lilium.y
پسندها
3,636

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • گاهی گمان نمی کنی و می شود
    گاهی نمی شود که نمی شود
    گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست
    گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
    گاهی بساط عشق خودش جور می شود
    گاهی به صد مقدره ناجور می شود
    گاهی گدای گدایی و چاره نیست
    گاهی تمام شهر گدای تو می شوند.......:cry:
    خدایا ای همه هستی و مستی دلم را در هوایت مست گردان
    وز آن این جسم خاک آلود من را ز نابودی وپستی هست گردان......


    شاید برایت عجیب است...
    این همه آرامشم
    خودمانی بگویم به آخر که برسی ...
    دیگر فقط نگاه می کنی......
    غــم هـــا ارزش جنگیــدن نـــدارنـــد !
    رهـــایـشـان کنیـــد …
    غـم هــا آنقـدر خسته اند که،
    با کمتــرین بی تــوجهی
    از پــای در می آینــد
    پس بــرای شــادی بـغل باز کنید ،
    و با امیـــد زنــدگی کنید …!

    امشب انگار قرص ها هم آلزایمر گرفته اند....
    یادشان رفته خواب ورند ...نه یادآور.....
    می گویی رفتنم برایت خیر است...
    اما این بار را استخاره بگیر....:(



    سلام
    خواهش می کنم...من باید تشکر کنم.
    که همیشه به من لطف دارید.
    ممنونم.
    ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭼﻨﮕﻴﺰ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻳﺎﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻜﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﻨﮕﻞ ﺭﻓﺘﻨﺪ .
    ﻫﻮﺍ ﺧﻴﻠﯽ ﮔﺮﻡ ﺑﻮﺩ ﻭﺗﺸﻨﮕﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﭼﻨﮕﻴﺰ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ .
    ﺑﻌﺪ ﺍﺯﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺟﻮﻳﺒﺎﺭ ﻛﻮﭼﻜﯽ ﺩﻳﺪﻧﺪ .
    ﭼﻨﮕﻴﺰ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺷﻜﺎﺭﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ،
    ﻭ ﺟﺎﻡ ﻃﻼﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﻳﺒﺎﺭ ﺯﺩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺁﺏ ﺑﻨﻮﺷﺪ ،
    ﺍﻣﺎ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺑﻪ ﺟﺎﻡ ﺯﺩ ﻭ ﺁﺏ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﻳﺨﺖ .
    ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ،
    ﭼﻨﮕﻴﺰ ﺧﻴﻠﯽ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ ،
    ﺍﮔﺮ ﺟﻠﻮﯼ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮﻡ ،
    ﺩﺭﺑﺎﺭﻳﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ:
    ﭼﻨﮕﻴﺰ ﺟﻬﺎﻧﮕﺸﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﭘﺲ ﯾﮏ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺑﺮﺁﻳﺪ ؛
    ﭘﺲ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺑﻪ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺿﺮﺑﻪ ﺍﯼ ﺯﺩ .
    ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﭼﻨﮕﻴﺰ ﻣﺴﻴﺮ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﺎﺭﯼ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﻤﯽ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻣﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﺏ
    ﻣﺴﻤﻮﻡ ﺍﺳﺖ .
    ﺍﻭ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻦ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺘﺎﺛﺮ ﮔﺸﺖ .
    ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺍﯼ ﻃﻼﯾﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺳﺎﺧﺖ ،
    ﺑﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻟﻬﺎﻳﺶ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ :
    ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻤﺎﺳﺖ ؛
    ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﺪ .
    ﺭﻭﯼ ﺑﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮﺵ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ :
    ﻫﺮ ﻋﻤﻠﯽ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺧﺸﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺤﻜﻮﻡ ﺑﻪ ﺷﻜﺴﺖ ﺍﺳﺖ ...
    ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ...
    ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﺮﻧﺠﯿﻢ ،
    ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﻢ ،
    ﮐﻤﺘﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ ،
    ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻫﯿﻢ .
    خورشید که باشی
    هر روز می آیی و هر روز میروی ، منظم و دقیق
    کسی قَدرت را نمی داند
    در حضورت سایه بانی جستجو می کنند
    سایه را می پسندند و بر تو ترجیح می دهند
    با آنکه تمام وجود و هستِ آن سایه از توست
    تمام زندگی شان را از تو دارند، اما از تو روی بر می تابند
    ولی ماه که باشی یک شب هستی و یک شب نیستی
    یک روز کاملی و یک روز ناقص
    همه شیفته ات می شوند، برایت می سرایند، عزیز می شوی
    حال آنکه ماه هم نور و زیباییش را از تو دارد
    خورشید باش، حتی اگر همه تو را نخواهند
    باز هم خورشید باش
    معدنِ نور معدنِ بخشش
    اجازه بده تا همگان فکر کنند
    تکراری بودن وظیفه توست
    اما باز هم خورشید باش
    تک و منحصر به فرد.
    گاهی اوقات....مثل حالا....
    فقط یک کوه می خواهم......
    فقط برم بالایش ....داد بزنم ....بگویم وااااااااااااااای......!:cry:
    خدااااااااااا کمی برایم لبخند کنار بگذار................
    بروم قله کوه....فقط بگویم...آیا هنوز امیدی هست....؟
    و تنها محکم بشنوم هست ، هست ،هست......!:w04:
    به تاريخ های روی سنگ قبر نگاه کنید:
    تاريخ تولد- تاريخ مرگ
    آنها فقط با يك خط فاصله از هم جدا شده اند،
    همين خط فاصله كوچك نشان دهنده تمام مدتي است كه ما
    روي كره زمين زندگي كرده ايم،
    ما فقط به اندازه يك " خط فاصله" زندگي مي كنيم!
    و ارزش اين خط كوچك را تنها كساني مي دانند كه به ما عشق ورزيده اند.
    آنچه در زمان مرگ مهم است پول و خانه و ثروتي كه باقي مي گذاريم نيست،
    بلكه چگونه گذراندن اين خط فاصله است.
    بياييد به چرايى خلقتمان بيانديشيم
    بياييد بيشتر يكديگر را دوست داشته باشيم
    دير تر عصباني شويم
    بيشتر قدرداني كنيم
    كمتر كينه توزي كنيم
    بيشتر احترام بگذاريم
    بيشتر لبخند بزنيم
    و به ياد داشته باشيم كه اين " خط فاصله" خيلی كوتاه است!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا