حواسمان بـه رابطههـای مان باشد بـه همان يک نفرى كه دستش را گرفتى و سر بـه شانهاش گذاشتى و همان شب قرارتان اين شد كه تمام ستارهها رابا هم بشماريد كه همـه زندگيت شد نكند روزي دلش بسوزد كه ديگر ديدة نمى شود عشق محبت بى اندازه مىخـواهد بغل ميخواهـد بوسيدن مى خــواهد بوييدن و ناز كشيدن مـي خواهد اصلا فكرش را كردهاى نباشد همه ی فكر و ذهنت درگير او همین حالا كجاست وچه مى كند مى شود؟ حيف نيست هميشه دلت پر از نداشتنش باشد؟ باور كن هرگز نمى شود گذشت از عطر و ياد كسى كه ذره ذرة وجود تـو شدة و ديگر نيست #امير وجود