اکنون باید خودم را ببرم به خانه
باید ببرم صورتش را بشویم
ببرم دراز بکشد
دلداریش بدهم که فکر نکند
بگویم نگران نباش , میگذرد
باید خودم را ببرم بخوابد
من خسته است
نمیدانم من فردا لایق زنده ماندن هست؟
خدایا چشمانت را کوک کن برای یک نگاه به من
چون من این روزها بیشتر از همیشه به نگاهت محتاج است
تنهایش نذار