تنهایی
آن شب حس گرسنگی و تنهایی مرا در بر گرفته بود، اما حس تنهایم به احساس گرسنگی چیره شده بود، حس می کردم تنهام اما باور نداشتم، با این همه ترجیج می دادم در گوشه اتاقم کز کنم و پاهایم را در آغوش بگیرم و سیگاری روشن کنم، دوست نداشتم از خانه نه از همان جایی که نشسته بودم تکان بخورم، بعد از...