خودتو با یه شعر وصف کن...!

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
از من
نپرس از کی
دوستت دارم که
خودم هم نفهمیدم
تنها میدونم
دوستت دارم
و میزان علاقه ام
هم بعد از این همه
فاصله کم
نشده
ولی تو برایت مهم هستم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

امشب آزادم ز غمها چون گلی در بوستانم
چون نسیمی در هوا آزاد و تنهایم
به هر سویی روانم ، وای بتوانم ؟
نمی دانم ولی حس عجیبی در وجودم رخنه دارد
او مرا با خود به هر جایی کشاند
دوست دارم ، دوست دارم یک نفس دور از هیاهو ،
دور از این رنگ و ریا و پستی ِ خو ،
یک نفس باشم میان جنگلی پر ز نگاه بچه آهو ،
آه می دانی چه زیبا باشد آن چشمان جادو وار و زیبایش
نگاهش عین رویایی است جادویی
ولی اول گریزد ، ترس دارد
آری از انسان و این حس غریب ِ دوستی ، دل خوش نباشد
چون بدیدست او چه سان با یک نگاه ،
با یک دروغ ؛ اسیر دام صیادان بی رحم است
که حق دارد ، که حق دارد

تو گو باید چگونه در کنارش جای گیرم ؟
چگونه دستی از مهر و وفا سویش بگیرم؟
که حق دارد گریزان باشد از این دامهای پر ز حیله
که حق دارد ؛
ولی آهوی من ، آهوی زیبا روی ِ دشت سبز رویاها
منم چون تو گریزانم
از این دنیا ، از این رنگ و ریا ها
اگر خواهی بدانی علتش را ، باز خواهم گفت اما ،
تو خود بهتر دلیل این همه نا مهربانی را بدانی
نمی دانم چرا ؟ آخر چرا نباید مهربانی روزی هر روز ما باشد؟
صفا در قلب ما ،
وفا در چشم ما ،
و عشق و مهربانی بر لبان ما ؟

بیا آهوی من ، با من بیا تا با تو من همراه و هم آوا شوم
بیا تا با تو شاید به دست باد بسپارم
تمام درد دلهای ِ دل فرسوده ام را
ولی این را بدان با تو
همیشه، هر کجا ، هر لحظه
احساس خوشی دارم
چه خوشحالم که اینجایم
کنارت هیچ رنگی نیست ، هیچ ترسی نیست
نمی دانم تو هم حس مرا داری ؟

تو چشمانت حکایت از دلت دارد
نگاهت آن صدای گرم و زیبای ِ دلت را باز می گوید
چه خوشحالم ،
چه خوش بختم ؛
چه آزادم ،
من امشب آری آزادم
رهایم از تمام غصه ها و خستگی ها،
چون ترا دارم ، کنارت گرمی مهر و صفا
پر شور تر از گرمی آتش برایم
فقط این نکته را گویم ،
مرا باور کن و با من بمان ای نازنینم
که من بی تو سرابم ، خالی ام ، آتش به جانم
ترا من با تمام هستی ام من دوست می دارم
چه خوشحالم ، چه آزادم .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


نمی بازم نمی بازم ..

من به این دنیا نمی بازم ...

به تنهایی نمی بازم ...

اگر باید ببازم که به چشمای تو می بازم ...که باختم من ..!!

اگر باید بسازم ، کلبه ی عشقو تو دستای تو می سازم ...که ساختم من ..!!

نیازم را بده پاسخ که دلگیرم

اسیر وسوسه های نفسگیرم

نگاهم کردیو بستی به زنجیرم

مگیر از من نگاهت را که میمیرم ..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
احساسم را به دار آویختم
منطقم را به گلوله بستم
لعنت به هر دو که عمری بازیم دادند
دیگر بس است، میخواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم!


 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, sans-serif]تنهایی را دوست دارم
بی دعوت می اید
بی منت میماند
بی خبر نمیرود
...
[/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در کنار تو ارامم
در کنار تو شادم
در کنار تو از هیچ چیز نمیترسم اخر
میدانم
که حرفهایت
حقیقت هست
چه ازادم از غم
وقتی تو کنارم هستی
و چه پر از دردم وقتی
از تو دور هستم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاه جلوے آیـــــنه مــے ایستـــم ...

خودم را در آن می بـینـم ...

دســت روے شانـه هایــش مــے گذارم ...

و مے گویــم :

چه تحملــے دارد ...

دلــت ...!


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چیـــن*های
روی صورتــــــــم
اثــــــــــــــــرات پـــیری نیست
جای خالی*
نــــــوازش*های توستـــــــــــ ...!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از وقتی فراموشم کردی

زیباتر شدی!

دروغگوها را باید فراموش کرد!

امشب اعتراف می کنم

به تنها دروغی که گفتم:

"من نیز فراموشت خواهم کرد!!!
 

Melina666

عضو جدید
[FONT=&quot] بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی چون آنقدررنجیده ای که نمی خواهی حرفی بزنی[/FONT].

[FONT=&quot]بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی چون واقعاحرفی واسه گفتن نداری[/FONT]

[FONT=&quot]گاهی سکــــــوت یه اعتراضه[/FONT]

[FONT=&quot]گاهی هم به انتظار[/FONT]

[FONT=&quot]اما بیشتر سکــــــوت واسه اینه که هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که تو در وجودت داری توصیف کنه[/FONT]...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه زیبا میگفتی
باورم کن
به من ایمان پیدا کن
تا دوباره
باورت کردم
تا دوباره
تکیه کردم
زمینم زدی
میبینی چه ساده با
یک حرکت ماتم میکنی
تنها با
یک
اخم با یک غم در نگاهت
با یک حرف از خداحافظی
اینگونه
مات نمیکنند
منصفانه نیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مي پرسي:چقدر دوستمـــ داري؟

ميخندم:جهان را متــــر كرده اي؟
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, sans-serif]خودم را مي نويسم
يک خانه مملو از هيچ
با سه صندلي يکي‌ براي خودم،
يکي‌ براي کسي‌ که رفت
!
و يکي‌ هم براي کسي‌که يکروز مي‌‌آيد
!!
[/FONT]
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آهسته بخوان ای دوست...

آهسته تر از آرام...

آهسته که بشکستست...

آهسته که چون چینی...

آهسته... که می مانم

آهسته...که می دانی

آهسته تر از آرام...

آهسته بران اسبت...

آهسته بتاز رفتن...

آهسته که بشگستم...

آهسته که خردم من...

آهسته که تاریکست...

دنیای فلک افلک...

آهسته تر از آرام...

آهسته که در راه است...

آن دلبر غمخواره...

بگذار بتازم من ...

چون حامی بیگانه...
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من ...

نفرین شده ام...

محکومم به تنهایی...

آری اینست دنیای من...

کوه محکمم ...

شانه خم نخواهم کرد...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالم را پرسیدند
گفتم رو به راهم
اما افسوس که هیچکس نفهمید ؛

رو به کدام راه...!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تــــــ♥ـــــو را آرزو نخواهم کرد


هيچ وقت!


تـــــــ♥ـــــو را لحظه ای خواهم پذيرفت که خودت بيايی


با دل خود


نه با آرزوی من
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
گنجشگان لاف می زنند:

جیک جیک ، جیک جیک....

جیک هیچ یک شان در نیامد

تو که دور می شدی
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
غمگینــم . . .
مثه عکسـی در اعلامیــــه ی ترحیـــــم !
کـــه "لـــبخنــدش" .. دیگــران را "مـی گــریـانـد" . . . !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی دل دادم وقتی قول دادم
حواست نبود مگر
که نشنیدی
و خیلی ساده
هر بار مرا
میگویی :دوستت ندارم
هر وقت اندازه دوست داشتنم را میخواهی بدانی
تنها به این فکر کن
وقتی بعد از خدا دوستت دارم
چه میزان هست که خدایم را دوست دارم
اخر بهتر از هر کسی
مرا میشناسی
 
آخرین ویرایش:

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
اهـل پـنـهـان کـاري نـيـسـتـــم ..!
اعـتـراف مـي کـنـــم
: ..
زمــــانـــي دل يـکـي را ســوزانــده ام
!!
حــالا
..
يـــکـــــي
..
يـــــکــــــي
..
يـــــــــکــــــي
..
دلـــم را مــي ســوزانـنـد
!!

 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه سرگردان است این عشق
که باید نشانی اش را
از کوچه های بن بست گرفت
چه حدیثی است عشق
که نمی پوسد و افسرده نیست
حتی آن هنگام
که
از آسمان به خانه آوار
شود

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دوستت دارم و میدانی
کنارت ارام تر از همیشه ام
همیشه در کنارت میمانم
و همیشه تا ابد
به تو وفادار خواهم ماند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کمی در میان اندیشه
خاک خورده خویش نشسته ام
ارام و بی صدا
بی حرف
نگاه میکنم
و به این میاندیشم
اگر مرا دوست دارد
پس چرا
هر بار صدایش میزنم
صدایم را نمیشنود
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتــــي مــي گويـم :
برايـــم دعــا کــــن
يـــعنـــي کـــم آورده ام
يــعنـــي ديـگــر کـاري از دست خـــودم
بــراي خــودم بــر نـمـي آيــــد
!
 

Similar threads

بالا