MEMOL...
پسندها
3,684

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • يك روز
    يك شب
    و ماه ها انتظار براي تو
    ديگر هيچ زنگي به صدا در نمي آيد !
    بخواب آرام عروسك من ...
    انسان به معبد ستایش خویش

    باز آمده است...

    راهب را دیگر

    انگیزه ی سفر نیست...

    راهب را دیگر

    هوای سفری به سر نیست...!
    :D
    من که هنوزم دپم! امتحانا هم که همینجوری بد بودن با این حال و روز دارن بدترم میشن!! باز خوبه تو در حد پاس اوردی! من میترسم همونم نیارم!!! :(
    خوش بختم مرضیه جان! :D
    نه ممول بذار! :D
    عین همون اوایل! :redface:
    راستی مرضیه موسوی بودی؟ اونجا دیدم اعتراض کرده بودی به احمدیها!:D
    اره دقیقا
    راستی اسم تو چیه؟!:redface: من از همون اول با ممول میشناختمت! :redface::D
    اخییییی
    خوش اومدی خیلی
    یه مدت نبودی اره؟ بچه های اول دانشجو خیلی خوب بودن ولی دیگه هیچ کدومشون نیستن! ساحل (زهرا اگه اشتباه نکنم) اونم رفت! :(
    منم تو همچین شرایطی بودم اونجا که دیگه نرفتم! :D
    ولی بن نشدم! اما دیگه بیخیال اونجا شدم! دیروز بعد چند ماه رفتم ببینم چه خبره! اما دیدم همچنان دعواهه و مدیرا هنوز همون طورین!!! :biggrin:

    خواهش میکنم عزیزم وظیفمه:gol:
    امیدوارم اینجا بیشتر بیبنمت:heart::w30:
    سلام عزیز خوبی؟
    MEMOLI تو دانشجو؟ خوش اومدی عزیز :gol:
    دیروز بعد مدتها اومدم دیدم اخراج شدی ولی نفهمیدم چرا! :D
    ببین یه سوال! تو همون MEMOL اوایل دانشجو نیستی؟:D
    دکمه ی تشکر هم تو تالار تفریح و واسه پستهای از دوماه قبلتر غیرفعاله
    در روزم تا 30 تا تنکس (امتیاز) میتونی بدی و بعد از اون غیرفعال میشه تا روز بعد :gol:
    سلام
    شعرها و متن های زیبایی ارسال میکنید .
    موفق باشید.
    الياس گفت:من به خدايي خدمت كرده ام كه حالا مرا در دست دشمنانم به حال خود رها كرده است ...

    لاوي پاسخ داد:او به موسي نگفت كه خوب است يا بد .فقط گفت: من هستم ...

    او هر چيزي ست كه در آسمان هست ...

    صاعقه اي كه خانه اي را از بين مي برد !

    و

    دست مردي كه آن را از نو ميسازد ...!
    سلااااااام ممولیییییییییییی

    چه طوری؟

    آره من همه جا هستم تقریبا. :دی

    چه خبر؟
    و این سایه ام بود

    که به دنبال سرگشتگی ام

    در سکوت مبهم کوچه ها

    در پی ام روان شد ...
    نه نمیشه
    فک کنم دیگه اونور بن شدی
    برات تجربه خوبیه
    توبه می کنی دیگه جنگ نمی کنی :D:D
    ممولی جونممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
    تویی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    اجی قلبونت بله ...
    دلم تنگولیده بود بلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااات
    اين روزها ...

    عجيب دلم گرفته است !

    من ...

    به خاطر همه صداقتم

    به خاطر باکرگي ديرپاي احساسم

    و به خاطر همه آنچه که هستم

    شرمسارم !!!

    همه آن چيزي که

    هيچ تناسبي با دنياي پيرامونش ندارد !

    من ستاره اي هستم

    که به خاطر همه گوشه هاي تيزش

    شرمسار است !

    دلم مي خواهد براي يکبار هم که شده

    دايره بودن را تجربه کنم !

    دلم مي خواهد نقشي باشم

    بر دفتر خط خطي کودکي

    تا بتوان ساده پاکش کرد !

    يا بي تفاوت مرورش کرد و از کنارش گذشت !

    اما ...

    اين روزها که مي گذرند

    حسي غريب از هواي رفتن دارم !

    از اين ماندگي

    از اين کوچ دوباره بي انتهاي ماندگار، خسته ام ...

    خسته ام ...

    خسته ام ...

    آنقدر خسته

    که ديگر حتي براي خداحافظي آخر هم

    حوصله اي باقي نيست !

    دلم مي خواهد بنويسم ...

    بنويسم ...

    بنويسم ...

    آنقدر که تا پايان هر چه سپيدي !!!

    دلم مي خواهد بروم ...

    بروم...

    بروم...

    آنقدر که ...

    تا پايان خودم ...!
    تمام می شوم ...

    در هجوم غریبانه ی واژه ها و حرفها ...

    تمام می شوی ...

    در هجوم وحشی بادها و یادها ...

    ثانیه ها ...

    ایستاده می میرند !

    دستهای من ...

    دستهای تو ...

    نقطه ...

    ته خط ...!
    مرسی از عکست!
    مرسی از حست!
    مرسی از لطفت!
    مرسی ...


    یه قدم ...
    دو قدم ...
    یه عمر راهِ ...
    تا رسیدن به بارون ...
    نگاه نکن که شب سیاهِ ...
    ... فردا چشم براهِ ...
    ...!
    Alireza
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا