دور از نوازش های دست مهربانت
دستان من در انزوای خویش تنهاست
دستان من در انزوای خویش تنهاست
مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد
آرام چه می خواهی از این زاده ی اضداد؟
آرام چه می خواهی از این زاده ی اضداد؟
دلا خوبان دل خونين پسندند
دلا خون شو که خوبان اين پسندند
متاع کفر و دين بي‌مشتري نيست
گروهي آن، گروهي اين پسندند
دلا خون شو که خوبان اين پسندند
متاع کفر و دين بي‌مشتري نيست
گروهي آن، گروهي اين پسندند
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
مزن بر دل ز نوک غمزه تيرم
که پيش چشم بيمارت بميرم
قدح پر کن که من در دولت عشق
جوانبخت جهانم گرچه پيرم!
که پيش چشم بيمارت بميرم
قدح پر کن که من در دولت عشق
جوانبخت جهانم گرچه پيرم!
آخرین ویرایش:
سمیه نوروزی
عضو جدید
مرا میبینی و هر دم زیادت می کنی دردم
تورا می بینم و میلم زیادت می شود هر دم
تورا می بینم و میلم زیادت می شود هر دم
industrial-eng
عضو جدید
ماهی همیشه تشنه ام
ای زلال تابناک!
یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
ماهی تو جان سپرده روی خاک!
ای زلال تابناک!
یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
ماهی تو جان سپرده روی خاک!
کوچک بودن بزرگ را کوچک نيست
هم کودکي از کمال خيزد شک نيست
گر زان‌که پدر حديث کودک گويد
عاقل داند که آن پدر کودک نيست
هم کودکي از کمال خيزد شک نيست
گر زان‌که پدر حديث کودک گويد
عاقل داند که آن پدر کودک نيست
ياري اندر کس نمي‌بينم! ياران را چه شد؟
دوستي کي آخر آمد، دوست‌داران را چه شد؟
آب حيوان تيره‌گون شد خضر فرخ کجاست؟
خون چکيد از شاخ گل! باد بهاران را چه شد؟
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغي برنخاست!
عندليبان را چه پيش آمد، هَزاران را چه شد؟
(صبح عيد شما به‌خير cute)
دوستي کي آخر آمد، دوست‌داران را چه شد؟
آب حيوان تيره‌گون شد خضر فرخ کجاست؟
خون چکيد از شاخ گل! باد بهاران را چه شد؟
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغي برنخاست!
عندليبان را چه پيش آمد، هَزاران را چه شد؟
(صبح عيد شما به‌خير cute)
من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهار
تا اين دو يکي نشد، نيامد گل و خار
اين خار و گل ارچه شد مخالف ديدار
بر چشم خلاف بين بخند اي گلزار!
سلام
تا اين دو يکي نشد، نيامد گل و خار
اين خار و گل ارچه شد مخالف ديدار
بر چشم خلاف بين بخند اي گلزار!
سلام
آن کس که ببسته است او خواب مرا
تر مي‌خواهد ز اشک محراب مرا
خاموش مرا گرفت و در آب افکند
آبي که حلاوتي دهد آب مرا
تر مي‌خواهد ز اشک محراب مرا
خاموش مرا گرفت و در آب افکند
آبي که حلاوتي دهد آب مرا
تو شهی و ملکت جان تو را تو مهی و جان جهان تو را
ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی
ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی
یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
گر چه از گوی وفا گشت ز صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
گر چه از گوی وفا گشت ز صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
شراب می خورم امشب،سر مرا بزنید
به حرف مفتی با حکم ثانوی امشب
به حرف مفتی با حکم ثانوی امشب
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی
رهی معیری
داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی
رهی معیری
یکچند، در این مدرسه‌ها گردیدم
از اهل کمال، نکته‌ها پرسیدم
یک مسله‌ای که بوی عشق آید از آن
در عمر خود، از مدرسی نشنیدم
(سلام،عید شما هم مبارک فلق جان و همینطور همه دوستای عزیز.
میان این "من حال" و تو،ای "من پیشین"!
تفاوتی ست اساسی قبول کن بپذیر!
به راز عشق بزرگی وقوف یافته ام
مرا مجاب نمی کرد عشق های حقیر
بهروز یاسمی
(عید همگی تون مبارک
)
آخرین ویرایش:
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را؟
اشاره ای کنم:انگار کوهکن بودم
محمد علی بهمنی
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را؟
اشاره ای کنم:انگار کوهکن بودم
محمد علی بهمنی
تو چه رازی که به هر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |