دست‌نوشته‌ها

imahadi

عضو جدید

اینجا
تنها من مانده ام و
یک مشت که نه!
یک دنیا خاطره...
??/92/06
imahadi from www.www.iran-eng.ir
(احتمال داره این نوشته رو قبلا یه جا خونده یاشم، مطمئن نیستم تراوش دل خودم باشه...)

 
آخرین ویرایش:

imahadi

عضو جدید
اتاق را پُر می کنم از
فریاد آهنگ ها
تا
نجواهای افکارم را
نشنوم!
افکار سرشار از تو را...
اما چه فایده
92.06.31
imahadi from www.www.iran-eng.ir

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بخند دنیا
به سیلهایت
من
نیز
با تو میخندم
تا
درد سیلها را
فراموش کنم
با تو میخندم
اخر
یاد گرفته
این رسم زندگیست
من خوب
خوبم
سراغم را اگر میخواهید بگیرید
در تابوتی زمردین
به خواب رفته ام
و هیچ بوسه ی شاهزاده هیچ قصه ای مرا
بیدار نمیکند
اخر من
بانوی
بی شاهزاده هستم
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق من

شاهزاده ی من

من برای نوشته هایم تو را بهانه میکنم ........دستانت را ......نگاهت را بهانه میکنم ...

سرمست میشوم از تو ...

و دلم را به سوی تو روانه میکنم ....

عشقم را از صمیم قلبم به تو هدیه میکنم ....

عاشقانه هایم را برای تو تلاوت میکنم ....

من میدانم که دوری مانعی برای وصال نیست ...

من ....هرشب .....هر ثانیه به تو وصال پیدا میکنم ...

تو را در کنار خویش احساس میکنم

این همان وصال است ....

زندگی من
....

نرگس فاطمی
 

imahadi

عضو جدید

در مورد آینده ام
تردید دارم
آخر همه را در کنار تو تصور کرده بودم
همه را...


این روزها
فقط
طاقت می آورم..

??.92.06

imahadi from www.www.iran-eng.ir
 
آخرین ویرایش:

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیانت میکنم به خیالی که با پروراندیم
ولی انجلینا جولی هم زیبا بود !
 

Mahdy.T

عضو جدید
الا یا ایها الساقی ببین این حال آشفته
ببین این خستگی ها را ببین کین یار ما خفته
الا یا ایها الساقی دلم مجنون و آوارست
دلم از بی کسی خسته دلم مفلس و بیچارست
الا یا ایها الساقی گمانم این دلم خستست
همه در های این عالم بروی اینن دلم بستست
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل نوشته های دست نویس من!

دل نوشته های دست نویس من!

شاید اگر دفتری برمی داشتم برای نوشتن بهتر می بود
ولی نمی شود،
نمی توانم دل سپید دفتری را سیاه کنم به غم زمانه
ولی اینجا...
کمی هم غمگین می نویسم گاهی...
:smile::(

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلم سخت تنگ هست
تو چه میدانی
لحظات دل تنگیم را
وقتی
حتی
لحظه ای جای من
دل تنگی را ندیدی
و همیشه مرا محکوم به بی احساسی
کردی
اما
هرگز نفهمیدی
دوستت دارم
کلامی بی معنا و پیش وپا افتاده برایم نیست
که اینچنین
مرا محکوم میکنی
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
خدایا این روزها هوا ابری است
آدم هایی که از کنارم رود می شوند هیچ گونه سایه ای ندارند
چگونه او را بشناسم
من تنها از روی سایه اش می شناختمش....
کی می شود هوا آفتابی شود...؟؟
..................
تقدیم به بهترینم
ابجی سایه دلتنگم این روزها دلتنگ....
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می گذرد روزگار
می گذرد روزهای خوب من
می گذرد خندهای غمگین من
می گذرد اشک های شاد و فریاد ها و خاطرات و لحظات من
می گذرد عمر کوتاه من
اینک حاصل عمر من چه شد
توشه و بار و پیمانه ی من چه شد
دست های خود را شسته ام
رو به محراب بنشسته ام
مرا با میل خود نمی برند
هر چند که بی میل به رفتن نیستم
خسته ام از این تکرار بی انتها
روزها شب ها امروز دیروز پارسال پیارسال سال بعد
خسته ام از این تکرار بی انتها
خسته ام :|
هستم اما نیستم
در جدالم با خود
بر سر دوست داشتن یا نداشتن خود
مرا فقط من مانده است
دوست ندارم خود را رها کنم
دوست ندارم تنها شم
آری مسله این است بودن یا نبودن
چه وقت هستم و چه وقت نیستم
نمی دانم نمی دانم نمی دانم
اما مرا توان گسستن از خود نیست
 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوست دارم نشستن در ساحل دریا را ....

لحظه هایی که حرف سکوت کرده ای را دردلم دارم

دریا را راز دارم میدانم

هر نسیمی از دریا .....بوسه هایی دارد از جنس نوازش ....

و اغوشی که در برمیگیرد اغوش ظریف مرا ....

صدای دریا زمزمه هایی را از عشقش به ساحل .....برایم بازو میکند که او نیز بی تاب است ....

دریا سکوت را به امواجش میخواند ...

ساحل همان میعادگاه عاشقانه های من و دریاست .....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نمیدانم چه بنویسم
صرفا مینویسم
خدا بزرگ هست
همین
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

سنگین می شود کوله بارت با این همه دلنوشته های من

اینجا می گذارمشان

تا باری بر دوشی نباشند

و جایی بر کسی تنگ نکنند

اینجا بی آنکه بشناسیَم می نویسم

و اگر روزی بخوانی شان هیچ رابطه ای نمی یابی بین منِ دنیای واقعی و این دانش آموزِ باهوشِ پر از احساسِ مجازی

باز هم خواهم نوشت

برای تو که نمی شناسی ام ...
smart student


 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
لبخند میزنم وقتی حتی خودت نمیدانی
که یادت همراه من هست
حتی با اینکه از من
دور هستی
میدانی
فاصله هر چه میخواهد بگوید
تو در قلبم و ذهنم جای داری
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق من

دستانت ......گرمی خورشید را دارد ...

چشمانت ....پاکی اسمان را ...

بزرگی قلبت به اندازه دنیا ...

سینه های مردانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ...

مرا ......

چه موهبت بزرگیست که تو را دارم ...

شاهزاده ی من ...
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی وقته غرق در زندگی و کار و عشق به موتور شدم

امشب باز باید به وقتی برای خودم بذارم برای خود خودم

ماشینو پارک کنم تو احمد آباد مثل چند سال پیش که رها و آزاد بودم

برم تو راهنمایی قدمی بزنم برم ذرت مکزیزکی بین راهنمایی 4و6 بیاد گذشته ها


دلم برای دلم تنگ است خیلی
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در وسط کویر هیچ آبی نیست
همه جا خشک است
خشک تر از خشک

روزها گرم و سوزان
شب ها سرد و سوزان !

صورتم انگار خیس است
اما آسمان صاف بی ابر

نکند گریه باشد
نه ، اخر مگر مرد گریه می داند
حتما قطره ایست از جنس شبنم

صورتم را پاک می کنم
اخم هایم را از هم وا می کنم
به سختی ها می کنم عادت

آخر اینجا که خانه ی من نیست
چند سوای مهمان این زمینم
تحمل می کنم این روزگار را
بعد از آن آزاد و رهایم

باز چشمانم تر می شود
ته از بی آبی نه از سرما نه از گرما
این بار از تنهایی و سکوت
خوشبحالت موسی
خدا را در همه چیز می بینی
و خدا در حجاب درخت با تو می گوید سخن

و من در تاریکی و سکوت مطلق

خدایا ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای تو مینویسم زندگی من ........

برای تو ئی که هر لحظه ام پراز وجود توست .....و با یاد تو میگذرد ....

دستانت را لمس می کنم .........

صورتت را نوازش می کنم .....

تو را در اغوش می گیرم .....

برایت از دلم میگویم .....

از حرف هایی میگویم که قاصدک هایی از عشق را به همراه دارند .......
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ارام میساریم
در اندیشه من
جز تو کسی نیست
 
آخرین ویرایش:

"Coral"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عــرق سردی که بر پیشانی ام نشسته را با پشت دست پاک میکنم
گرد همایی تمام شد و باز هم من موفق بودم
به چاردیواری ام بر میگردم
روبروی آینه می ایستم
خودم را میبینم و او را
به آرامی نوازشش میکنم و زمزمه میکنم:
اگه تو رو نداشتم چی میشد؟؟؟
مثل همیشه لبخندش را میبینم
باز هم من مانده ام و او
به ارامی از خودم جدایش میکنم
اینجا باید خودم باشم،بدون تظاهر به خوشی،بدون نقــــــاب

 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی بود یکی نبود
زیر آسمون شهرمون پر از آدمهای جور وا جور
یکی فلوت و نی میزد
یکی چنگ را با سوت میزد
یکی از صبح تا شب
خودشو سرخاب ،سفیداب میزد
اون یکی سالی یه بار به زور
تنش صابون میدید
یکی تو فکر جیم شدن
یکی تو فکر مخ زدن
این یکی تو فکر پاس دادن
اون یکی چوب خطاش را علامت زدن
یکی از جنگش با اژدها میگفت
راستی امروز که از خواب پریدم
اون سوسک گوشه ی اتاق را ندیدم
اون یکی از پارتیاش میگفت
از روزای شاد فرداش میگفت
میگفت قرار برگرده شهرشون
این یکی از سابقه ی ایثار پدر
میگفت شب ها با من سخن
که آمورشیش تمام شود می فرستد بدرود بر من :|
در عجبم این روزها تمام ملت شده اند معاف از خدمت
:gol:
سلامتیه سربازای واقعی و گمنام وطن صلوات
 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه موقع ها دلم میخواد ...
جای شازده کوچولو بودم ..
یه سیاره داشتم ..
یه آسمون که هر روز غروب روی یه چهار پایه بشینمو با خیال راحت نگاش کنم ..
شازده کوچولو اگر چه کوچیک بود اما دل بزرگی داشت ...
دل ساده ای داشت ..
گول میخورد ، گول نمیزد ..
همه رو دوس داشت حتی اگه اونا دوسش نداشتن ..
قاعده زندگیش همچین الکی هم نبود..
گاهی خوبه شده برا یه ساعت شازده کوچولو بشیم ..

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سرزمین افسانه ای
سراغ دارید
بشود در
ان معرفت
دوست داشتن حقیقی
لبخندی از روی دوست داشتن
نگاهی از روی
مهربانی
انسانیت
را یافت
اگر دارید
ادسش را
بدهید
خیلی وقته
دلم میخواهد
در جایی که
همه
حقیقت را میگویند
نه دروغ را بروم
و همانجا بمانم
 

راضیه (ت)

عضو جدید
گفته بودی هرگز خسته ام نمیکنی ولی

دلم بی تاب شد و تو نیامدی .....
چشمانم اشک ریخت و تو نیامدی.....
درونم غوغا شد و تو نیامدی ....
ترسیدم و تو نیامدی ....

خسته شدم ولی تو نیامدی ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

انگار سوء تفاهم شده!

اگه من از دور نگات میکنم..

اگه شبا عکستو از گوشی میبوسم..

اگه دارم باتو زندگی میکنم بی اینکه باشی..

اگه قلبم میسوزه وقتی میگم خدایا خوشبختش کن..

اگه بخاطرت ازخیلی چیزا گذشتم..

و...

فکر نکن تو خاص و آسی!
.
.
.
من خـــرم!
 
بالا