onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
ز نوبلیستها -
زندگينامه علمي پروفسور پاول آنتونی ساموئلسون1970
آخرين اقتصاددان عمومي
ساموئلسون ادعا نمیکرد که ریاضیات میتواند همه مسائل را حل کند، اما همواره تاکید میکرد که برای فهم موضوع اصلی علم اقتصاد، دانستن ریاضیات ضروری است
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پاول ساموئلسون اقتصاددان برجسته موسسه تکنولوژی ماساچوست (MIT) درباره خودش مینویسد: «در این عصر تخصصی شدن همه امور، گاهی فکر میکنم که آخرین اقتصاددان عمومی هستم. در شرایطی که حیطه علم اقتصاد از مسائل اقتصاد ریاضی تا تحلیلهای ژورنالیستی بازارهای مالی گسترده شده است علاقه من بیش از هر چیز به تدریس و تحقیق است...»
ساموئلسون در شاخههای متفاوتی از اقتصاد نظری از جمله اقتصاد رفاه، برنامهریزی خطی، اقتصاد کینزی، اقتصاد دینامیک، نظریه تجارت بینالملل، مساله انتخاب عقلایی و بهینهیابی به تحقیق پرداخته است. به تعبیر فلسفه اقتصادی، پروفسور ساموئلسون خود را یک «اقتصاددان مدرن» راستگرا در میان اقتصاددانان دموکراتیک نسل جدید مینامید.
او در سال 1915 در شهر گری در ایالت ایندیانا به دنیا آمد و مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را به ترتیب در سالهای 1935 و 1936 از دانشگاه شیکاگو و مدرک دکترای خود را در سال 1341 از دانشگاه هاروارد دریافت کرد. او در بین سالهای 1935 تا 1937 به عنوان دستیار تحقیقاتی علوم اجتماعی و در بین سالهای 1937 تا 1940 به عنوان عضو انجمن محققین دانشگاه هاروارد و در بین سالهای 1959 تا 1960 به عنوان عضو گروه تحقیقاتی شرکت فورد فعالیت میکرد.
او در سال 1961 از دانشگاههای شیکاگو و کالج ابرلین(Oberlin) و در سال 1966 از دانشگاه ایندیانا و آنجلیای شرقی (East Anglia) دکترای افتخاری رشته حقوق را دریافت کرد.
او در سال 1941 جایزه دیوید ولز(David A. Wells) را از دانشگاه هاروارد و در سال 1947 مدال جان بیتس کلارک (John Bates Clark) از انجمن اقتصاددانان آمریکا به عنوان اقتصاددان زنده زیر 40 سالی که توانسته بیشترین تاثیر را بر اندیشه اقتصادی داشته باشد، دریافت کرد.
حتی زمانی که تنها یک دانشجوی دوره کارشناسی ارشد بود توانسته بود شهرتی بینالمللی کسب کند و تحقیقات با ارزشی در اقتصاد نظری ارائه کند. ساموئلسون با مشاهده تناقضات و همپوشانیهای زبان رایج اقتصاد در آن زمان، برای رفع این مشکلات و رسیدن به شفافیت و رفع تناقضات به زبان ریاضی روی آورد. در اولین کار اصلیاش- «اصول تحلیل اقتصادی» که در سال 1947 به چاپ رسید- او نشان داد که این رویکرد ریاضی به تحلیل اقتصادی، عملا موفق است. او به اقتصاددانان گوشزد میکرد که آنان در حقیقت همواره در حال فعالیت ذهنی شدید بر روی مسائل انحرافی بودند و آنان را به ورزشکاران ورزیدهای تشبیه میکرد که در هیچ مسابقه رسمی شرکت نمیکنند. او هیچگاه ادعا نمیکرد که ریاضیات پایان راه تحلیلهای اقتصادی است و میتواند همه مسائل را حل کند، اما همواره تاکید میکرد که برای فهم موضوع اصلی علم اقتصاد، دانستن ریاضیات ضروری است.
کتاب «مقدمهای بر تحلیل اقتصادی» او که برای اولین بار در سال 1948 به چاپ رسید یکی از پرفروشترین کتابهای اقتصادی در طول تاریخ بوده است. بیش از یک میلیون نسخه از این کتاب در سرتاسر جهان فروخته شده است و به زبانهای فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، لهستانی، مجارستانی، کرهای، پرتغالی، اسپانیایی و عربی ترجمه شده است. هماکنون ویرایش پنجم کتاب در دسترس است. مجله بیزینس ویک در سال 1959 در رابطه با این کتاب مینویسد: «با تغییر جنس مشکلات اقتصادی کشورها، در ویرایشهای بعدی کتاب، میزان تاکید بر جنبههای مختلف رشته اقتصاد تغییر کرده است. ویرایش اول بیشتر به نگرانیهای پس از جنگ جهانی و احتمال بازگشت بیکاری فراگیر پیش از جنگ، پرداخته است... ویرایشهای بعدی کتاب بیشتر بر روی سیاستهای پولی و مالی برای کنترل تورم، تاکید کرده است. در ویرایشهای بعدی، ساموئلسون تاکید خود را بر موضوعاتی قرار داده است که خود آن را «تئوری نئوکلاسیکی» یافتههای اقتصادی سنتی و مدرن مینامد. به طور خلاصه تئوری او بیانگر این است که امروزه ملتها میتوانند با اعمال سیاستهای پولی و مالی مشکل رکود و تورم را حل کنند. برخی اقتصاددانان معتقدند که این کتاب ساموئلسون بزرگترین اثر او به شمار میرود. ساموئلسون در این کتاب بخش عمدهای از مسیر ایجاد یک زبان اقتصادی جدید را طی کرده است.»[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]او در سال 1955 در نوشتن کتاب «متون اقتصادی» و چند اثر دیگر در زمینه اقتصاد نظری همکاری داشته است. آخرین کتاب او «برنامهریزی خطی و تحلیل اقتصادی» است که با همکاری رابرت دورفمن و رابرت سولو و با پشتیبانی مالی شرکت رند (Rand Corporation) نوشته شده است. مباحث اقتصاد ریاضی در حل مسائل شاخههای مختلف اقتصاد از جمله تجارت بینالملل، حملونقل و بازاریابی، استراتژیهای رقابت در تجارت و سیاست، تولید صنعتی و برنامهریزی دفاعی کاربرد دارد. این مسائل پیچیده انتخاب، امروزه با روشهای اقتصاد ریاضی که پروفسور ساموئلسون ابداع کرده است، قابل تحلیل است.
او در سال 1940 به عنوان استادیار اقتصاد به دانشگاه امآیتی آمد و در سال 1944 به درجه دانشیاری ارتقا یافت. او بین سالهای 1944 تا 1945 در آزمایشگاه پرتوزایی کار میکرد و در سال 1945 به عنوان استاد و به طور نیمهوقت در مدرسه حقوق و دیپلماسی فلچر تدریس میکرد. او در سال 1948 در دانشگاه امآیتی به درجه استادی رسید. پروفسور ساموئلسون در برنامههای زیادی نقش مشاور را داشته است. او در سالهای 1943-1941 به عنوان عضوی از گروه برنامهریزی منابع ملی خدمت میکرد. برخی دیگر از مسوولیتهای وی اینها است: عضو گروه بازسازی پس از جنگ جهانی دوم در سال 1945، خزانهداری آمریکا از 1945 تا 1952، سازمان بودجه آمریکا در سال 1952، عضو گروه مشاور کمیسیون اهداف ملی رییس جمهور از سال 1959 تا 1960، عضو گروه مشاور کمیته توسعه اقتصادی در سال 1960. او بین سالهای 1959 تا 1960 عضو گروه برنامهریزی تحصیلات آکادمیک علم اقتصاد و از سال 1949 مشاور شرکت رند(Rand ) بوده است. او همچنین مشاور غیررسمی خزانهداری و بانک مرکزی آمریکا بوده است. ساموئلسون مشاور اقتصادی سناتور و رییسجمهور کندی و نویسنده «گزارش تحلیلی از وضعیت اقتصادی ایالات به رییسجمهور کندی» در 5 ژانویه 1961 بوده است. مشاورههای متعدد او به سازمانهای دولتی، او را به عنوان یک مشاور اقتصادی برجسته مطرح کرده است. در سال 1965 او به عنوان رییس انجمن بینالمللی اقتصاد انتخاب شد.
در سال 1958 و در جریان یک همایش که توسط کمیته توسعه اقتصادی آمریکا برگزار میشد، پروفسور ساموئلسون در پاسخ به این سوال که «بزرگترین مشکل پیش روی اقتصاد آمریکا در 20 سال آینده چه خواهد بود؟» پاسخ داد: خطر وجود تورم.
او مینویسد: تاریخ قرن بیستم - قرن آمریکا - تاریخ قیمتهای فزاینده است... تورم به خودی خود یک مشکل است. اما ترس همراه با تورم هم علاوه بر خود تورم مشکلی جدی به شمار میآید. به طور خلاصه، من از تورم میترسم و از ترس از تورم هم میترسم. دوری از تورم یک امر ضروری و قطعی نیست اما یکی از اهداف مهمی است که ما باید آن را دنبال کنیم. حتی اگر آینده مسائل نظامی روشن باشد- که نیست – کشورهای دموکراتیک مدرن در هر لحظه باید انتظار مواجهه با تورم را داشته باشند. بزرگترین مشکل اقتصادی ما این خواهد بود که چگونه با تورم واقعگرایانه مواجه شویم، اینکه بتوانیم نحسی وجود تورم را با نحسی سیاستهای ضدتورمی مقایسه کنیم. مشکل پیشرو بسیار بزرگ، اما مواجهه با آن هیجانانگیز است.»
پروفسور ساموئلسون در سال 1960 در خلال یک مصاحبه، از نوعی تورم جدید - که آن را «تورم هزینهای» مینامد- یاد میکند. برخلاف تورم شناختهشده تا آن زمان که وجود قدرت خرید بالا موجب افزایش قیمتها و دستمزدها میشد، «تورم هزینهای نیرویی است که در شرایط اشتغال بالا موجب افزایش قیمتها میشود.» این نوع تورم به آرامی رخ میدهد و نکته منفی در مورد آن، این است که حتی وقتی که هنوز به سطح بالایی از اشتغال دست نیافتهایم هم این ظن وجود دارد که شاهد این نوع تورم باشیم.
ساموئلسون در گزارشش به رییس جمهور کندی مینویسد: «بسیاری از کارشناسان داخلی و خارجی معتقدند که بار تورمی فضای بعد از جنگ تخلیه شده است و به یک ثبات نسبی قیمتها رسیدهایم. این نظر اما بسیار خوشبینانه است. مطالعه دقیق قیمتها و هزینهها نشان میدهد که این ثبات قیمتها با بیکاری و رخوت شدید در اقتصاد همراه بوده است. به همین دلیل عاقلانه نیست که تصور کنیم دستیابی به سطح اشتغال بالا میتواند خیال ما را از بابت ثبات قیمتها راحت کند.»
«بسیاری از اقتصاددانان هنوز هم اهمیت این بیماری اقتصادی (تورم هزینهای) را درک نکردهاند. برخی از آنان معتقدند: اصلاحات نهادی و ساختاری به جای سیاستهای پولی و مالی، میتواند در مواجهه با این مشکل موثر واقع شوند. اما با وجود اظهار نظرهای متفاوت در این رابطه، همواره باید توجه کرد هدف افزایش اشتغال و رشد اقتصادی حقیقی هیچگاه نباید با این توجیه که رونق اقتصادی مشکلاتی با خود به همراه دارد، کنار گذاشته شود. اگر بازیابی اقتصادی به طور حتم با تورم طرف هزینه همراه است، آنگاه چارهای نداریم جز اینکه به سمتی حرکت کنیم که بتوانیم از پس این مشکل بربیاییم.»
پروفسور ساموئلسون در پاسخ به سوال خبرنگاری در رابطه با سطوح قابل قبول بیکاری در دسامبر سال 1960 مطالب زیر را بیان کرد: «من فکر میکنم بدون شک بیکاری بیش از 6 درصد به طور حتم جای نگرانی دارد. من به شخصه اعتقاد ندارم که میتوان عددی را به عنوان آخرین نرخ بیکاری قابل تحمل اعلام کرد، زیرا حقیقتا من فکر میکنم که این مقدار با گذشت زمان تغییر میکند... برای زمان کنونی اگر این سوال از من پرسیده شود با کمی مکث پاسخ خواهم داد که به نظر من این مقدار 4 درصد است. اگر واقعبین باشم باید بگویم که انتظار ندارم که در آیندهای نزدیک به نرخ بیکاری 2 درصد- که در برخی کشورهای اروپایی اتفاق افتاده است- دست یابیم. اما معتقدم اگر ما در این راستا مصمم هستیم و بر دست یافتن به نرخهای بیکاری پایین - مثلا نرخ 5/3 درصد - تاکید داشته باشیم، آنگاه ممکن است موفقیتی بیش از آنچه انتظار داریم کسب کنیم و میتوانیم حتی به نرخ 3 درصد هم دست یابیم...»
سوال دیگری که در این مصاحبه پرسیده شد این بود که دولت موظف است چه میزانی از اشتغال را تضمین کند. پروفسور ساموئلسون اینگونه به این سوال پاسخ گفت: «من فکر میکنم پاسخم به این سوال این خواهد بود که مردم آمریکا نشان دادهاند که نوسانات زیاد از نرخ بیکاری طبیعی را تحمل نخواهند کرد. من هیچوقت دولت را چیزی نمیبینم که در واشنگتن قرار دارد و کاری را با ما یا برای ما میکند. من سیاستگذاری عمومی را راهی میبینم که کارهایمان را سامان میدهیم، بنابراین فکر میکنم که بخشی از وظایف سیاست پولی و مالی این است که با نوع بیکاری که ما در پیش از جنگ داشتهایم و نوع رونقهایی که در طول تاریخ نظام اقتصادی سرمایهداریمان منجر به رکود شدهاند، ارتباط داشته باشد.» در مجموع پیشبینی ساموئلسون از دهه پیش رو در آن زمان اینگونه بود: «من فکر میکنم دهه 60 برای ما همراه با رشد اقتصادی خیلی خوبی خواهد بود و خواهیم توانست بر بسیاری از مشکلات اجتماعی که از گذشته با آن روبهرو بودهایم، فائق آییم. بنابراین به طور کلی من با امید به دهه 60 مینگرم.»
پروفسور ساموئلسون در برخی سازمانها به صورت حرفهای و افتخاری فعالیت کرده است. او همچنین عضو آکادمی علوم و هنر آمریکا و انجمن فلسفه ایالات متحده بوده است. او عضو و رییس پیشین (در سال 1961) انجمن اقتصاددانان آمریکا و همچنین عضو و رییس پیشین (در سال 1951) انجمن اقتصادسنجیآمریکا و عضو و نایبرییس پیشین جامعه اقتصاد بوده است.
ساموئلسون نویسنده صدها مقاله در روزنامهها و مجلات مختلف بوده است. او به همراه همسر و شش فرزندش (شامل سه پسر سه قلو) در بلمونت (Belmont) ایالت ماساچوست زندگی میکرد.
پاول ساموئلسون در 13 دسامبر 2009 از دنیا رفت. [/FONT]
زندگينامه علمي پروفسور پاول آنتونی ساموئلسون1970
آخرين اقتصاددان عمومي
ساموئلسون ادعا نمیکرد که ریاضیات میتواند همه مسائل را حل کند، اما همواره تاکید میکرد که برای فهم موضوع اصلی علم اقتصاد، دانستن ریاضیات ضروری است
|
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پاول ساموئلسون اقتصاددان برجسته موسسه تکنولوژی ماساچوست (MIT) درباره خودش مینویسد: «در این عصر تخصصی شدن همه امور، گاهی فکر میکنم که آخرین اقتصاددان عمومی هستم. در شرایطی که حیطه علم اقتصاد از مسائل اقتصاد ریاضی تا تحلیلهای ژورنالیستی بازارهای مالی گسترده شده است علاقه من بیش از هر چیز به تدریس و تحقیق است...»
ساموئلسون در شاخههای متفاوتی از اقتصاد نظری از جمله اقتصاد رفاه، برنامهریزی خطی، اقتصاد کینزی، اقتصاد دینامیک، نظریه تجارت بینالملل، مساله انتخاب عقلایی و بهینهیابی به تحقیق پرداخته است. به تعبیر فلسفه اقتصادی، پروفسور ساموئلسون خود را یک «اقتصاددان مدرن» راستگرا در میان اقتصاددانان دموکراتیک نسل جدید مینامید.
او در سال 1915 در شهر گری در ایالت ایندیانا به دنیا آمد و مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را به ترتیب در سالهای 1935 و 1936 از دانشگاه شیکاگو و مدرک دکترای خود را در سال 1341 از دانشگاه هاروارد دریافت کرد. او در بین سالهای 1935 تا 1937 به عنوان دستیار تحقیقاتی علوم اجتماعی و در بین سالهای 1937 تا 1940 به عنوان عضو انجمن محققین دانشگاه هاروارد و در بین سالهای 1959 تا 1960 به عنوان عضو گروه تحقیقاتی شرکت فورد فعالیت میکرد.
او در سال 1961 از دانشگاههای شیکاگو و کالج ابرلین(Oberlin) و در سال 1966 از دانشگاه ایندیانا و آنجلیای شرقی (East Anglia) دکترای افتخاری رشته حقوق را دریافت کرد.
او در سال 1941 جایزه دیوید ولز(David A. Wells) را از دانشگاه هاروارد و در سال 1947 مدال جان بیتس کلارک (John Bates Clark) از انجمن اقتصاددانان آمریکا به عنوان اقتصاددان زنده زیر 40 سالی که توانسته بیشترین تاثیر را بر اندیشه اقتصادی داشته باشد، دریافت کرد.
حتی زمانی که تنها یک دانشجوی دوره کارشناسی ارشد بود توانسته بود شهرتی بینالمللی کسب کند و تحقیقات با ارزشی در اقتصاد نظری ارائه کند. ساموئلسون با مشاهده تناقضات و همپوشانیهای زبان رایج اقتصاد در آن زمان، برای رفع این مشکلات و رسیدن به شفافیت و رفع تناقضات به زبان ریاضی روی آورد. در اولین کار اصلیاش- «اصول تحلیل اقتصادی» که در سال 1947 به چاپ رسید- او نشان داد که این رویکرد ریاضی به تحلیل اقتصادی، عملا موفق است. او به اقتصاددانان گوشزد میکرد که آنان در حقیقت همواره در حال فعالیت ذهنی شدید بر روی مسائل انحرافی بودند و آنان را به ورزشکاران ورزیدهای تشبیه میکرد که در هیچ مسابقه رسمی شرکت نمیکنند. او هیچگاه ادعا نمیکرد که ریاضیات پایان راه تحلیلهای اقتصادی است و میتواند همه مسائل را حل کند، اما همواره تاکید میکرد که برای فهم موضوع اصلی علم اقتصاد، دانستن ریاضیات ضروری است.
کتاب «مقدمهای بر تحلیل اقتصادی» او که برای اولین بار در سال 1948 به چاپ رسید یکی از پرفروشترین کتابهای اقتصادی در طول تاریخ بوده است. بیش از یک میلیون نسخه از این کتاب در سرتاسر جهان فروخته شده است و به زبانهای فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، لهستانی، مجارستانی، کرهای، پرتغالی، اسپانیایی و عربی ترجمه شده است. هماکنون ویرایش پنجم کتاب در دسترس است. مجله بیزینس ویک در سال 1959 در رابطه با این کتاب مینویسد: «با تغییر جنس مشکلات اقتصادی کشورها، در ویرایشهای بعدی کتاب، میزان تاکید بر جنبههای مختلف رشته اقتصاد تغییر کرده است. ویرایش اول بیشتر به نگرانیهای پس از جنگ جهانی و احتمال بازگشت بیکاری فراگیر پیش از جنگ، پرداخته است... ویرایشهای بعدی کتاب بیشتر بر روی سیاستهای پولی و مالی برای کنترل تورم، تاکید کرده است. در ویرایشهای بعدی، ساموئلسون تاکید خود را بر موضوعاتی قرار داده است که خود آن را «تئوری نئوکلاسیکی» یافتههای اقتصادی سنتی و مدرن مینامد. به طور خلاصه تئوری او بیانگر این است که امروزه ملتها میتوانند با اعمال سیاستهای پولی و مالی مشکل رکود و تورم را حل کنند. برخی اقتصاددانان معتقدند که این کتاب ساموئلسون بزرگترین اثر او به شمار میرود. ساموئلسون در این کتاب بخش عمدهای از مسیر ایجاد یک زبان اقتصادی جدید را طی کرده است.»[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]او در سال 1955 در نوشتن کتاب «متون اقتصادی» و چند اثر دیگر در زمینه اقتصاد نظری همکاری داشته است. آخرین کتاب او «برنامهریزی خطی و تحلیل اقتصادی» است که با همکاری رابرت دورفمن و رابرت سولو و با پشتیبانی مالی شرکت رند (Rand Corporation) نوشته شده است. مباحث اقتصاد ریاضی در حل مسائل شاخههای مختلف اقتصاد از جمله تجارت بینالملل، حملونقل و بازاریابی، استراتژیهای رقابت در تجارت و سیاست، تولید صنعتی و برنامهریزی دفاعی کاربرد دارد. این مسائل پیچیده انتخاب، امروزه با روشهای اقتصاد ریاضی که پروفسور ساموئلسون ابداع کرده است، قابل تحلیل است.
او در سال 1940 به عنوان استادیار اقتصاد به دانشگاه امآیتی آمد و در سال 1944 به درجه دانشیاری ارتقا یافت. او بین سالهای 1944 تا 1945 در آزمایشگاه پرتوزایی کار میکرد و در سال 1945 به عنوان استاد و به طور نیمهوقت در مدرسه حقوق و دیپلماسی فلچر تدریس میکرد. او در سال 1948 در دانشگاه امآیتی به درجه استادی رسید. پروفسور ساموئلسون در برنامههای زیادی نقش مشاور را داشته است. او در سالهای 1943-1941 به عنوان عضوی از گروه برنامهریزی منابع ملی خدمت میکرد. برخی دیگر از مسوولیتهای وی اینها است: عضو گروه بازسازی پس از جنگ جهانی دوم در سال 1945، خزانهداری آمریکا از 1945 تا 1952، سازمان بودجه آمریکا در سال 1952، عضو گروه مشاور کمیسیون اهداف ملی رییس جمهور از سال 1959 تا 1960، عضو گروه مشاور کمیته توسعه اقتصادی در سال 1960. او بین سالهای 1959 تا 1960 عضو گروه برنامهریزی تحصیلات آکادمیک علم اقتصاد و از سال 1949 مشاور شرکت رند(Rand ) بوده است. او همچنین مشاور غیررسمی خزانهداری و بانک مرکزی آمریکا بوده است. ساموئلسون مشاور اقتصادی سناتور و رییسجمهور کندی و نویسنده «گزارش تحلیلی از وضعیت اقتصادی ایالات به رییسجمهور کندی» در 5 ژانویه 1961 بوده است. مشاورههای متعدد او به سازمانهای دولتی، او را به عنوان یک مشاور اقتصادی برجسته مطرح کرده است. در سال 1965 او به عنوان رییس انجمن بینالمللی اقتصاد انتخاب شد.
در سال 1958 و در جریان یک همایش که توسط کمیته توسعه اقتصادی آمریکا برگزار میشد، پروفسور ساموئلسون در پاسخ به این سوال که «بزرگترین مشکل پیش روی اقتصاد آمریکا در 20 سال آینده چه خواهد بود؟» پاسخ داد: خطر وجود تورم.
او مینویسد: تاریخ قرن بیستم - قرن آمریکا - تاریخ قیمتهای فزاینده است... تورم به خودی خود یک مشکل است. اما ترس همراه با تورم هم علاوه بر خود تورم مشکلی جدی به شمار میآید. به طور خلاصه، من از تورم میترسم و از ترس از تورم هم میترسم. دوری از تورم یک امر ضروری و قطعی نیست اما یکی از اهداف مهمی است که ما باید آن را دنبال کنیم. حتی اگر آینده مسائل نظامی روشن باشد- که نیست – کشورهای دموکراتیک مدرن در هر لحظه باید انتظار مواجهه با تورم را داشته باشند. بزرگترین مشکل اقتصادی ما این خواهد بود که چگونه با تورم واقعگرایانه مواجه شویم، اینکه بتوانیم نحسی وجود تورم را با نحسی سیاستهای ضدتورمی مقایسه کنیم. مشکل پیشرو بسیار بزرگ، اما مواجهه با آن هیجانانگیز است.»
پروفسور ساموئلسون در سال 1960 در خلال یک مصاحبه، از نوعی تورم جدید - که آن را «تورم هزینهای» مینامد- یاد میکند. برخلاف تورم شناختهشده تا آن زمان که وجود قدرت خرید بالا موجب افزایش قیمتها و دستمزدها میشد، «تورم هزینهای نیرویی است که در شرایط اشتغال بالا موجب افزایش قیمتها میشود.» این نوع تورم به آرامی رخ میدهد و نکته منفی در مورد آن، این است که حتی وقتی که هنوز به سطح بالایی از اشتغال دست نیافتهایم هم این ظن وجود دارد که شاهد این نوع تورم باشیم.
ساموئلسون در گزارشش به رییس جمهور کندی مینویسد: «بسیاری از کارشناسان داخلی و خارجی معتقدند که بار تورمی فضای بعد از جنگ تخلیه شده است و به یک ثبات نسبی قیمتها رسیدهایم. این نظر اما بسیار خوشبینانه است. مطالعه دقیق قیمتها و هزینهها نشان میدهد که این ثبات قیمتها با بیکاری و رخوت شدید در اقتصاد همراه بوده است. به همین دلیل عاقلانه نیست که تصور کنیم دستیابی به سطح اشتغال بالا میتواند خیال ما را از بابت ثبات قیمتها راحت کند.»
«بسیاری از اقتصاددانان هنوز هم اهمیت این بیماری اقتصادی (تورم هزینهای) را درک نکردهاند. برخی از آنان معتقدند: اصلاحات نهادی و ساختاری به جای سیاستهای پولی و مالی، میتواند در مواجهه با این مشکل موثر واقع شوند. اما با وجود اظهار نظرهای متفاوت در این رابطه، همواره باید توجه کرد هدف افزایش اشتغال و رشد اقتصادی حقیقی هیچگاه نباید با این توجیه که رونق اقتصادی مشکلاتی با خود به همراه دارد، کنار گذاشته شود. اگر بازیابی اقتصادی به طور حتم با تورم طرف هزینه همراه است، آنگاه چارهای نداریم جز اینکه به سمتی حرکت کنیم که بتوانیم از پس این مشکل بربیاییم.»
پروفسور ساموئلسون در پاسخ به سوال خبرنگاری در رابطه با سطوح قابل قبول بیکاری در دسامبر سال 1960 مطالب زیر را بیان کرد: «من فکر میکنم بدون شک بیکاری بیش از 6 درصد به طور حتم جای نگرانی دارد. من به شخصه اعتقاد ندارم که میتوان عددی را به عنوان آخرین نرخ بیکاری قابل تحمل اعلام کرد، زیرا حقیقتا من فکر میکنم که این مقدار با گذشت زمان تغییر میکند... برای زمان کنونی اگر این سوال از من پرسیده شود با کمی مکث پاسخ خواهم داد که به نظر من این مقدار 4 درصد است. اگر واقعبین باشم باید بگویم که انتظار ندارم که در آیندهای نزدیک به نرخ بیکاری 2 درصد- که در برخی کشورهای اروپایی اتفاق افتاده است- دست یابیم. اما معتقدم اگر ما در این راستا مصمم هستیم و بر دست یافتن به نرخهای بیکاری پایین - مثلا نرخ 5/3 درصد - تاکید داشته باشیم، آنگاه ممکن است موفقیتی بیش از آنچه انتظار داریم کسب کنیم و میتوانیم حتی به نرخ 3 درصد هم دست یابیم...»
سوال دیگری که در این مصاحبه پرسیده شد این بود که دولت موظف است چه میزانی از اشتغال را تضمین کند. پروفسور ساموئلسون اینگونه به این سوال پاسخ گفت: «من فکر میکنم پاسخم به این سوال این خواهد بود که مردم آمریکا نشان دادهاند که نوسانات زیاد از نرخ بیکاری طبیعی را تحمل نخواهند کرد. من هیچوقت دولت را چیزی نمیبینم که در واشنگتن قرار دارد و کاری را با ما یا برای ما میکند. من سیاستگذاری عمومی را راهی میبینم که کارهایمان را سامان میدهیم، بنابراین فکر میکنم که بخشی از وظایف سیاست پولی و مالی این است که با نوع بیکاری که ما در پیش از جنگ داشتهایم و نوع رونقهایی که در طول تاریخ نظام اقتصادی سرمایهداریمان منجر به رکود شدهاند، ارتباط داشته باشد.» در مجموع پیشبینی ساموئلسون از دهه پیش رو در آن زمان اینگونه بود: «من فکر میکنم دهه 60 برای ما همراه با رشد اقتصادی خیلی خوبی خواهد بود و خواهیم توانست بر بسیاری از مشکلات اجتماعی که از گذشته با آن روبهرو بودهایم، فائق آییم. بنابراین به طور کلی من با امید به دهه 60 مینگرم.»
پروفسور ساموئلسون در برخی سازمانها به صورت حرفهای و افتخاری فعالیت کرده است. او همچنین عضو آکادمی علوم و هنر آمریکا و انجمن فلسفه ایالات متحده بوده است. او عضو و رییس پیشین (در سال 1961) انجمن اقتصاددانان آمریکا و همچنین عضو و رییس پیشین (در سال 1951) انجمن اقتصادسنجیآمریکا و عضو و نایبرییس پیشین جامعه اقتصاد بوده است.
ساموئلسون نویسنده صدها مقاله در روزنامهها و مجلات مختلف بوده است. او به همراه همسر و شش فرزندش (شامل سه پسر سه قلو) در بلمونت (Belmont) ایالت ماساچوست زندگی میکرد.
پاول ساموئلسون در 13 دسامبر 2009 از دنیا رفت. [/FONT]