خدا نکنه...
سخته ولی این نیز بگذرد!
ولی این نگذرد
ما که عشق نداریم بخواد عروسی کنه
ولی اگه داشته باشم و بخواد عروسی کنه واقعا میمیرم
خدا نکنه...
سخته ولی این نیز بگذرد!
بستگی داره چی بینمون بوده....
یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یعنی بدونه که تو دوسش داری؟؟؟
موافقم...اگه باهاش خاطره داشته باشی سخته فراموش کنی ولی معمولا شدنیه
پس قبلا باهاش رابطه داشتی؟!!اونم میدونست احساس تورو نسبت به خودش یا نه؟بستگی داره چطور ازش جدا شده باشم!
ولی بغضم میاد در هرصورت
موافقم...
ولی من نمیتونم فراموش کنم!
ولی این نگذرد
ما که عشق نداریم بخواد عروسی کنه
ولی اگه داشته باشم و بخواد عروسی کنه واقعا میمیرم
چقدر دیر فهمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟خاستگاریت هم نیومد؟؟؟یعنی هیچ کدومتون کاری نکردین تا بفهمین احساساتتون نسبت به هم چیه؟وااایعروسی کسی که عاشقم بوده رفتم فقط قیافش دیدن داشته فرض کن من تو عروسی سر بودم به عروس
حالا عروسی کسی که عاشقم بوده و منم دوسش داشتم و دیر فهمیدم که عاشقم بوده رفتم . مثل یه رویای غمگینه یعنی هرکی اگه میدونست تو دل مارو و نگاه مارو میدید اون زار زار گریه میکرد
خب خدارو شکر...سختیش یه 2 ماهی بود بعدش کم کم قضیه برام قابل پذیرش شد.
خداروشکر هنوز دلم مال خودمه...دی
ولی مطمئنم اون شب فقط واسش ارزوی خوشبختی میکنم و از خوشحالیش خوشال میشم
البته اولش یه خورده گریه میکنم ولی سریع خودمو جمع میکنم..دی
با نگاه کردن موافقم ولی بهم زدن عروسیش؟؟؟فکر نکنم بتونم...شما میتونی؟؟؟؟؟؟؟؟مطمئنی؟اول میرم یه دل سیر نگاش میکنم بعدش عروسیشو بهم میزنم بعدشم میرم خونه تا صبح گریه میکنم
من جتما میرم عروسیش !!! تمام تلاشم رو میکنم که عروسیش پا بگیره و خوش بخت بشه !!!
البته اگر بدونم با من خوشبخت نمیشه و یا منو قبول نداره !!
وگرنه شاید اوضاع فرق کنه !!
ای بابا...
کوتاه بیا دیگه!!!!!!
پس بهت پیشنهاد میکنم که بهش حتما بگی!
با نگاه کردن موافقم ولی بهم زدن عروسیش؟؟؟فکر نکنم بتونم...شما میتونی؟؟؟؟؟؟؟؟مطمئنی؟
ولی سخته بری عروسیش و ببینی مال کس دیگه اس...
چون قسمت نبده...چون تقدیر این بوده...حالا با لباسای قبلیت نمیشه بری؟!!!!!!!!!!اگه واقعا دوسش داشته باشم و بدونم با اون خوشبخت میشه واسه خوشبختیش دعا می کنم از ته دل بعد میرم یه لباس خوشگل می خرم میرم عروسی بعد که اومدم خونه یه دل سیر گریه می کنم و به خدا می گم آخه چراااااااااااا؟؟؟
از زمینو زمان؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!خیلی ناراحت میشم اونقدر که از زمینو زمان بدم میاد بعدشم تو خلوت یه دل سیر گریه میکنم بعدشم خودمو متقاعد میکنم که حتما قسمت من اون نبود
خب اینکه خیلی بده...یعنی 1 سال از زندگیت عقب میمونی.شما که میخوای کنار بیای با این مسئله بهتر زودتر کنار بیای نه بعد 1 سال...بهتر نی؟اولش که یه عالمه گریه میکنم
فکر کنم تا 2و3 هفته هم افسرده و غمگین باشم...
تا 1 سال هم از زندگی نا امیدم....
بعد از 1سال هم میتونم کم کم خودم رو متقاعد کنم که باید مثل قبل به زندگی عادی خودم ادامه بدم
بعدشم براش ارزوی خوشبختی میکنم
.
.
.
و با یه احساس خیلی بد که قابل گفتن نیست به زندگی ادامه میدم تا ببینم که بعدا چی میشه...
بگی که من بهت علاقه دارم دیگه...به طرفت!چیو بگم؟
به کی بگم؟
اره میتونست ولی باید یک کدومتون یک قدمی بر میداشتین واسه هم دیگه!Faqat sokut mikonam..ye sokute amiq !va ba khodam migam ,mitunest mitunest k emshab, arusie man o khodsh bashe ..hala ke nist pas hamun behtar ke raft...baadsham vas hamishe faramushesh mikonam.
بگی که من بهت علاقه دارم دیگه...به طرفت!
آخه طرفی وجود نداره
حتما
فقط منتظر بودم شما اجازه بدی
..............اگه خجالت گذاشت باشهاجازه صادر شد برو ................
..............اگه خجالت گذاشت باشه