقّه، رأس‌العین و نُصَیبین، وارد موصل می‌شود، مردم بغداد در آنجا گرد آیند و اهالی شهر حضرت یونس به لخمه می‌روند، نبرد سختی در موصل رخ می‌دهد که تعداد شصت هزار نفر در آن میان کشته می‌شود
کارکرد سفیانی در عَینُ التّمر

در منابع حدیثی آمده است که، سفیانی در «عَینُ التّمر»(6) هفتاد هزار نفر را به قتل می‌رساند.(7)

دیوار حایل

سفیانی با لشکری جرّار به سوی عراق حرکت می‌کند، یکصد هزار نفر به دنبال او حرکت می‌کنند، در بین جلولا و خانقین سدّ ایجاد می‌کند و معترضان را همانند گوسفند سر می‌برد.(8)

کشار فجیع در موصل

در خطبة البیان منسوب به امیرمۆمنان(علیه السلام) آمده است: «سفیانی پس از حوادث خون‌بار حِمص، حلب، رقّه، رأس‌العین و نُصَیبین، وارد موصل می‌شود، مردم بغداد در آنجا گرد آیند و اهالی شهر حضرت یونس به لخمه می‌روند، نبرد سختی در موصل رخ می‌دهد که تعداد شصت هزار نفر در آن میان کشته می‌شود».(9)

جنایات بی‌شمار سفیانی در بغداد

از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده که سپاه سفیانی بیش از پانصدهزار نفر را در بغداد به قتل می‌رساند.(10) امیرمۆمنان(علیه السلام) در فرازی از یک خطبه طولانی از کشته شدن هفتاد هزار نفر در بغداد خبر داده است.(11) امام صادق(علیه السلام) از انتقال پایتخت عبّاسیان به زوراء (بغداد) خبر داده، در فرازی از آن می‌فرماید: «در آن هنگام سفیانی خروج کرده بدترین شکنجه‌ها را روا می‌دارد».(12)

درگیری‌های پراکنده

امام باقر(علیه السلام) می‌فرماید: «هنگامی که سفیانی بر ابقع، منصور، کندی، ترک و روم چیره شود، به سوی عراق عزیمت می‌کند... بر شهری سیطره پیدا می‌‌کند، کشتار فجیعی در آن به راه می‌اندازد، افرادی را ـ صبراً ـ می‌کشد و شش تن از افراد برجسته بنی‌العبّاس را به قتل می‌رساند».(13) و در حدیث دیگری از درگیری سپاه سفیانی در اصطخر، قومس، دولات ری، مرز زریخ... ری، بابل، مداین و نصیبین و حوادث مرگ‌بار در آنها سخن گفته است. (14)

دیگر جنایت‌ها

آنچه گفته شد نمی از یَم و اندکی از جنایات بی‌شماری است که سفیانی در عراق مرتکب می‌شود. در حدیثی، امیر بیان مولای متّقیان(علیه السلام) شماری از جنایات او را بر شمرده که در زیر می‌آوریم:

1. دستگیره‌های اسلام را یکی پس از دیگری نابود می‌کند،

2. اهل دانش و فضیلت را می‌کشد،

3. قرآن‌ها را طعمه حریق می‌سازد،

4. مساجد را ویران می‌کند،

5. محرّمات را مباح می‌سازد،

6. دستور ساز و آواز در کوچه و بازار می‌دهد،

7. فرمان باده نوشی در گذرگاه‌ها صادر می‌کند،

8. کارهای ناشایست را مباح اعلام می‌کند،

9. از انجام فرایض جلوگیری می‌کند،

10. در گسترش فسق و ستم تلاش می‌کند،

11. هر لحظه بر طغیان و سرکشی خود می‌افزاید،

12. از روی دشمنی با اهل‌بیت، هر کس را که نامش: محمّد، احمد، علی، جعفر، حمزه، حسن، حسین، فاطمه، زینب، رقیّه، امّ کلثوم، خدیجه و عاتکه باشد، به قتل می‌رساند،

13. کودکان را جمع می‌کند، در دیگ با زیتون می‌جوشاند،

14. دو کودک را که حسن و حسین نام دارند، دستگیر کرده، به دار می‌زند.(15)

افول قدرت سفیانی و بشارت ظهور

جنایات بی‌شمار سفیانی موجب می‌شود که گروه‌های غیور با یکدیگر پیمان بسته، علیه سفیانی خروج کنند، که به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:

1. سپاه سفیانی بر عفّت سی هزار دوشیزه در کوفه تعدّی می‌کنند، سپس سرهای آنها را برهنه کرده، به عنوان برده در معرض فروش قرار می‌دهند... خبر به اهل بصره می‌رسد، از دریا و خشکی حمله می‌کنند و زن‌ها را از دست آنها رهایی می‌دهند.(16)

2. نیروهایی از کوفه و بصره هم پیمان شده‌اند، با سفیانی به نبرد می‌پردازند.(17)

3. سفیانی چهل روز با آنها درگیر می‌شود، چون نیروی کمکی نمی‌رسد، ناگزیر با رومیان قرارداد صلح امضا می‌کند، که هیچ یک از طرفین، چیزی به طرف دیگر پرداخت نکند.(18)

4. سیّد هاشمی با پرچم‌های سیاه به پرچم‌داری «شعیب بن صالح» از خراسان حرکت می‌کند، در دروازه اصطخر با سپاه سفیانی درگیر می‌شود، نبرد سختی روی می‌دهد، پرچم‌های سیاه پیروز می‌شوند و سپاه سفیانی فرار می‌کنند.(19)

5. به هنگام خروج سفیانی از کوفه، دو سپاه متّحد شده، با سپاه او می‌جنگند، آنها را از پای در می‌آورند، غنایم و اسیران جنگی را از دست آنها می‌رهانند.(20)

6. جوان هاشمی، با خالی در کف دست چپ، با پرچم‌های سیاه و جلوداری مردی از بنی تمیم به نام شعیب بن صالح، با سپاه سفیانی نبرد می‌کند و آن را شکست می‌دهد.(21)

7. پرچم‌های سیاه سپاه سفیانی شکست داده، آنها را تا بیت‌المقدّس عقب می‌رانند و زمینه را برای حکومت حضرت مهدی(عج) فراهم می‌سازند.(22)

در خطبة البیان منسوب به امیرمۆمنان(علیه السلام) آمده است: سفیانی با دویست هزار مرد جنگی از سواره و پیاده حرکت می‌کند تا در حیره فرود آید... در آنجا نبرد سختی بین او و حضرت مهدی(عج) رخ می‌دهد. سپاه سفیانی شکست می‌خورد، سفیانی با تعداد اندکی از یارانش فرار می‌کند. یکی از یاران حضرت به نام «صیّاح» با گروهی از اصحاب، او را دنبال کرده، دستگیر نموده، به نزد حضرت می‌آورد
بشارت ظهور: پیشوای پرواپیشگان، امیرمۆمنان(علیه السلام) در فرازی از خطبه مفصّلی می‌فرماید: «هنگامی که لشکر سفیانی به سوی کوفه عزیمت نمود، منتظر ظهور بهترین آل‌محمّد(علیهم السلام) باشید».(23) از طریق عمّار یاسر روایت شده که چون سفیانی وارد کوفه شود و یاوران آل محمّد(علیهم السلام) را به قتل برساند، حضرت مهدی(عج) ظاهر شود و پرچم او را شعیب بن صالح حمل کند.(24) امام زین‌العابدین(علیه السلام) می‌فرماید: «قائم(عج) از مدینه حرکت نموده... وارد قادسیّه می‌شود، در حالی که مردم با سفیانی بیعت کرده، در کوفه گرد آمده باشند».(25)

دستگیری سفیانی: رئیس مذهب، حضرت امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «قائم(عج) وارد نجف اشرف می‌شود، سفیانی با یارانش از کوفه حرکت می‌کند، حضرت با آنها محاجّه می‌کند... . آنگاه پرچم پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را به اهتزاز در می‌آورد، فرشتگان بدر به یاری‌اش فرود می‌آیند... . پس سپاه سفیانی را شکست داده، تا داخل کوفه به عقب‌نشینی وادار می‌کند.

منادی حضرت ندا سر می‌دهد: زخمی‌ها را نکشید و فراری‌ها را دنبال نکنید. پس با آنها همانند سیره امیرمۆمنان(علیه السلام) در مورد اهل بصره رفتار می‌کند».(26)

در خطبة البیان منسوب به امیرمۆمنان(علیه السلام) آمده است: «سفیانی با دویست هزار مرد جنگی از سواره و پیاده حرکت می‌کند تا در حیره فرود آید... در آنجا نبرد سختی بین او و حضرت مهدی(عج) رخ می‌دهد. سپاه سفیانی شکست می‌خورد، سفیانی با تعداد اندکی از یارانش فرار می‌کند. یکی از یاران حضرت به نام «صیّاح» با گروهی از اصحاب، او را دنبال کرده، دستگیر نموده، به نزد حضرت می‌آورد» .(27)



بیعت سفیانی:

امام باقر(علیه السلام) در مورد فرجام کار سفیانی می‌فرماید: «به سفیانی خبر می‌رسد که حضرت قائم(عج) به سوی او عزیمت نموده، با سپاهیانش به سوی آن حضرت حرکت می‌کند و تقاضای دیدار می‌نماید. حضرت مهدی(عج) حجّت را بر وی تمام می‌کند، او تسلیم شده، بیعت می‌کند. چون به سوی سپاهیانش بر می‌گردد، آنها او را سرزنش می‌کنند، پس بیعتش را می‌شکند و آماده نبرد می‌شود و حضرت مهدی(عج) آنها را شکست می‌دهد. اگر یکی از آنها پشت درخت، یا پشت سنگی مخفی شده باشد، آن درخت و آن سنگ می‌گوید: «ای مۆمن، فرد کافری در پشت من مخفی شده است».(28)

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون



پی نوشت ها :

1. عاقر به معنای شن‌زار است و احتمالاً منظور از «عاقرقوفا» «عقرقوف» از کوه‌های سیلحین در نواحی بغداد باشد؛ معجم البلدان، ج 4، ص 68.

2. مروزی، الفتن، ج1، ص304، ح885.

3. همان.

4. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج1، ص38.

5. حائری، الزام النّاصب، ج2، ص203.

6. نام شهری در نزدیکی انبار، در غرب کوفه، [یاقوت، معجم‌البلدان، ج 3، ص759].

7. سلمی، عقدالدرر، ص77.

8. الزام الناصب، ج2، ص209.

9. همان، ص213.

10. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج1، ص40.

11. عقدالدرر، ص912.

12. سید ابن طاووس، الملاحم و الفتن، ص134، ب54.

13. مروزی، الفتن، ج1، ص3047، ح884.

14. همان، ص316، ح913.

15. عقدالدّرر، ص93.

16. مقدسی، فرائد فوائد الفکر، ص310.

17. مروزی، الفتن، ج1، ص316، خ916.

18. همان، ص222، ح 620.

19. همان، ص316، ح912.

20. طبری، تفسیر جامع البیان، ج22، ص72.

21. مروزی، الفتن، ج1، ص314، ح907.

22. همان، ص310، ح 894.

23. سید ابن طاووس، الملاحم و الفتن، ص125، ب39.

24. مروزی، الفتن، ج1، ص314، ح908.

25. نیلی، سرور أهل الایمان، ص100، ح78.

26. همان، ص101، ح79.

27. حائری، الزام الناصب، ج2، ص221.

28. سرور أهل الایمان، ص101، ح80.



منبع:ماهنامه موعود شماره 103.
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]دعوای شدید داعش با بعثی ها بر سر دختران «جهاد نکاح»![/h]
ممتازنیوز: چند روزی است که گروهک تروریستی موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) همراه با بعثی ها وارد عراق شده اند و اقدام تروریستی علیه دولت و مردم عراق می کنند.
خبرهای رسیده حاکی از آن است که تروریست ها بر سر دختران و زنان «جهاد نکاح» به اختلاف افتاده اند و در برخی نقاط به درگیری فیزیکی میان آنان منجر شده است.
گفته می شود علت اختلاف بعثی ها و داعشی ها بر سر تعداد دختران و زنان جهاد نکاح است. داستان از این قرار است که حدود ۸۰۰ دختر و زن «جهاد نکاح» از مرز سوریه به عراق وارد شدند. در تقسیم آنها ۶۰۰ تن از آنان در اختیارداعش و حدود ۲۰۰ نفر در اختیار بعثی ها قرار گرفت.




دعوای شدید داعش با بعثی ها بر سر دختران «جهاد نکاح»!


از همین رو درگیری و اختلاف میان بعثی ها و داعشی ها بر سر زنا بالا گرفت. در همین حال منابع خبری از عراق گزارش داده که درگیری مسلحانه میان بعثی ها و داعشی ها رو به افزایش است.

////شیعه انلاین
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
10- ندا از دژهاي دمشق:

شيخ طوسي به سند خود از عمار بن ياسر، طي روايتي آورده است: منادي از قلعه دمشق صدا مي زند: واي بر مردم روي زمين از شري که نزديک است امام محمد باقر عليه السلام مي فرمايد: (ويجئيکم الصوت من ناحية دمشق بالفتح) صدا از ناحيه دمشق به گوشتان ميرسد که فرياد پيروزي را به همراه دارد. ودر روايت عياشي چنين آمده: (وترى منادياً ينادي بدمشق) ندا کننده اي را مي بيني که از دمشق ندا درمي دهد. نعماني به سند خود از امام محمد باقر نقل مي کند: (توقَّعوا الصوت يأتيکم بغتة من قبل دمشق فيه لکم فرج عظيم) در انتظار آن صدا باشيد که ناگهاني از دمشق به شما رسد. در آن گشايشي بزرگ براي شما مي باشد.

11- خروج مرواني، عوف سلمي وشعيب بن صالح:

در کتاب غيبت نعماني از امام رضا عليه السلام روايت شده است: (قبل هذا الأمر السفياني واليماني والمرواني وشعيب بن صالح وکيف يقول هذا وهذا) قبل از وقوع اين امر (قيام قائم آل محمد عليه السلام، خروج) سفياني، يماني، مرواني وشعيب بن صالح خواهد بود، واين واين چه مي گويند. ونيز نعماني به سند خود از امام محمد باقر عليه السلام نقل مي کند: (إنَّ لولد العبّاس وللمرواني لوقعة بقرقيسا يشيب فيها الغلام الحزور يرفع الله عنهم النصر ويوحى إلى طير السماء وسباع الأرض: اشبعي من لحوم الجبّارين ثمّ يخرج السفياني) براي فرزندان عباس ومروان واقعه اي در قرقيسا رخ خواهد داد که در آن پسر بچه هاي قوي هيکل نيز پير مي شوند. خداوند ياري خود را از ايشان برميدارد وبه پرندگان آسمان ودرندگان زمين وحي ميکند: خود را از گوشتهاي ظالمان سير سازيد. سپس سفياني خروج مي کند. مؤلف گويد: ظاهر برخي از احاديث وارده درباره سفياني آن است که واقعه قرقيسا در مورد سپاهيان اوست، اما تعدد جايز است (که ديگراني را هم شامل شود) والله اعلم. شيخ طوسي در کتاب غيبت به سند خود از علي بن حسين عليه السلام نقل مي کند: (يکون قبل خروج المهدي خروج يقال له: عوف السلمي بأرض الجزيرة ويکون مأواه تکريت وقتله بمسجد دمشق ثمّ يکون خروج شعيب بن صالح من سمرقند ثمّ يخرج السفياني الملعون من الوادي اليابس) قبل از قيام مهدي عليه السلام مردي در سرزمين جزيره خروج خواهد کرد به نام عوف سلمي. قرارگاه او در تکريت است وقتلش در مسجد دمشق. سپس خروج شعيب بن صالح در سمرقند خواهد بود. بعد از او، خروج سفياني ملعون از بيابان يابس (خشک) مي باشد. ودر اين کتاب طي خبري از عمار ياسر نقل شده: سپس مهدي قيام مي کند، امير لشگر او مردي به نام شعيب بن صالح است.

12- خروج حسني وقتلش:

در علامات نخست از امام صادق عليه السلام روايت نموديم: (إذا اختلف ولد العبّاس وخلعت العرب أعنتها ورفع کلّ ذي صيصية صيصيته وظهر السفياني وأقبل اليماني وتحرَّک الحسني خرج صاحب هذا الأمر) هنگامي که فرزندان عباس اختلاف کنند وعرب عنان خود را بگسلد وهر صاحب وسيله دفاعي اي از وسيله اش استفاده کند وسفياني ظاهر شود ويماني روي آورد وحسني حرکت کند، آن وقت صاحب اين امر خروج خواهد کرد. در روايتي آمده است: (إنَّ المهدي عليه السلام حينما يريد الخروج يطَّلع على ذلک بعض مواليه فيأتي الحسني فيخبره الخبر فيبتدره الحسني إلى الخروج فيثبت عليه أهل مکّة فيقتلونه ويبعثون برأسه إلى الشامي (أي السفياني) فيظهر عند ذلک صاحب هذا الأمر) چون مهدي عليه السلام عزم بر قيام نمايد، يکي از دوستان (يا خادمان) او بر اين امر آگاه شود وخبر به حسني برد. حسني عاجلانه تصميم بر خروج مي گيرد. اما اهل مکه بر او هجوم برده واو را مي کشند وسرش را نزد شامي (يعني سفياني) ميفرستند. در آن هنگام است که صاحب الامر ظهور مينمايد.

13- خروج مصري وظاهر شدن پرچمهائي از مصر به سوي شام:

شيخ مفيد به سند خود از امام رضا عليه السلام روايت مي کند: (کأنّي برايات من مصر مقبلات خضر مصبغات حتَّى تأتي الشامات فتهدي إلى ابن صاحب الوصيات) گوئي پرچمهاي سبز رنگ را ميبينم که از مصر به سوي شامات مي آيند وبر فرزند برخوردار از وصيتها (حجه بن الحسن عليه السلام) هديه مي شوند.
امير المؤمنين عليه السلام نيز در بيان علائم ظهور مي فرمايد: (وقام أمير الأمراء بمصر) وامير اميران در مصر قيام مي کند. شيخ طوسي به اسناد خود از محمد بن مسلم روايت ميکند: قبل از سفياني، مصري ويماني خروج ميکنند.

14- کوبيده شدن پرچمهاي قيس در مصر وپرچمهاي کنده درخراسان:

شيخ مفيد به سند خود روايت مي کند که مردي از امام رضا عليه السلام راجع به فرج پرسيد، امام فرمود: (تريد الإکثار أم أجمل لک). (بحثي) مفصل ميخواهي يا به اختصار برايت بگويم؟ گفت: به اختصار بفرمائيد. (إذا رکزت رايات قيس بمصر ورايات کندة بخراسان) هرگاه پرچمهاي قيس در مصر وپرچمهاي کنده در خراسان کوبيده شوند. نعماني نيز به سند خود از امام جعفر صادق عليه السلام نقل مي کند: (قبل قيام القائم تحرک حرب قيس) قبل از قيام قائم عليه السلام جنگ قبيله قيس خواهد بود.

15- نزول ترکها در جزيره وروميان در رمله:

در تعدادي از روايات مستند جابر جعفي از امام محمد باقر عليه السلام روايت مي کند که امام به وي فرمود: (الزم الأرض ولا تحرّک يداً ولا رجلاً حتَّى ترى علامات أذکرها لک إن ادرکتها وما أراک ذلکم ولکن حدّث به من بعدي عنّي) بر زمين استوار باش ودست وپائي حرکت مده تا علاماتي را که مي گويم - اگر بتواني - به چشم مشاهده کني، هر چند که تورا نمي بينم که آنها را ملاحظه نمائي. اما آنها را از قول من براي (شيعيان) بعد از من نقل نما. سپس تعدادي از علامات را بيان ميدارد تا آنجا که ميفرمايد: (ونزول الترک الجزيره ونزول الروم الرمله..) وفرمود آمدن ترکها در جزيره وفرود آمدن روميان در رمله. ودر روايت ديگر.. وتنزل الروم فلسطين وروميان در فلسطين فرود مي آيند. ودر روايت ديگر: (وستقبل إخوان الترک حتَّى ينزلوا الجزيرة وستقبل إخوان مارقة الروم حتَّى ينزلوا الرملة) برادران ترک روي آور مي شوند تا اينکه به جزيره مي رسند وبرادران روميان خروج کننده مي آيند در رمله فرود مي آيند.
ودر روايت ديگر: (ومارقة تمرق من ناحية الترک حتَّى تنزل الجزيرة وستقبل مارقة الروم حتَّى ينزلوا الرملة) فردي از بلاد ترک نشين خروج ميکند تا اينکه به جزيره ميرسد. گروهي از روميان نيز که خروج کرده اند، پيش ميآيند تا در رمله فرود مي آيند. ظاهرا مقصود از جزيره، جزيره العرب مي باشد. ومنظور از رمله نيز شهري است در فلسطين. ودر روايتي چنين آمده: (إذا خالف الترک الروم..) چون ترکها با روميان به مخالفت پردازند. ويا: ويتخالف الترک والروم: ترک وروم به ستيز با يکديگر ميپردازند. که ظاهرا مقصود همان نزول ترکها در جزيره وروميان در رمله است. در حديثي هم آمده: (فإذا استأثرت عليکم الروم والترک وجهّزت الجيوش) هنگامي که روميان وترکها بر شما چيره شوند ولشکرها (عليه شما) تجهيز شوند. امير المؤمنين عليه السلام در روايتي فرموده اند: (وظهرت رايات الترک متفرّقات في الأقطار والجنبات وکانوا بين هن وهنات) وپرچمهاي ترکها آشکار مي شود که گوشه وکنار عالم پراکنده باشند، آشکار شد در حالي که ميان گريه وناله ها وگريه ها خواهد بود.

16- محاصره کوفه که شايد توسط سفياني باشد.

17- پاره شدن مشکها در محله هاي کوفه يعني مشکهاي آب.

واين امر ظاهرا به غلبه يکي از دو طرف جنگ بر ديگري حاصل مي شود.

18- تعطيل شدن مساجد به مدت چهل روز که ظاهرا در کوفه است.

19- کشف هيکل که مقصود از آن واضح نيست.

20 - برافراشته شدن پرچمهائي گرد مسجد اعظم کوفه.

21 - کشته شدن نفس زکيه در پست کوفه در هفتاد در روايت شيخ مفيد که گذشت، آمده بود: در جمع هفتاد نفر از صلحا.

22- کشته شدن فجيع اشفع به خاطر بيعت وپيمان با بتها.

مراد از اشفع معلوم نيست. اما بيعت ممکن است.

23- اسارت هفتاد هزار دختر باکره در کوفه.

روايت شده که کوفه چنان گسترش مي يابد که به کربلا منتقل مي گردد، وبر اين امر استبعادي نيست.

24- خروج صد هزار تن از کوفه به سوي سفياني.

25 - پديداري پرچمهائي از دو ناحيه شرق زمين به رهبري مردي از آن محمد.

26 - خروج مردي از نصاراي نجران وحرکتش به سوي امام.

27 - ندائي از جانب مشرق.

ندائي از جانب مشرق که مي گويد: اي اهل هدايت جمع شويد. نداي ديگر از جانب غرب که مي گويد: اي اهل باطل گردائيد.

28- تغيير رنگ خورشيد.

29 - برانگيخته شدن اصحاب کهف و..

برانگيخته شدن اصحاب کهف وروي آوردنشان به سوي قائم عليه السلام.

علامات شانزدهم تا بيست ونهم وديگر علاماتي که ذکر نشد، منقول از کتاب سرور اهل ايمان مي باشد. در اين کتاب از امير المؤمنين صلوات الله عليه روايت شده که فرمود: (ولذلک آيات وعلامات: (أوّلهن) حصار الکوفة بالرصد والخندق، وتخريق الزوايا في سکک الکوفة، وتعطيل المساجد أربعين ليلة، وکشف الهيکل، وخفق رايات حول المسجد الأکبر تهتزّ، القاتل والمقتول في النار، وقتل سريع وموت ذريع، وقتل النفس الزکية، بظهر الکوفة في سبعين والمذبوح بين الرکن والمقام (إشاره إلى النفس الزکية أو إلى الحسني) وقتل الأشفع صبراً في بيعة الأصنام، وخروج السفياني براية حمراء، أميرها رجل من بني کلب، واثنا عشر ألف عنان من خيل السفياني تتوجَّه إلى مکّة والمدينة أميرها رجل من بني أميّة، يقال له: خزيمة، أطمس العين الشمال، على عينه ظفرة غليظة، يمثل بالرجال، لا ترد له راية، حتَّى ينزل المدينة في دار يقال لها: دار أبي الحسن الأموي ويبعث خيلاً في طلب رجل من آل محمّد إلى مکّة أميرها رجل من غطفان و... (إلى أن قال): ويبعث مائة وثلاثين ألفاً إلى الکوفه وينزلون الروحاء والفاروق، فيسير منها ستّون ألفاً حتَّى ينزلوا الکوفة موضع قبر هود عليه السلام بالنخيلة، فيهجمون عليهم يوم الزينة، وأمير الناس جبّار عنيد يقال له: الکاهن الساحر، فيخرج من مدينة الزوراء إليهم أمير في خمسه آلاف من الکهنة ويقتل على جسرها (أي الکوفة) سبعين ألفاً، حتَّى تحتمي الناس من الفرات ثلاثة أيّام من الدماء ونتن الأجساد، ويسبي من الکوفة سبعون ألف بکر لا يکفّ عنها کفّ ولا قناع حتَّى يوضعن في المحامل ويذهب بهنَّ إلى الثوية وهي الغري. ثمّ يخرج من الکوفة مائة ألف ما بين مشرک ومنافق حتَّى يقدموا دمشق لا يصدّهم عنها صاد، وهي إرم ذات العماد. وتقبل رايات من شرقي الأرض غير معلمة، ليست بقطن ولا کتان ولا حرير، مختوم في رأس القنا بخاتم السيّد الأکبر يسوقها رجل من آل محمّد، تظهر بالمشرق وتوجد ريحها بالمغرب کالمسک في ذلک إذا أقبلت خيل اليماني الأذفر يسير الرعب أمامها شهراً حتَّى ينزلوا الکوفة طالبين بدماء آبائهم. فبينما هم على ذلک إذ أقبلت خيل اليماني والخراساني يستبقان کأنَّهما فرسا رهان، شعث عبر جرد، ويخرج رجل من أهل نجران يستجيب للإمام، فيکون أوّل النصاري إجابه، فيهدم بيعته ويدقّ صليبه، فيخرج بالموالي وضعفاء الناس فيسيرون إلى النخيلة بأعلام هدى. فيکون مجمع الناس جميعاً في الأرض کلّها بالفاروق. فيقتل يومئذٍ ما بين المشرق والمغرب ثلاثة آلاف ألف وينادي منادٍ في شهر رمضان من ناحية المشرق عند الفجر: يا أهل الهدى اجتمعوا، وينادي منادٍ من قبل المغرب بعد ما يغيب الشفق: يا أهل الباطل اجتمعوا ومن الغد عند الظهر تتلوَّن الشمس تصفر فتصير سوداء مظلمة. ويوم الثالث يفرق الله بين الحقّ والباطل. وتخرج دابة الأرض. وتقبل الروم عند ساحل البحر عند کهف الفتية، فيبعث الله الفتية من کهفهم مع کلبهم معهم رجل يقال له: مليخا وآخر حملاها، وهما الشاهدان المسلمان للقائم عليه السلام). براي آن، نشانه ها وعلاماتي مي باشد. (اولين آنها عبارت است از:) محاصره کوفه توسط ديده بان وکندن خندق، پاره شدن مشکها در محله هاي کوفه، تعطيل شدن مساجد به مدت چهل روز کشف هيکل، برافراشته شدن پرچمهائي گرد مسجد اعظم، که قاتل ومقتول در آتشند، کشتاري سريع، مرگهائي ناگهاني، قتل نفس زکيه در پشت کوفه در ميان هفتاد (نفر)، سر بريدن فردي بين رکن ومقام (اشاره به نفس زکيه يا حسني است) کشتن فجيع اشفع در بيعت بابتها، خروج سفياني با پرچمي سرخ که فرمانده سپاهش مردي از بني کلب است، عزيمت دوازده هزار نيروي سواره لشکر سفياني بسوي مکه ومدينه به رهبري فردي از بني اميه به نام خزيمه که چشم چپش نابيناست وبر چشمش پرده سپيدي کشيده شده. او مردان را مثله مي کند وپيروزمندانه به پيش مي تازد تا اينکه وارد مدينه مي شود. در آنجا خانه اي متعلق به ابو الحسن اموي مي رود وگروهي سواره را در جستجوي مردي از آل محمد عليهم السلام به مکه مي فرستد. امير مکه مردي از قبيله غطفان است - تا آنجا که مي فرمايد: - سفياني صد وسي هزار تن از سپاهيان خود را به کوفه مي فرستد. آنان در روحاء وفاروق فرود مي آيند. شصت هزار نفر از آنان حرکت کرده تا اينکه به نخيله، آرامگاه هود مي رسند. در آنجا، در روز زينت (وجشن) بر آنان هجوم مي برند. امير مردم، ظالمي است ستمکار که به او کاهن ساحر گفته مي شود واز شهر زوراء با پنج هزار تن از کاهنان به مقابله ايشان مي آيد. بر پل آنجا (يعني کوفه) هفتاد هزار نفر کشته مي شوند به گونه اي که مردم به مدت سه روز از آب فرات، به علت خون وگنديدگي اجساد، دوري مي جويند. هفتاد هزار دختر باکره اسير مي شوند وهيچ فردي توان دفاع با دست يا اسلحه از آنان را نمي يابد. تا آنجا که دختران را در محمل مي گذارند وبه ثويه که همان غري است، مي برند. بعد از آن صد هزار تن از کوفيان که يا مشرکند يا منافق، حرکت کرده وبدون هيچ عامل بازدارنده اي به دمشق که بهشتي داراي ستونها است، مي رسند. پرچمهائي از دو ناحيه مشرق زمين آشکار مي شوند، پرچمهائي بي علامت که از پنبه وکتان وحرير نبوده ونيزه هائي هستند که بر بالاي آنها مهر السيد الاکبر خورده است. اينان را مردي از آل محمد رهبري مي نمايد که در مشرق ظاهر شده وبويش بسان مشک خوشبو از مغرب به مشام مي رسد. در مقابلش رعب به مسافت يک ماه راه مي پيمايد. اينان از شرق حرکت مي کنند وبراي مطالبه خون پدران خود، خويش را به کوفه مي رسانند. در اين هنگام ناگاه سپاه يماني وسفياني به سان دو اسب مسابقه با شتاب به آنجا وارد مي شوند، در حالي که ژوليده وخاک آلود هستند. مردي از اهل نجران خروج کرده وبه امام مي پيوندند. او اولين فرد از نصار است که نداي امام را لبيک گفته وبيعت خويش را مي گسلد وصليبش را مي شکند. او که پرچم هدايت بر دوش دارد، با بردگان ومردماني ناتوان به سوي نخيله حرکت مي کند. به اين ترتيب مجمع تمام مردم زمين در فاروق خواهد بود. (جنگي عظيم در مي گيرد) وبين شرق وغرب سه ميليون نفر کشته مي شوند. ندا کننده اي در ماه رمضان از سمت مشرق در طليعه فجر نداد مي دهد: اي اهل هدايت جمع شويد: ندا کننده اي از مغرب بعد از شفق صدا مي زند اي اهل باطل گرد هم آئيد. فردا ظهر سيماي خورشيد تغيير يافته واز زردي به سياه ظلماني مي گرايد. روز سوم خداوند حق وباطل را از هم جدا مي سازد. جنبده زمين پديدار مي شود. روميان از ساحل درياي جنب غار اصحاب کهف ظاهر مي گردند وخداوند جوانان اصحاب کهف را همراه با سگشان از غار بر مي انگيزاند. با ايشان مردي است به نام مليخا وديگري به نام حملاها که اين دو شاهد اسلام آورنده به قائم عليه السلام مي باشند.

30- پديداري آتشي در کوفه.

نعماني به سند خود از امام جعفر صادق عليه السلام روايت مي کند که در مورد اين سخن خداوند متعال که: (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ)، فرمود: (تأويلها فيما يأتي عذاب يقع في الثوية يعني ناراً حتَّى ينتهي إلى الکناسة کناسة بني أسد حتَّى تمرّ بثقيف لا تدع وتراً لآل محمّد إلاَّ أحرقته وذلک قبل خروج القائم عليه السلام) تاويل آن در آينده محقق خواهد شد. عذابي، يعني آتشي، در ثويه واقع شود که به کناسه، يعني کناسه بني اسد، رسد واز آنجا در ثقيف گسترش يابد. هيچ ستون خانه اي را براي آل محمد وانمي گذارد مگر اينکه آن را مي سوزاند. واين قبل از قيام قائم عليه السلام است. ثويه محلي نزديک کوفه وکناسه محله اي در کوفه است.

31- پديداري آتشي در مشرق:

نعماني به سند خود روايت کرده که امام محمد باقر عليه السلام فرمود: (إذا رأيتم ناراً من المشرق شبه الهردي العظيم تطلع ثلاثة أيّام أو سبعة فتوقَّعوا فرج آل محمّد صلوات الله عليهم) هنگامي که آتش عظيم از سمت مشرق ديديد که همانند لباس سرخ فام بود، وسه يا هفت روز زبانه مي کشيد، چشم انتظار فرج آل محمد عليهم السلام باشيد. ودر همين کتاب در روايتي ديگر از حضرتش آمده است: (إذا رأيتم علامة في السماء ناراً عظيمة من قبل المشرق تطلع ليالي فعندها فرج الناس وهي قدام القائم بقليل) هنگامي که علامتي در آسمان مشاهده نموديد، وآن آتشي است عظيم در جهت مشرق که چند شب فروزان بود، منتظر گشايش امور مردم باشيد، وآن اندکي قبل از قائم عليه السلام است.

32- آتش وسرخي در آسمان.

شيخ مفيد به سند خود از امام جعفر صادق نقل مي کند که فرمود: (يزجر الناس قبل قيام القائم عن معاصيهم بنار تظهر في السماء وحمرة تجلّل السماء) قبل از قيام قائم عليه السلام، مردم وبواسطه آتشي که در آسمان آشکار مي شود وسرخي اي که در پهنه آسمان جلوه گر مي گردد از گناه باز داشته مي شوند.

33- شکاف ديواره فرات:

شيخ مفيد به سند خود از امام جعفر صادق عليه السلام روايت نموده که فرمود: (سنة الفتح ينبثق الفرات حتَّى يدخل في أزقّة الکوفة) سال پيروزي، ديواره فرات شکافته مي شود به حدي که آب وارد کوچه هاي کوفه مي شود.

34- کشتاري عظيم بين حيره وکوفه:

شيخ مفيد به سند خود از جابر نقل مي کند که گفت: از حضرت ابو جعفر عليه السلام پرسيدم: اين امر چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: (أنّى يکون ذلک يا جابر ولما يکثر القتل بين الحيرة والکوفة) چگونه آن واقع شود، اي جابر، وحال آنکه بين حيره وکوفه کشتاري عظيم بوقوع نپيوسته است. نعماني نيز از امام محمد باقر روايت مي کند: (لا يظهر القائم... (إلى أن قال): ويکون قتل بين الکوفة والحيرة، قتلاهم على سواء) قائم عليه السلام ظاهر نمي شود (تا آنجا که فرمود:) تا اينکه کشتاري بين کوفه وحيره اتفاق افتد که کشتگانشان مساوي باشند. علامه مجلسي در بحار الانوار در توضيح خبر مي گويد: على سواء، يعني: در وسط راه اما مولف اظهار مي دارد که ظاهرا مقصود از آن، تساوي کشتگان طرفين نبرد مي باشد.

35- کشته شدن مردي ازغلامان، بين حيره وکوفه:

نعماني به سند خود از امام محمد باقر نقل مي کند که فرمود: (ثمّ يخرج رجل من موالي أهل الكوفة في ضعفاء فيقتله أمير جيش السفياني بين الحيرة والکوفة) سپس مردي از غلامان اهل کوفه با ياراني ناتوان (بي ساز وبرگ) خروج مي کند. اما فرمانده سپاه سفياني او را بين حيره وکوفه بقتل مي رساند.

36- ويراني ديوار مسجد کوفه:

نعماني به اسناد خود گويد که امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: (إذا هدم حائط مسجد الکوفة من مؤخره ممَّا يلي دار ابن مسعود فعند ذلک زال ملک بني فلان. أمَا إنَّ هادمه لا يبنيه) چون ديوار مسجد کوفه از انتهاي آن تا خانه ابن مسعود ويران شود، در آن هنگام خلافت بني فلان زوال مي يابد. هان آگاه باشيد که ويران کننده آن، آن را بنياد نمي نهد. شيخ مفيد به اسناد خود گويد که امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: (إذا هدم حائط مسجد الکوفة ممَّا يلي دار عبد الله بن مسعود فعند ذلک زال ملک القوم وعند زواله خروج القائم عليه السلام) چون ديوار مسجد کوفه در قسمت خانه عبد الله بن مسعود ويران شود، در آن هنگام حکومت قوم به فرجام مي رسد وقائم عليه السلام ظهور مي نمايد. قوم وبني فلان، اشاره به بني عباس مي باشد. در علامت اول گذشت که زوال حکومتشان از علامات ظهور است. پيرامون اين سخن امام که در آن هنگام ظهور قائم است، نيز توضيح ما گذشت.

37- فرو رفتن زميني در بغداد و...

فرو رفتن زميني در بغداد، وفرو رفتن زمين وکشتاري در بصره، وويراني ونابودي وترس درعراق. شيخ مفيد به سند خود از امام جعفر صادق عليه السلام روايت مي کند که از جمله علائم ظهور فرمود: (... وخسف ببغداد، وخسف ببلد البصرة، ودماء تسفک بها وخراب دورها وفناء يقع في أهلها وشمول أهل العراق خوف لا يکون لهم معه قرار) ... خسفي در بغداد وخسف وخون ريزي اي در شهر بصره، وويراني خانه هاي آن ونابودي مردم آنجا، وگسترش ترس وبيم در ميان اهل عراق که قرار وآرامشي برايشان باقي نمي ماند.

38- ويراني بصره:

اين، از امير المؤمنين صلوات الله عليه روايت گشته که در علامات سابق گذشت.

39- ويراني ري:

نعماني از کعب الاحبار نقل مي کند: وويراني زوراء که ري مي باشد، وفرو رفتن مزوره که بغداد مي باشد، به کام زمين.

40- پديداري پرچمهاي سياه از خراسان:

شيخ طوسي در کتاب غيبت به اسناد خود از امام محمد باقر عليه السلام روايت نموده است: (تنزل رايات السود التي تخرج من خراسان إلى الکوفة، فإذا ظهر المهدي عليه السلام بعث إليه بالبيعة) پرچمهاي سياه که از خراسان فرا رسيده اند، به کوفه وارد مي شوند. چون مهدي عليه السلام ظهور نمود، براي بستن پيمان ياري نزد او مي شتابند. نعماني نيز به سند خود از امام محمد باقر عليه السلام اين حديث را نقل کرده است که حضرت امير فرمود: (انتظروا الفرج من ثلاث (وعدَّ منها): الرايات السود من خراسان) با مشاهده سه علامت، چشم به راه فرج باشيد.. پرچمهاي سياه از خراسان. همچنين نعماني مسندا از معروف بن خربوذ نقل ميکند که گفت: ما هيچ گاه نزد امام محمد باقر عليه السلام نمي رفتيم مگر آنکه مي فرمود: خراسان، خراسان، سجستان. گوئي ما را به اين بشارت مي داد.

41- خروج قومي از مشرق:

در کتاب غيبت نعماني مسندا از امام محمد باقر عليه السلام روايت شده: (کأنّي بقوم قد خرجوا بالمشرق يطلبون الحقّ فلا يعطونه ثمّ يطلبونه فلا يعطونه فإذا رأوا ذلک وضعوا سيوفهم على عواتقهم فيعطون ما سألوا فلا يقبلونه حتَّى يقوموا ولا يدفعونها إلاَّ إلى صاحبکم قتلاهم شهداء أمَا إنّي لو أدرکت ذلک لاستبقيت نفسي لصاحب هذا الأمر) گوئي قومي را مي بينم که در مشرق قيام کرده وخواهان حق مي باشند، اما به ايشان داده نمي شود. مجددا براي گرفتن حق بپا مي خيزند، ليکن باز از ايشان دريغ مي شود. چون چنين مي بينند، شمشيرهايشان را بر دوش گذاشته وبراي قيام آماده مي گردند. آنچه خواسته اند به ايشان داده مي شود، اما آن را نمي پذيرند، تا اينکه قيام مي کنند وآن را به کسي نمي سپارند مگر به صاحب شما. کشته هاي آنها شهيد مي باشند. آگاه باشيد که اگر من در آن هنگام بسر برم، جانم را براي صاحب الامر عليه السلام نگاه مي داشتم.

42- پديداري دوازده پرچم همانند:

امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: (لترفعنَّ اثنتا عشرة راية مشتبهة ولا يدري أيّ من أيّ) همانا داوازده پرچم همانند (يعني هنگام خروج قائم عليه السلام) بر پا مي شوند که از يک ديگر تشخيص داده نمي شوند. راوي گريست وگفت: پس ما چه کنيم؟ امام به شعاع آفتاب که به داخل اتاق تابيده بود، نگاه نمود وفرمود: (والله لأمرنا أبين من هذه الشمس) به خدا قسم که امر ما از اين آفتاب واضح تر است.

43- قيام قيامگري از اهل بيت در گيلان:

نعماني به اسناد خود از امير المؤمنين صلوات الله عليه روايتي نقل مي کند که حضرتش در ضمن آن فرموده است: (... وقام قائم منّا بجيلان وأجابته الأبر والديلم) .. وقيامگري از ما لواي قيام افرازد وطوائف ابر وديلم او را ياري نمايند.

44- وقوع واقعه اي بين مسجدالحرام ومسجد النبي و...

وقوع واقعه اي بين مسجد الحرام ومسجد النبي وکشته شدن پانزده تن از سران عرب. شيخ مفيد به اسناد خود از امام رضا عليه السلام روايت مي کند: (إنَّ من علامات الفرج حدثاً يکون بين المسجدين ويقتل فلان من ولد فلان خمسه عشر کبشاً من العرب) از علامات فرج، واقعه اي است که بين دو مسجد اتفاق مي افتد وفلاني از فرزندان فلان، پانزده تن از سران عرب را به قتل مي رساند. مراد از دو مسجد، مسجد الحرام در مکه ومسجد النبي در مدينه مي باشد. چنانچه امام جعفر صادق عليه السلام فرموده اند: (إنَّ قدام هذا الأمر علامات: حدث يکون بين الحرمين) در مقدمه اين امر علاماتي رخ مي دهد، واقعه اي که بين دو حرم اتفاق مي افتد. پرسيده شد که واقعه چيست؟ فرمود: (عصبة تکون ويقتل فلان من آل فلان خمسه عشر رجلاً) گروهي که متشکل خواهند بود وفلاني از فرزندان فلاني پانزده، تن را مي کشد. که مقصود از فلان وفلان مرد، از فرزندان عباس است. زيرا در آن زمان به حسب تقيه، از بني عباس تعبير به بني فلان مي شده است. واين در بسياري از روايات مشاهده مي شود.

45- اختلاف شديد در دين:

شيخ طوسي در کتاب غيبت به سند خود از امام حسن بن علي عليهما السلام روايت مي کند: (لا يکون هذا الأمر الذي تنظرون حتَّى يبرأ بعضکم من بعض ويلعن بعضکم بعضاً ويتفل بعضکم في وجه بعض، حتَّى يشهد بعضکم بالکفر على بعض) اين امر که چشم براه آن هستيد، تحقق نخواهد شد مگر بعد از آنکه برخي از شما، از برخي ديگر برائت جوئيد، وگروهي از شما گروه ديگر را لعن نمايد ودسته اي از شما بر چهره دسته ديگر آب دهان اندازد. وحتى کار به آنجا رسد که جمعي از شما عليه جمع ديگر شهاد به کفر دهند. راوي گويد که عرض کردم: پس در آن زمان خير نيست؟ فرمود: (الخير کلّه في ذلک عند ذلک يقوم قائمنا فيرفع ذلک کلّه) تمامي خير در آن زمان است. قائم ما بر پا مي خيزد وهمه آنها رامي زدايد. علي بن ابراهيم در تفسير خود از امام محمد باقر عليه السلام نقل نمود که در تفسير آيه شريفه: (أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً)، بعد از ذکر دجال وصيحه آسماني وخسوف فرمود: (هو الاختلاف في الدين وطعن بعضکم على بعض) آن اختلاف در دين است وطعن برخي از شما بر بعضي ديگر.

46- فساد وتباهي:

در اکمال الدين بطور مسند از محمد بن مسلم روايت شده به امام محمد باقر عليه السلام عرضه داشت: اي رسول خدا، چه هنگام قائم شما قيام مي کند؟ فرمود: (إذا تشبَّه الرجال بالنساء والنساء بالرجال، واکتفي الرجال بالرجال والنساء بالنساء، ورکب ذوات الفروج السروج، وقبلت شهادات الزور، وردَّت شهادات العدل، واستخفّ الناس بالدماء، وارتکاب الزنا وأکل الربا، واتقي الأشرار مخافة ألسنتهم... (إلى أن قال): وجاءت صيحة من السماء بأنَّ الحقّ فيه وفي شيعته فعند ذلک خروج قائمنا) آن هنگام که مردان به زنان وزنان به مردان شبيه شوند، ومردان به مردان اکتفا کنند وزنان به زنان، وزنان بر زين ها سوار گردند وشهادتهاي دروغ پذيرفته شود وشهادتهاي درست رد شود، ومردم براي خون ديگران ارزش قائل نباشند، وزنا وربا رواج يابد، ومردم از اشرار از ترس زبانشان کناره جويند. (تا آنجا که فرمود:) صيحه آسماني بگوش رسد که حق با او وشيعيانش است. در آن هنگام قائم ما ظهور مي نمايد. در همين کتاب از امير المؤمنين صلوات الله عليه نقل شده است: (إنَّ علامة خروج الدجّال إذا أمات الناس الصلاة، وأضاعوا الأمانة، واستحلّوا الکذب، وأکلوا الربا، وأخذوا الرشا، وشيّدوا البنيان، وباعوا الدين بالدنيا، واستعملوا السفهاء، وشاوروا النساء، وقطعوا الأرحام، واتَّبعوا الأهواء، واستخفّوا بالدماء، وکان الحلم ضعفاً، والظلم فخراً، وکانت الأمراء فجرة، والوزراء ظلمة، والعرفاء خونة، والقرّاء فسقة، وظهرت شهادات الزور، واستعلن الفجور وقول البهتان والإثم والطغيان وحليت المصاحف، وزخرفت السماجد، وطولت المنار، واُکرم الأشرار، وازدحمت الصفوف، واختلفت الأهواء، ونقضت العقود، واقترب الموعود، وشارک النساء أزواجهن في التجارة حرصاً على الدنيا، وعلت أصوات الفسّاق واستمع منهم، وکان زعيم القوم أرذلهم، واتّقي الفاجر مخافة شرّه، وصدق الکاذب، واؤتمن الخائن واتّخذت القيان والمعازف، ولعن آخر هذه الأمّة أوّلها، ورکب ذوات الفروج السروج، وتشبهنَّ النساء بالرجال، والرجال بالنساء وشهد الشاهد من غير أن يستشهد، وشهد الآخر قضاء الذمام بغير حقّ وتفقّه لغير الدين وآثروا عمل الدنيا على الآخرة ولبسوا جلود الضأن على قلوب الذئاب وقلوبهم أنتن من الجيف وأمرّ من الصبر فعند ذلک الوحا الوحا، العجل العجل. خير المساکن يومئذٍ بيت المقدس، ليأتينَّ على الناس زمان يتمنّى أحدهم أنَّه من سکّانه) علامات خروج دجال از اين قرار است: به هنگامي که مردم نماز را بميرانند، وامانت را ضايع مي نمايند، ودروغ را حلال شمردند، واز ربا خورند ورشوه گرفتند، وخانه ها را محکم ساختند، ودين را به دنيا فروختند، وسفيهان را بکار گرفتند، وبا زنها به مشورت پرداختند، وقطع رحم کردند، وپيرو هواي نفس گشتند، خون ديگران را ناچيز شمردند، وبردباري مايه ناتواني شد وظلم وستم را مايه مباهات دانستند، واميران بر خلق فاجر، ووزراء ظالم، وعرفا خائن وقراء فاسق شدند، وشهادت دروغ آشکار گشت، وفسق وفجور وبهتان وگناه وسرکشي وعصيان علني شد، وقرآنها را آراستند، ومساجد را تزئين نمودند، ومناره ها را بلند ساختند، وپليدان را گرامي داشتند، وصفوف فشرده شد، وهر کس عزم وهوائي داشت، وعهدها وعقدها شکسته شد، وامر موعود نزديک گشت، وزنان به لحاظ حرص بر دنيا شريک شوهران خود در کسب وکار شدند، وصداي فساق بلند گشت ونغمه آنان بگوش رسيد، وزمامدار مردم پست ترين آنها باشد، واز فاجر از ترس شرارت او بترسند، ودروغگو را تصديق وخائن را امين نمايند، وآلات ترانه وآهنگ را رواج دهند، وآخرين اين امت اولين آن را لعنت کند. وزنها بر زين ها سوار شوند، ومردان به زنان وزنان به مردان شباهت يابند، وشاهد بدون علم وآگاهي شهادت دهد، وشاهد ديگري براي رعايت عهد وپيماني شهادت دروغ دهد، واحکام دين را براي غير دين خدا آموزند، وعمل دنيا را بر آخرت برگزينند وبر دلهاي گرگ صفت خود لباس ميش بپوشانند. وقلبهاي ايشان بد بو تر از مردار وتلخ تر از صبر باشد، در اين هنگام بشتابيد، بشتابيد، تعجيل کنيد، تعجيل کنيد، بدانيد که بهترين مسکن ها در آن روز بيت المقدس است. زماني بر مردم فرا مي رسد که آرزو مي کنند از ساکنان آن باشند. شيخ کليني در روضه کافي به سند خود از امام جعفر صادق عليه السلام روايت مي کند: (ألا تعلم أنَّ من انتظر أمرنا وصبر على ما يرى من الأذى والخوف هو غداً في زمرتنا فإذا رأيت الحقّ قد مات وذهب أهله، ورأيت الجور قد شمل البلاد، ورأيت القرآن قد خلق وأحدث فيه ما ليس فيه، ووجه على الأهواء، ورأيت الدين قد انکفأ کما ينکفئ الإناء، ورأيت أهل الباطل قد استعلوا على أهل الحقّ، والشرّ ظاهراً لا ينهى عنه، ويعذر أصحابه، ورأيت الفسق قد ظهر، واکتفى الرجال بالرجال والنساء بالنساء، ورأيت المؤمن صامتاً لا يقبل قوله، ورأيت الفاسق يکذب ولا يرد عليه کذبه وفريّته، ورأيت الصغير يستحقر الکبير، ورأيت الأرحام قد تقطَّعت، ورأيت من يمتدح بالفسق يضحک منه ولا يرد عليه قوله، ورأيت الغلام يعطي ما تعطي المرأة، ورأيت النساء يتزوجنَّ النساء، ورأيت الثناء قد کثر، ورأيت الرجل ينفق المال في غير طاعة الله فلا ينهى ولا يؤخذ على يديه، ورأيت الناظر يتعوَّذ بالله ممَّا يرى المؤمن فيه من الاجتهاد، ورأيت الجار يؤذي جاره وليس له مانع ورأيت الکافر فرحاً لما يرى في المؤمن، مرحاً لما يرى في الأرض من الفساد، ورأيت الخمور تشرب علانية ويجتمع عليها من لا يخاف الله عزَّ وجلَّ، ورأيت الأمر بالمعروف ذليلاً ورأيت الفاسق فيما لا يحبّ الله قويّاً محموداً، ورأيت أصحاب الآيات (الآثار خ ل) يحقّرون ويحتقّر من يحبّهم ورأيت سبيل الخير منقطعاً وسبيل الشرّ مسلوکاً ورأيت بيت الله قد عطل ويؤمر بترکه ورأيت الرجل يقول ما لا يفعله ورأيت الرجال يتسمّنون للرجال والنساء للنساء ورأيت الرجل معيشته من دبره ومعيشة المرأة من فرجها ورأيت النساء يتَّخذن المجالس کما يتَّخذها الرجال، ورأيت التأنيث في ولد العبّاس قد ظهر، وأظهروا الخضاب وامتشطوا کما تمتشط المرأة لزوجها، واعطوا الرجال الأموال على فروجهم وتنوفس في الرجل وتغاير عليه الرجال وکان صاحب المال أعزّ من المؤمن، والربا ظاهراً لا يعير به، والزنا يمتدح به النساء ورأيت المرأة تصافع زوجها على نکاح الرجال ورأيت أکثر الناس وخير بيت من يساعد النساء على فسقهن، ورأيت المؤمن محزوناً محتقراً ذليلاً، ورأيت البدع والزنا قد ظهر، ورأيت الناس يعتدون بشاهد الزور ورأيت الحرام يحلّل والحلال يحرّم، ورأيت الدين بالرأي وعطل الکتاب وأحکامه، ورأيت الليل لا يستخفي به من الجرأة على الله ورأيت المؤمن لا يستطيع أن ينکر إلاَّ بقلبه، ورأيت العظيم من المال ينفق في سخط الله عزَّ وجلَّ، ورأيت الولاة يقرّبون أهل الکفر ويباعدون أهل الخير ورأيت الولاة يرتشون في الحکم، ورأيت الولاية قباله لمن زاد ورأيت المرأة تقهر زوجها وتعمل ما لا يشتهي وتنفق على زوجها ورأيت القمار قد ظهر ورأيت الشراب يباع ظاهراً ليس عليه مانع ورأيت النساء يبذلن أنفسهن لأهل الکفر الملاهي قد ظهرت يمرّ بها لا يمنعها أحد أحداً ولا يجترئ أحد على منعها ورأيت الشريف يستذلّه الذي يخاف سلطانه ورأيت أقرب الناس من الولاة من يمتدح بشتمنا أهل البيت، ورأيت من يحبّنا يزور ولا تقبل شهادته ورأيت الزور من القول يتنافس فيه ورأيت القرآن قد ثقل على الناس استماعه وخفّ على الناس استماع الباطل ورأيت الجار يکرم الجار خوفاً من لسانه ورأيت الحدود قد عطّلت وعمل فيها بالأهواء ورأيت المساجد قد زخرفت ورأيت أصدق الناس عند الناس المفتري الکذب ورأيت الشرّ قد ظهر والسعي بالنميمه ورأيت البغي قد فشا ورأيت الغيبة تستملح ويبشر بها الناس بعضهم بعضاً ورأيت طلب الحجّ والجهاد لغير الله ورأيت السلطان يذلّ للکافر المؤمن ورأيت الخراب قد اديل من العمران ورأيت الرجل معيشته من بخس المکيال والميزان ورأيت سفک الدماء يستخفّ بها ورأيت الرجل يطلب الرئاسة لعرض الدنيا ويشهر نفسه بخبث اللسان ليتّقي وتسند إليه الأمور... ورأيت الصلاة قد استخفّ بها ورأيت الرجل عنده المال الکثير لم يزکّه منذ ملکه ورأيت الهرج قد کثر ورأيت الرجل يمسي نشوان ويصبح سکران لا يهتم بما الناس فيه ورأيت البهائم تنکح ورأيت البهائم تفرس بعضها بعضاً ورأيت الرجل يخرج إلى مصلاه ويرجع وليس عليه شيء من ثيابه ورأيت قلوب الناس قد قست وجمدت أعينهم وثقل الذکر عليهم ورأيت السحت قد ظهر يتنافس فيه ورأيت المصلّي إنَّما يصلّي ليراه الناس ورأيت الفقيه يتفقَّه لغير الدين يطلب الدنيا والرئاسة، ورأيت الناس مع غلب، ورأيت طالب الحلال يذمّ ويعير وطالب الحرام يمدح ويعظم، ورأيت الحرمين يعمل فيهما بما لا يحبّ الله لا يمنعهم مانع ولا يحول بينهم وبين العمل القبيح أحد، ورأيت المعارف ظاهرة في الحرمين، ورأيت الرجل يتکلَّم بشيء من الحقّ ويأمر بالمعروف وينهي عن المنکر فيقوم إليه من ينصحه في نفسه فيقول: هذا عنک موضوع، والناس ينظر بعضهم إلى بعض ويقتدون بأهل الشرّ، ورأيت مسلک الخير وطريقه خالياً لا يسلکه أحد ورأيت الميّت يمرُّ به فلا يفزع له أحد، ورأيت کلّ عام يحدث فيه من البدعة والشرّ أکثر ممَّا کان، ورأيت الخلق والمجالس لا يتابعون إلاَّ الأغنياء، ورأيت المحتاج يعطي على الضحک به ويرحم لغير وجه الله، ورأيت الآيات في السماء لا يفزع لها أحد، ورأيت الناس يتسافدون کما تتسافد البهائم، لا ينکر أحد منکراً تخوّفاً من الناس، ورأيت الرجل ينفق الکثير في غير طاعة الله، ويمنع اليسير في طاعة الله، ورأيت العقوق قد ظهر واستخفّ بالوالدين وکانا من أسوأ الناس حالاً عند الولد ويفرح بأن يفتري عليهما، ورأيت النساء قد غلبن على الملک وغلبن على کلّ أمر لا يؤتى إلاَّ ما لهنَّ فيه هوى، ورأيت ابن الرجل يفتري على أبيه ويعلو على والديه ويفرح بموتهما، ورأيت الرجل إذا مرَّ به يوم ولم يکسب فيه الذنب العظيم من فجور أو بخس مکيال أو ميزان أو غشيان حرام أو شرب مسکر يرى کئيباً حزيناً، يحسب أنَّ ذلک اليوم عليه وضيعة من عمره ورأيت السلطان يحتکر الطعام، ورأيت أموال ذوي القربي تقسم في الزور ويتقامر بها ويشرب بها الخمور، ورأيت الخمر يتداوى بها ويوصف للمريض ويستشفى بها، ورأيت الناس قد استووا في ترک الأمر بالمعروف والنهي عن المنکر وترک التدين به، ورأيت رياح المنافقين وأهل النفاق دائمة ورياح أهل الحقّ لا تحرک، ورأيت الأذان بالأجر والصلاة بالأجر، ورأيت المساجد محتشية ممَّن لا يخاف الله، مجتمعون فيها للغيبة وأکل لحوم أهل الحقّ ويتواصفون فيها شراب المسکر، ورأيت السکران يصلّي بالناس فهو لا يعقل ولا يشان بالسکر، وإذا سکر اُکرم واتّقي وخيف وترک لا يعاقب ويعذر بسکره، ورأيت من أکل أموال اليتامي يحدث بصلاحه، ورأيت القضاة يقضون بخلاف ما أمر الله، ورأيت الولاة يأتمنون الخونة للطمع، ورأيت الميراث قد وضعته الولاة لأهل الفسوق والجرأة على الله يأخذون منهم ويخلونهم وما يشتهون، ورأيت المنابر يومرّ عليها بالتقوى ولا يعمل القائل بما يأمر، ورأيت الصلاة قد استخفّ بأوقاتها، ورأيت الصدقة بالشفعة لا يراد بها وجه الله وتعطي لطلب الناس، ورأيت الناس همّهم بطونهم وفروجهم، لا يبالون بما أکلوا وبما نکحوا، ورأيت الدنيا مقبلة عليهم، وأعلام الحقّ، قد درست، فکن على حذر واطلب من الله عزَّ وجلَّ النجاة...) الحديث. آيا نمي داني که هر کس انتظار امر ما ببرد وبر ايذاء وترس (از دشمن) صبر پيشه سازد، او فردا در زمره ما خواهد بود. آن هنگام که ديدي حق مرد واز اهلش نشاني نبود، وديدي ستم در شهرها گسترش يافت، وقرآن مندرس شد وچيزهائي به آن وارد کردند که در آن نيست وآن را مطابق هواهاي نفساني خويش توجيه کردند، وديدي که دين وارونه شد همانگونه که ظرف واژگون مي گردد، وديدي که اهل باطل بر اهل حق استيلاء پيدا کردند، وديدي که شر آشکار بوده وکسي از آن باز نمي دارد ويارانش معذورند، وديدي که فسق وفجور ظاهر گشت وديدي که مردان به مردان وزنان به زنان اکتفا مي کنند، وديدي که مومن ساکت است وسخنش را نمي پذيرند، وديدي که فاسق دروغ گويد وافترا بندد ودروغ وتهمت او رد نشود، وديدي که کوچکترها، بزرگترها را اهانت نمايند، وديدي که قطع رحم کنند، وديدي که هر کس را به کار بد بستايند خندان گردد وسخن گوينده را رد نکند، وديدي که از پسر بچه ها همانگونه استفاده شود که از زن استفاده مي شود، وديدي که زنان با زنان ازدواج کنند، وديدي که مدح وثنا بسيار شود، وديدي که مال را در غير طاعت خداوند صرف کنند، که از آن نهي اي نشود وکسي دشتشان را نگيرد، وديدي که مردم از سعي وتلاش مومن به خدا پناه مي برند، وديدي که همسايه از آزار همسايه در امان نيست وکسي هم مانع آزار نمي شود، وديدي که کافر از آنچه در مومن مي بيند بسيار شاد وفرحناک مي گردد واز شيوع فساد در زمين در پوست نمي گنجد، وديدي که فاجران علنا در ملا عام شراب مي نوشند وکساني که از خداي عزَّ وجلَّ نمي ترسند براي ميخوارگي گرد هم جمع مي آيند، وديدي که امر کننده به معروف ذليل است، وديدي که فاسق در اموري که خداوند دوست نداري قوي مي باشد واز ستايش ديگران نيز برخوردار است، وديدي که مردان صاحب آيات (يا آثار) ودوستدارانشان مورد تحقير مي باشند، ديدي که راه خير بسته شده وراه شر پيموده مي شود، وديدي که خانه خدا تعطيل گشته وامر به ترک آن نمايند، وديدي که مرد چيزي را گويد که عمل نمي کند، وديدي که مردان خود را براي مردان وزنان خود را براي زنان فربه مي کنند، وديدي که معيشت مرد از پشتش ومعيشت زن از شرمگاهش مي باشد، وديدي که زنان همانند مردان براي خود مجالس تشکيل دهند، وديدي که در ميان فرزندان عباس کارهاي زنانگي پديدار شود، وخضاب را آشکار سازند وهمانند زنان که براي شوهر خود آرايش مي کنند، خود را بيار آيند، وبه مردها براي کامجوئي از آنان پول دهند، وديدي که چند مرد براي استفاده از مردي با يک ديگر رقابت کنند وبر سر اين کار غيرت ورزي نمايند، توانگر عزيزتر از مومن باشد، ربا رواج يابد وکسي بر آن خرده نگيرد، زنان را به زناکاري بستايند، وديدي که زن شوهرش را براي وصلت با مردان آماده سازد، وديدي که اکثر مردم وبهترين خانواده ها کساني باشند که زنان را در فسق وفجور مساعده دهند، وديدي که مومن محزون وحقير وذليل، وبدعت وزنا آشکار باشد، وديدي که مردم از طريق شهادت شاهدان دروغگو به ستم بر يک ديگر بپردازند، وديدي حرام حلال وحلال حرام گردد، وديدي که دين را مطابق آراء ونظرات خود تغيير دهند وکتاب خدا واحکام آن معوق ماند، وديدي که شبها از جرات بر خداوند (ارتکاب اعمال حرام)، پروائي نداشته باشند، وديدي که مومن نتواند از اين منکرات جلوگيري نمايد وتنها با قلبش از آنها بيزاري جويد، وديدي که اموال بسياري در راه غضب خداوند عزَّ وجلَّ صرف نمايند، وديدي که فرمانروايان به کفار تقرب جويند واز خيرخواهان کناره گيرند وبه رشوه خواري عادت کنند، شرط رسيدن به فرمانروائي زياد نمودن باشد، وديدي که زن شوهرش را مقهور خود گرداند وهر چه خواهد انجام دهد وخرجي شوهرش را بدهد وديدي که قمار آشکار شود، وديدي که خريد شراب علنا وبدون هيچ مانعي انجام گيرد، وديدي که زنان خود را در اختيار کفار قرار دهند، وديدي که اعمال لهو پديدار ومعمول گشت ونه تنها مردم هم ديگر را از لهويات باز ندارند بلکه کسي جرات منع آن را هم نيابد، وديدي که آنان که از سلطه وغلبه فرد شريف در هراسند تقاضاي ذلت وخواري او را مي نمايند (يا او را خوار وذليل سازند)، وديدي که نزديکترين مردم به فرمانروايان کساني هستند که به دشنام گوئي به ما خاندان، (اهل البيت) ستايش شوند، وديدي که هر که ما را دوست بدارد دروغگويش دانند وشهادتش را نپذيرند، وديدي که همت مردم متوجه گفتن سخنان باطل مي شود، وديدي که استماع قرآن بر گوشها سنگين واستماع باطل آسان مي گردد، وديدي که همسايه همسايه را از بيم زبانش ارج مي نهد، وديدي که حدود معوق مي ماند ودر (حدود) مطابق اميال خود عمل مي کنند، وديدي که مساجد تزئين يابد، وديدي که راستگو ترين مردم کسي بشمار مي رود که از افترا ودروغ پروائي نداشته باشد، وديدي که شر آشکار شود، وديدي که سخن چيني وسرکشي رواج يابد، وديدي که غيبت را نمک کلام شمارند ومردم همديگر را به آن بشارت دهند، وديدي که حج وجهاد براي غير خدا انجام شود، وديدي که سلطان فرد مومن را براي کافر خوار سازد، وديدي که ويراني رايج تر از آبادي باشد، وديدي که زندگي کاسب ها از طريق کم فروشي بگذرد، وديدي که خون ريزي کاري سهل باشد، وديدي که مرد رياست را براي عرض دنيا خواهد وبا بد زباني خود از زبانزد همگان سازد تا از او بترسند وامور را به وي وا گذارند، وديدي که نماز را اهميت ندهند، وديدي که مردم زکات اموال بسيار خود را از آن هنگام که در تملک گرفته اند، نپردازند، وديدي که مرده را از قبرش بدر آورند واورا بيازارند وکفنش را بفروشند، وديدي که پريشاني گسترش يابد، وديدي که مرد شب را بسر مي برد در حالي که مست است وچون صبح مي کند باز مستي بر او غالب است واهميتي به امور مردم نمي دهد، وديدي که با حيوانات در آميزند، وديدي که چهار پايان برخي بعضي ديگر را (براي ذبح) به زمين زدند، وديدي که مرد به نمازگاه خود مي رود وچون باز مي گردد عاري از لباس مي باشد، وديدي که قلبهاي مردم به قساوت گرايد وچشمانشان خشک شود وذکر خدا بر آنان سنگين شده، وديدي که حرام خواري رواج يابد وبراي نيل به آن بر يک ديگر پيشي مي گيرند وديدي که نماز گزار نماز را از روي ريا کاري مي خواند، وديدي که فقيه براي غير دين فقه فرا مي گيرد وآن را آلت دستيابي به دنيا ورياست قرار مي دهد، وديدي که مردم با افراد غالب (توانگران وقدرتمندان) باشند، وديدي که طالب حلال را بد گوئي نمايند وطالب حرام را بستايند وبزرگش شمارند، وديدي که در دو حرم (مسجد الحرام ومسجد النبي) اعمالي انجام مي دهند که مرضي خداوند نيست وکسي مانع از کارهاي زشتشان نمي شود، وديدي که آلات موسىقي در دو حرم بنوازند، وديدي که چون فردي سخن از حق گويد وامر به معروف ونهي از منکر نمايد فردي به نصيحت او برخاسته وگويد: اين سخنان به تو مربوط نيست، ومردم همديگر را نگاه کنند وبه اهل شر اقتدا جويند، وديدي که راه وطريق خير خالي از رهرو بوده وکسي آن را نمي پيمايد، وديدي که چون جنازه اي رد شود، کسي بر او بي تابي نمي کند، وديدي که هر سال بيش از سال قبل شر رواج يابد وبدعت در دين حاصل شود، وديدي که مردم وگروه ها تنها پير وثروتمندان هستند، وديدي که چون به نيازمند عطائي کنند به وي بخندند وبراي غير خدا به او ترحم نمايند، وديدي که نشانه هاي آسماني پديد آيد ولي کسي از آن هراسي نکند، وديدي که مردم برهم بجهند چنانچه حيوانات برهم مي جهند وهيچکس از ترس کار زشتي را انکار نکند، وديدي که مرد در غير اطاعت خدا زياد خرج کند ولي در مورد اطاعت از کم هم، دريغ ورزد، وديدي که نا سپاسي پدر ومادر آشکار گشته وپدر ومادر را سبک شمارند وحال آنکه در پيش فرزند از همه بدتر باشند وفرزند خوشحال است که به آنها دروغ بندد، وديدي که زنها بر حکومت غالب گشته وهر کاري را قبضه کنند وکاري پيش نرود جز آنکه طبق دلخواه آنان باشد، وديدي که پسر به پدر افترا زند وبه پدر ومادر خود نفرين کند واز مرگشان خوشحال شود، وديدي که اگر روزي بر مردي بگذرد که در آن گناهي بزرگ نکرده باشد، مانند هرزگي يا کم فروشي يا انجام کار حرام (غشهاي حرام) يا ميخوارگي، آن روز گرفته وغمناک است وخيال کند که روزش به هدر رفته وعمرش در آن روز تلف شده، وديدي که سلطان خوراک را احتکار کند، وديدي که حق خويشاوندان پيامبر (خمس) به ناحق تقسيم شود وبا آن قمار بازي وميخوارگي کنند، وديدي که با شراب مداوا کنند وبراي بيمار نسخه کنند وبدان بهبودي جويند، وديدي که مردم در مورد ترک امر به معروف ونهي از منکر وبي عقيدگي بدان يکسان شوند، وديدي که منافقان واهل نفاق سر وصدائي دارند واهل حق بي صدا وخاموشند، وديدي که براي اذان گفتن ونماز پول گيرند، وديدي که مسجد ها پر از کساني است که ترس از خدا ندارند وبراي غيبت وخوردن گوشت مردان حق به مسجد آيند ودر مساجد از شراب مست کننده توصيف کنند، وديدي که شخص مست که از خرد تهي گشته بر مردم پيش نمازي کند وبه مستي او ايراد نگيرند، وچون مست گردد گراميش دارند واز او ملاحظه کنند وبدون باز خواست او را رها کنند وبه مستيش معذور دارند، وديدي که هر کس مال يتيمان را بخورد شايستگي او را بستايند وديدي که داوران به خلاف دستور خدا داوري کنند، وديدي که زمامداران از روي طمع خيانتکار را امين خود سازند، وديدي که ميراث (يتيمان) را فرمانروايان بدست مردمان بدکار وبي باک نسبت به خدا داده اند تا از آنها حق وحسابي بگيرند وجلوي آنها را رها کنند تا هر چه مي خواهند انجام دهند، وديدي که برفراز منبرها مردم را به پرهيز کاري سفارش کنند ولي خود گوينده به دستورش عمل نکند، وديدي که وقت نماز را سبک شمارند، وديدي که صدقه را به وساطت ديگران به اهلش دهند وبه خاطر رضاي خدا ندهند بلکه از روي درخواست مردم واصرار آنها بپردازند، وديدي که تمام غم واندوه مردم در باره شکم وعورتشان است وباکي ندارند که چه بخورند وبا که نکاح کنند، وديدي که دنيا به آنها روي آورده، وديدي که نشانه هاي حق مندرس وکهنه گشته، در چنين وقتي خود را بر حذر دار واز خداي عزَّ وجلَّ نجات بخواه (وبدان که مردم مورد خشم خداي عزَّ وجلَّ قرار گرفته اند وخداوند بخاطر کاري است که به آنها مهلت داده، مراقب باش وکوشش کن تا خداي عزَّ وجلَّ تورا بر خلاف آنچه مردم در آنند مشاهده کند تا اگر عذاب بر آنها نازل گردد وتو در ميان آنها باشي بسوي رحمت حق شتافته باشي واگر جدا شوي آنان گرفتار گردند وتو از روش آنان وبي باکي آنها نسبت به خداي عزَّ وجلَّ بيرون باشي، وبدان که براستي خداوند پاداش نيکو کاران را ضايع نکند وهمانا رحمت خدا به نيکو کاران نزديک است.

47- سختي روزگار و...

سختي روزگار، بي وفائي دوستان، ستمکاري سلطان وخروج زنديقي از قزوين شيخ طوسي در کتاب غيبت به سند خود از محمد بن حنفيه نقل مي کند که به وي گفتند: اين امر به درازا کشيد، چه وقت هنگام آن فرا مي رسد؟ سرش را تکان داد وگفت: چگونه آن فرا رسد وحال آنکه زمانه شدت نيافته وبرادران بي وفائي نکرده وسلطان ستمکاري ننموده وزنديق قزوين خروج ننموده که پرده اهالي آنجا را بدرد، آنان را مطيع ودست به سينه خود سازد، حصار آنجا را تغيير داده وسرسبزي آنجا را دگرگون نمايد. هرکه از او بگريزد، به او دست مي يابد، وهر که از او کناره گيرد، فقير شود، وهر که طاعتش را گردن نهد، کافر گردد، تا آنجا که مردم يا براي دين خود مي گريند يا براي دنياي خويش. ودرهمين کتاب از پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله روايت شده: (يخرج بقزوين رجل اسمه اسم نبيّ يسرع الناس إلى طاعته المشرک والمؤمن يملأ الجبال خوفاً) مردي در قزوين خروج مي کند که نامش نام پيامبري است ومردم از مشرک ومومن فرمانش را گردن مي نهند. کوهها را ترس (از) او پسر مي کند.

48- ساليان نيرنگ:

نعماني به سند خود از حضرت امير المؤمنين علي عليه السلام نقل مي کند که فرمود: (إنَّ بين يدي القائم سنين خدّاعة يکذب فيها الصادق ويصدق فيها الکاذب ويقرب فيها الماحل) در برابر قائم عليه السلام سالياني نيرنگ آميز است که راستگو در آن تکذيب مي شود ودروغگو تصديق مي گردد وسخن چين مقرب مي شود. ودر حديثي آمده: (وينطق فيها الرويبضة) ودر آن رويبضه به نطق پردازد. ابن اثير در النهايه گويد که در حديث اشراط الساعه (وقايع قبل از قيامت) آمده است: (وأن ينطق الرويبضة في أمر العامّة) ورويبضه در امور مردم سخن گويد. گفته شد که اي رسول خدا رويبضه چيست؟ فرمود: (الرجل التافه): مرد معيوب است. رويبضه تصغير رابضه، به معني عاجز است، يعني فردي که عاجز از امور بزرگ مي باشد واز عهده آنها بر نيايد. وتاء براي مبالغه است. وتافه، فرد پست وبخيل را معني مي دهد. امام جعفر صادق عليه السلام نيز ماحل را مکار توصيف نموده وآن در قول خداي تعالى مي باشد که فرموده: (وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ)، فرمود: مقصود مکر خداوند است.

49- گرسنگي و...

گرسنگي، ترس وبيم قحطسالي، طاعون، يورش، زلزله، وقوع فتن، کاستي مال وجان وثمرات. نعماني به سندخود از امام صادق عليه السلام روايت مي کند که فرمود: (لا بدَّ أن يکون قدام القائم سنة تجوع فيها الناس ويصيبهم خوف شديد من القتل ونقص من الأموال والأنفس والثمرات، فإنَّ ذلک في کتاب الله لبيّن) (ثمّ تلا): (وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَْمْوالِ وَالأَْنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ). بناچار قبل از قائم عليه السلام سالي خواهد بود که مردم در آن گرسنگي کشند واز کشتار وکاستي مال وجان وميوه ها، ترس شديدي بر آنان حاکم شود. اين مطالب در کتاب خدا آشکار است. (سپس تلاوت فرمود:) وهر آينه شما را مي آزمائيم به ترس وگرسنگي وکاهش مال وجان وميوه ها، وبشارت ده شکيبايان را. او همچنين از جابر جعفي نقل مي کند که از امام باقر عليه السلام از آيه فوق پرسيد، امام فرمود: (ذلک خاصّ وعامّ، فأمَّا الخاصّ من الجوع بالکوفة يخصّ الله به أعداء آل محمّد فيهلکهم، وأمَّا العامّ فبالشام يصيبهم خوف وجوع ما أصابهم مثله قطّ، وأمَّا الجوع فقبل قيام القائم وأمَّا الخوف فبعد قيامه) اين خاص وعام است، اما خاص آن، گرسنگي در کوفه مي باشد که خداوند آن را مختص دشمنان آل محمد مي سازد. واما عام آن، در شام مي باشد که ترس وگرسنگي برشاميان حاکم مي گردد، چنان ترس وگرسنگي اي که همانند آن را نديده باشند. گرسنگي قبل از قيام قائم عليه السلام پديد مي آيد وترس بعد از قيام وي. شيخ مفيد از محمد بن مسلم نقل کرده که گفت: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: (إنَّ قدام القائم بلوى من الله) قبل از قائم عليه السلام بلا وآزمايشي از جانب خداوند خواهد بود. راوي گويد: پرسيدم: فدايت شوم آن چيست؟ امام اين آيه را تلاوت فرمود: (وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ ...) سپس فرمود: (الخوف من ملوک بني فلان، والجوع من غلاء الأسعار، ونقص الأموال من کساد التجارات وقلّة الفضل فيها، ونقص الأنفس بالموت الذريع، ونقص الثمرات بقلّة ربع الزرع، وقلّة برکة الثمار) ترس از پادشاهان بني فلان، گرسنگي از گراني اجناس، کاهش اموال از بي رونقي کسب وتجارات وکمي فزوني (برکت) در آنها، کاهش جانها از مرگ ناگهاني، کاهش ميوه ها از کمي باروري محصولات وزراعت وکمي برکت ميوه ها. سپس فرمود: (وبشّر الصابرين عند ذلک بتعجيل خروج القائم) وشکيبان را در اين هنگام بشارت ده به تعجيل ظهور قائم عليه السلام. شيخ مفيد به سند خود از امام صادق عليه السلام روايت مي کند: (إنَّ قدام القائم لسنة غيداقه يفسد فيها الثمار والتمر في النخل فلا تشکّوا في ذلک) پيش از قائم عليه السلام هر آينه سالي پر باران مي باشد که در ميوه ها وخرماها در بالاي نخلها خراب مي شوند. پس در اين مورد لب به شکوه نگشائيد. واز امير المؤمنين عليه السلام روايت مي کند: (بين يدي القائم عليه السلام موت أحمر وموت أبيض وجراد في حينه وجراد في غير حينه کألوان الدم فأمَّا الموت الأحمر فالسيف وأمَّا الموت الأبيض فالطاعون) پيش از قائم عليه السلام مرگ سرخ ومرگ سپيد و(يورش) ملخ در فصل و(يورش) ملخ غير فصل آن پديدار خواهد شد که چون رنگهاي خون مي باشند. مرگ سرخ شمشير است ومرگ سپيد طاعون. ودرروايت ديگر آمده است: (حتَّى يذهب من کلّ سبعة خمسة) تا اينکه از هر هفت نفر، پنج نفر از ميان مي روند. وحديث ديگر بيان مي دارد: (حتَّى يذهب ثلثا الناس) تا اينکه دو سوم مردم هلاک مي شوند. امکان دارد که بين اين روايات را به اين ترتيب جمع نمود که همه اينها بتدريج واقع مي رود. امام صادق عليه السلام فرموده اند: (لا يکون هذا الأمر حتَّى يذهب تسعة أعشار الناس) اين امر محقق نخواهد شد مگر اينکه نه دهم مردم از ميان مي روند. وامام محمد باقر عليه السلام فرموده اند: (لا يقوم القائم إلاَّ على خوف شديد وفتنة وبلاء وطاعون قبل ذلک، وسيف قاطع بين العرب واختلاف شديد في الناس وتشتّت في دينهم وتغيّر من حالهم حتَّى يتمنّى المتمنّي الموت صباحاً ومساءً من عظم ما يرى من کلب الناس وأکل بعضهم فخروجه إذا خرج يکون عند اليأس والقنوط من أن يروا فرجاً) قائم عليه السلام به پا نمي خيزد مگر بر ترس شديد وفتنه وبلا وطاعون قبل از آن، وشمشير برنده در ميان عرب، واختلافي شديد در بين مردم، وتشتت آنان در دينشان وتغيير احوالشان، تا اينکه برخي بواسطه سختي هائي که مي بينند وسگ صفتي مردم را مشاهده مي کنند و(مي نگرند که) چگونه مردم همديگر را مي بلعند، در صبح وشام تمناي مرگ مي نمايند. پس ظهور او به هنگام ياس ونوميدي از فرج وگشايش مي باشد.
 

Similar threads

بالا