ل

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • صداى فلوتِ موسيقىِ

    در هوا شناور است.

    زمان آن نيست كه فقط بنشيم و به فكر فرو رویم.

    شاخه ها

    به شور فرا رسيدن موسم گل مى لرزند،

    شبنم ها روى بيشه زارها نشسته اند.



    روى تارهاى بهم بافته پرىوارِ راهِ جنگل

    روشنايى و سايه يكديگر را حس مى كنند.

    سبزه بلند با گل هاى كاكل خود

    موج خنده را به آسمان مى فرستد،

    و من به افق خيره مى شوم، در جستجوى

    آهنگ خويش.



    اين آدم دربندى كه درون تو مدام غمگين است

    اين آدم دربندى كه درون تو

    مدام غمگين است و تشنه نور است، كيست؟

    سازِ او خاموش است،

    گرچه نَفَس زندگى، در هواى بيرون گسترده است

    چشم هايش بينا نيست،

    هر چند صبح آسمان را نورانى مى كند.



    پرنده ها از بيدارى تازه جنگل آواز سرداده اند

    نشاط زندگى تازه در رنگ گل ها آغاز شده،

    شب در آن سوى ديوار رنگ باخته است،

    با اين همه چراغى كه دود مى كند همچنان در خانه مى سوزد.

    آه دريغا، چرا بايد خانه تو و آسمان

    اين همه از هم جدا باشند.


    درخـشش تو مثـل آبشاری


    از بلندی های محال می ریزد


    در تخـیل پنجره ای است


    که هفـت آسمان در او جمع می شود


    من به مدد مهربانی تو


    و آفـرینه های این تخیل مفهوم


    در باغهای ناممکنی آواز می خوانم


    برای سنگهای پـرنده
    شب فرو می افتد
    و من تازه می شوم
    از اشتیاق بارش شبنم
    نیلوفرانه
    به آسمان دهان باز می کنم
    ای آفریننده ی شبنم و ابر
    آیا تشنگی مرا پایان می دهی؟
    تقدیر چیست؟
    می خواهم از تو سرشار باشم
    ...
    پنجره ی چشمهامان را می گشاییم
    با قلب هامان نگاه می کنیم
    و سپس عشق
    و سپس رنج و صبر
    و شکستن در خون خویش
    و بدین سان
    ما برای گسترش عشق
    به دنیا می آییم
    و از دنیا می رویم
    ...
    نقاشی روی زمین با پاستل

    گالری نقاشی باشگاه

    کدام اثر و کدام هنرمند....؟ (2)
    سلام عزیز خوبید کم پیدا هستید.
    امیدوارم هر جا هستید موفق و شاد باشید

    غنچه از خواب پريد و گلي تازه به دنيا امد،
    خار خنديد و به گل گفت : سلام
    و جوابي نشنيد خار رنجيد ولي هيچ نگفت...
    ساعتي چند گذشت گل چه زيبا شده بود ،
    دست بي رحمي آمد نزديک،
    گل سراسيمه ز وحشت افسرد

    ليک آن خار در آن دست خزيد وگل از مرگ رهيد ...
    صبح فردا که رسيد
    خار با شبنمي از خواب پريد
    گل صميمانه به او

    گفت : سلام
    حاشیه نماز جمعه تهران
    (بنویسیم موسوی، بخوانند احمدی نژاد??????)

    بخوان به نام گل سرخ , در صحاري شب
    که باغها همه بيدار و بارور گردند .
    بخوان , دوباره بخوان , تا کبوتران سپيد
    به آشيانه ي خونين دوباره برگردند .
    بخوان به نام گل سرخ ؛ در رواق سکوت
    که موج و اوج طنينش ز دشتها گذرد
    پيام روشن باران
    ز بام نيلي شب
    که رهگذار نسيمش به هر کرانه برد .
    ز خشکسال چه ترسي ؟ که سد بسي بستند :
    نه در برابر آب
    که در برابر نور
    و در برابر آواز و در برابر شور ......
    در اين زمانه عسرت
    به شاعران زمان برگ رخصتي دادند
    که از معاشقه سرو و قمري و لاله
    سرودها بسرايند ژرفتر از خواب
    زلالتر از آب .
    تو خاموشي , که بخواند ؟
    تو مي روي , که بماند ؟
    که بر نهالک بي برگ ما ترانه بخواند ؟
    از اين کريوه به دور
    در آن کرانه , ببين :
    بهار آمده , از سيم خاردار گذشته .
    حريق شعله گوگردي بنفشه چه زيباست !
    هزار آينه جاري ست
    هزار آينه اينک
    به همسرائي قلب تو مي تپد با شوق .
    زمين تهي ست ز رندان
    همين توئي تنها
    که عاشقانه ترين نغمه را دوباره بخواني .
    بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان :
    « حديث عشق بيان کن بدان زبان که تو داني . »
    غمگيني

    مي دانم !

    چشم هايت را بسته اي

    به آدمهايي فكر مي كني

    كه گرگها را تكه پاره مي كنند !

    و به بهشتي كه تا ابد خالي خواهد بود ...

    چرا دستهاي ما را اين قدر كوچك آفريده اي ؟

    و هيچ گاه آيا فكر كرده اي

    كه اين دلهاي شيشه اي

    با تلنگري

    مي شكند؟

    پروردگارا !

    چشمهايت را باز كن

    غمگين نباش

    شايد معجزه اي بشود ...

    عصاي موسي را كجا گذاشته اي ؟!...
    e خب كامل مي نوشتين حكايت رو:D البته به نظرم آشنا ميومد فكر كنم قبلا خونده بودم
    من اسمتون رو نميدونستم از اين بعد باشه آقا محمد
    سلام بر جناب لئوناردو داوینچی:w08:
    نمیخواد شما زیاد تلاش کنین داش
    ما خودمون از این درخواستای دوستی واسه شوما می فرستیم:biggrin:
    علایق :سیگار...:surprised:
    زندگينامه :لطفا نزدیک نشوید خطر برق گرفتگی:cry:
    به نظر میاد خیلی خطری باشی:cry::w15::w15:
    می بینم که شمام آبیته
    ایوووووووووووول!!!!!!!!!!!!!;)
    فعلا عزت زیاد
    روی هر گلبرگی روی هر شاخه گلی
    رنگ زیبای محبت پیداست
    هر سرایی که در آن خوبی هست
    عشق حتما آنجا ست
    همه عاشق باشیم
    عشق را هدیه کنیم

    :gol::gol::gol::gol::gol:
    ببخش سیستمم ویروس گرفته هنگ می کنه .
    خب پس شاعری؟خوشحال میشم چند بیت از شعراتو بخونم البته اگه قابل بدونی
    به نظر من فرق نمی کنه فکر آدم آزاد باشه یا مشغول باید اون حس شعری به وجود بیاد ,این نظر منه ,تو چی فکر می کنی؟
    (منم زهرام)
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا