الان ازم تعريف کردی ....مطمئنمماشالله. . .
الان ازم تعريف کردی
ماجرای من و همسرم در رختخواب
نویسنده : مایکل هانسونیك شب كه من و همسرم توی رختواب مشغول ناز و نوازش بودیم. در حالی كه احتمال
وقوع حوادثی هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد یك دفعه خانم برگشت و به من گفت: "من
حوصلهاش رو ندارم فقط میخوام كه بغلم كنی."
چی؟ یعنی چه؟
و اون جوابی رو كه هر مردی رو به در و دیوار میكوبونه بهم داد:
تو اصلاً به احساسات من به عنوان یك زن توجه نداری و فقط به فكر رابطهی فیزیكی
ما هستی!
و بعد در پاسخ به چشمهای من كه از حدقه داشت در میاومد اضافه كرد:
تو چرا نمیتونی من رو بخاطر خودم دوست داشته باشی نه برای چیزی كه توی رختواب
بین من و تو اتفاق میافته؟
خوب واضح و مبرهن بود كه اون شب دیگه هیچ حادثهای رخ نمیده. برای همین من هم
با افسردگی خوابیدم.
فردای اون شب ترجیح دادم كه مرخصی بگیرم و یك كمی وقتم رو باهاش بگذرونم. با هم
رفتیم بیرون و توی یك رستوران شیك ناهار خوردیم. بعدش رفتیم توی یك بوتیك بزرگ
و مشغول خرید شدیم.
چندین دست لباس گرون قیمت رو امتحان كرد و چون نمیتونست تصمیم بگیره من بهش
گفتم
كه بهتره همه رو برداره. بعدش برای اینكه ست تكمیل بشه توی قسمت كفشها برای هر
دست لباس یك جفت هم كفش انتخاب كردیم. در نهایت هم توی قسمت جواهرات یك
جفت گوشوارهای الماس.
حضورتون عرض كنم كه از خوشحالی داشت ذوق مرگ میشد.. حتی فكر كنم سعی كرد من و
امتحان كه چون ازم خواست براش یك مچبند تنیس بخرم، با وجود اینكه حتی یك بار
هم راكت تنیس رو دستش نگرفتهبود. نمیتونست باور كنه وقتی در جواب درخواستش
گفتم: "برشدار عزیزم."
در اوج لذت از تمام این خریدها دست آخر برگشت و بهم گفت: "عزیزم فكر كنم
همینها خوبه. بیا بریم حساب كنیم."
در همین لحظه بود كه گفتم: "نه عزیزم من حالش و ندارم."
با چشمای بیرون زده و فك افتاده گفت:"چی؟"
عزیزم من میخوام كه تو فقط كمی این چیزا رو بغل كنی. تو به وضعیت اقتصادیه من
به عنوان یك مرد هیچ توجهی نداری و فقط همین كه من برات چیزی بخرم برات مهمه."
و موقعی كه توی چشماش میخوندم كه همین الاناست كه بیاد و منو بكشه اضافه كردم:
"چرا نمیتونی من و بخاطر خودم دوست داشتهباشی نه بخاطر چیزایی كه برات
میخرم؟"نتیجه
خوب امشب هم توی اتاقخواب هیچ اتفاقی نمیافتهولی دلم خنك شده كه فهمیده
farzando hamsar?????
khob intor ke nemishe...
khodamam miparam to ab ta gargh sham...
همسرمو نجات میدم تو این دوره زمونه شوهر گیر نمیاد که
عجب سوال سختی.
نمیدونم والا. . .
باید ببینی کدومشون ارزش داره.
اگه بچه شر باشه ، خب زنه رو نجات میدی.
اگه زنه همش گیر بوده ، خب بچه رو نجات میدی.
اگه هم بچه شر و هم زنه گیر بوده ، خب تماشا میکنی و میخندی که داری آزاد میشی
........من نمیتونم نجاتشون بدم بنابراین خودمم مینادازم تو آب تا غرق بشم
دقیقا همینو میخواستم بگممن همسرم رو نجات میدم
علت:
اگه همسرم باشه...باز هم میتونیم بچه داشته باشیم...درسته که بچه عزیزمون رو از دست دادیم...ولی باز همدیگه رو داریم
اما بچه .... اگه بزارم همسرم غرق شه...عملاً همه چی رو از دست دادم
در ضمن بچه واسه آدم نمی مونه....
انتخاب خیلی سختیه...تمام تلاشم رو میکنم تا بتونم جفتشون رو نجات بدم...اما در نهایت....همسرم رو انتخاب میکنم
یه جایی خوندم کسانی که در دریا غرق شدن یا در آتش سوختند هم شهید محسوب می شوند.