نه عقابم نه کبوتر اما
چون به جان آيم در غربت خاک
بال جادويي شعر
بال رويايي عشق
مي رسانند به افلاک مرا
اوج ميگيرم اوج
مي شوم دور ازين مرحله دور
مي روم سوي جهاني که در آن
همه موسيقي جان ست و گل افشاني نور
همه گلبانگ سرور
تا کجاها برد آن موج طربناک مرا
نرده بال و پري بر لب آن بم بلند
ياد مرغان گرفتار قفس
مي کشد باز سوي خاک مرا