[IMG].
دوست داشتنت را ...
آب و جارو کرده ام ...
گرد و خاک داشت از سر و کول اش بالا میرفت ...!
پیرِ رفتنت شده بود ، ولی حالا ...
نو نوار شده ...!!
درست مثل روزِ اول اش ...
نه که حرفی باشد ها ... نه ...!!
فقط حیف نیست ...
نیایی ...؟!
.
یک طرف جنگ ...
یک طرف ویروسِ کشنده ...
یک طرف سیل ...
...
دنیا دارد زیر و روو می شود ...
اما من ...
نشسته ام اینجا دفترم رامرورمیکنم ...
ببینم کدام شعر ...
بیشتر ...
به چشمهایت می آید ...
.
از وقتی که رفتهای ...
شعر، پشت سرت ...
زیاد شده است ...!
...
قلمها ، دهان به دهان ...
حرف تو را در کاغذها ...
پخش میکنند ...!!
...
و گوش دفترها پُر شده از ...
پچپچهای عاشقانهات ...
...
کاش برمیگشتی ...
.
پیراهن کهنه ات را دور نینداز ...!
من ...
توی همان چهارخانه های ریز ...!
نفس کشیدم...
گریه کردم ...
خندیدم ...
من همان جا بزرگ شدم ...
دور نینداز لعنتی جان ...
...
پیراهنت ...
خانه ی پدری من است ...
صدای شرشر باران و احساست در هم می پیچد ...
و من از همین دورها آن را می شنوم ...
آن قدر که در گوش هایم را محکم میگیرم و فشار می دهم !
و تو برای اینکه دلم نسوزد به من نمی گویی !
من می خندم و تو هم ...
قرارمان که یادت نرود برای من کافیست !
یادت که هست ؟!
برای هر باران ...
دست هایت را به جای...
.
دستم را بگیری و زیر گوشم زمزمه کنی
پشتِ خواب های نا آرامِ تو
چیزی بیش از نگرانی*هایِ زنانه نیست!
دستت را بگیرم و زیر گوشت زمزمه کنم
پشتِ نگرانی*هایِ زنانه ی من
مردی ایستاده
که دیوانه وار دوستش دارم!