رفتی ای دوست گر از دیده من........در دلم مهر تو بر جاست هنوز
زاهد پشیمان را ذوق باده در جام است ... عاقلا مکن کاری کاورد پشیمانی
مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
زاهد پشیمان را ذوق باده در جام است ... عاقلا مکن کاری کاورد پشیمانی
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
6501
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت[/QUOTE]
تو کز محنت دیگران بی غمی .... نشاید که نامت نهند آدمی
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
تو کز محنت دیگران بی غمی .... نشاید که نامت نهند آدمی
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ...نیست یاری که مرا یاد کند (فروغ)
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ...نیست یاری که مرا یاد کند (فروغ)
دلی دارم خریدار محبت .............. کز او گرم است بازار محبت
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم... بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم... بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها
آن کس که نداند و نداند که نداند ... در جهل مرکب ابدالدهر بماند
در عاشقی گریز نباشد ز ساز و سوز... استاده ام چو شمع، مترسان ز آتشم (حافظ)
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت / گر دسترسی باشد یک روز به یغماییدر عاشقی گریز نباشد ز ساز و سوز... استاده ام چو شمع، مترسان ز آتشم (حافظ)
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد ... دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
دل زودباورم را به كرشمه اي ربودي
چو نياز ما فزون شد تو به ناز خود فزودي
یاد باد آن که رخت شمع طرب می افروخت ........وین دل سوخته پروانه ناپروا بود
تو سر ناز برآري ز گريبان هر روز
ما ز جورت سر فكرت به گريبان تا چند؟
دل از من برد و روی از من نهان کرد / خدا را با که این بازی توان کرد؟
shokoufeh94
عضو جدید
درشتی کندبا غریبان کسی که نابوده باشد به غربت بسی
shokoufeh94
عضو جدید
jungle bird
عضو جدید
شهر من رو به زوال است تو باید باشی
دل من زیر سوال است تو باید باشی
دل من زیر سوال است تو باید باشی
یکی درد و یکی درمان پسندد / یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران / پسندم آنچه را جانان پسندد
یاووش
عضو جدید
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو / به هواداری آن عارض و قامت بر خاست
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
یک وعده خواهم ازتو که باشم در انتظار
حاکم تویی در امدن دیر و زود خویش
ناصحا بیهوده میگویی که دل بردار از او
من به فرمان دلم کِی دل به فرمان منست
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
شب فراق نداند ک تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق در بند است
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |