من امروز به نیت گام نهادن تو به بیست ودومین بهار زندگی،بیست و دو بار خدای برگهای مسافر پاییزی را سجده می کنم.
بیست و دو گلدان را آب می دهم،بیست ودو کبوتررا آزاد می کنم،بیست و دو گل رانمی گذارم کودکان بازیگوش بچینند،بیست ودو بار به روی رهگذران خسته لبخند میزنم،بیست ودو هزار بار آه می کشم،بیست و دو هزار بار سر به آسمان کرده دعایت می کنم،بیست و دو بار خوشبختی ات را ازخدا می خواهم و می گریم،بیست و دو بار خدارا با هزار لحن مختلف در بیست ودو حالت سبز با بیست و دو اشک زلال صدامی زنم و بیست و دو بار بر روی بیست و دومین برگ دفترخاطرات بیست و دو صفحه ای ام می نویسم:
"بیست و دو بار به توان بیست و دو هزار بار،تولدت مبارک"
کسی که بیست و دو سال آینده هم همینقدر دوستت دارد،بیست و دو سالگی ات مبارک