solar flare
پسندها
2,105

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بله دقیقا

    آخی کنکور داشتی ؟
    چند شد رتبه ات ؟
    انشالله نتیجه اعتراضت رو اون جوری که دوست داری بگیری گلم
    خب تو مرکز شهرم بودی تقریبا
    شلوغ ترم هست
    آره تهران یه سری چیزاش از جمله اینی که گفتی بده
    انشالله به کارت رسیده باشی گلم
    آخی بمیرم
    خب استراحت میکردی گلم
    اااااااااااا تهران بودی . قابل ندونستی بگی؟:D
    شهر پر از دود ما چه طور بود؟
    سلام عزیزم
    خوبی؟

    فرشته ناز کوچولو
    چشمات قشنگه میدونم
    دلم میخواد این روبدونی به پای نو میمونم
    عاشقتم همه میدونن
    عسلللللللللل خانوم دلتنگ شماست
    عسللللللللللل خانوم شیطونو بلاست
    عسللللللللللل خانوم خوشگلو دلبری
    عسلللللللللل خانونم الهی بمیرم برات
    عسلللللللللل خانوم الهی بمیرم برات
    خاطراخواتم بانوی مننننننننننن
    تو عشق زیبایی منی دل به تو بستم
    عسلللللللللل خانوم دل تنگ شماستتتت
    .
    .
    .
    .
    .............:D
    ممنون دوست من
    حالش رو به بهبودیه....ممنون که دعاش می کنید
    سلاااااااااااااااااااام یالا بگو رتبت چند؟ گل بیارم واست:w30:
    سلامی چو بوی خوش آشنایی, بدان مردم دیده روشنایی

    مهربانم هرکجا ذکر خدا بود تو را یادم هست
    هرکجا یاد خدا بود مرا یادآور.

    سلام بر شما دوست خوب
    خوب هستی؟
    برای امشب التماس دعای فراوان دارم ازتون.
    انشالله همه آرزوهات به خیر و خوشی بر آورده بشه.
    سلامت و موفق باشید.
    دیاری دیگر

    میان لحظه و خاک، ساقه گرانبار هراسی نیست.
    همراه! ما به ابدیت گل ها پیوسته ایم.
    تابش چشمانت را به ریگ و ستاره بسپار:
    تراوش رمزی در شیار تماشا نیست.
    نه در این خاک رس نشانه ترس
    و نه بر لاجورد بالا نقش شگفت.
    در صدای پرنده فرو شو.
    اظطراب بال و پری سیمای تو را سایه نمی کند.
    در پرواز عقاب
    تصویر ورطه نمی افتد.
    سیاهی خاری میان چشم و تماشا نمی گذرد.
    و فراتر:
    میان خوشه و خورشید
    نهیب داس از هم درید.
    میان لبخند و لب
    خنجر زمان درهم شکست.
    دلسرد

    قصه ام دیگر زنگار گرفت:
    با نفس های شبم پیوندی است.
    پرتوی لغزد اگر بر لب او،
    گویدم دل: هوس لبخندی است.
    خیره چشمانشبا من گوید:
    کو چراغی که فروزد دل ما؟
    هر که افسرد به جان، با من گفت:
    آتشی کو که بسوزد دل ما؟
    خشت می افتد از این دیوار.
    رنج بیهوده نگهبانش برد.
    دست باید نرود سوی کلنگ،
    سیل اگر آمد آسانش برد.
    باد نمناک زمان میگذرد،
    رنگ می ریزد از پیکر ما.
    خانه را نقش فساد است به سقف،
    سرنگون خواهد شد بر سر ما.
    گاه میلرزد با روی سکوت:
    غولها سر به زمین می سایند.
    پای در پیش مبادا بنهید،
    چشم ها در ره شب می پایند!
    تکیه گاهم اگر امشب لرزید،
    بایدم دست به دیوار گرفت.
    با نفس های شبم پیوندی است:
    قصه ام دیگر زنگار گرفت.
    اختایر دارین.امیدوارم منم لایق باشم دوست عزیز:gol::gol::gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا