خوب تا اذان ظهر وقت دارم ، ولی خوب حیفم هم میاد تا الان تحمل کردم ، ولی حامد نمیدونم عصری چجوری میخوام برسم خونه ، از این سرماخوردگی هپل ها هست که از چشمات هم اشک میاد ، از صبح به همه توضیح دادم که بابا من گریه نکردم بخدا .
سلام به حامد مهربان
خواهش میکنم بیش از این من رو شرمنده نکنید .
تازه تمام زحمت رزرو و جا و ... با شما بود که .
تازه مهم این بود که همه دور همدیگه جمع بشیم و گپی با هم بزنیم .
من دلم سوپ داغ میخواد . چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟