معماری با مصالحی از جنس دل

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلافه کرده ای مرا...
چرا همیشه لبخند هایت از نوشته های من زیباتر است؟
 

Melina666

عضو جدید
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]براي شنيدن صدايي که دوستش مي داري،[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]همين لحظه هم بسيار دير است.[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]افسوس خواهي خورد[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]زماني که از آن سوي سيم ها کسي بي احساس مي گويد[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]برقراري ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمي باشد[/FONT]
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز

گاه گاهي دل من مي گيرد...
بيشتر وقت غروب...
آن زماني كه خدا نيز پر از تنهايي ست...
و اذان در پيش است...
من وضو خواهم ساخت...
از خدا خواهم خواست ...
كه تو تنها نشوي...
و دلت پر ز خوشيهاي دمادم باشد...
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ماندم و ۱۶ جلد
لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش
مترادف “دلتنگی” نمیشود…
کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!
درد دارد…
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش میدونستی
اونی که نشسته
همیشه خسته نیست !
شاید جایی برای رفتن نداره …!!!
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی آدم‌ها ناخواسته همیشه متهم‌اند ...!

به خاطر :
سکوت‌شان ، کاری به کار کسی نداشتن‌شان ، خلوت‌شان ،
اتاق‌شان ، استراحت‌شان ، روی پای خود ایستادن‌شان ، دوست داشتنشان !

گویی جان میدهند برای اتهام بستن

و از همه بدتر این‌ که :
زود فراموش می شود خوبی هایشان ...

(اما همیشه خوب باشین ؛ یکی هست که همشون رو میبینه و هیچوقت فراموش نمیکنه )
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
پروانه پشت پیله اش ، حس کرد راهی هست و رفت !
شاید به راه بسته هم ، باید امیدی بست و رفت !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
پر از حس میشویمب
ه نام
زندگی
تنها
حواسمان
باشد
این
زندگی
ادامه دارد
یا بی حضورمان
یا باحضورمان
در جریان این رودخانه خروشان هستیم و تا
زمانی که زنده ایم باید ادامه بدهیم
حتی
اگر
کسی
ما را شکسته باشد
خدا هست
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قرارمان که یادت نرود برای من کافیست !
یادت که هست ؟!
برای هر باران ...
دست هایت را به جای من خیس کن ...!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در انتظار شبم
در انتظار جایی خلوت
آرام
که بعد از یک روز شنیدن طعنه هایت
صدای نفس هایت را ستایش کنم
تو همیشه تویی
حتی اگر من نباشم!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می آید و می نشیند یک صندلی آنطرف تر ...
خستگی این بار سنگین خطوط چهره اش را عمیق تر کرده است و محاسن اش را سفید تر ...
قهوه می آورند هرچقدر اصرار می کنم در فنجانش شکر نمی ریزد ...
می گوید سالهاست که به تلخی عادت کرده... و من نیز هم !!!
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر لبم نام تورا می برم

تا برف

مثل قند در دل زمستان آب شود

یا به تو می اندیشم

یا به این می اندیشم

که چرا؟

به تو می اندیشم

شب و روز – شب و روز ، شب و روز
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب شعرهايمان يادت هست؟
تو درد مي سرودي و من
آيه هاي اميد ميخواندم...
بعد از نبودنت
دلتنگ ترين شاعر دنيا شده ام
برايم، آيه هاي صبر نميخواني؟...

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنقدر به تنهایی ام عادت کرده ام

که می ترسم به

آینه ی اتاق نگاه کنم !

تا مبادا

وجود یکی دیگر را حس کنم ...!
 

حنا جون

عضو جدید
می آید و می نشیند یک صندلی آنطرف تر ...
خستگی این بار سنگین خطوط چهره اش را عمیق تر کرده است و محاسن اش را سفید تر ...
قهوه می آورند هرچقدر اصرار می کنم در فنجانش شکر نمی ریزد ...
می گوید سالهاست که به تلخی عادت کرده... و من نیز هم !!!
پیش از ینت بیش از این اندیشه ی عشاق بود..........................مهرورزی تو با ما شهر ه افاق بود
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترنم گام هایمان از عشق می گوید؛

دوری دستامان از نا امیدی ؛

فضا بوی عشق می دهد؛

اما نه عشقمان و نه دوری مان نمی تواند ؛

فضایی را که تو در قلبِ من و

من در ذهنِ تو ایجاد کرده ام را پر کند

هر دو پر شده ایم از این فاصله ها

و در این دوران نگاه ...

فقط و فقط تنها سلاحی است؛

برایِ در سکوت عشق ورزیدن و درد کشیدن
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پیش از ینت بیش از این اندیشه ی عشاق بود..........................مهرورزی تو با ما شهر ه افاق بود
این روزها دلم برای عشقی دلتنگ است
که همه روزهایم را بر باد داد

این ساعتها چقدر کند می گذرد
پس چرا زمان با تو بودن آنقدر زود گذشت ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از دم صبح ازل تا اخر شام ابد.............دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود

مرغی که نوای درد راند عشق است
گنگی که زبان غیب داند عشق است

هستی که به نیستی ات خواند عشق است
و آنچه از تو ، تو را باز ستاند عشق است
 

حنا جون

عضو جدید
محمد عزیز...................گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود........پیش پای به چراغ تو ببینم چه شود؟
یارب اندر کنف سایه ی ان سرو بلند......گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود؟
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
محمد عزیز...................گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود........پیش پای به چراغ تو ببینم چه شود؟
یارب اندر کنف سایه ی ان سرو بلند......گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود؟



حنای عزیز.......................به بهار دل من باران شو
به کویر دل من طوفان شو
خانه عشق به قلبم تو بساز
وبه اندوه دلم ویران شو
ساز شو اواز شو شوربده
رقص کن زخستگی بی جان شو
شاید این دل به سرایت اید
خودجلوی میهمان قربان شو
دل من ازاد است میدانی
ازبرای دل من زندان شو...
 

حنا جون

عضو جدید
مرغی که نوای درد راند عشق است
گنگی که زبان غیب داند عشق است

هستی که به نیستی ات خواند عشق است
و آنچه از تو ، تو را باز ستاند عشق است



در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع.......شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمی اید به چشم غم پرست.........بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
 

حنا جون

عضو جدید
حنای عزیز.......................به بهار دل من باران شو
به کویر دل من طوفان شو
خانه عشق به قلبم تو بساز
وبه اندوه دلم ویران شو
ساز شو اواز شو شوربده
رقص کن زخستگی بی جان شو
شاید این دل به سرایت اید
خودجلوی میهمان قربان شو
دل من ازاد است میدانی
ازبرای دل من زندان شو...
دل ازرده ی ما را به نسیمی بنواز ....................یعنی ان جان زتن رفته به تن بازرسان
 
بالا