معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در ابتدای ظلمت شب ای دوست
یادت ستاره ای است
در آسمان خالی بخت من
و من ....
شوقی ترین ترانه حافظ را
در آسمان عشق
با نام نازنین تو می خوانم
شاید آرامشی یابد
دیوانه همیشگی:
" دل من "





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم...

که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود...

و من ...

روبه روی تو ...

می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یک جا بگویم

!............!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حرف هایت را سر کوچه داد می زنی...
شاید ...
کسی ته کوچه
پشت پنجره
منتظر صدای توست...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به تو مدیونم همیشه ، مگه میشه بی تو باشم
از شبی که روبه رومه چه جوری بی تو رها شم؟
به تو مدیونم همیشه مثل شب به صبح فردا
مثل موج سرد تنها به نگاه ناز دریا
به تو مدیونم همیشه منه خسته منه بی روح
مثل خاک سرد و تنشه به نوازش های بارون
به تو می رسم دوباره زیر رگبار ستاره
وقتی بارون نگاهت به حریم شب می باره
اگه پایانی نباشی واسه بغض خستگی هام
چه جوری برگردم از این جاده های بی سرانجام؟
تو خدای عاشق هایی به تو مدیونم همیشه
وقتی اسمتو میارم نبض لحظه تازه میشه
به تو می رسم دوباره..........
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نامه هایم را برای پاره کردن نوشتم
می توانی بسوزانیشان

حرف هایم را بی دلیل گفته ام
می توانی فراموششان کنی
ولی
عشقم را از صمیم قلب بخشیده ام
نمی توانی دوستم نداشته باشی

 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک روز غریبانه میمیرم....
بی عبور از لحظه های ناب با تو بودن
در جدال بی فرجام عشق و حسرت
در فراق دستهای دور و غریبت...
ای عشق یک روز غریبانه میمیرم...!!!
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی چترت خداست بگذار ابر سرنوشت هرچه میخواهد ببارد
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا حكمت قدمهایی را كه برایم بر میداری آشكار كن تا درهایی را كه به سویم
میگشایی ندانسته نبندم و درهاییكه به رویم میبندی به اصرار نگشایم
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستی شوخی سرد آدمهاست ...بازی شیرین گرگم به هواست... واسه كشتن غرور من و تو ...
دوستی توطئه ثانیه هاس
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا تو باور کنی یا نکنی...
باز من سر حرفم هستم...
قصه من و تو....
ته نداره...
باور کن نداره!!!
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]کاش بجای حجاب:

حیا اجباری بود

شرف اجباری بود

راستی و درستی اجباری بود

کاش داشتن معرفت و وجدان اجباری بود
[/FONT]
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دختر کوچک به مهمان گفت : میخوای عروسکامو ببینی ؟ مهمان با مهربانی جواب داد : بله ، حتما !
دخترک دوید و همه ی عروسکهارو آورد ، بعضی از اونا خیلی بانمک بودن ولی دربین اونا یک
عروسک خیلی قشنگ دیگه هم بود …
مهمان از دخترک پرسید : کدومشونو بیشتر از همه دوست داری ؟
و پیش خودش فکر کرد :
حتما اونیکه از همه قشنگتره …
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید دخترک به عروسک تکه پاره ای
که یک دست هم نداشت اشاره کرد و گفت : اینو بیشتر از همه دوست دارم !
مهمان با کنجکاوی پرسید : این که زیاد خوشگل نیست ؟!؟!
دخترک جواب داد : آخه اگه منم دوستش نداشته باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه
اونوقت دلش میشکنه
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز


خدایا از مخلوقاتت دل سردم
از جهانت دلم گرفته از دعا هایم
دلم شکسته

اما...
از تو و یاد تو دل گرمم...

دلم گرفته به اندازه بزرگی تمام دنیا...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چیزی زمانی دارد...


نفس هم که باشی دیر بیایی،


رفته ام ...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم !
وقتی محبت کردم و تنها شدم
وقتی دوست داشتم و تنها ماندم
دانستم باید تنها شد و تنها ماند تا “خـدا” را فهمید …
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند !


اما….


از چشـــــم هایشان معـلـوم است که


اشکــــی به بــزرگی یــک سـکــــوت ،


گــــوشه چشـمـشان به کمیــــــن نشــستـه...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
شنیده بودم " پـــا "، " قــلب دوم " است


امّا باور نداشتــــــــم


تا آن زمــــان كه فهمیــــدم


وقتـــــی دل مانـــدن ندارم ...


پای ایســــتادن هــــــــــم نیست ...!!! ♥♥
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
شده پر از
تنهایی
خونه دلم
دیگه
نمیتپه به هیچ سازی
به هیچ اهنگی
تنها
میخونم
زندگی
کمی
اروم تر
به رخم
بکش
باختم
نذار عشق بشه افسانه
تو کتابها
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.

.

چشمهای قهواه ایم
دوباره میبارد
اینبار
از بی وفایی
یار نه
از بی وفایی
زمانه
که
هر کس
دل شمسته باشد
کسی
را ندارد
تا دوستش بدارد
انگاه
حجم
تنهاییم
را بیشتر میکنم
تا
کسی به
حریم
تنهاییم نتواند
پا بگذارد
اخر
دیگر
دوست داشتن
را نمیتوانم باور کنم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برای گرم کردن
دستان
یخ کرده ام
فنجان چای داغ را محکم
میفشارم
تا شاید
سرمای
درونم
را کم کند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
احساس میکنم
دیگر
کسی را ندارم
تا
سر بر شانه اش بگذارم
احساس میکنم
انقدر
زود همه
از بودن در کنارم خسته میشوند
که خیلی
ساده
بی حرف
یا خداحافظی
تنهایم میگذارند
تنها
نمیدانم
چرا هنوز
نفس میکشمو امید دارم
بالاخره
کسانی
را خواهم
یافت
که بی دلیل ترکم نکنند
و مرا
همانطور که هستم
دوست بدارند
نه
اینکه
بخواهند
بشوم
عروسک کوکیشان و هر طور دوست دارند
برایم زندگیم ر
ارسم کنند
من
خودم رسم میکنم
نه انان که
میایند
انان
تنها
مسافرانی هستند
که شاید بمانند
شاید بروند
ولی
در دایره دنیا
ما
مسافریم
حیف هست
اگر بجای
محبت
تنها
نامهربانی
تقدیم هم کنیم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه لذتی
داره وقتی
داشته باشی
کسی
که دوستت داشته باشه
محکم
بهت
بگه
حق نداری
جز من با کسی باشی
حق
نداری
غمگین باشی
حق نداری
تنهایی جایی بری
ولی
اینها
همش
یه مشت
توهم هست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه شکوهی داره وقتی
اشک میریزم
و به خودم
میخندم
تا شاید
این اشکها
دست از
سرم بردارند
 

mahtabbb

عضو جدید
عشق هم عشق قدیم - نه کلک بود وریا
عاشقی قیمت داشت - قیمتش جان شما
به رفاقت سوگند - ارزشی دیگر داشت
نه رفيق امروز - نه رفيق فردا
بخدا رنگ نبود - جای نیرنگ نبود
اگرم رنگی بود - بود همرنگ خدا
پیره مرد سوگندش - بود آن ریش سپید
شیر مادر هم داشت - قیمت شیر بها
حرف دل هرچه که بود - به خدا زیبا بود
در سکوتش هم بود - اثر ذکر و دعا
می شود امروز هم - همچنان دیروز شد
می شود اما که - از کجا یا به کجا ...
like
like
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببین
ببین از تو چه پنهون دلم هواتو کرده
هوای صحبت های تو آشنارو کرده
میخوام هزارو یک شب بشینم پای حرفات
نگاهم رو بدوزم به اون غنچه لبهات
ببین از تو چه پنهون قشنگ "نازنینم"
نمیخوام نمیتونم که دوریت رو ببینم
تو چشمای قشنگت یه آسمون ستارست
تبسم روی لبهات برام عمر دوبارست
از تو چه پنهون که شبا تو به خوابم میای
بنده نوازی میکنی به سراغم میای
دل منو با خود میبری تو به صحرای دور
تو قصر رویا میشونی توی دنیای نور
اگه مثل یه سایه برات باری نباشم
میخوام حتی یه لحظه ازت جدا نباشم....
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیوارها هم عاشق می شوند !
یادگاری ننویسید ................
...........................اگر قصد برگشتن ندارید ... !!!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من نه سکوت میکنم نه فال عشق از برم

فقط به تو خیره شدم ، من از تو هم ساده ترم

تو خوب میفهمی مرا وقتی پر از بهانه ام

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


.. من دلم می خواهد یک سبد شعر بچینم . یک بغل مست شوم از نرگس . بوسه بر دیده ی باران بدهم و برقصم با نور .
.... چه کسی همسفرم خواهد شد ؟!
یادت آمد وقتی ، خواب یک گل دیدی ؟ تا به شب عطر خوشش بوییدی ؟!
... کاش عاشق بودی !
جنس خواب من از این خاطره هاست .
آرزویم اما تپش واژه ی تو در دل این ثانیه هاست.
من دلم می خواهد ، بنویسم ز کتاب دل خود و بپرسم از تو ، ماجرای دل تنهای خدا !
خنده هایت زیباست . دست هایت رنگ تبسم دارند. نیست در باورم آهنگ خزان .
... تو از این چشم من اکنون غزل نور بخوان .
یادت آمد وقتی ، خواب یک گل دیدی ؟ تا به شب عطر خوشش بوییدی ؟!
... کاش عاشق بودی !
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از خواب پريدم

چشام پر اشک بود

بلند شدم و يه راست رفتم سمت کمد

تنها يادگاری از تو

عطرت بود که روی پيرهنم جا مونده بود

سر کشيدم بوی نبودنت رو

...
 
بالا