معماری با مصالحی از جنس دل

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوست دارم تو را نظاره کنم
زیر پایت پر از ستاره کنم
گر بپرسند مجنون نازنینت کیست؟
دوست دارم به تو اشاره کنم..

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه احساس قشنگیه .. وقتی وجود عزیزی رو کنارت حس کنی

دستاشو تو دستت بگیری

باهاش قدم بزنی

صداش رو بشنوی

بودن اش رو در کنارت لمس کنی

......

چه احساس نازنین و شیرینیه ..... روبه رو با کسی که دوسش داری بشینی

چشاش رو نگاه کنی ..

تا عمق وجودت از یه گرمای عجیب آب بشه !!

قلبت پر تپش بشه ... انگار داره از سینه کنده می شه !!

چه احساس عجیبیه ..

وقتی بخوای با انگشتات صورتشو حس کنی

با موهاش بازی کنی

خدای من .. باور کردنی نیست ...

اونی که می خوای .. دوسش داری .... عاشقی ...

کنارت باشه ... باهات باشه .. هم راهت ... هم پات باشه ....

باور کردنی نیست ...

وجودتو حس می کنم ...

ولی پیشم نیست...!!!

خدایا این حسو ازم نگیر

 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ايــــــن شعــــــــر ها بروند بــــــه جـــهنم

مــــن مجـــــنون آن لحظـــــه ام كـــه

قلبـــــــت زيـــــــر ســــرم دســــتو پا بــــزند


 
آخرین ویرایش:

marziye70

عضو جدید
ای دوست بی تو جهان را چه کنم
بی تو گل
سرخ ارمغان را چه کنم
بی تو گل
سرخ ارمغان بسیار است
دل میل تو دارد دیگران را چه کنم.

 

marziye70

عضو جدید
دلم را باز پنهانی به خلوت خودت برده ای
بگذار بماند...
سال هاست
من و دل
جدا از هم زندگی میکنیم.

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه دردی داره
وقتی کسی
که تمام
هستیت هست
در کنارت نباشه و بخواهد
دور شود
چه تلخ هست
نبودنت را
تحمل کردن
و به ارامی
اشک ریختن
بی انکه
کسی بداند
کاش
دنیا
کمی
ارام میگرفت
دوریت برایم دردناکترین اتفاق دنیاست
بمان
 

marziye70

عضو جدید
فردا قلبم را از جا میکنم
چالش میکنم زیر خروارها خاک نم کشیده ی
کویر
شما هم میتوانید در مراسم
تدفینش شرکت کنید
فقط لطفا قلبم را ندزدید
من
عاشق نمیشوم.

 

marziye70

عضو جدید
یکی میپرسد: اندوه تو چیست؟
سبب ساز
سکوت مبهمت کیست؟
برایش صادقانه می نویسم
برای آن که باید باشد و نیست



 

marziye70

عضو جدید
بعد از تو هیچ چیز دوست داشتنی نیست
کوه غصه از دلم رفتنی نیست
حرف
عشق تو رو من به کی بگم
همه حرفا که آخه گفتنی نیست.

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه ی زرد
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر

راز این حلقه که در چهره ی او
این همه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شدو گفت:
حلقه ی خوشبختی حلقه ی زندگی است

همه گفتند مبارک باشد
دخترک گفت: دریغا که مرا
باز در معنی ان شک باشد
سال ها رفت و شبی

زنی افسرده نظر کرد بر ان حلقه ی زر
دید در نقش فروزنده ی او
روزهایی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته هدر

زن پریشان شد ونالید که وای
وای این حلقه که در چهره ی او
باز هم تابشو رخشندگی است
حلقه ی بندگی و بردگی است
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر خوشحال بود شیطان وقتی سیب را چیدم
گمان میکرد فریب داده است مرا
نمیدانست تو پرسیده بودی:
مرا بیشتر دوست داری یا ماندن در بهشت را....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.

.

به اسمان نظاره میکنم
باران نمیبارد
و تنها
ابرها هستند
چشم انتظار باران هستم
و انگاه به یاد حرفی میافتم
ابر باش تا منت باریدنت را بکشند
نه باران که بی منت میباری و تحقیرت میکنند
اما
نمیدانم این چه حرفیست
وقتی کسی همه دنیایت باشد
برایش ابر باشی
و انوقت باران نباشی
چه دردی دارد
وقتی
سکوت میکنم
تا کسی
بغض صدایم را نشنود
و انگاه تنها برای پنهان کردنش
با صدای عصبی سخن میگویم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سالهاست در کلیسای خاطرم
آهنگ نگاهت
ناقوس جدایی است !
مرا باور دار
که من
مسیحای مصلوب توام
در بیکران بی کسی و
صداقت روح
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در حضور نيامدنت ،
اميد آمدنت ،
هر شب ،
احوال پرس چشمان منتظر من است .
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی

اگر به خانه ی من امدی ای مهربان برای من چراغ بیار
و یک دریچه که از ان
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اسمان ابری را بیشتر دوست دارم
اخر تاریکی یا ابی بودن اسمان را
برای مدتی پنهان میکند
و انگاه به یاد ادمیان میافتم
که
همیشه نقاب میگذارند
تا خودشان را
پنهان کنند
انگاه
که نقابشان میافتد
حسابی دیدنی میشوند

 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی کسی رو دوست داری ، این یه چیزه !
وقتی کسی تو رو دوست داره ، این یه چیز دیگه !
اما وقتی کسی رو دوست داری که تو رو دوست داره
[FONT=&quot]این یعنی همه چیز[/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی کسی دوست داری
میشه همه
وجودت
ولی
وقتی میگه دوستت دارم
کلی از زندگیت تغییر میکنه و لحظات با هم بودنتون دوست داری
ولی
اونجایی درد داره که
میفهمی
تنها
حرف بوده نه حقیقت
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آرام آرام دور میشوم از این تنگی
از این تنگی دل
آرام آرام دور میشوم از این دل
از این پریشانی نافرجام
از این فاجعه ای که دیگر هیچ مجالم برای گریستن هم نمیدهد

دیگر دلم برای خودم هم تنگ نمیشود
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انتظار
از دریچه
با دل خسته لب بسته نگاه سرد
می کنم از چشم خواب آلوده ی خود صبحدم بیرون نگاهی:
در مه آلود هوای خیس غم آور
پاره پاره رشته های نقره ای در تسبیح گوهر
در اجاق باد آن افسرده دل آذر
کاندک اندک برگ های بیشه های سبز را بی شعله می سوزد
من در اینجا مانده ام خاموش
بر جا ایستاده سرد
وز دود چشم خسته اشک یأس می ریزم به دامان جاده خالی
زیر باران

شاملو
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی
انتظار
میکشی
وقتی
منتظری تا
کسی
بیاد و بشه
تمام دنیات
ولی
هر بار
که
بیشتر انتظار میکشی
به این معتقد میشی که
تو محکوم به تنها بودنی
و این درد به تنهایی تحمل میکنی
چه لذتی میبرم
وقتی دو نفر میبینم
که اشکها و خند هاشون با هم هست
وقتی دو نفر
رازهاشون به هم میگن و تنها
خدا میشنوه
چه خوب میشد
گاهی
یه وقتایی
خدا خودت جایی خالی
همچین ادمی برام پر میکردی
اونم
با حضورت جلوم میشستی
دستام میگرفتی
و بهم میگفتی
چرا دستات دوباره سرد شده
اروم باش
من کنارتم
 
بالا