یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خدای من
    از تو بسیاااااااااااااااااااااااااار می خواهم
    اما
    بزرگترین خواسته ام این است
    که من را به من بشناسانی
    تا بتوانم در این دنیا با این شناخت بسوی تو و انچه که تو می پسندی گام بردارم
    خدای من
    لحظاتم را از زیبایی هایت علم هایت سرشار کن
    و چنان سرشارم کن که در هر دم و بازدمم مست این بودن و این وجود که تو به ما بخشیدی شوم
    من از تو چه خواهم
    جز درنگی
    و نگاهی
    یا علی
    نام تو بردم نه غمی ماند و نه همی
    خدایا
    مرا به خودت مشغول ساز
    و وهم
    امد
    و مرا با خود به کوچه های تاریک
    و
    سرد
    تنهایی کشاند
    ترسیده بودم
    از وهم
    از
    این تکه ی جدا شده ی من
    که
    بر من
    تسلط یافته بود
    و گویی اخر دنیا همان کوچه ی تاریک بود
    نور ستاره ی مرده ایی
    در چشمانم درخشید
    دست دراز کردم
    ستاره را چنگ زدم
    خاموش شد
    دور شد
    سکوت کرد
    پس
    با لبهایی لرزان صدایش کردم
    س س ست تاااا ررره
    صدا
    اه شد
    و اه
    قطره ی اشکی
    و اشک
    تنها امید
    این دور افتاده
    خدا چه نوع تفکری رو میپسنده؟
    وسیع ترین حالت محبت کردن چخه نوع محبتی؟
    من گاهی حس میکنم نیاز دارم تا محبت کنم تا درونم اروم شه
    ولی حس میکنم این نوع محبت کردن یه نوع خیلی کاذب و بد محبت کردن هست
    میشه بهم بگی وسیع ترین حالتش چیه؟
    ماچرا باید ...و چطور محبت کنیم؟
    عمو ما چرا محبت میکنیم/
    ؟
    ادم های برتر بر چه اساسی یا چه تفکری محبت میکنن؟
    به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم
    به کنار من بنشینی و به کنار خود بنشانیم

    من اگر چه پیرم و ناتوان تو مرا ز درگه خود مران
    که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانیم

    شعر: هاتف اصفهانی
    خودت خوب می دانی برای چه
    برای با تو بودن
    در اوج تنهایی و بی کسی
    حرکت کردم
    انتخاب کردم
    نمی دانم
    چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    اما
    مگذار روزگارم بدون تو سپری شود
    خدایا دوستت دارم
    سلام
    اومدم عیدو تبریک بگم چشم به نوشته هاتون افتاد حس کردم پریشونید
    عیدتون مبارک امیدوارم سال خوبی براتون باشه
    خدایا
    خدایا
    از تاریکی هی وهم دورم کن
    و به روشنای فهم نزدیکم گردان
    تا در این روشنایی
    پاک ودن و ماند را
    و لحظه لحظه به تو نزدیک شدن را
    و ازمنیت دور شدن را
    دریابم
    جدیدا سخت باور می کنم
    یعنی معنای خیلی از رفتارها را نمی فهمم
    تا حدی که
    می خواهم تمام بارم را بردازم و به جایی دور بروم
    تا شاید
    شاید
    اوضاع تغییر کند
    و با رفتارها و دنیایی دیگر مواجح شوم
    گاهی اوقات
    تو را نمی خواهند
    یعنی با تمام وجود جلو می روی
    ردت می کنند

    پس
    دیگر ان ادم قدیم نیستی
    در خودت فرو می روی و سکوت می کنی
    چشمهایت به را اندیشه ات می دوزی
    و در اوضاع خودت فکر می کنی
    باز
    سکوتت را نمی توانند قبول کنند
    در برزخی می مانی سنگین
    نه خودت را می پذیرند نه سکوتت را
    انگار به تو می گویند با دهان و چشمان بسته حرفهایت را بزن
    کاش
    ما ادمها
    صادق بودیم
    کاش می توانستیم
    بر زخم ها ضربه نزنیم
    و برای مدت های طولانی
    با زخم ها زده کاری نداشته باشیم
    و بگذاریم زمان مرهمی شود
    و
    کاش
    کاری باحال رد شدگان نداشته باشیم
    ... آغاز می کنم
    من ...
    روز خویش را ...
    با آفتاب ِ روی تو ...
    کز مشرق ِ خیال دمیده است ،
    آغاز می کنم !!

    من ...
    با تو می نویسم و می خوانم ؛
    من ...
    با تو راه می روم و حرف می زنم ؛
    وز شوق ِ این محال
    که دستم به دست توست ،
    من
    جای راه رفتن ...
    پرواز می کنم !!

    .
    .
    .
    آن لحظه ها که مات ...
    در انزوای خویش
    یا در میان جمع ،
    خاموش می نشینم ؛
    موسیقی نگاه ِ تو را گوش می کنم !
    .
    .
    .
    .
    گاهی میان مردم . . .
    در ازدحام شهر ...
    غیر از تو هرچه هست ...
    فراموش می کنم ... !!!

    فریدون مشیری
    من این صبرو مدیون لبخندتم

    چی میخوام تا رویای تو با منه

    چشاتو تو دنیای سردم نبند

    که آینده تو چشم تو روشنه

    نشونم بده میشه وقتی بخوام

    تو برف زمستونیم کار کنم

    تو این روزها زندگی ساده نیست

    (تو باعث شدی من تحمل کنم)3

    تو هستی نمیترسم از بی کسی

    نمیترسم از بازی سرنوشت

    نمیبینمت اما حس میکنم

    کنارم قدم میزنی تا بهشت

    به من یاد میدی صبوری کنم

    نمیذاری از زندگی خسته شم

    با اینکه هوای جهان خوب نیست

    به عشق تو دارم نفس میکشم

    آی خدایا

    (اِی خدایا)2

    خدایا

    (آی خدایا)3
    خدایا
    یه کاری کن بفهمیم نگاهمون می کنی
    یه کاری کن بفهمیم دوستمون داری
    ای روزهای خوب که در راهید!
    ای جاده های گمشده در مه!
    ای روزهای سختِ ادامه!
    از پشتِ لحظه ها به در آیید ..
    - قیصر امین پور
    نوروز بمانید که ایّام شمایید!
    آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
    آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
    می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
    آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
    آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
    خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
    خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
    نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
    اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
    عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
    افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
    هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
    هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
    امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
    در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
    گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
    در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
    ایّام ز دیدار شمایند مبارک
    نوروز بمانید که ایّام شمایید!
    مولانا
    با سلام
    ضمن تبریک سال نو، تالار هنر برگزار می کند ..




    منتظر حضور گرم شما هستیم | :gol:
    ای تازه بهار عالم افروز/ هر روز تو عید باد و نوروز ...

    فرارسيدن نوروز و سال نو را شادباش ميگويم و سبزترین و دلنوازترین تبریکات خود را تقدیم حضورتان می نمایم ...
    دلتان در نظر حق شادان و جانتان به مهر ازل ، نازان باد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا