معماری با مصالحی از جنس دل

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]

تظاهر به بی تفاوتی،
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]

تظاهر به بی خیـــــالی،

به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما . . .
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش "[/FONT]
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
هــــــــی رفیق ...
زیادی خوبی نکن !
انسان است ،
فراموشکار است ...!
از تنهایش که در بیاید ،
تنهایت را دور میزند !
پشت می کند به تو ،
به گذشته ات ...!
حتی روزی میرسد که به تو هم میگوید :
شما !؟

 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر شعر

گريز از يک گناه بود

هر فرياد

گريز از يک درد

و هر عشق

گريز از يک تنهايي عميق

افسوس که تو

هيچ گريزگاهي نداشتي…!

 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوندا... 
کاری کرده ام مراببخش، ازتوچه پنهان! 
یکی راهم قد تودوست دارم!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ه ياد نمي آورم چه شد اما..
پروانه نديده بودم اينقدر دلش بگيرد
که برود از نو براي خودش پيله دست و پا کند....
اصلا طرح زدن فراموشم شده
قاصدک ها از من خجالت ميکشند .....
به خدا دلم برايشان تنگ شده اما خجالت مي کشند.
از بس بي خبري آورده اند ديگر نمي آيند.
گفتن ندارد.
اين روزها
عجيب سر به زير شده ام.
آب حوض يخ زده.
عکس ماه را ندارم.
خبري هم از غزل نيست.
واي آب حوض....
ماهي ها
آن گه که بهار، مادرانه
آيد به نوازش بيابان
وآن گه که ابر، عاشقانه
شويد تن خاک را به باران
ياد تو و آن نوازش تست
در خاطر غم گرفته ي من
اي واي بهار من تو بودي
اي جان به خاک خفته ي من!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ديدار

چه حس غريبي درآن لحظه بود

كه با تو نشستم به گفت وشنود

ترا ديده بودم پس از سالها

پس از عاشقانه ترينم سرود

چه بيداري خوب رويا وشي

به خواب خوش دشتها مي نمود

ترا از كجا آن بهار قشنگ

به مهماني چشمم آورده بود

تو مثل شكوفه پر از تازگي

من اما چو برگي، كه افتاده زود

طنين نگاهت.هم آهنگ ساز

پر از سوز تار و، پر از شور عود

تو آسوده خاطر از آزار من

من آسوده از، چشم تنگ وحسود

نشستم كنارت، دلم مثل موج

گهي در فراز و،گهي در فرود

نه چشم از نگاه تو دل مي بريد

نه قلبم رها ميشد از تاروپود

به چشمت كه روزي دل از من ربود

رسيدم، وليكن چه حاصل چه سود

رسيدم زماني كه ديگر نبود

از آن آتش گرم جز خاك و دود

سقوط من و رفتن تو به ناز

من از جنس باران تو از جنس رود

و اي كاش باران كه لطفش فزون

غمت را چو گرد از دلم مي زدود



عميد رضا مشايخي
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می نشینم روی این نیمکت دونفره و فکر می کنم به همه چیزبه خدایی که خیلی وقت است گم شده
فکر می کنم انقدر فراموشم کرده که تا اخر قرار است روی همین نیمکت مرا مثل یک بازیکن ذخیره رها کند فکر. خدا هیچ وقت باورش نمی شود من هم می توانم...کفر می گویم ..نه؟
خدا را می توان همه جور پرستید..و من این گونه...
حالا که دارم می روم..بگذار همه حرفهایم را بدون سانسور بزنم...حتی انهایی را که از ترس غلط گیر گرفتم..بی گمان این گونه بیشتر می پسندی..
یک وقت هایی بدجور به هم ریخته می شوم..مثل همین الان و خیال می کنم هیچ کدام از حرف هایم را باور نداری تا انجایی که اصلا خودم هم شک می کنم که چه گفته ام..اصلا من گفته ام؟!
هرچه بیشتر می گذرد بیشتر به نوشته هایم شک می کنم.
می روم..قرار است خدا را پیدا کنم و این نامه را برایش بفرستم.
راستی روی این نیمکت به اندازه تنهای تو هم جا هست...هر وقت پیدایش کردم برمی گردم و با هم روی همین نیمکت می نشینیم
.
 

"Baran"

عضو جدید
[SIZE=-0]می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را[/SIZE]
[SIZE=-0]می جویمت چنانکه لب تشنه آب را[/SIZE]
[SIZE=-0]محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح[/SIZE]
[SIZE=-0]یا شبنم سپیده دمان آفتاب را[/SIZE]
[SIZE=-0]بی تابم آنچنانکه درختان برای باد[/SIZE]
[SIZE=-0]با کودکان خفته به گهواره تاب را[/SIZE]
[SIZE=-0]بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل[/SIZE]
[SIZE=-0]یا آنچنانکه بال پریدن عقاب را[/SIZE]
[SIZE=-0]حتی اگر نباشی، می آفرینمت[/SIZE]
[SIZE=-0]چونانکه التهاب بیابان سراب را[/SIZE]
[SIZE=-0]ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی[/SIZE]
[SIZE=-0]با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را[/SIZE]




Click here to view the original image of 850x315px.
 

"Baran"

عضو جدید
مي خوام هميشه مجنون نازنينم باشي

خورشيد دل و ماه جبينم باشي

وقتي كه تمام لاله ها پژمردند

تنها تو شقايق زمينم باشي




مي خوام فقط تو مجنون
نازنينم باشي

هم همسر و هم يار و قرينم باشي

مي خوام كه در مملكت بي كسي ام

تنها تو فرشته زمينم باشي
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کـاش وَقـتهـ ـایِ تــَنهـ ـایی
یــِکی از تو سایـه مـ ـی اومَد و مـِثلِ پــِسَرخالــه میگــُفـت
نــ ـون بـــِگیرَم
نـَـ ـفت بـــِگیرَم
دِلــِ ـت گــِـرِفتِه
مَنــَـ ـــم مــیگــُــفتــَم اره
بَعد فــَقــَط مینــِشَست کِنارَم و سکوت میکــَرد
مَنــَ ــم مِثلِ کــُـــلاه قِرمِزی سَرَمو میزاشتـــَ ـــم رو زانوش
 

"Baran"

عضو جدید
آرام باش

آرام باش عزیز من آرام باش

حکایت دریاست زندگى

گاهى درخشش آفتاب، برق و بوى نمک، ترشح شادمانى

گاهى هم فرو مى‏رویم، چشم‏هاى‏مان را مى‏بندیم، همه جا تاریکى است،


آرام باش عزیز من

آرام باش

دوباره سر از آب بیرون می ‏آوریم

و تلألوء آفتاب را می ‏بینیم

زیر بوته‏ اى از برف

که این دفعه

درست از جائى که تو دوست دارى طالع مى‏شود. "


 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

این که باید
فراموشت میکردم را هم
فراموش کردم!
تو تکراریترین حضور زندگیه منی
و من عجیب
به آغوش تو
از آنسوی فاصله ها
خو گرفته ام...
 

"Baran"

عضو جدید
مخاطب خاص من!


همه نوشته هایم را به تو تقدیم میکنم

تمامی مکنونات دلم را...

تو برای من همانقدر خاصی که به ماه میمانی!

میدانم دور و برت پر از ستاره است

اما تو مطلق به آسمان نازنینی!

پس دیگر چه اهمیتی دارد!

بگذار این هوسرانان عاشق نما هر چه قدر می خواهند تنازی کنند

هر هر چقدر می خواهند دلربایی کنند

وقتی غزل سرایی چشمان تو مال من است

وقتی حصار دستان تو دور کمر من است

وقتی عطر نفس های تو ظامن خوشبختی من است

برایم مهم نیست چه کسی میخواهد دلش را به تو ببخشد

مهم دل من و توست که برای هم می تپد

مهم چشمان توست

که بی تصویر من می شکند

مهم لبخند توست

که ریشه همه دلواپسی هایم را از جا میکند


پس آرام و مطمئن در آغوش تو می آرامم

سرم را روی شانه پر غرور تو میگذارم

و دمی را فارغ از دنیا می آسایم
 

"Baran"

عضو جدید
وقتی که قطره ها ..

می شویند غبار ..

از شاخ و برگِ درختان .. از برگ برگِ گُل

وقتی هوا .. تازه می شود ..

وقتی آسمان .. لبخند می زند به روی من

وقتی گنجشکِ عاشقی در کنارِ چشمه سار .. خنده می کند

وقتی هوا .. لبریز از عطرِ عاشقیست

نفس می کشم تو را در ذره ذره یِ هوا

با .. یادِ تو .. و .. دلت .. دلم را .. زنده می کنم

و ( تو )..

تا همیشه در نفسهایِ دلم می مانی ..

حتی اگر که ( من ) ..

برایِ تو و دلت .. تا همیشه کم باشم ..
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سالهاست کنار همیم ...

یادت هست ؟

گاهی زندگی را از چهارچوب نگاه تو می دیدم ،!

چه زیبا بود دنیای پیش چشمانت ...

روزگارانی داشتیم ،


زیبا ، شیرین و گاهی هم تلخ !

حسرت هیچ کدام را نمی خورم ،

جز آن شب بارانی

که حسابش از کل زندگیمان جداست ...
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
حآلِ دِلَــم خوبــــ اَستــــ
آرامـــــ ...

گوشـﮧ اےِ نِشـــستـﮧ و رويآهآيـَشـــ
رآ بـــﮧ خـآڪـــ مـےِسِــپآرَد...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

کسی چــــــــــه میداند

که مـــــــــــن هوش و حواســــــــــم را

لا بـــه لای

[FONT=&quot]ته ریش هــــــــــای مردانــــــــه ات گم کرده ام!!![/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهمتـــــــــــــــــ ـــ…


ولــــی…


دوری…


خیلی خیلی دور...


نه دستم به دستانـــــــت میرسد


...نه چشمانم به نگاهتــــــــــــــــــ ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند

مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

من به آن محتاجم !
 
بالا