آیا فلسفه در اسلام هست ؟

samakbin

عضو جدید
من کتابش را دارم و متاسفانه امکان کپی پیست کردن وجود نداره.ببخشید فردا باید زود برم سرکار،می رم بخوابم
تنها هدف من فقط آگاهی دیگران و رهایی از تعصبی بود که خود مدت زمانی گرفتارش بودم.اختیار با شماست.
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
من کتابش را دارم و متاسفانه امکان کپی پیست کردن وجود نداره.ببخشید فردا باید زود برم سرکار،می رم بخوابم
تنها هدف من فقط آگاهی دیگران و رهایی از تعصبی بود که خود مدت زمانی گرفتارش بودم.اختیار با شماست.

چقدر زود خوابت گرفت
ما دلیل و برهانی طبق روش منطقیون ندیدیم که بخواهیم از تعصبمون دست بکشیم
ضمنا چیزی تو دانشگاه و رشته فلسفه نمیتونند یاد بدند تفلسفه.کاری که اکثر دانشجویانه فلسفه به خصوص گرایش غرب انجام می دند اینه که فقط کتابهای فلاسفه غرب رو می خوند و همون میشه طرز تفکرشون
و بدتر این که از فلسفه اسلامی چیزی نمیدونند و می گویند ته دریا همینی است که من می بینم
تا جایی هم که من میدونم اصلا کانت در رابطه با حرکت جوهری حرفی نزده شاید اصلا به گوششم نخورده باشه
خوابهای خوش ببینی دوست عزیز :gol:
 

anjam.vazife

عضو جدید
صحبت از فلسفه هست بهتره یه چیزایی از فیلسوف ایرانی بدونیم که شناخت اون واس بعضی ها صرف نمیکنه :: از همه اسم هست الا زکریا


رازی از تفکرات فلسفی رایج عصر خود که فلسفه ارسطویی‌- افلاطونی بود، پیروی نمی‌کرد و عقاید خاص خود را داشت که در نتیجه مورد بدگویی اهل فلسفه هم‌عصر و پس از خود قرار گرفت. هم‌چنین عقایدی که درباره ادیان ابراز داشت سبب شد موجب تکفیر اهل مذهب واقع شود و از این‌رو بیشتر آثار وی در این زمینه از بین رفته‌است. رازی را می‌توان برجسته‌ترین چهره خردگرایی و تجربه‌گرایی در فرهنگ ایرانی و اسلامی نامید. وی در فلسفه به سقراط و افلاطون متمایل بود و تأثیراتی از افکار هندی و مانوی در فلسفه وی به چشم می‌خورد. با این وجود هرگز تسلیم افکار مشاهیر نمی‌شد بلکه اطلاعاتی را که از پیشینیان بدست آورده بود مورد مشاهده و تجربه قرار می‌داد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان می‌دارد و این را حق خود می‌داند که نظرات دیگران را تغییر دهد و یا تکمیل کند. از آراء رازی اطلاع دقیقی در دست نیست جز در مواردی که در نوشته‌های مخالفان آمده‌است. در نظر رازی جهان جایگاه شر و رنج است اما تنها راه نجات، عقل و فلسفه‌است و روان‌ها از تیرگی این عالم پاک نمی‌شود و نفس‌ها از این رنج رها نمی‌شوند مگر از طریق فلسفه... در فلسفه اخلاق رازی مساله لذت و رنج اهمیت زیادی دارد. از دید وی لذت امری وجودی نیست، یعنی راحتی از رنج است و رنج یعنی خروج از حالت طبیعی به‌وسیله امری اثرگذار و اگر امری ضد آن تأثیر کند و سبب خلاص شدن از رنج و بازگشت به حالت طبیعی شود، ایجاد لذت می‌کند. رازی فلسفه را چنین تعریف می‌کند که چون «فلسفه تشبه به خداوند عزوجل است به قدر طاقت انسانی» و چون آفریدگار بزرگ در نهایت علم و عدل و رحمت است پس نزدیکترین کسان به خالق، داناترین و عادل‌ترین و رحیم‌ترین ایشان است.
رازی با وجود آن‌که به خدا و ماوراءالطبیعه اعتقاد داشت[منبع معتبرترنبوت و وحی را نفی می‌کرد و ضرورت آن را نمی‌پذیرفت و در دو کتاب «فی‌النبوات‌» و «فی حیل المتنبین» به نفی نبوت پرداخته‌است.[۱۹] «از تعلیمات او این بود که همه آدمیان سهمی از خرد دارند که بتوانند نظرهای صحیح درباره مطالب عملی و نظری به‌دست آورند، آدمیان برای هدایت شدن به رهبران دینی نیاز ندارند، در حقیقت دین زیان‌آورد است و مسبب کینه و جنگ. نسبت به همه مقامات همه سرزمین‌ها شک داشت.»[۲۰] این تفکرات رازی موجب خشم علمای اسلامی بر علیه او شد و او را ملحد خواندند و آثار او را رد کردند.[نیازمند منبع]
ویژگی رازی در این بود که بنای فلسفه اش را نه بر مبنای دو فرهنگ مسلط یونانی و اسلامی، که بر مبنای فلسفه ایرانی و بابلی و هندی پایه گذاری کرده بود. مهم‌ترین سؤال فلسفی او این بود: «اگر خداوند خالق جهان است، چرا پیش از خلق جهان جهان را خلق نکرد؟»[۲۱]
در ماوراءالطبیعه رازی پنج اصل وجود دارند که قدیم هستند و همین موجب شد که مسلمانان او را «دهری» بدانند: خالق، نفس کلی، هیولی اولی (ماده اولیه)، مکان مطلق، و زمان مطلق یا دهر.

منبع ویکی پدیا
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
رازی از تفکرات فلسفی رایج عصر خود که فلسفه ارسطویی‌- افلاطونی بود، پیروی نمی‌کردو عقاید خاص خود را داشت
وی در فلسفه به سقراط و افلاطون متمایل بود و تأثیراتی از افکار هندی و مانوی در فلسفه وی به چشم می‌خورد
رازی عقاید فلسفی خاص دارد، به فلسفه ارسطوئی زمان خویش تسلیم نبوده است، در باب ترکیب جسم قائل به " اجزاء ذره ای " بوده است. عقیده خاصی در باب قدمای خمسه داشته است که معروف است و کم و بیش در کتب فلسفه مطرح است. عقاید فلسفی رازی را در باب قدمای خمسه، فارابی، ابوالحسین شهید بلخی، علی بن رضوان مصری، ابن الهیثم بصری رد کرده اند.
در فهرست کتب رازی، کتابی " فی النبوات " آمده که دیگران به طعن و استهزاء نام او را " نقض الادیان " نهاده اند و کتاب دیگری بنام " فی حیل المتنبئین " و دیگران به طعن نام او را " مخاریق الانبیاء " گذاشته اند. این کتابها در دست نیست، ولی متکلمین اسماعیلی از قبیل ابوحاتم رازی و ناصر خسرو (و شاید منقول از ابوحاتم) در کتب خود به نقل قول از رازی مطالبی آورده مبنی بر اینکه او منکر نبوات بوده است. هر چند ابوحاتم نام رازی را نبرده است و از او با کلمه " ملحد " یاد کرده است ولی مسلم است که منظور او محمدبن زکریای رازی است.

دلایلی بر رد ملحد بودن زکریای رازی:
نظر به اینکه آن کتب در دست نیست، نمی توان اظهار نظر قطعی کرد، ولی از مجموع قرائن می توان بدست آورد که رازی منکر نبوات نبوده و با " متنبئین " (مدعیان دروغی نبوت) در ستیزه بوده است، مباحثات رازی با ابوحاتم اسماعیلی در منزل یکی از بزرگان ری در حضور اکابر و بزرگان شهر و علی رؤس الاشهاد محال است که در زمینه ابطال نبوات باشد و رازی صریحا و علنا همه نبوات را تکذیب کند و همه مذاهب را باطل بداند و در نهایت احترام هم زیست نماید. اینکه برخی ادعا می کنند که ابوریحان بیرونی کتابی بنام " نقض الادیان " و کتابی بنام " مخاریق الانبیاء " به رازی نسبت داده است (دکتر محقق مقدمه ترجمه سیره فلسفیة صفحه 56) بهیچ وجه صحیح نیست.
ابوریحان یکی از آن کتابها را " فی النبوات " دیگری را " فی حیل المتنبئین " می خواند و بدنبال نام هر کدام کلمه " یدعی " را اضافه میکند و می رساند که این نام را دیگران داده اند. ابن ابی اصیبعه ضمن اینکه نسبت چنین کتابی را به رازی انکار می کند احتمال می دهد که برخی " اشرار " این کتاب را ساخته و از روی دشمنی به رازی نسبت داده باشند و تصریح می کند که نام " مخاریق الانبیاء " را دشمنان رازی نظیر علی بن رضوان مصری به این کتاب داده اند نه خود رازی. از سخن ابن ابی اصیبعه پیدا است که کتاب نبوات و کتاب حیل المتنبئین غیر این کتابی است که این نام به او داده شده است، و آن دو کتاب وضع روشنی دارد.

کتب رازی در تأیید اصول دینی:
به علاوه رازی سخت پابند به توحید و معاد و اصالت و بقاء روح است کتابی دارد " فی ان للانسان خالقا متقنا حکیما " (عیون الانباءج 2 صفحه 352) و کتابی دارد در رد سیسن ثنوی (همان مأخذ) (رد بر مانویت) و رساله ای " الی علی بن شهید البلخی فی تثبیت المعاد " (عیون الانباءج 2 صفحه 359) و نظرش در آن کتاب همچنانکه ابن ابی اصیبعه می گوید نقد نظریه منکران معاد است، و کتابی " فی ان النفس لیس بجسم " (عیون الانباءج 3 صفحه 358) چگونه ممکن است کسی همه اصول مبدأ و معاد و روح و نفس را پذیرفته باشد و منکر نبوات و شرایع باشد؟! به علاوه او کتابی دارد " فی آثار الامام الفاضل المعصوم " (عیون الانباءج 2 صفحه 359) که به احتمال قوی بر طبق مذاق شیعه در امامت نوشته است. و کتابی دارد به نام " النقض علی الکیال فی الامامة " (عیون الانباءج 2 صفحه 358 - 359) و کتابی به نام " کتاب الامام والمأموم المحقین " (همان مأخذ) و همه می رساند که اندیشه امامت فکر او را مشغول می داشته است، بدیهی است کسی که منکر شرایع و نبوات باشد درباره امامت حساسیتی ندارد.

بعید نیست همچنانکه بعضی گفته اند (فلاسفه شیعه) رازی تا حدودی طرز تفکر شیعی امامی داشته است و همه مفکرانی که اینگونه طرز تفکر داشته اند از طرف دشمنان شیعه امامیه متهم به کفر و زندقه می شدند. گذشته از همه اینها استدلالی که از رازی در انکار نبوت نقل شده آنقدر سست و ضعیف است که از مفکری مانند رازی بسیار بعید است. از قبیل اینکه اگر می بایست مردم هدایت شوند چرا همه مردم پیامبر نیستند؟! آنچه می توان گفت اینست که رازی اشتباهات و انحرافاتی داشته است. ولی نه در حد انکار نبوات و شرایع، دشمنان او که سخنان او را نقل کرده اند به او چنین چهره ای داده اند و اصل سخن رازی هم که در دست نیست. ما در عصر خود کتابهائی دیده ایم که خالی از اشتباهات و انحرافاتی نیستند، ولی مخالفان آن کتابها چنان چهره ای به آن کتابها داده اند که اگر کسی اصل آن کتابها را ندیده باشد باور نمی کند که این رسالات و مقالات در رد چنان کتابی باشد.
منبع:خدمات متقابل اسلام و ایران، صفحه 470-468
 

anjam.vazife

عضو جدید
مرتضی مطهری معتقد بود که بزرگداشت آیین چهارشنبه سوری از آن «احمق‌ها» و آیین نوروز «ضد اسلام» است و در مطبوعات و سخنرانی‌ها به این مطلب اشاره کرده‌است.[۸][۹]
منبعش هم لینک 9 و 8 هست

دستش درد نکنه

راستی کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام از از ایشون هستش
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
مرتضی مطهری معتقد بود که بزرگداشت آیین چهارشنبه سوری از آن «احمق‌ها» و آیین نوروز «ضد اسلام» است و در مطبوعات و سخنرانی‌ها به این مطلب اشاره کرده‌است.[۸][۹]
منبعش هم لینک 9 و 8 هست

دستش درد نکنه

راستی کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام از از ایشون هستش

آیین نوروزو فکر کنم از خودتون درآوردید
اما چهارشنبه سوری اگر به معنای مدد گرفتن از آتش به عنوان یک نیروی مقدس باشد شرک در توحید افعالی می باشد.در رابطه با واژه احمق هم سند از کتب خود شهید لازم است یا نوار سخنرانی
ضمن اینکه خود من هم با بعضی از نظریاتشون مخالفم.اما دلیلی نداره کلا ایشون رو قبول نداشته باشم
جدا از همه اینها پست قبلی با سند بود و نظر شخصی خود دکتر نبود و این چیزی که شما مطرح کردید هم ربطی به موضوع تاپیک نداشت
 

samakbin

عضو جدید
ضمنا چیزی تو دانشگاه و رشته فلسفه نمیتونند یاد بدند تفلسفه.کاری که اکثر دانشجویانه فلسفه به خصوص گرایش غرب انجام می دند اینه که فقط کتابهای فلاسفه غرب رو می خوند و همون میشه طرز تفکرشون
و بدتر این که از فلسفه اسلامی چیزی نمیدونند و می گویند ته دریا همینی است که من می بینم
تا جایی هم که من میدونم اصلا کانت در رابطه با حرکت جوهری حرفی نزده شاید اصلا به گوششم نخورده باشه
خوابهای خوش ببینی دوست عزیز :gol:
از ویژگی کسانی که دارای دید متعصبانه هستند.این است که چون جواب نداشته باشند شروع به انگ و برچسب زدن به دیگران می کنند.شما باید به ماقال توجه کنید،نه من قال دوست عزیز.اولا نزدیک به 12واحد فقط فلسفه اسلامی خوندیم.دومااگه یادت باشه گفتم فیلسوفان حقیقی از انگشتان یه دست هم تجاوز نمیکنن ومن جز حقیری بیش نیستم.بی خود به دهن ما حرف نبندید که گفته باشم ته دریا منم و ازاین حرفا.سوما کانت که فارس یا عرب نبوده که بیاد از واژه جوهر استفاده کنه بلکه از واژه نومن استفاده کرده.
بی خود با بحث کردن وقت خود را تلف نکنیم من به راه خود شماه هم به راه خود.موفق باشی.بای بای
 
آخرین ویرایش:

anjam.vazife

عضو جدید
آیین نوروزو فکر کنم از خودتون درآوردید
اما چهارشنبه سوری اگر به معنای مدد گرفتن از آتش به عنوان یک نیروی مقدس باشد شرک در توحید افعالی می باشد.در رابطه با واژه احمق هم سند از کتب خود شهید لازم است یا نوار سخنرانی
ضمن اینکه خود من هم با بعضی از نظریاتشون مخالفم.اما دلیلی نداره کلا ایشون رو قبول نداشته باشم
جدا از همه اینها پست قبلی با سند بود و نظر شخصی خود دکتر نبود و این چیزی که شما مطرح کردید هم ربطی به موضوع تاپیک نداشت
آیین نوروزو فکر کنم از خودتون درآوردید
اما چهارشنبه سوری اگر به معنای مدد گرفتن از آتش به عنوان یک نیروی مقدس باشد شرک در توحید افعالی می باشد.در رابطه با واژه احمق هم سند از کتب خود شهید لازم است یا نوار سخنرانی
ضمن اینکه خود من هم با بعضی از نظریاتشون مخالفم.اما دلیلی نداره کلا ایشون رو قبول نداشته باشم
جدا از همه اینها پست قبلی با سند بود و نظر شخصی خود دکتر نبود و این چیزی که شما مطرح کردید هم ربطی به موضوع تاپیک نداشت
من یه کلمه هم از خودم نگفتم هر دوتاش نوار سخنرانی داره وقتی پست رو میخونید دقت کنید من اشاره به منبعش کردم و گفتم که روی لینک 8 و 9 کلیک کنید دوتا از سخنرانی های ایشون هستش [۸][۹] بعدش وقتی شما نظرتون در مورد چهارشنبه سوری اینه خب انتظاری نیست از شما - بعدش شما بالا مطلبی اوردی از ایشون که منبعش کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام هست که این کتاب مدعیه که ایرانی ها با میل اسلامو پذیرفتند که این رو میشه با هزاران هزار مدرک رد کرد پس ایشون از تاریخ رو با تعصبشون نقل کردند و این کتاب اعتبار چندانی نداره ببخشیدا البته قسد توهین ندارم در پایین هم مطلبی از چهر شنبه سوری گذاشتم که بدونین بعد از اسلام چه ظاهری پیدا کرده ... موفق باشید
 

anjam.vazife

عضو جدید
H
یکی از جشنهای آتش که در ایران باستان به عنوان پیش درآمد یا پیش باز نوروز وجود داشته و آمیزه ای از چند رسم گوناگون می باشد، جشن سوری بوده است. سوری به معنی سرخ است و اشاره به سرخی آتشی است که در این روز می افروخته اند . در تاریخ بخارا نیز آمده است " چون امیر سدید منصوربن نوح به ملک نشست ، هنوز سال تمام نشده بود که در شب سوری چنان که عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند..". این آتش را در شب سوری که همزمان با روزهای بهیژک یا پنچه ی دزدیده بود برای گریزاندن سرما و فراخوانی گرما، آن هم بیشتر بر روی بامها می افروختند که هم شگون داشته و هم به باور نیاکانمان ، تنوره ی آتش و دود بر بامها ، فروهرها را به خانه های خود رهنمون می کرده است .یین آتش افروزی تا روزگار ما بر جای مانده و نام "چهار شنبه سوری" بر خود گرفته است.. در ایران باستان بخش بندی هفته به شنبه و چهارشنبه و... نبوده و در گاهشماری ایرانیان هر یک از 30 روز ماه نامی ویژه داشته است ( امرداد ، دی بآذر، آذر ، ... ، سروش ، رشن ، فرودین ، ورهرام ، ... ، شهریور ، سپندارمزد ، خورداد و..) . "هفته" ریشه در آیین های سامی دارد ، که باور داشتند خداوند جهان را در 6 روز آفرید و روز هفتم به استراحت پرداخت و آفرینش پایان یافت ؛ و از همین رو روز هفتم را به زبان یهودی شنبد یا شنبه نامیده اند که به معنی فراغت و استراحت است. بخش بندی روز ها به هفته از یهود به عرب و از اعراب به ایرانیان رسیده است. اعراب درباره ی هر یک از روزهای هفته باورهایی داشته اند ؛ از جمله اینکه 4 شنبه ی هر هفته روز شومی است.
استاد پورداود در این باره می نویسد:" آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیینهای دیرین است .. شک نیست که افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبه ی سال ، پس از اسلام رسم شده است. چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشته اند.. روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسی است.. ".
منوچهری دامغانی هم اینگونه به این باور اشاره می کند:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور / به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد
و بدین گونه بود که ایرانیان ، جشن سوری آخر سال و جشن پیش درآمد نوروز را در دوره ی اسلامی به روز چهارشنبه ی آخر سال انداختند تا هیچ روز بد شگونی در روزهای بهیژک آنها نباشد و شومی چهارشنبه از میان برود و این روز هم به مانند دیگر روزهای پیش نوروزی فرخنده و شاد و باشگون باشد.
 

anjam.vazife

عضو جدید
از ویژگی کسانی که دارای دید متعصبانه هستند.این است که چون جواب نداشته باشند شروع به انگ و برچسب زدن به دیگران می کنند.شما باید به ماقال توجه کنید،نه من قال دوست عزیز.اولا نزدیک به 12واحد فقط فلسفه اسلامی خوندیم.دومااگه یادت باشه گفتم فیلسوفان حقیقی از انگشتان یه دست هم تجاوز نمیکنن ومن جز حقیری بیش نیستم.بی خود به دهن ما حرف نبندید که گفته باشم ته دریا منم و ازاین حرفا.سوما کانت که فارس یا عرب نبوده که بیاد از واژه جوهر استفاده کنه بلکه از واژه نومن استفاده کرده.
بی خود با بحث کردن وقت خود را تلف نکنیم من به راه خود شماه هم به راه خود.موفق باشی.بای بای
مرسی دوست عزیز من هم حتی 1 واحد فلسفه پاس نکردم و فک کنم یحث من و شما به جایی نمیرسه
اینها وقت تلف کردن بی خودین من دیگه وارد بحث نمیشم از همین جا میبوسمت بای بای
 

samakbin

عضو جدید
از اینکه جای خالی بزرگی چون رازی را پر کردی بسیار خوشحال شدم.واز این شعر خیام هم همچنین.من همین از بی نتیجه بودن بحثمان با این آغای javadmessi نتیجه میگیرم که پاسخ پرسش اصلی این تاپیک اینه که اصولا راه فلسفه و راه دین جداست و باهم سازگار نیستند.جان فدای آزادی
 
آخرین ویرایش:

@ilya

عضو جدید
از اینکه جای خالی بزرگی چون رازی را پر کردی بسیار خوشحال شدم.واز این شعر خیام هم همچنین.من همین از بی نتیجه بودن بحثمان با این آغای javadmessi نتیجه میگیرم که پاسخ پرسش اصلی این تاپیک اینه که اصولا راه فلسفه و راه دین جداست و باهم سازگار نیستند.جان فدای آزادی
حرفای دیشبتون رو مطالعه کردم اما بیشتر شبیه به یه گعده دوستانه بود که از همه جا حرف به میون میاد
غیر از بحث اصلی
اماجناب آقایsamakbin بیشتر مشکلات ما از سوءهضم قوّه تفکر ما نشأت میگیرد
من نمیخوام به دلیل خودخواهی بیخود قلم فرسائی کنم وبگم لازمه استدلال شما در رابطه با تعدد مذاهب باطل
است اما سعی کن گویی رو که به دست گرفتی تا آخر مسابقه حمل کنی و بیخود به زمین دیگران ننداز.

چرا تنها اهل مذهب رو متهم به تعصبات بیجا میکنی،مثل اینکه تعصبات جنون وار شما نسبت به اعتقاداتت
باهات کاری کرده که نمیتونی خودتو ببینی.این همون تعصبه که تا دیر وقت تو رو پای اینترنت نگه میداره
تا از اعتقاداتت در مقابل آقایjavadmessi دفاع کنی
در ضمن مشکل شما اینه که رسالت و وظیفه وحی و مذهب رو درک نکردید چرا که قرار نیست وحی به ما بگه
چطور خونه ضد زلزله بساز چطور ویندوز کامپیوترت رو عوض کن،چطور هواپیمای بمب افکن بساز و...... اینا رو که
عقل بشر هم میفهمه
وظیفه مذهب و وحی گفتن مسائلی است که عقل بشری از رسیدن به آن عاجز است نه اون چیزی که شما فکر میکنید
البته مشکل ما هم اینه که مشکل شما رو نفهمیدیم
البته بزرگترین مشکل ما اینه که پیشرفت رو مساوی با پیشرفت تکنولوژی میدانیم(ما بعدالطبیعه کیلویی چنده)
علم رو هم طبق حراجیهای بازار غرب مساوی با علم تجربی معنا میکنیم
 

samakbin

عضو جدید
موفق باشید من شکست خوردم. به راه خودتون ادامه بدید.
راستی این نوادگان سرزمین مهر و دوستی و آزادی و راستی به چه روزی افتادن . وای بر ما اگر کسانی چون کورش و فردوسی از حال امروز ایران آگاه باشند.
هه ..هه.. هه ..تو عجب باتلاقی گیر کردیم ها..
خدا حافظ دوست عزیز.خداحافظ
در نيــابد حــال پختـــه هيچ خام پس سخن كوتاه بايد والسّلام
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
از ویژگی کسانی که دارای دید متعصبانه هستند.این است که چون جواب نداشته باشند شروع به انگ و برچسب زدن به دیگران می کنند.شما باید به ماقال توجه کنید،نه من قال دوست عزیز.اولا نزدیک به 12واحد فقط فلسفه اسلامی خوندیم.دومااگه یادت باشه گفتم فیلسوفان حقیقی از انگشتان یه دست هم تجاوز نمیکنن ومن جز حقیری بیش نیستم.بی خود به دهن ما حرف نبندید که گفته باشم ته دریا منم و ازاین حرفا.سوما کانت که فارس یا عرب نبوده که بیاد از واژه جوهر استفاده کنه بلکه از واژه نومن استفاده کرده.
بی خود با بحث کردن وقت خود را تلف نکنیم من به راه خود شماه هم به راه خود.موفق باشی.بای بای
دید متعصبانه فکر کنم مربوط به علوم نقلی بیشتر باشه تا عقلی
به نظر شما دلیل و برهان خواستن بابت حرفتان تعصب کورکورانه است.منظورم از ته دریا هم کلی بود
نومن و فتومن کانت و دکارت هم یه چیز کلی است.جالب این است 12 واحد فلسفه اسلامی خوندید بعد در رد حرکت جوهری نمی توانید برهان اقامه کنید
این طور که معلوم است شما بیشتر به درست بودن باورهایتان تعصب دارید
این فیلسوفان حقیقی هم بنده نفهمیدم یعنی چه و چه کسانی هستند


از اینکه جای خالی بزرگی چون رازی را پر کردی بسیار خوشحال شدم.واز این شعر خیام هم همچنین.من همین از بی نتیجه بودن بحثمان با این آغای javadmessi نتیجه میگیرم که پاسخ پرسش اصلی این تاپیک اینه که اصولا راه فلسفه و راه دین جداست و باهم سازگار نیستند.جان فدای آزادی
مغالطه تحریف
واقعا از شما که فلسفه غرب خوندید بعیده که بدون دلیل و برهان حرفی می زنید بعد هم با واژه ای چون "جان فدای آزادی" که اصلا ربطش به بحث را نفهمیدم می خواهید خواننده را مجاب کنید که حرف من صحیح است
یا فلسفه نخوانده اید یا فلسفه از مفهوم خودش افتاده
 

Similar threads

بالا