آشنایی با مفاهیم زیباسازی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مطالب این تاپیک برگرفته از وبسایت سازمان زیباسازی تهران می باشد


ایستگاه اتوبوس


مكاني است براي مسافران منتظر با امكان محفوظ ماندن از شرایط جوی ، دريافت اطلاعات و استفاده راحت از اتوبوس.




سرپناه ايستگاه اتوبوس سازه اي است سرپوشيده براي نصب در كنار معابر شهری، كه فضايي مناسب براي انتظار تعداد محدودي مسافر را در فاصله زماني بين دو انتظار فراهم ميآورد و میبایست به امکاناتی مانند روشنايي، تابلو، اطلاعات سفر ، نيمكت ، سطل زباله و.... مجهز باشد . جهت برآورد نمودن نیازهای امروز مردم شهرنشین، طراحی جدید برای چند منظوره بودن و زيباسازي آن مدنظر است . بطوريكه بصورت يك سمبل يا نماد و نشانه شهري در آمده و متناسب با طراحي زيباي اتومبيلها و اتوبوسهاي مدرن به توقعات زيبايي شناسانه مردم و خواسته های آنها پاسخ دهد.
با وجود سابقه طولاني استفاده از ايستگاه اتوبوس ، هنوز مشكلات اساسي در اين مورد وجود دارد و نياز به طراحي اصولي اين عنصر احساس مي شود. به دليل تنوع استفاده كنندگان بايد ميانگيني از خواسته ها و نيازهاي مشترك شهروندان مورد بررسي قرار گيرد و در طراحي اعمال گردد. ايستگاه‌ اتوبوس جزو ملزومات زندگي در شهر محسوب مي شود، و بهتر است كه به نحوي آنها را نسبت به ساير تجهيزات شهري متمايز كنيم. اين تمايز، ارزش نمادين دارد(جهت يابي ، شناسایی محل). معيارهاي سنجش زيبايي در سرپناه ايستگاه اتوبوس ، رعايت تناسبات طلايي است كه عوامل مختلفی را در بر مي گيرد مانند كنترل اندازه در سه نماي طرح ، انتخاب اندازه شعاع قوس ها براساس نسبتهاي طلايي و تقسيمات فرمي متناسب. طراحي ايستگاه اتوبوس مي بايست با توجه به خصوصيات اقليم محل انجام گیرد ( متناسب با وضعيت آب و هوايي منطقه)




بطور مثال برای مناطق گرمسیر، ایجاد سایه بان و سیرکولاسیون هوا جزو مزیتهای طراحی است .
طراحي مناسب سازه و تجهيزات آن باعث جذب مردم ، انگیزه برای استفاده بيشتر از امكانات عمومي و كاهش استفاده از وسايل نقليه و آلودگي محيط خواهد شد. نصب استند تبلیغاتی برای پوشش دادن هزینه های تامین سرپناه و تعمیر نگهداری آن است.




رعایت ضوابط مربوط به معلولین، و ورود و خروج راحت و روان مسافرین ، جزو اهداف طراحی است.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نشیمن شهری


پيكره يا سطحي افقي متناسب از سطح زمين است كه در محيط عمومي شهر براي نشستن مورد استفاده قرار ميگيرد. هدف از نشستن، معمولا رفع خستگي، گذراندن اوقات فراغت، ارتباط اجتماعی، و لذت بردن از چشم انداز اطراف است.

نيمكتها و سطوح نشیمن براي استفاده چند نفره ساخته ميشوند. با توجه به سروكار داشتن گروههاي مختلف مانند كودك، بزرگسال ، كهنسال، معلول ... ، طرح نشیمن بايستي از جامعيت كافي برای خدمات رسانی مناسب برخوردار باشد.
سطوح نشیمن بعنوان يك عامل بصري، در صورت طراحي صحيح و رعايت الگوهاي شهري و استانداردها میتواند در ارتقاء كيفيت بصري، زيبايي محيط و رضایت شهروندان بسيار موُثر باشد.
نشيمنهايي كه در مكانهاي كم رفت و آمد و در مجاورت مناظر قرار ميگيرند نياز بيشتري به راحت بودن دارند و آنها كه براي نشستنهاي كوتاه مدت مورد استفاده قرار مي گيرد مي تواند ساده تر بوده و از انعطاف پذيري بيشتري در فرم و طرح برخوردار باشد. فرم نيمكت بايد با محيط استفاده هماهنگ باشد و زوايا و ابعاد آن مطابق با بدن استفاده كننده و راحتي او طراحي گردد. نوع طراحي و چيدمان نيمكتها بايد به گونه اي باشد كه موجب توسعه روابط اجتماعي شود.
نشيمن به عنوان يكي از تجهيزات شهري با انعطاف پذيري خود به لحاظ تركيب بندي و چيدمان در فضا ی شهر مي تواند جلوه هاي جذاب و متنوع ايجاد كرده،از يكنواختي و كسالت محيط جلوگيري كند.



نشيمن با ترکیب وسایل کاربردی و تزئيني همچون گلدان، روشنايي و ... در ایجاد مناظر زيبا و كاهش خشكي محيط تاثیرگزار است و میتواند بیشتر مورد استفاده مردم قرار گیرد.



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وسایل ورزشی و بدنسازی


هدف: توسعه فرهنگ ورزش، و سلامت و نشاط در جامعه/ در دسترس بودن ابزار ورزش رایگان و سالم برای همگان/

بیش از یک دهه است که در شهرهای مختلف جهان از دستگاههاي بدنسازي عمومي برای سالم سازی و نشاط جسمانی شهروندان استفاده میگردد. مردم میتوانند بصورت رایگان در پارکهای شهری به این وسایل دسترسی داشته باشند و با راهنمایی کارشناس ورزش، به تمرینات مختلف و متنوع بدنسازی بپردازند.
با ساخت و نصب وسايل ورزشي و بدنسازي در بوستانهاي شهری، تجهيزات و سيستمهايي جهت انجام حركات ورزشي در سطح آماتور و ابتدايي براي استفاده عموم مردم بوجود مي‌آيــد. مزيت اين دستگاهها در سادگي استفاده و همچنين بهره گيري از حركات ورزشي بكمك وزن بدن در هنگام ورزش با دستگاه ميباشد.
وسایل ورزشی ميتواند بصورت گروههاي چند تايي در يك مجموعه تركيبي پيشنهاد داده شود. مزيت آن، استحكام بيشتر اسكلت سازه، نصب بدون فونداسیون و پی ریزی، قابلیت جابجایی، و طول عمر و دوام بالاي آنها همراه با استفاده چندین كاربر باهم ميباشد. برای طراحی و ساخت چنین تجهیزاتی توصیه میشود که حتما از امکانات و متخصصین داخلی بهره گرفته شود، زیرا استفاده کنندگان ایرانی با توجه به شرایط محیطی، ابعاد بدنی، و فرهنگ استفاده، نیازهای خاصی دارند که میبایستی در فرآیند طراحی و شکل گیری به آن توجه شود.
در سالهای گذشته، بسیاری از مراحل عملیاتی برای بهسازی و مقاوم سازی این تجهیزات صورت گرفته و در حال حاضر، مطالعات گسترده ای جهت ساخت این تجهیزات برای معلولین، سالمندان و حتی کودکان در دست اقدام است.
این فعالیت میبایستی بصورت یک طرح جامع و ملی مورد بازبینی تخصصی قرار گیرد تا به تکامل برسد. بنابراین برای ساخت و سازدستگاه ها، شرکتهاو متخصصینی مورد نیاز هستند که به اصول ورزش خصوصـــا بدنسازی آشنایی دارند و دارای واحد طراحی و مهندسی بوده و توانایی اصلاح و بهسازی حرکات ورزشی با دستــگاه را داشته باشند. اطلاع رسانی و آموزش ، از بخشهای مهم این طرح سلامت است.








 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گرافیک شهری


اهداف
1- هويت ، تشخص بخشي و خوانایی در فضاي شهري.
2- ايجاد آرامش و تلطيف فضا ، كاهش شدت آسیبهای رواني ناشي از آلودگي بصري.
3- ارتقاء فرهنگ بصري و تجسمي و ايجاد هماهنگی با آثار هنرهاي شهري و مبلمان.
4- توسعة آثار هنري و تجسمي در طراحي و اجرا با كيفيت ماندگار در شهر، منطبق بر اصول علمي.
5- ساماندهي گرافيك و رفتار بصري، خدمات عمومي، ويترين‌ها و... در جهت تناسب با ديگر عناصر شهري.
گرافيك شهري ره‌آورد مجموعه‌اي از ارتباطات و فرآيندهاي تصويري است كه نظام‌مندي بصري عناصر ديده شونده، كيفيت شكل‌گيري در محيط، و ايجاد تناسب بين آنها را با درنظر گرفتن اصول زیبایی شناسی و کاربردی ارائه مي‌كند. عرصه‌هاي اصلي عملكرد گرافيك شهري: رنگ در منظر شهري/ خط و حروف نوشته/ علائم و نشانه ها (پیکتوگرام و ...)/ نقاشي ديواري/ طراحي گرافيك تابلوهای شهری (اطلاع رسانی/ کاربری/ تبلیغاتی/ مسیریابی...) و كليه نمودهاي بصري. عملیات گرافیک محیطی در سطح شهر، فعالیتی چند منظوره و بین رشته ای است که با گرایش هنری انجام میگیرد بنابراین تخصصهای مختلفی همراه با طراحان گرافیک در اجرای آن مشارکت دارند: طراحان صنعتی/ معمار و هنرمندان.


















 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آماده سازی زمین شهری برای کودکان


آیا تاکنون به کودکان و حضور آنها در شهر فکر کرده اید؟
آیا شهر شما آمادگی پذیرش و برآورده نمودن نیاز کودک را دارد؟
آیا فرزندان ما بقدر کافی از امکانات و خدمات شهری بهره مند هستند؟
کودکان، عامل پیوند نسلهای گذشته و آینده در هر جامعه محسوب می شوند. اصلاح محیط اجتماعی نیز در هر جامعه از طریق کودکان میسر است. توجه به ایجاد محیطی مناسب برای رشد کودک و آشنایی با نیازها و سرشت فطری او که در دوران کودکی به آن نیازمند است، زمینه رشد درست شخصیتی و تربیتی او را به عنوان نسل سالم فردا، فراهم می آورد.
شهری که به کودکان خود توجه نکند، به نسل گذشته، موجود و آینده خود توجه نکرده است.
در بعضی از کشورها توجه به کودک و سلامت جسمی و روانی او از دوران بارداری مادر و قبل از تولد نوزاد آغاز می شود و مرحله به مرحله در دوران بعد از تولد او تکوین می یابد. نتیجۀ آن نیز به بسط و ارتباط امواج انسانی در یک محیط اجتماعی گسترده منجر می گردد.
طبق تعریف کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران، گوههای سنی به گروههای قبل از دبستان،سالهای آغاز دبستان، سالهای پایان دبستان، دوره راهنمایی و سالهای دبیرستان تقسیم می شود.
به تعریف این کانون، منظور از نوجوان افراد بین 15 تا 18 سال و مقصود از کودک افراد کمتر از 15 سال تمام است. از دیدگاه روانشناسی نیز مراحل رشد کودک شامل ادوار مختلفی است. کودک از تولد تا 15 ماهگی نوزاد نامیده می شود و از 15 ماهگی تا 5/2 سالگی کودک نوپاست. بین 5/2 تا 5 سالگی دوران خردسالی یا پیش دبستانی کودک است. میانه کودکی نیز دوران دبستانی یا 6 تا 12سالگی را در بر می گیرد و از 12 سالگی به بعد دوران بلوغ یا نوجوانی فرد فرا می رسد[رضویان،1378،76].
کودک، شهروند نابالغی است که حد ومرز میان کودکی و جوانی او به طور دقیق نامشخص است. انتخاب معیار کمتر از 12 سال کامل برای تعریف کودک، مبنای مناسبی را به دست می دهد، که با نگرش علمی به مسائل روانشناسی نیز انطباق دارد و حدی بینابین برای مرز بین بلوغ و قبل از بلوغ به شمار میرود.



کیفیت و شرایط محیط

کودک، شهروند نابالغی است که دوران رشد خود را می گذراند و استمرار بخش حیات بشر محسوب می شود. موجودی است که پاک به دنیا می آید و چنانچه محیط برای رشد فکری و جسمی سالم او مهیا باشد، نهالی تنومند میشود که میتواند باعث افتخار جامعه انسانی باشد.
سرشت کودکی ایجاب می کند کودک در مراحل رشد خود، از اقدامات ایمنی و حمایتی برخوردار باشد. او بدون سرپرست و حامی، نمی تواند روند رشد منطقی داشته باشد. درک او از فضای پیرامون همان است که خود تصور می کند. بنابراین باید فضای زیست سالمی را برای او فراهم آورد تا علائق منطقی او فرصت عرض اندام یابد و با تمهیداتی علائق خطر آفرین برای او را به کناری نهاد. هر نوع تحول نابجا در تأمین علائق کودک ممکن است نتیجه نامطلوبی در پی داشته باشد که به صورت زنجیره ای آثار نامتناسبی در ادوار بعدی زندگی بگذارد.
ایجاد محیطهای یکنواخت، خشن، ملال آور و همراه با عوامل مسأله برانگیز، برای کودک به اندازه ایجاد فضاهای باز،در کنار طبیعت، میل به یک زندگی اجتماعی سالم، همراه با قصه پردازی و شعر و موسیقی و هیاهو بر او تأثیر می گذارد.
جین جیکوبزـ بر این باور است که در اجتماع شهری و در پیوند بین خانه و مدرسه، مهمترین علائق کودک به ایمنی خیابان، تنوع کاربری زمین، شادابی و سرزندگی شهر باز می گردد، که کلید اصلی رفع نگرانیهای اساسی تمام جمعیت و از جمله کودکان است.
فضای شهر میبایستی دارای کیفیت ویژه ای باشد تا برای حضور بدون خطر کودک آماده پذیرایی و رشد و بالندگی او گردد.



محیط طبیعی و کودک

کودکی، مرحله ابتدایی ارتباط انسان با طبیعت را در بر می گیرد. کودک، اگر چه براساس نظم در عالم آفرینش خداوندی خلق شده، باید با زمینه های مناسب در عرصه های جبری و اختیاری با طبیعت، از اولین مراحل تولد خود ارتباط برقرار سازد.
کودک، نیاز به هوای سالم، غذای سالم، مسکن مطمئن و مرتبط با طبیعت و فضای باز سالم دارد.
حس کنجکاوی، فعالیت و جنجال و بازی نیز از دیدگاهی جزیی از خلقت طبیعی انسان در دوره کودکی به حساب می آید. لازمه رشد سالم کودک، ایجاد این زمینه ها در جهت ارتباط بخشیدن بین کودک و محیط طبیعی محسوب میشود.
کودک، انسان و آزاد آفریده می شود. آزادی او متعلق به خودش است و هیچ کس حق ندارد آن را در اختیار بگیرد یا محدود سازد. با توجه به پیوستگی و تحت تأثیر بودن کودک در مجموعه های زیستی و فضاهای عمومی، با کاهش عوارض ناشی از مشکلات و کمبودها، میبایستی جلوه های طبیعت زنده را برای کودک در بهشت زمینی آنان فراهم آورد، و ساعاتی از روز به فضاهایی سالم و مرتبط با طبیعت، در کنار یک زندگی اجتماعی سالم هدایت نمود. این مورد، لازمه زندگی کودک در شهرهایی است که غوغای ناشی از فعالیت و کار، جایی برای نزدیکی با طبیعت باقی نگذاشته است.
بنابراین میبایستی به توسعه فضاهای سبز و طبیعت شهری کمک کنیم تا کودک بتواند محیطی که به طبیعت نزدیک است با نشاط باشد وآرام گیرد.



محیط انسانی و کودک


چنانچه محیط طبیعی به عنوان زمینه ای در رشد کودک محسوب شود، محیط انسانی نیز به مثابه باغبانی می ماند که در روش و نحوه رشد او مهمترین نقش را بازی می کند. اگر باغبان در پرورش یک نهال یا بوته تلاش نکند، گیاه آفت زده و یا به حالتی خودرو خواهد رویید. منظور از پرورش آن است که کودک را با روشهای صحیح برای زندگی در جامعه آینده آماده ساخت.
میشل مانسیو میگوید: روزگاری که کودکان به مثابه دستگاه گوارشی به حساب می آمدند و تصور می شد که جز غذا به هیچ چیز دیگری نیاز ندارند، سپری شده است [پیام یونسکو،آبان 1370، 13-15] این بدان معنی است که در جهت رشد و نمو کودک به جز نیازهای طبیعی، به وجود محیط انسانی سالم و پاکیزه نیاز است.
مراحل پرورش کودک از فرهنگ و آمیزه های فرهنگی جامعه آغاز می شود و خانواده، مدرسه، محله و شهر را طی می کند. فرهنگها بر کودکی و جامعه کودک وارد می شوند و شالوده رفتاری و کرداری و شخصیتی آنان را در مراحل بعدی زندگی شکل می دهند.
کودک باید برای ایفای مسئولیت خویش در بزرگسالی، قابلیت پذیرش مسئولیت را پیدا کند و در واکنشهای متقابل، به حس مسئول بودن پی ببرد. حس مسئولیت هنگامی بوجود می آید که به او مسئولیتی داده شود.
از نظر تربیتی، به منظور آماده ساختن کودک در فضای اجتماعی شهر، باید سه جنبه اساسی حواس، تخیل و شخصیت کودک را مورد توجه قرار داد. چنین شرایطی را باید بدون دخل و تصرف در شرایط اساسی و نیازهای اولیه کودک به وجود آورد.



از دیگرموارد مهم در عرصه های زندگی شهری، ایجاد فضاهای مناسب برای کودکان است. "فضا" یک واقعیت لایتناهی است که از طریق محصوریت، مرکزیت و فعالیت تعریف می شود. در ارتباط با مسائل شهری، فضا عبارت از آن است که امکان ایجاد فعالیتی در آن وجود داشته باشد. در شهرسازی، فضا در ارتباط با ساختمانهای اطراف خود، معنی پیدا می کند. فضای شهری به عناصر ویژه ای در شهر گفته می شود که واجد ارزشهای زیباشناختی بوده و دارای حیات و فعالیت باشد.
با این وجه، خیابانها، میادین و عناصر عمومی شهری مانند پارکها، فضاهای باز و ورزشی از جمله فضاهای شهری محسوب می شود.
کودکان از فضاهای شهری درسها و آموخته هایی می گیرند که چه بسا ممکن است آنان را از نظر رفتاری بیش از آموزه های خانه و مدرسه متأثر سازد. بنابراین، امنیت فضای شهری به منظور رفت و آمد کودکان بسیار مهم و قابل توجه است.



به طور اصولی، محله ها و فضاهای درون آنها از نظر ارتقاء سطح روابط سالم اجتماعی، در درجه نخست باید برای کودکان به وجود آید. امروزه، برنامه ریزان محیطی از عدم امکان شکل گیری فضای شهری مناسب برای کودک آگاهی بیشتری یافته اند و پدر و مادرها با صراحت از نگرانی خود درباره اجازه یافتن بچه ها به منظور بازی در خیابانها و مسیرهای پیاده بین خانه و مدرسه سخن به میان می آورند.
چنانچه فضاهای عمومی شهری به درستی پای گیرد، محیط مناسبی را به وجود خواهد آورد که کودکان و پدر و مادر، در آن احساس امنیت می کنند.



یکی از نکات اصلی در طراحی فضاهای شهری، ایجاد فضای بازی برای کودکان می باشد.
به گفته شیلر هنگامی انسان به راستی انسان است که به بازی بپردازد. انگیزه بازی در دوره رشد کودکان و تکامل آنها شدید و فشرده است. بازی در کودکان از غرایز طبیعی محسوب می شود و برای رشد متعادل آنها ضروری است. به نظر جان لاک، باید به کودکان امکان داد که در هر زمان ممکن، در فضای باز به بازی بپردازند.
بازی درمانی از راه حلهای رفع مشکل و فشارهای عصبی دوران کودکی به حساب می آید و از انزوای کودک میکاهد.





اساس سلسله مراتب شهری در شهرسازی از زیر محله آغاز شده و شهر و محله های آن به نسبت حوزه های تحت پوشش خدمات مربوطه به کودکان بنیان می گیرد. بدیهی است که اصلی ترین خدمات شهری در محله ها و زیرمحله ها علاوه بر کودکستان و دبستان شامل پارک و فضای ورزش و بازی بچه ها، کتابخانه کودک، باغچه، خانه کودک، زمینهای ورزش و فضای باز می باشد.
کودکان، نیازمند محیطهایی هستند که آنان را مخاطب قرار دهد، به چالش وادارد و جلب توجه کند تا آنها مشاهده کنند و بیاندیشند.
خیابانها و میادین دارای آب نما،کودکان را به مشارکت و توجه دعوت می کند. فروشگاههای جذاب و علائم خیابانی، می-تواند علاقه به مطالعه را بویژه در کودکان پیش دبستانی بر انگیزاند. رویدادها و سرگرمیهای خیابانی، جشنها جشنواره ها، بازارها و فضاهای باز و سبز منشأ علاقه و جذابیت دائمی برای کودکان می باشد.
کودک به مکانهای مختلفی که ترجیحاً با یکدیگر مرتبط هستند، نیاز دارد. جایی که احساس در خانه بودن کند. زمانی که کمی بزرگ تر شد، احتیاج دارد که در اطراف و دور و بر شهر بصورت پیاده یا با وسایل عمومی به حرکت بپردازد. در بهترین حالت، باید کل شهر در دسترس او باشد.
دسترسی کودکان به هر نقطه از شهرشان باید امکانپذیر باشد. تنها از طریق برقراری ارتباط مستقیم است که آنان می توانند افرادی سالم و اجتماعی شوند.آنها باید بد و خوب را تجربه کنند و روابط انسانی را در خارج از محدوده خانه و مدرسه تشخیص دهند. حضور در اجتماع، بروز احساسات و نگرشهای مفید را در پی دارد.



از دیدگاه شهرسازی و طراحی شهری، شهر خوب برای کودک باید واجد شرایط زیر باشد:

• باید سازماندهی کالبدی و اجتماعی براساس حس اعتماد و انصاف و عدالت قرار داشته باشد و آنها را ارتقاء دهد. در این مورد ایجاد فضاهای عمومی که در آنها حداقل یک بزرگسال شناخته شده حضور داشته باشد و حفاظت و امنیت کودک را پوشش دهد، ضروری به نظر میرسد. این فضاهای عمومی باید به نحوی طراحی و برنامه ریزی شوند که بر میزان ارتباط میان افراد در گروههای سنی مختلف و دارای زمینه های اجتماعی متفاوت بیافزاید.
• فرصت مشاهده مردم، بزرگسالان و خردسالان در فعالیتها و مشاغل مختلف، بر جاذبه های اجتماعی کودک می افزاید.
• بزرگسالان باید علاوه برکودک خود، نسبت به سایر کودکان شهر و محله های شهری احساس مسئولیت نمایند.
• در شهرها باید فضاهای عمومی امن، همراه با معابری دور از مخاطرات رفت و آمد که به کودک اجازه مشاهده می دهد که شهر، همسایه و محله خود را کشف کرده و نظاره گر باشد، به وجود آید.
• یک محیط شهری شفاف، سالم و قابل درک برای کودک جایی است که بتوان به راحتی و به صورت پیاده در آن حرکت کرد.
• توجه به نقشهای ارزشمند اجتماعی و فرهنگی و مشارکت کودک در رویدادهای اجتماعی و مراسم مذهبی بسیار اهمیت دارد.
• نزدیک بودن فاصله محل کار و زندگی خانواده ها، به نحوی که کودک و والدین در طول روز به یکدیگر دسترسی داشته باشند، ضروری به نظر می رسد.
• در خیابانها و فضاهای عمومی شهر، باید به ایجاد عناصری که برای کودک موجب شگفتی و شعف شود، پراخت.
• وقایع و جشنهایی که حس ملی، مذهبی، تاریخی و علاقه به جامعه و سنتهای آن را ارتقاء می دهد و برای کودک نیز ضروری به نظر می رسد، باید تقویت شود.
• نوع بافت شهری، بنای جذاب، رنگ، مواد، شکل و ریخت ساختمانها که علاقه کودک را بر می انگیزد، در طراحی اهمیت دارد.
• فضای شهری باید طبیعت را به داخل شهر بکشاند. باید کودک باتمام پدیده های طبیعت مانند آب، گیاه، درخت، حیوانات و پرندگان و حشرات، در ارتباط باشد. کودک از این طریق می آموزد و می فهمد که به طبیعت عشق بورزد و آن را حفظ کند.

کودک به فضای باز و سبز، محیطهای سالم و فضاهایی احتیاج دارد که او را در محیطی درست و فارغ از هرگونه محرومیت بار آورد. بسیاری از خانوارهای ساکن تهران به دلیل نحوه سکونت در قطعات کوچک مسکونی و آپارتمانهای کوچک، از داشتن چنین فضایی محروم اند. مدرسه ها نیز با ابعاد و اندازه های قابل قبول آموزشی مناسبت کمی دارند. فضای حایل بین این دو نیز با عرض نامتناسب راهها، جریان رفت و آمد سواره، سر و صدا، آلودگی هوا، و مشکلات شهری بدور از فضای باز و سبز، و خدمات و نیازهای کودک همراه است.



در تهران، شرایط شهرسازی برای پرورش کودک آمادگی لازم را ندارد. اصولاً شهر نه تنها برای حرکت پیاده بزرگسال، بلکه برای رفت و آمد کودک نیز شکل نگرفته است. عرصۀ پیاده روها روز به روز کوچکتر شده تا راه برای حرکت اتومبیل هموار شود. بنابراین کودک به سختی میتواند با پای پیاده فاصله بین خانه و مدرسه را طی کند.
در تمام محله ها نوع کاربری زمین به نحوی است که منفعت اقتصادی مورد توجه قرار گیرد.
اگر چه مهدهای کودک به خودی خود می توانند نقش سازنده ای در آموزش و پرورش اجتماعی کودک داشته باشد، ولی اغلب خانواده های استفاده کننده ترجیح می دهند که از این مکانها به عنوان محلی صرفاً برای نگهداری، هنگامی که آنان به کار مشغولند، استفاده کنند. به همین خاطر است که مهدهای کودک به جای پراکنش مناسب در سطح شهر و محله های شهر، به طور عمده همجوار با مراکز اداری یا در مسیر خیابانهای اصلی و پررفت وآمد، جایی که والدین با یک لحظه توقف اتومبیل، بتوانند کودک را به آن بسپارند، استقرار یافته است.
مهمترین تفریح کودکان در تهران استفاده از پارکها و فضاهای سبز است که هنوز بسیاری از آنها دارای تجهیزات بازی استاندارد نیستند.



استفاده از فضاهای سبز نیز هنگامی میسر است که والدین زمان لازم را برای گردش کودکان بر حسب فرصتهای خود انتخاب کنند. در حالیکه کودکان باتوجه به تراکم جمعیت و ساختمان محاصره شدن در میان بافت شهر، هر روز و هر لحظه به این فضاها نیازمندند.
فضاهای ورزشی بسیار محدود است و فرهنگسراهای کودک جز در چند نقطه که آن هم به عنوان جزیی از فرهنگسراهای عمومی موجود شهر محسوب می شود، دارای امکانات لازم نبوده و با نقص روبرو می باشند. از کتابخانه کودک، مراکز گسترده پرورش فکری – جز در موارد نادر- خبری نیست. مرکز آموزشهای هنری و سرگرمی یا محدود است و یا پاره ای از آنها توسط بخش خصوصی اداره می شود که پرداخت هزینه آن برای بسیاری از خانواده ها مشکل است. مرکز علوم مربوط به کودک نیز همینطور. سینمای کودک در حدی محدود عمل میکند. موزه های فرهنگی و هنری اگر چه در سطح شهر تهران وجود دارد، ولی به حالتی متمرکز عمل کرده و در درون مناطق شهری قرار نگرفته است. در مجموع، این موزه ها برای بزرگسالان است و نه کودکان. برای کودکان تهرانی، یک محیط شهری خوب، محیطی است که انتظارات کودکی آنها را برآورده سازد.
این محیط باید ضمن برقراری ارتباط منطقی با کودک و شرایط او، مکانهایی را که برای کودک در دسترس باشد، و به نیازهای او پاسخ دهد، فراهم آورده و در قالب رنگهای متنوع، آنها را با غنای احساسی کودک و تناسبات ساختمان هماهنگ کرده و عرضه نماید.


شهرداری تهران به عنوان یکی از اصلی ترین نهادهای شهر در همکاری با نهادهای مرتبط، نقش مؤثری در بهبود شرایط کودک دارد. وظیفه شهرداریها بسیار گسترده تر از آن اقداماتی است که امروزه به آن می پردازند. شهرداریها به عنوان نماینده مردم شهر در نیکبختی یا خوشبختی و رفاه و سلامت آنان، باید نقش مؤثرتری ایفا کنند.
یکی از مهمترین وظایف شهرداریها تجهیز خود به نیروی انسانی کارآمد در ارتباط با حوزه های تخصصی مختلف است. شهرداریها باید به ارتقاء سطح بهداشت جسمی و روانی مردم شهر بپردازند. هرم سنی جمعیت تهران، نشان از جوان بودن جمعیت شهر دارد. از این جهت شهردای تهران باید به این مهم توجه بیشتری نماید و با ایجاد تشکیلات و تأسیسات عمومی و فضای شهری مناسب کودک به ادای وظیفه خود نسبت به مردم شهر همت بیشتری نماید.

در حال حاضر طراحی پارک دوستدار کودک توسط سازمان زیباسازی شهرداری تهران در دست اقدام است. فضایی که بزرگترین مجموعه های بازی، تفریح، سرگرمی، آموزش و مشاهدات جذاب در آن پیش بینی شده و امید است از سال آینده شاهد اجرای این پروژه بزرگ باشیم.
در هر صورت، هنوز فضاهای شهری تهران برای ساکنان کوچک و مهربان، و فرزندان پاک این شهر آماده نیست و برای رسیدن به نقطه ایده آل و مناسب، فاصله ها بسیار است.
همه باید دست در دست هم دهیم و با مشارکت دلسوزانه، تلاش کنیم محیطی مساعد و قابل استفاده برای کودکان امروز و متخصصین فردا فراهم آوریم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وندالیسم


مقدمه و طرح مساله


در عصرحاضرخشونت و پرخاشگري به يكي از مسايل اجتماعي مهم و درخور توجه جوامع تبديل شده است. افراد و گروه‌هاي زيادي به دلايل و بهانه‌هاي گوناگون با درگير شدن در فرآيندهاي خشونت‌آميز آسيب‌هاي فراواني را به خود و سايرين وارد مي‌كنند. پديده خشونت جمعي در زمان‌ها و مكان‌هاي ديگري و گاه در ابعادي بسيار گسترده‌تر بروز مي‌كند كه نتيجه آن، تخريب اموال عمومي، صدمات جاني و مالي افراد ماجراجو و حتي بي‌طرف و يا عابران و غيره است. از اين رو، شناخت همه جانبه پديده خشونت، بويژه از ابعاد روان‌شناسي اجتماعي و جامعه‌شناختي، به منظور دستيابي به راهكارهاي اصولي براي پيشگيري و نيز كنترل آن از دغدغه‌هاي اساسي جوامع دموكراتيك است.

تحقيقات زيادي حاكي از آنست كه وجود يك عامل ريسك(Risk Factor)در يك فرد به تنهايي نمي‌تواند موجب بروز رفتار ضد اجتماعي و خشونت بار بشود. عوامل متعددي لزوماً بايد با هم ادغام شوند تا در يك دوره زماني مربوط به رشد فرد و تحول به دوره بلوغ و بزرگسالي رفتار وي را شكل ويژه‌اي بخشند.عوامل ريسك به عواملي اطلاق مي‌شوند كه شواهد قوي براي ارتباط علمي آنها با يك مساله يا پديده خاص عواملي چون: بيكاري و فقدان درآمد كافي براي زندگي، بويژه براي تامين امكانات ورزشي، تفريحي، و گذران سالم اوقات فراغت براي نوجوانان و جوانان كه نياز مبرم و انكار ناپذيري براي آن به مانند نياز گياه به آب، دارند، و يا شرايطي چون غربتي بودن، طرد شدگي، اخراج از مدرسه و يا اجبار در ترك تحصيل، احساس بي عدالتي/بي قدرتي اجتماعي، نبود خانواده حمايت گر و قابل اتكا، احساس محروميت/ناكامي در برآورده شدن خواسته ها و آمال كوچك و بزرگ و عواملي نظير اينها مي توانند فرد را در مسير حوادث و شرايط نامطلوب و خطرآفرين قرار دهند. بويژه اگر الگوهاي يادگيري اجتماعي و گروه هاي نقش آفرين مناسبي در اختيار نباشد، احتمال الگوپذيري و مدل سازي منفي و ناسالم براي جوان فراهم تر مي شود و زمينه مناسبي براي رفتارهاي نابهنجار و ضد اجتماعي فراهم مي گردد. عصيان روزافزون انسان، به خصوص نسل جوان، نه تنها نشان دهنده احساس اجحاف و درماندگي توأم با خشم، پرخاشگري و آشوبگري آنان است، بلكه معرف تحميلات اجتماعي و تجويزهاي نيروهاي قاهر و سركوبگر بيروني درجامعه اي است كه به جاي درنظرگرفتن نگرشها، باورها، رفتارها و الگوهاي فرد، گروه، قشر يا نسلي ديگر، تنها نگرشها و الگوهاي خود را به آنان تجويز مي كند. درحقيقت ونداليسم واكنشي است در مقابل برخي از صور فشارها، تحميلات، ناملايمات، حرمانها، اجحاف و شكستها كه مبين تمايل به تخريب آگاهانه، ارادي و خودخواسته اموال، تأسيسات و متعلقات عمومي است.


معني لغوي ونداليسم


در لغت‌نامه روبر فرانسه كلمه وندالیسم از وندال به معنای خرابکار، خشن و نادان گرفته شده‌است و در معنای اول به معنای تخریب و نابود کردن آثار هنری و در معنای دوم به معنای "تخریب اموال عمومی" آمده است


تاريخچه و وجه تسميه واژه ونداليسم


ونداليسم مشتق از واژه وندال است. وندال نام قومي از اقوام ژرمن ـ اسلاو به شمار مي رفت كه در قرن پنجم ميلادي در سرزمين هاي واقع در ميان دو رودخانه اودر و ويستول زندگي مي كردند. آنان مردماني جنگجو، خونخوار و مهاجم بودند كه به كرات به نواحي و سرزمين هاي اطراف قلمرو خود تخطي و تجاوز كرده، به تخريب و تاراج مناطق و آبادي هاي متصرفه مي پرداختند. روحيه ويرانگرانه قوم وندال سبب گرديده است كه در مباحث آسيب شناسي، كليه رفتارهاي بزهكارانه اي كه به منظور تخريب آگاهانه اموال، اشياء و متعلقات عمومي و نيز تخريب و نابودي آثار هنري و دشمني با علم و صنعت و آثار تمدن صورت مي گيرد به گونه اي به ونداليسم منتسب گردد.
همانطور که ذکر شد، ونداليسم، در اين معني؛ از بلاهاي جوامع امروزي است كه در گذشته ديده نشده است. "وندال هاي كهن"، در هجوم هاي وحشيانه خود، چيزي را ويران مي كردند كه خود نساخته بودند، اما "وندان هاي مدرن" چيزي را نابود مي سازند كه از آن جامعه خودشان است.
ونداليسم در همه جا بيداد مي كند و تقريباً همه شاهد عوارض آن هستند. آثار ونداليسم را روي در و ديوارهاي شهرها، آسانسورها، پارك هاي عمومي، كيوسك هاي تلفن و به شكلي وسيع در مدارس مي بينيم. از ديگر مظاهر ونداليسم، نوشتن و حكاكي بر روي ديوارهاي مؤسسه هاي عمومي، روي صندلي هاي اتوبوس هاي شهري و نوشتن انواع يادگاري ها بر ديوارها و ستون هاي مكان هاي باستاني و آثار تاريخي است.



مفهوم وندالیسم


در متون جامعه شناسي، ونداليسم به مفهوم داشتن نوعي روحيه بيمارگونه به كار رفته كه مبين تمايل به تخريب آگاهانه، ارادي و خودخواسته اموال، تأسيسات و متعلقات عمومي است.
وندالیسم به معنای تخریب کنترل نشده اشیای و آثار فرهنگی باارزش یا اموال عمومی است که یک ناهنجاري اجتماعی به حساب می‌آید و دلایل متعددی برای آن عنوان می‌کنند. وندالیسم را در زمره انحرافات و بزهکاری ‌های جوامع جدید دسته بندی می‌کنند و آن را عکس العملی خصمانه و واکنشی کینه توزانه نسبت به برخی از فشارها، تحمیلات، ناملایمات و اجحاف ‌ها تحلیل می‌کنند.

ونداليسم در زمره آن دسته از انحرافات و بزهكاري هايي است كه در جوامع جديد ظهور يافته است
واين معضل اجتماعي تا نيم قرن پيش مطرح نبود.
در طبقه بندي انواع جرائم، اغلب صاحب نظران و محققان ونداليسم را به مثابه جنايتي خرد و از انواع بزهكاري هاي نوجوانان به شمار آورده اند.

ونداليسم بين نسلي


هنگامي كه فاصله بين فرهنگ عمومي و فرهنگ رسمي زياد باشد، فاصله بين معيارهاي تنظيم كننده واقعيات با شرايط واقعي حاكم برواقعيات زياد مي شود و عكس العمل نسلي را در پي دارد كه هنجارها، قواعد، رسوم، الگوها و عادات و قوانين نسلي ديگر را كه واقعيات و شرايط او را درنظر نمي گيرد طرد مي كند. فاصله هرچه بيشتر و عميق تر بين فرهنگ عمومي و فرهنگ رسمي نيز يكي از عوامل تعيين كننده اي است كه معين مي سازد، يك نسل تقابل ديدگاهها، رفتارها و الگوهاي خود با نسلي ديگر را به شكل مشاركتي و اصلاحي ببيند يا تعامل را راه حل مناسبي نديده چرا كه شكاف را آنقدر اساسي و عميق بيابد كه تنها راه را در خرابي و فروپاشي تمامي نظامي ارزيابي كند كه انعطافي براي درنظرگرفتن خواستها، نگرشها و الگوهاي نسل اوقائل نمي شود. به بيان ديگر، كنش و واكنش نسلها نسبت به شرايط موجود و نسبت به يكديگرست كه مي تواند موجب شود آسيب اجتماعي ونداليسم پديد آمده، گسترش يافته و متجلي شود. اگر تفاوتهاي نسلي در جامعه اي به حدي باشد كه شكاف محسوسي را نشان دهد، آنگاه نسلهاي درتقابل با يكديگر چند راه پيش روي دارند. اگر نسلي كه نهادهاي جامعه را در كنترل هنجارها، نگرشها، رفتارها و الگوهاي خود دارد به نگرشها، ايده ها، هنجارها، رفتارها و الگوهاي نسلي كه در زيردست او پرورده مي شود، توجه نكرده و كاملاً تجويزي و يك طرفه، نحوه كنش موردانتخاب او نسبت به شرايط موجود و نسل مقابل باشد، اولين گام براي تشكيل پديده ونداليسم را برداشته است. نسل زير دست چندراه پيش روي خود دارد، يا آنچه را كه در تقابل با نسل مسلط مي بيند از طريق تعامل و همفكري و همجوشي برطرف سازد، از سرايت ونداليسم به خود تااين مرحله از كنش اجتناب كرده است، ولي انتخابهاي بعدي او تحت تأثير واكنشهاي نسل مسلط قرار دارد. اگر نسل مسلط همچون گذشته برشيوه تجويز و تهديد يك طرفه خود استمرار ورزد، علاوه برآن كه خود را از نگرشها، باورها و الگوهاي ديگري كه برخاسته از شرايط جديد حاكم برواقعيت و جامعه است محروم ساخته، خود را در خطر واكنش بعدي نسل زيردست به شكل خرابكاري و آشوبگري وندال قرار داده است. اما واكنش بعدي نسل زير دست چگونه مي تواند باشد؟ اگر بنابرهردليلي كنش مناسب خود را براي حل مشكل رها كرده و به مقابله به مثل بپردازد در راه آشوبگري گام برداشته است و به جاي حل مشكل، مشكل را حذف كرده است و اگر روزي بخواهد براي برطرف كردن نيازهاي خود از آن استفاده كند، بايد مجدداً خرابيهاي خود را آباد كند. درنهايت نحوه عمل و عكس العمل نسلهاي مسلط و زيردست نسبت به يكديگر و نسبت به واقعيات موجود است كه تعيين كننده نهايي است. اين امر هنگامي بيشتر از كنترل افراد خارج شده و ونداليسم را تابع شرايط موجود مي سازد كه اولاً فاصله بين واقعيات و شرايط اجتماعي جامعه با هنجارها، باورها، رفتارها و الگوهاي نسلها زياد بوده و ثانياً شكاف بين فرهنگ رسمي و فرهنگ عمومي عميق و گسترده باشد و هنگامي بيشتر متأثر از انتخاب كنشهاي نسلهاست كه آنها به جاي مشاركت و تعامل با يكديگر، تجويز و حذف يكديگر را دنبال كنند و براي ديدگاهها، هنجارها، باورها، رفتارها و الگوهاي ديگري مشروعيت قائل نشوند. بايد دقت كرد كه در بسياري از موارد تفاوتهاي موجود در هنجارها، نگرشها، رفتارها و الگوهاي هرنسل برخاسته از شرايط حاكم برتعامل يك نسل است و از منظر نسلي كه با تعاملات ديگري سروكار داشته و از شرايط ديگري متأثر شده به شكلي اجتناب ناپذير متفاوت است.



ونداليسم به مثابه آشوبي اجتماعي


جوامع روستايي و عشايري به دليل شرايط جديد جهاني و شهري شدن، رشد جمعيتشان كه ديگر كفاف ظرفيتهاي جامعه را نمي كرد و بسياري از خدمات اجتماعي و امكانات زندگي و رفاهي با مهاجرت به خصوص نسل جوان خود به شهرها مواجه هستند. اين امر خود افزايش بي رويه جمعيت شهري را به دنبال دارد. اما شهرها همواره ظرفيت لازم براي حداقل امكانات رفاهي و انواع خدمات ضروري را ندارند. به سبب قدرت خريد پايين مهاجرين مناطق محروم، آنان ناگزيرند كه زمينهاي ارزان قيمت در حاشيه شهر يا زمينهايي را كه در فاصله اي دورتر از شهر مالكي ندارند، تصاحب كرده و با حداقل امكانات، محل زندگي و حتي كار خود را بسازند. كمبودهاي متعدد در هر زمينه اي موجب مي شود تا آنان از طريق همبستگي گروهي مضاعف، بسياري از كاركردهايي را كه جامعه شهري قادر به برآوردنش نيست خود مرتفع سازند. آن هم به تشكيل گروهها و جريانات و جنبشهايي پرشور منتهي مي شود كه مي تواند به سرعت فشارهايي را به دولت و جامعه شهري وارد سازد. از طرفي بسياري از فعاليتهاي اين اقشار كه برخي به نان شب محتاج اند، به سوي فعاليتهايي كشيده مي شود كه به سبب آسيبهاي اجتماعي كلان براي جامعه، ممنوع و غيرقانوني به شمار مي روند، پس مقاومت گروههاي مذكور براي كسب معاش از اين طرق غيرقانوني به پيدايش باندهايي منجر مي شود كه انواع فعاليتهاي غيرقانوني را به شبكه اي در هم تنيده بدل مي سازد كه نگاهي جزيي به آنان هم مي تواند وضعيت اقشار آسيب پذير مذكور را بدتر كرده و ياناخواسته باعث گسترش آنها به زمينه هاي جديد و فعاليتهاي جبراني گسترده تبديل شود.
مجموعه آنها موجب مي شود تا نارضايتي حاشيه نشينان به شكلي جمعي بروز كرده و در سطح اجتماعي به شكل اعتراضات گروهي و آشوبها بروز كند و چنان رفتاري هنگامي كه به شخصيتي در افراد بدل شد، ونداليسم و آسيبهاي اجتماعي مربوط به آن را پديد مي آورد و گروههايي را كه شكل مي بخشد كه تنها راه درست هر چيز را در خراب كردن و از بيخ و بن كندن آن مي بينند. در اين شرايط اجتماعي جوانان حاشيه نشين هرچه بيشتر خود را با چنان اخلاق، منش و نگرش و باورهاي غالب حاشيه نشيني همراه ساخته و جامعه پذير مي شوند، زيرا حامي اي جز آنان براي پاداش نگرشها و رفتارهايشان نمي يابند.
اما از طرفي ديگر شهرها براي تأمين نيازهاي شغلي و نيروي كار خود نياز به اين مهاجرين دارند، بنابراين چنين فرآيندي طبيعي است، تنها جامعه شهري مي بايست در ازاي چنان عرضه نيروي كار، حداقل نيازهاي اساسي وتأمين اجتماعي اين اقشار را تأمين كند و اشتغال زايي و فرصتهاي شغلي را در اين مناطق پديد آورد تا بيكاري موجب پناه بردن شان به كارهاي خلافكارانه و اعتياد و ساير جرائم و تخلفات نشود. بنابراين موضوع توزيع مناسب و عادلانه خدمات اجتماعي و رفاه اجتماعي و ايجاد فرصتهاي شغلي پديد مي آيد، پس مسائلي همچون فرصتهاي شغلي، قوانين كار و حقوق و دستمزد كارگري ، بيمه هاي اجتماعي، حق بيكاري، حق بازنشستگي، خدمات بهداشتي و حداقل خدمات رفاهي جوامع حاشيه نشين و آلونك نشين بايد در زمره اولويتهاي اصلي قرار گيرد..


رابطه گروه های سنی و وندالیسم


ونداليسم خاص گروه سني معين است. براساس تحقيقات انجام شده كودكان، نوجوانان و جوانان بين سنين 10 تا 25 سال بيش از ديگر گروه هاي سني به ونداليسم روي مي آورند.

رابطه شرایط محیطی و وندالیسم


شیوع ونداليسم در مناطق شهري به مراتب بيش از مناطق روستايي است. در شهرها به علت تراكم جمعيتي و اخلاقي، وجود پاره فرهنگ هاي مختلفه، انحراف و جدا افتادگي فرد از جامعه و هنجارهاي اجتماعي بيش از مناطق روستائي مشهود است و از آنجایی که بسیاری از صاحب نظران ریشه وندالیسم را در این ناهنجاری های اجتماعی می دانند، تشدید این امر در شهرها امری طبیعی به نظر می رسد.
غالب وندال ها مجرد و از نظر تحصيلي ناموفق اند. اغلب آنها با سرخوردگي ها، شكست ها و ناكامي هاي مختلف در زمينه هاي تحصيلي، حرفه اي و خانوادگي مواجه بوده و داراي نوعي شخصيت پرخاشگر، بي ثبات، ضدجامعه و در عين حال مأيوس اند. آنان متعلق به خانواده هاي از هم پاشيده و داراي مناسبات و روابط خانوادگي نامطلوب هستند.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تعريف هنر محيطی از نظر تاريخی و تعريف امروزی تفاوت هنر زمين يا Earth Art با هنر محيطی


چکیده
امروزه هنر محیطی که یکی از شاخه های هنر جدید است، تقریبا در همه جای دنیا مطرح و پذیرای مخاطبان خاص و عام گشته است،تا جایی که در برخی موارد خود مخاطب نیز جزئی تفکیک ناپذیر از اثر است.هنر محیطی هنری است با گرایش های مختلف که سعی دارد ، با نگرشی نو به رابطه انسان با طبیعت بپردازد و راهکارهایی جدید برای همزیستی با محیط اطراف در اختیارمان بگذارد.

در مقاله حاضر سعی شده که ضمن پرداختن به سیر تاریخی هنر زمین(Earth Art)و هنرمحیطی(environmental art )به عنوان دو کلیدواژه این پژوهش ، از آنها ابهام زدایی شده و به تفاوتهای امروزین هنر زمین با هنر محیطی پرداخته شود.
روش گرداوری اطلاعات در این تحقیق از طریق کتابخانه ای و اسنادی توسط نگارنده می باشد تا با ارجاع تعاریف و نمونه ها به منابع معتبر، نتیجه بهتری حاصل آید.
جامعه آماری مورد تحقیق و پ‍‍ژوهش شامل تمام هنرمندانی است که به نوعی در طبیعت در یكی از شاخه های مذكور به خلق اثر هنری خود پرداخته اند.روش نمونه گیری تصادفی بودهو شیوه ی تحقیق توصیفی ، و تجزیه و تحلیل اطلاعات به روش تحقیقی و مقایسه ای در متن خواهد آمد.
در این تحقیقنیز سیر تاریخی هنر زمین و هنر محیطی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته و وجوه تمایزات آنها عنوان گردیده است،كهآثار هنرمندان در چهارچوب هنر محیطی بیشتر ناظر بر کارکردهای زیست محیطی بوده، که می توان نمونه های آن را در این تحقیق دید.


مقدمه


امروزه هنر محیطی و هنر زمین از جمله گرایش های هنر معاصر می باشند که هنرمندان نسل جوان را روز به روز بیشتر به خود مشغول میكنند.
هنر محیطی اغلب به صورت کلی برای نامیدن گرایش هایی چون هنر بوم شناختی( Eco Art )، هنر در طبیعت(Art in Nature )، هنر ترمیمی(Restoration Art )، و ... به کار می رود. هنر محیطی می کوشد تا رابطه مخاطب با محیط را بهبود ببخشد و از خلال این رابطه دوستانه او را متوجه مسائل زیست محیطی اطرافش نماید و در مسیر احیا و بازسازی محیط های آسیب دیده قرار دهد.برای این مهم هنرمند گاه با جابه جا کردن ، افزودن و یا كاستن عنصری از عناصرطبیعت ، به خلق اثر و ارائه بیانی جدید از محیط می پردازد.
و از طرفی جنبش هنر زمینی را داریم که در پی بروز جریانات هنری همچون هنر مینیمالminimal art و هنر مفهومیconceptual art در دهه ی 1960 میلادی پدیدار شد كه همواره نام بزرگانی چون ریچارد لانگ، دنیس اپنهایم و رابرت اسمیتسون به عنوان نمایندگان اصلی این جریان در كنار این عنوان تقریبا تازه بنیان (Land Art) آمده است .جان مایه ی این شاخه از هنر، خلق اثر هنری در محیط های طبیعی با استفاده از مواد طبیعی و گاه مصالح خاص اثر است.
اکثر این آثار ناپایدار و میرا هستند و به علت دور افتاده بودن آن ها مخاطب با این آثار از طریق رسانه ها یی چون نوارهای ویدئویی ، اینترنت ، عكس و ....ارتباط برقرار می کند.
از انجا كه ارتباط این دو جریان هنری به هم تنگاتنگ است نگارنده قصد ندارد که هنر محیطی را از هنر زمین جدا کند بلکه هدف این است که در حین آشنایی بیشتر با هنر محیطی و گرایشات آن تفاوت های امروزین این دو گرایش هنری را بازگو کرده تا به درک بهتری از این دو رهیافت دست یابیم.


بیان مساله:


در این راستا پرسش های چندی مطرح است که تلاش خواهد شد پاسخ های متقاعد کننده ای برای آن ارائه گردد:
1- دلایل شکل گیری هنر زمین چه بوده است؟
2- آیا هنر محیطی" تنها " نگرشی زیست محیطی را در هنر معاصر مطرح می سازد؟

3- با توجه به عصر حاضر چه تفاوت هایی بین هنر محیطی و هنر زمین دیده می شود؟

فرضیه ها


در این پژوهش فرضیه های زیر تصور می شود:
- جبهه گیری در مقابل شئی شدگی اثر هنری

- رشد فزاینده ی آلودگی محیط زیست و گرایش هنرمندان به طبیعت و استفاده از مواد طبیعی برای خلق اثر هنری.

پیشینه ی تحقیق:


اسناد و کتاب هایی در ارتباط با این پژوهش وجود دارد که اغلب به زبان لاتین هستند.
- یکی از این منابع کتابLand And Environmental Art است. مولفین این کتاب Kastner,J & Walis,B. هستند که هنرمندان بسیاری را در زمینه ی هنر محیطی و هنر زمین معرفی و به برخی ازآثار آنها پرداحته اند.
- هواردجی اسماگولا در کتاب "Currents: Contemporary Directions in the Visual Art" که توسط آقای فرهاد غبرایی ترجمه شده است در فصل آخر به معرفی چندی از هنرمندان هنر زمینی پرداخته است.
- از دیگر منابع مورد بحث میتوان به کتاب "Land Art" (هنر زمین) اشاره كرد که مولف آن Michael Lailach است و توسط خانم ساناز فرازی به فارسی ترجمه شده است آثار هنرمندان هنر زمین را معرفی کرده است.
و چند مقاله تخصصی و پایان نامه ی دانشجویی نیز از هنرمندان ایران که به مباحث هنر زمین و هنر محیطی پرداخته اند از جمله:
- مقاله ای با عنوان " تجلی آئین ها و نقش مایه های بدوی و شرقی در هنر زمین " که توسط دکتر احمد نادعلیان نگاشته شده است به هنر زمین و به تاثیر نقش های بدوی در آثار این هنرمندان پرداخته است.
- "بررسی آثار و تفکر هنرمندان هنر زمینی" موضوع پایان نامه سرکار خانم شیما فروزان است که در دانشگاه هنر انجام شده و به رابطه ی بین هنرهای بدوی و با هنر زمینی می پردازد.
از دیگر پژوهش ها ،پایان نامه ی رضا قلعه با عنوان "نقش کهن الگوها و اساطیر در هنر محیطی" می باشدوپایان نامه "بررسی کهن الگوها در هنر زمین" که توسط سرکار خانم سولماز دریائیان در دانشکده الزهرا انجام شده، به صورت عمومی به رابطه ی کهن الگوها و هنر زمینی می پردازد.
اما درهیچكدام از پایان نامه های ذکر شده ، مرز بین هنر زمین و هنر محیطی که رویکردی زیست محیطی دارد مشخص نشده است، موضوعی كه مورد بحث این پژوهش است.

ضرورت تحقیق


بحران های زیست محیطی در جهان به یکی از دغدغه های مهم انسان امروزی تبدیل شده اند . در این راستا , هنر محیطی شرایطی را فراهم آورده تا هنرمند بتواند به واسطه خلق این گونه آثار در جهت عمق بخشیدن به ارتباط انسان با طبیعت و توجه به خطراتی که محیط زیست جهان امروز را تهدید می کند بپردازد. به علاوه تاثیرات هنر زمین در هنر محیطی ،که نوع امروزین هنر زمین است را می توان دید ،با این تفاوت که در هنر محیطی بیشتر به گرایش های زیست محیطی پرداخته شده است که این تفاوت در شرق بیشتر از غرب است.

حال اهمیت محیط زیست و حفظ ارتباط انسان با طبیعت و چرایی خلق آثار محیطی ، اسباب پژوهش در این زمینه را فراهم آورده است .


مفهوم و تعاریف واژگان


در اینجا نیاز است تا هر چند مختصر به تعاریف واژگان هنرمحیطی ،گرایش های آن و هنر زمین پرداخته شود تا بتوانیم گام به گام موضوع مورد بحث را شفاف سازیم و درك بهتری از آن داشته باشیم .


1-هنر محیطی


پرسش درباره جایگاه «هنر محیطی» در بین دیگر گرایشهای هنر جدیدو رابطه آن با جامعه معاصر،همیشه مطرح بوده است.
«هنر محیطی» در وهله نخست نوعی ارائه اثر در دل طبیعت به منظور ارتباط مستقیم و گسترده با مخاطب عام و توجه بیشتر به محیط زیست است که ریشه در تحولات و جریان های صنعتی دوران معاصر دارد.از این منظر وجه تمایز این هنر ،محل ارائه آن در برابر مکان هایی متعارف همچون موزه و گالری است.
هنر محیطی خود را بلاواسطه در برابر عموم قرار می دهد و وگاه انقدر نزدیك كه مخاطبش را در خود میگیردو فرصتی را فراهم می کند که بار دیگر انسان را به طبیعت وارد کند.
گفته می شود ،یکی از مهمترین نقش هایی که هنرمند به عهده دارد ،بازنمایی موضوعات آشنا در اشکال ناآشنای جدید است به گونه ای که شاید بیشتر،جهان را متوجه بحران های زیست محیطی کند.
از نظر نگارنده هنرمند ضمن حضور در طبیعت با باز اندیشی و افزودن و یا کاستن عناصر در طبیعت اطرافمان به بازنمایی آنها در هیأتی نو می پردازد، که این آثارالزاما مانا نیستند. از اینرو (غالبا )این هنر بواسطه عکاسی و تصویربرداری ثبت و در نمایشگاه‌ها و محیط‌های مجازی بواسطه رسانه‌های متنوعی ارائه می‌شود.

پیشینه تاریخی


«هنر محیطی» در لغت‌نامه‌ی آکسفورد فرمی هنری است که در آن هنرمندان فضایی 3 بعدی را خلق میکنند که تماشاگر می‌تواند در آن با چندین حسِ برانگیزاننده و هیجان‌آورِ بصری، شنیداری، حرکتی، لمسی، و حتی بویایی، به شکلی درگیرانه مواجه شود. فضایی که بنا بر این تعریف حتی در گونه‌هایی از برنامه‌های شهربازی هم دیده می‌شود این لغت‌نامه علاوه بر تعریف کلیِ فوق نمونه‌های قدیمی‌ترِ این هنر را در آثار کورت شویترز و دکورهای پرجزئیاتِ نمایشگاه‌های دهه 30 هنرمندان سورئالیست پی‌می‌گیرد. اما هنر محیطی به عنوان یک جریان به شکل رسمی در اواخر دهه 1950 میلادی آغاز و در دهه 1960 شکوفا می‌شود، یعنی زمانی که به طور نزدیک با هپنینگ‌ها ارتباط ‌می‌یابد. اصطلاحِ هنر محیطی در این دوره به شکلی یله و رها به کار می‌ر‌فت و گاهی اوقات به هنر زمین و چیزهایی از این دست اطلاق می‌شد. این هنر بیش از آن‌که خلق‌کننده‌ی محیطی برای دربرگرفتن و جذب مخاطب باشد در گونه‌ی هنرهایی دسته‌بندی می‌شود که دخل و تصرف در محیط طبیعی را هدف خویش قرار داده‌اند.
در فرهنگ جین ترنر هنر محیطی این چنین تعریف می شود:

«هنر محیطی : فرمی هنری براساسِ این پیش فرض که یک اثر هنری باید بر تمامیت معماری اطراف آن غلبه کند و به صورت یک فضای کامل در نظر گرفته شود، نه اینکه به یک ابژه‌ی آویخته به دیوار یا چیزی قرار داده شده در درون یک فضا تقلیل پیدا کند. این ایده که طی دهه 60 و 70 میلادی فراگیر می‌شود در اصل به گذشته‌های دور و به انواع قدیمی‌تر هنری بازمی‌گردد- به نقاشی‌های دیواریِ مقبره‌های باستانی، فرسکوهای رومی یا هنر رنسانس و نقاشی‌های کلیساهای باروک، آثاری که بیننده را احاطه کرده و به طور کامل سطح سازه‌های معماری را می پوشانند. در واقع کل تاریخ هنر پیش از بوم قابل حمل نقاشی به معماری و از این رو به محیط مربوط است. تعدادی از هنرمندان در دهه 60 هنر محیطی را دقیقاً به این منظور به کار بردند که نقاشی روی بوم را مورد انتقاد قرار دهند.
هنر محیطی جنبه‌های بصریِ به‌شدت ناهمگونی را شامل می شود که در نتیجه‌ی آن ابژه طوری امتداد پیدا می‌کند که فضای اطراف خود را در بر می‌گیرد. این ایده که بازدید‌کنندگان بتوانند وارد نقاشی یا مجسمه شوند و اثر با احاطه‌کردن‌شان آنان را جزیی از خود کند در هنر نیمه‌ی دوم قرن بیستم بیش از هر فرمول زیباشناسانه‌ی دیگر به عنوان یک عامل مؤثر و فراگیر ایفای نقش کرده است.
هنرمندان محیطی معاصر معتقد بودند که فعالیت های گسترده آفریننده در جوامع پیش از صنعت،هنوز الگوی هنری به جایی است و می تواند در میان بسیاری از جنبه های زندگی مدرن به گونه ای مؤثر عمل کند،واز این راه نقشی را که هنر در جهان ایفا می کند،گسترش دهد.انواع تازه فضاها برای در بر داشتن و بیان این دیدگاه وسعت یافته هنر و زندگی لازم بود تا بتواند به طریقی تازه، سازمان و راز فوق العاده جهان و نحوه تأثیرگذاری ما را بر جهان تجربه کند.پیش از هر چیز،این کار بازگشت به طبیعت را نشان می دهد،نه ((طبیعت)) روستایی و ایده ال شده قرن گذشته،بلکه دیدگاهی گسترش یافته از محیط و آگاهی نسبت به نقشی که قوای اقتصادی،روانی،فرهنگی،و زیستی در حیات ما دارند.این هنرمندان به عنوان کیمیاگرانی امروزین عمل می کنند که عناصر عادی را به رویدادها و ساختارهای جادویی بدل می کنند،ساختارهایی که روان های ما را تازه می گرداند.(اسماگولا،1381،ص384)
در این فضاها الگوهای کهنه اندیشه با تجربه های تازه جایگزین می شوند که برای درک جدید چشم انداز شهری و ارتباط ما با گیاهان و جانداران،تاریخ شناخت زمین،معنای نمادین سرپناه وتغییر ارتباطات اقتصادی- اجتماعی فرصتی در اختیار ما قرار می دهد.هنرمندان محیطی ایفای نقش های مستقیم در طبیعت را برگزیده اند:زیستن،تجربه و کنش متقابل با آن،و نه فقط نمایش آن.در نتیجه،علاقه واقعی این افراد در کل ((روند)) آفرینش هنری است،نه فقط محصول تمام شده اش.هدف آنها از کار با محیط طبیعی،تصورات مفهومی،بدن های خود و تجربه های شخصی، درک درونی زندگی و زیست است.این بینش گسترش یافته جایگزین توجه سنتی هنر،و نمایش بصری شده است.
آنچه این هنرمندان در آن شریک اند،نه موضوع،مواد خام یا روش های کار ، بلکه علاقه آنها و تعهدشان به دیدگاهی گسترده تر از آفرینش هنری و از این راه کشف خود است.بر اثر کنش های متقابل این عناصر،فضاهایی شخصی،روانی و جسمانی آفریده شده است که همانند هنرمندان سازنده آنها منحصر به فردند.(همان،ص 385)
هنر محیطی را اغلب به عنوان یک اصطلاح پوشش دهنده که دربرگیرنده ی land art, eco vention, ecological art, eco art, earthworks, earth art,art in nature, است استفاده می کنیم.
امروزه بسیاری از افراد eco-art را به عنوان جانشین environmental art استفاده می کنند،که خود زیر شاخه ای از هنر محیطی است.
اصطلاح environmental art اغلب شامل دغدغه های اکولوژیکال (بوم شناختی) است اما این تنها خصیصه اش نیست و این گونه‌ی هنری تعاریف متنوع و متغیری داشته است.
این تغییر پذیری برای شناخت تاریخ پیشین این جنبش (که غالباً در باره ی ایده های هنری بوده است تا جنبه ی محیط شناختی آن)، همچنین، هنر همراه با دغدغه های فعال تر و هنری که در آغاز ارتباط هنرمند با طبیعت و استفاده از مواد طبیعی را پاس می دارد، است.
همچنان که هنرمند محیطی،هانس هاکه توضیح داده است:
کار هنرمند ،عملا نیازمند تعهد او نسبت به همه چیزهاست...گفتن این که کار هنرمند این است که چگونه با این یا آن ماده خام کار کند، گذشتن از کنار مسأله و یا بازی با یافته های روان شناسی مفهومی است.باقی را باید برای دیگر حرفه ها گذاشت...حیطه کلی اطلاعاتی که او روز به روز دریافت می کند در خور توجه است .هنرمند منظومه ای منزوی نیست .برای بقا باید مدام در جهان پیرامون خود دخالت کند...(اسماگولا،1381،ص386)
هنر محیطی (Environmental Art) بیشتر روابط بیرونی در شرایط و محیط اطراف،فاکتورهای محیطی، رابطه با تأثیرات متغییر زیست محیطی در طبیعت و آلودگی محیطی را در بر می گیرد.(Sam Bower)



نیلز اودو(Nils Udo)


چرخش برگ - نیلز اودو(Nils Udo)-ایتالیا -1992
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
1-1- اکولوژيکال آرت


اصطلاحي براي توصيف هنري که بر فرايندهاي طبيعت تاکيد مي کندو نخستين بار در 1968 پديد آمد.(پاکباز،1379 ،ص 654)
Ecological در واقع روابط متقابل ارگانيسم هاي زنده در يک محيط را شرح مي دهد.

واژه ي اکولوژيکال به خصوص به اکوسيستمها و چرخه هاي زيستي اشاره دارد، در حاليکه environmental واژه ي کلي تري است که شامل تدبيرگري براي بازيابي کاغذ و انرژي است. واژه environmental ممکن است معاني متفاوتي در برداشته باشد، از فضا تا اکوسيستمها، اما اصطلاح اکولوژيکال شمول کمتري دارد.


2-1- اکوآرت


يک اصطلاح جذاب تر و مخفف اکولوژيکال آرت است.
اکوآرت يک جنبش هنري معاصر است که مخاطب آن موضوعات زيست محيطي است و اغلب شامل همکاري و ترميم کردن است و غالباً رويکرد بيشتري به دوستداري محيط زيست دارد و داراي روش شناسي است.(همان) اين جنبش نه صرفاً اعتراضي اخلاقي در برابر غارت همه جانبه‌ي محيط زيست بلکه پاسخي بود مضطرب به جهاني شدنِ فناوري فرهنگي، جنگ هاي بزرگ ، تهديدات هسته‌اي، انفجار جمعيت، اقتصاد راکد و رودخانه‌هاي آلوده، که همگي گوياي آن بود که وعده‌ها‌ي آرمان‌شهريِ پيشرفت بر باد رفته است.
براي مثال وان بل از هنرمنداني است که با رويکردي زيست محيطي آثار خود را خلق کرده است.



(Vaughn Bell)-وان بل

3-1- اکوونشن


اکوونشن نيز يک واژه ي جديد است. اصطلاح اکوونشن (اکولوژي + نوآفريني)، ابداع شده در 1999، پروژه ي يک خرمند تازه کار که تدبير مبتکرانه اي را براي تغيير شکل ظاهر يک اکولوژي محلي به کار مي گيرد را توصيف مي کند. به نظر مي رسد که اين اصطلاح بخشي از اکوآرت است. بسياري از نمونه ها در نمايشگاه و دفتر راهنماي اکوونشن پيشتر در ديگر اصطلاحات استفاده شده بود بنابراين نياز به تجديد نظر و نظمي دوباره داشت. اين شاخه‌ي هنري با هدف تغيير شکل فيزيکي يک زيست بوم مشخص راهکاري خلاقانه را در پيش مي‌گيرد.


4-1- هنر ترميمي


هنر ترميمي يا هنر دوباره‌سازي به شاخه‌اي از هنر اطلاق مي شود که بازيابي و دوباره‌سازي طبيعت آسيب‌ديده و اکوسيستم‌هاي صدمه خورده يا حتي آلوده را وجه همت خود قرار داده و مي‌خواهد اين محيط زيست تخريب شده و نيمه‌ويران را به حالت نخست بازگردانده و وضعيت پيش از تخريب آن را اعاده نمايد. اين هنر شکلي از هنر بوم شناختي يا اکوآرت است.




اگنس دنس(Agnes Dance)

کاترین میلر (Kathrynmiller)

5-1- هنر در طبيعت


اين اصطلاح بيشتر در اروپا استفاده شده است و بيشتر به سبک نيلز اودو و اندي گلدزورثي باز مي گردد که ايجاد اشکال زيبا (معمولاً در فضاي آزاد)، با مواد طبيعي که در محل يافت مي شوند از قبيل گلبرگ گلها، گل، شاخه هاي کوچک و تکه هاي يخ مي باشد. تشابهاتي در کار اجراي فضاي آزاد آنا منديتا و ديگران که تعهد شخصي و زنانه ي بيشتري را با زمين به اثبات مي رساند مي بينم. ملاحظه مي شود که از نظر مفهوم، هنر در طبيعت معاصر بيشتر الهام از نوعي مينيماليسم رمانتيک پيدا کرده، و از زيبايي انتزاعي و نيروي بالقوه ي تزييني شکلهاي طبيعي موقتي محظوظ مي شود، که اين به خودي خود، معمولاً فاقد محتواي فمينيستي، اکولوژيکال يا سياسي آشکار است. پيامهاي اين آثار بيشتر زيرکانه و نهفته است. پروژه هاي بسياري شکل اجرا در مکان ويژه و يا چيدمانهاي به دقت کار شده به خود مي گيرند و در اغلب عکسهاي حيرت انگيزي در گالريها به فروش رسيده اند و يا در کتابهاي نفيس و زيبا موجود هستند.(همان).




اندي گلدزورثي( Andy Goldsworthy)

2- هنر زمين (لند آرت- land art )– هنر خاکي (Earth Art)


هنر زمين و يا خاک ،به عنوان گرايشي جديد در پي جريان هاي هنري کمينه گرا(Minimal) و مفهومي (Conceptual) در دهه 1960 ميلادي شکل گرفت.همان نام آشنايي که در نهاد خود ،در جستجوي خلق آثاري متفاوت از گذشته و در عين حال دستيابي به وحدت طبيعت بود؛هنري که هنرمند را در تعاملي متعالي با سرشت و درونيات خود،که بنا به فطرت در پي دستيابي به ماهيت وجودي در طبيعت است،قرار مي داد.اما بسياري از آثار هنر زمين با ورود به دهه 70 دچار تغيراتي شد که ريشه در آئين هاي بدوي و شرقي داشت.اين هنر ابتدا در امريکا اعلام موجوديت نمود و سپس در دهه هاي 80 و 90 ميلادي در اروپا نيز توسعه يافت.خاصيت ذاتي اين هنر در آني و گذرا بودن آن بود که شايد اشاره اي مفهومي به ناپايداري عالم ماديات داشته است وثبت اين آثار تنها از طريق فيلم و عکس ممکن مي نمود.آثاري هنري ،که پهنه زمين را چون بوم نقاشي قرار داده تا ما را با چيزي فراتر از قبل رو به رو سازد و به اين واسطه پهنه عملي هنر را رشد دهد؛در اينجا ديگر از آن همه ابزار متنوع و رنگ خبري نيست؛ديگر خلق يک اثر هنري در گرو و قيد وبند ماده نيست؛تنها و تنها با ابزاري ساده به دنبال مفهوم مي گردد (ميرعمادي،1391،ص 14).
هنر زمين جنبه اي از گرايشي کلي در ميان هنرمندان جوان است تا به کمک آن از ساختن اشياي هنري به نفع خلق تجربه هاي هنري مربوط به يک فضاي مادي دست بکشند.مي توان گفت مهمترين مسئله براي هنرمند اين است که به آن قطعه از زمين که اثر خود را در آن بوجود آورده تحقق بخشد، نه اينکه صرفا آن اثر مکان ويژه را ثبت کند و يا بفروشد.بي شک اگر چنين گرايشي فراگير شود ،سرانجام ،مي تواند کل ساختار دنياي هنر را دگرگون کند.
در هنر زمين از تجهيزات بزرگ خاکبرداري و توده هاي عظيم خاک و سنگ هاي جابه جا شده استفاده مي کردند .بدين ترتيب،کار هنرمندان خاکي ،نه تقليد از طبيعت فيزيکي است نه گريز از آن؛بلکه تاييدي است بر وحدت واقعيت فيزيکي جهان که هنرمند نيز در آن سهمي دارد.(گاردنر،1385،ص663)
هنرمندان بسياري در اين راستا به فعاليت پرداخته اند،از جمله رابرت اسميتسون،ريچارد لانگ،کريستو و همسرش ژان کلود،دنيس اپنهايم،نانسي هولت،والتر دي مارياو...


پيشينه تاريخي


تعريف هنر زمين در دايره المعارف هنر رويين پاکباز چنين آمده است: يکي از گرايش هاي هنر مفهومي که از اواخر دهه 1960 و اوايل دهه 70 در امريکا پديد شد .و هدف آن تاکيد بر وحدت هنر و طبيعت بود .کساني چون رابرت اسميتسون به مدد تجهيزات خاکبرداري دست به تغيير و جابه جايي چشم انداز هاي طبيعي زدند و آثاري در مقياس بزرگ به وجود آوردندکه بقط به وسيله عکس و فيلم قابل ارائه بودند.
مثلا اسکله حلزوني به طول 450 متر و عرض 5/4 متر در درياچه شور بزرگ يوتا.در اين گرايش چون ديگر گرايش هاي هنر مفهومي ايده ي هنرمند بيش از محصول کار اهميت دارد.(پاکباز،1379،ص 654)



اسکله حلزوني-رابرت اسميتسون(Robert Smithson)
رابرت اسميتسون(متولد 1928)، در زمان مرگ نابه هنگام و غير مترقبه اش در سال 1973، به يکي از چهره هاي برجسته در هنر زمين تبديل شده بود (لايلاخ،1390،ص88).
«بارانداز حلزون» نامي بود که رابرت اسميتسون براي حلزون خود در درياچه ي بزرگ نمک، در يوتا، انتخاب کرد. وي آن را با سنگ هاي بازالت، گل، کريستال نمک و جلبک هاي پراکنده ساخته بود.او حدود هفتصد تن مواد را از زمين هاي ساحلي حفر کرد و آن ها را در درياچه تلنبار کرد. از آنجايي که، به ندرت، کسي از اين مکان دورافتاده در يوتا ديدن مي کرد و به ويژه، به دليل اينکه اين اثر طي سال هاي 1972 تا 1993 زير سطح آب فرو رفت، تنها، از طريق عکس هاي جانفرانکو گورگوني بود که توانست معروف شود. با اين حال، اسميتسون به کمک متن جامع خود با عنوان «بارانداز حلزوني» و به همين طور از طريق مقاله هايي که به مجله ي ارت فوروم مي فرستاد و پخش فيلم در نمايشگاه ها توانست مجسمه ي خاکي خود را به عموم معرفي کند(همان،ص90)
وابستگي به مکان،خصوصيت بارز هنر زمين است.هنرمندان در ذهن خود آثار را براي فضاي خاصي در نظر مي گيرند و سپس آنها را بر روي زمين خلق مي کنند.به اين ترتيب ،آنها ظاهر،ساختار و مواد موجود در فضاها را تغيير مي دهند و نام خود را در تاريخ آنها ثبت مي کنند.اين آثار ،اصالتا ،غير قابل جابه جايي هستند.(همان،ص 13)
کريستو هنرمند اتريشي الاصل ساکن امريکا به همراه همسرش ژان کلود اثار زيادي به وجود اورده است که در نوع خود منحصر به فرد و قابل تامل هستند.



کريستو و ژان کلود(Christo VladimirovJavacheff)&(Jeanne-Claude Denat de Guillebon)
کريستو تعداد بسيار زيادي از اشيا را با پارچه هاي معمولي مي بست. او به سادگي همه چيز را بسته بندي مي کرد. اشياي بسته شده همواره توجه انسان را، به نحوي، به خود جلب مي کنند، اين در حالي است که، همين اشيا پيش از پيچيده شدن هرگز مورد توجه نبوده اند. با شناخته شدن طرح بسيار بزرگ کريستو و ژان کلود- طرحي که در آن باريکه اي از خط ساحلي را در جنوب شرقي سيدني به طول يک کيلومتر بستند- گفت و گوي بي سابقه اي پيرامون هنر و طبيعت آغاز شد.



ريچارد لانگ(Richard Long)




نانسي هولت(Nancy Holt)

تفاوت امروزين هنر زمين با هنر محيطي


هنر زميني را در ابعاد و حو زه هاي بسيار متنوعي مي توان برسي نمود.اما اگر بخواهم بي مقدمه اشاره ايي كلي به اين تفاوت داشته باشم شاخص ترين تفاوت اين دو شاخه از هنر جديد با همه وجه اشتراكهايشان در عظيم بودن آثار هنر زمين است كه در اثار هنر محيطي بر خلاف آن تا حد مينيماليستي هم پيش ميرود و ديگر مورد اينكه در اثار هنر محيطي وجه زيست محيطي بودن اثر بسيار مهمتر و بنيادين تر ديده شده تا در اثار هنر زمين .با اين حال هنر زميني در تداومي که از پيش داشته است حالا به دليل بحران هاي زيست محيطي توجه خاصي به محيط زيست داردو از آنجا که اين مسئله يک مشکل جهاني است بسياري از هنرمندان به خصوص هنرمندان جوان ايراني را به سمت هنر محيطي که نوع امروزين هنر زمين است سوق داده است. ويژگي هنر زميني استفاده از زمين و اجزاي آن(شن،سنگ وچوب) در مکان هي طبيعي استکه پس از آن تبديل به اجزاي سازنده پيکره يا حتي گاهي خود پيکره مي شود.(تيبرگين،1376،ص24)
حال به توضيحاتي بيشتر در اين خصوص ميپردازم.
بسياري از هنرمندان کار خود را تحت عنوان لندآرت توصيف مي کنند. به نظر مي رسد که اين شاخه در خارج از امريکا معمول تر است.در مقايسه با هنر محيطي مي توان گفت هنر زمين (Land Art)اصطلاح قديمي تري است از اواخر دهه 60 و اوايل دهه70 که براي هنر زمين و در فضاي باز به کار مي رود. نواورران پيشين از قبيل ريچاردلانگ و دنيس اوپنهايم خطوط ساده و اشکال هندسي را توسط راه رفتن به جلو و عقب روي زمين ايجاد کردند و آن را Land Art(هنر زمين) محسوب کردند. براي مثال در اثار ريچارد لانگ تقابل عناصري از طبيعت در موزه ها رويكردي مفهوم گرا را در خود دارد، اما اينكه اين نوع از اثار اين هنرمند هنر زميني را در كدام شاخه هنر جديد بايد ديد جاي بحث است ، هنر محيطي يا هنر زمين ؟؟ديگر سوال اينكه آيا اثري ميتواند در محيط موزه يا گالري ارائه شود و جزو اثار هنر زمين محسوب گردد؟؟ ولي در برخي ديگر از اثار اين هنرمند كه در طبيعت قدم زده و خطوطي را درطبيعت به طول مايلها مسافت ايجاد نموده ميتوان جزو هنر زمين محسوب كرد . به طور مثال کراپ آرت که تصـاوير بسيـار بزرگي در مزارع کشـاورزي به وجود مي آورد و تنها از بالا قابل ديدن است شکلي از Land Art(هنر زمين) است. همچنين پيکره هاي بسيار عظيم مانند کار جيمز تورن در اين گروه گسترده قرار مي گيرند. زماني اصطلاح لندآرت را براي در برگرفتن حيطه ي وسيعي از اصطلاحاتي از قبيل: هنر زيست محيطي، هنر محيطي ، هنر زمين و لندآرت استفاده مي کنند. سواسپايد اين کار را در کاتالوگ Ecovention خود انجام مي دهد. و به نظر مي رسد که وي در حال معرفي اصطلاح جديد Ecovention بوده است که توسط او و امي ليپتون ابداع شده و شامل کارهاي هنري اي است که سابقا هنر زيست محيطي و يا هنر محيطي محسوب مي شدند. ديگر کتابهايي مانند Land and Environmental art& نوشته کستنر و واليس اشاره مي کنند که لندآرت به تدريج به هنر محيطي تبديل شده است. چون در ابتدا اصطلاح لندآرت به وجود آمد و بيشتر شامل طبيعت و خاکبرداي بود، بايد به طور معقولانه اي فصل آغازين باور ما از طبيعت محسوب شود همچنانکه از معني فضا مفهوم گسترده اي ايجاد شد که اکوسيستمها و آنچه اينک به طور معمول به عنوان موضوعات زيست محيطي شناخته مي شوند را شامل شد.
" Earth works "و"Earth Art" به طور گسترده اي فرم خاصي از Land Art محسوب مي شوند. به نظر مي رسد اولين کار Earth work اثري در فضاي آزاد بود که توسط هربرت باير در 1955انجام شد اما ايده ي شکل دادن زمين به شيوه هاي زيبا شناختي به قدمت وجود انسان است. اين اصطلاح در 1969 رايج شد همچنانکه بخشي از نمايشگاه گالري دلون در نيويورک بود. Earth works بسياري از کارهايي از اين دست را در بر مي گيرد: خاک را از محيط بيروني به فضاي درون مي آورند، اشکال بزرگي در مکانهاي دوردست در زمين حفر مي کنند و سرانجام برپايي سازه هاي دست ساز سيماني در بيابان که در اصل خود زمين را به عنوان صحنه، مواد و بوم براي ايده هاي هنري مفهومي استفاده مي کنند. والتر د ماريا ، نانسي هولت ، مايکل هيزر و رابرت اسميتسون چهره هاي ارشد در اين صحنه بودند اگر چه بسياري از ديگر گروهها در حال جستجوي موضوعات مشابه بودند." Earth works"و"Earth Art"اغلب زير مجموعه هاي لندآرت محسوب مي شوند. بسياري از کارهاي هنري در طبيعت در مقياس بزرگ(توسط معماران و نيز هنرمندان) همچنان در حال خلق شدن هستند و معمولاً به عنوان لندآرت شناخته مي شوند.
حال در مقايسه با اين نمونه بايد گفت، هنر محيطي با رويكردي خاص در تلاشي نو براي رسيدن به يک تأثير ژرفتر و طبيعت دوستانه تر معمولاً از عناصر بيشتري از طبيعت استفاده مي کند(گلبرگ گلها، شاخه هاي کوچک، سنگها، يخ، برگها و غيره). هنر محيطي از لحاظ تاريخي ، فضا، زمان و طبيعت را به هم نزديك مي كند و در حقيقت يك بار ديگر ضرورت تماس و نزديكي دوباره بشر را با طبيعت - كه در جوامع پساصنعتي به شدت مورد بي توجهي قرار گرفته- مطرح مي كند. هنر محيطي ديدي جديد از رابطه‌ ما با طبيعت در برابرمان مي گذارد و راهکارهايي نو براي همزيستي با محيط اطراف در اختيارمان قرار مي دهد. اثار هنر محيطي گاه در مسير احياء و بازآفريني محيط‌هاي آسيب‌ديده قرار مي‌گيرد. براي نمونه، زيست‌بوم‌هاي آسيب‌ديده را به روش‌ها و ميانجي‌هاي هنري و زيباشناختي احياء و بازآفريني مي‌کند.
در اينجا لازم است اضافه کنم ، برخي از هنرمندان استدلال مي کنند که لندآرت و هنر در طبييعت درباره ي ترميم کردن، زيست بوم يا عملگرايي مستقيم نيست، آنچه براي گروهي نمود مهم معاصر اکوآرت است. آنها اغلب در حال استفاده از زمين و طبيعت به عنوان يک وسيله ي بيان براي بيان خود يا کشف ايده هاي هنري و يا زيبايي طبيعت هستند.
البته، بسياري از پروژه هاي اوليه ي لندآرت شامل ترميم و آرايش زمين در حجم وسيع در مناطق معدني گذشته و غيره هستند .به طور کلي لندآرت و (Earth art پيشين)، بيشتر درباره ي دوباره شکل دادن و تزيين کردن چشم اندازها و به طور همزمان ساختن منابع عظيم (تورل، نانسي هولت و غيره) و کمتر درباره ي زيست بوم است. همچنين تا حدودي داراي پيچيدگي است و مکرراً با دورنماي اصطلاحات همپوشاني دارد.



نتيجه گيري


در اين پژوهش ما ضمن تعاريفي از هنر محيطي و گرايش هاي آن به نکات مشترک و تفاوت امروزين هنر زمين با هنر محيطي پرداختيم.
حال سوال هاي پژوهشمان را يک به يک مطرح مي نماييم و سعي مي کنيم به آنها پاسخ دهيم.
درپاسخ به اين سوال که دلايل شکل گيري هنر زمين چه بوده است؟ مي توان گفت دلايل زيادي باعث بروز هنر زمين شده اند.از جمله نارضايتي از فرم هاي خسته کننده هنر مينيمال، مخالفت با شي‌شدگي آثار هنري در موزه‌ها و گالري‌ها، پيوند هنرمند با طبيعت،رشد صنعت و زوال طبيعت و صدمه به محيط زيست.
همچنين ما سعي کرديم که بدانيم آيا هنر محيطي" تنها " نگرشي زيست محيطي را در هنر معاصر مطرح مي سازد؟بايد گفت در حال حاضر به دليل بحران هاي زيست محيطي ضمن اينکه بيشتر شاخه هاي هنر محيطي به جنبه زيست محيطي توجه داشته در برخي از آن ها وجه زيبايي شناسي نيز و معرفي و آشنايي بيشتر به ارزشهاي طبيعت مطرح بوده است.
ما همچنين به عنوان سوال پاياني مطرح کرديم که با توجه به عصر حاضر چه تفاوت هايي بين هنر محيطي و هنر زمين ديده مي شود؟ شاخص ترين تفاوت اين دو شاخه از هنر جديد با همه وجه اشتراكهايشان در عظيم بودن آثار هنر زمين است و ديگر مورد اينكه در اثار هنر محيطي وجه زيست محيطي بودن اثر بسيار مهمتر است زيرا دغدغه هنر محيطي مواد و نيروهاي طبيعي و خلق آثار ي است بدون صدمه زدن به طبيعت و فراخواندن جهان براي توجه به بحران هاي زيست محيط.
 
بالا