من با برنامه تون پیش می رم...ولی از اونجایی که فعلاً مُردم و...نمیام ابراز وجود! در واقع به من و حرفام نیازی نیست...بچه ها تاپیک رو بالا نگه داشتن و بحثهای خوبیم می کنن!
دلت که می گیرد... تنها که می شوی... آوارگی در کوچه پس کوچه های زندگی پاهایت را زخمی می کند......
دیگر روی زمین دلبستگی نداری... تنهای تنهایی......
سرت را بالا بگیر و ابرها را کنار بزن...... نگاه خداوند خیره به دست نیاز توست......
دستت را بالا بگیر و تکرار کن...... این تکرار تنها تکرار زیبای زندگیست......
آری تکرار کن:
خدا... خدا...... خدا..........
اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد
و گر به رهگذری یک دم از وفاداری
چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد
و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس
ز حقه دهنش چون شکر فروریزد
من آن فریب که در نرگس تو میبینم
بس آب روی که با خاک ره برآمیزد
فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفهتر برانگیزد
بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد