جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی تمام دنیا را گرفته بود.یکی از سربازان به محض اینکه دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده
و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است، از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را نجات دهد.
مافوق به سرباز گفت:اگر بخواهی میتوانی بروی ولی هیچ فکر...