یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • امروز اینقد دلگیر و خسته بودم که ........ تو پارک شهر شروع به نواختن کردم
    قدر آدمهایی که دوستتان دارند را ؛
    بیشتر از چیزهایی که دوستشان دارید بدانید …

    خدایا دلم که برایت تنگ می شود با آنکه می دانم همه جا هستی اما به آسمان نگاه می کنم چرا که آسمان سه نشانه از تو دارد :
    بی انتهاست ، بی دریغ است و چون یک دست مهربان همیشه بالای سرماست …


    اسمان با تمام بی کرانگی اش
    دلش تنگ شد
    یاد تورا کرد
    نامت را برد و بارید
    باد در میان ساقه های گندم غوغایی راه انداخت
    نام تو را برد
    کوه به خودش لرزید و غرید
    نام تورا خواند
    اسمان با تمام بی کرانگی اش
    دلش تنگ شد
    یاد تورا کرد
    نامت را برد و بارید
    من
    من در میان این همه یاد تو
    سکوت کردم و
    سکوتم فریادی شد برای درونم تا
    بهم ریزدبشکند نمام بت های خود ساخته را
    ببخش:cry:
    به اخر الزمان خودم رسیده ام
    .به یک زمستان بلند زمستان سرد.
    و در هیا هوی این گیر و داد.
    نغمه های قناری های بهاری را از ان دورترین جای زمان با گوش جان می شنوم
    یقین دارم که می ایند اوازخوانان
    ان بشارت دهندگان
    ان یاران بهار
    .اما نمی دانم که ایا می توانم بمانم
    تا پایان این سرمای سرد
    دوست گلم درجریان باش که طی یکی دوهفته آینده تصویر کره ماه یا سیاره مشتری رو بصورت آنلاین تو وبلاگم قرار میدم.خیلی مهمه که حداکثر بازدیدو داشته باشیم.چون سیستم باید ارزیابی شه.سهم تو فقط یه اطلاع رسانی کوچیکه..مرسی
    خاطرات خیلی عجیب هستند ..
    گاهی اوقات می خندیم به روزهایی که گریه می کردیم
    وگاهی گریه می کنیم، به یاد روزهایی که می خندیدیم!

    هاروکی موراکامی ​
    خطــا از مـن اسـت می دانمـ .

    از مـن کـــه سـال هـاسـت گـفتـــه امـ “ ایــاک نــعبد ”

    امـا بـــه دیـگران هـمـ دلـسپــرده امـ

    از مـن کـــه سـال هـاسـت گـفتـــه امــ ” ایــاکَ نستَعيـن "

    امــا بــه ديگران همــ تـكيــه كــرده امـ
    امـا رهایـمــ نـکـن

    بیـش از هـمـیشــه دلـتـنگمــ بـــه انـدازه ی تـمامــ روزهـای نـبودنـمــ ...
    سلام.
    وااییی مرسی. :w17: فانتزی دیروزا و امروزای من...
    بارالها…
    از كوي تو بيرون نشود پاي خيالم
    نكند فرق به حالم
    چه براني،چه بخواني
    … چه به اوجم برساني
    چه به خاكم بكشاني
    … نه من آنم كه برنجم
    نه تو آني كه براني..
    نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
    نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
    در اگر باز نگردد…
    نروم باز به جايي
    پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
    كس به غير از تو نخواهم
    چه بخواهي چه نخواهي
    باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهي
    باد با چراغهای خاموش کاری ندارد.
    اگر در سختی هستی ؛ بدان روشنی!!

    هیچکس
    ارزش زانو زدن
    و
    شکسته شدن ارزش هایت راندارد…
    "گاهی خودت را زندگی کن…"
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا