برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز

[h=2][FONT=&quot]مزاحم آدمی که مشغول فراموش کردن شماست نشوید[/FONT][FONT=&quot]![/FONT][/h] [h=2][FONT=&quot]هیچ قاتلی دوست ندارد هنگام کشتن،کسی مزاحمش [/FONT][/h] [h=2][FONT=&quot]بشود[/FONT][FONT=&quot]....[/FONT][/h]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

در این آشفته بازار عید

هر چقدر هم که گران باشد باز هم میخرم

نازت را میگویم


براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 670x670 مي باشد
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

در این آشفته بازار عید

هر چقدر هم که گران باشد باز هم میخرم

نازت را میگویم


براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 670x670 مي باشد





گر یک روز از زندگی من باقی مانده باشد
از هر جای دنیا چمدان کوچکم را می‌بندم راه می‌افتم
ایستگاه به ایستگاه…
مرز به مرز…
پیدایت می‌کنم ، کنارت می‌نشینم
بهت میگم تا بی نهایت دوستت دارم




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهربانم
به اندازه اسمانی بی كران و دریایی زلال تو را تقدیس می كنم
و كلام ابی رنگت را بر خانه دلم می نگارم
و تنها واژه محبتم از ان توست
دیگر نسبت به هم بیگانه نیستم
احساسمان،ارزوهایمان و نگاهمان با هم گره می خورد
من تو را در قصه های شیرین عاشقانه ام جا داده ام
اكنون،فصلی سبز را با هم اغاز می كنیم
فصل خوش شكفتن،فصلی پر از احساس ،همدلی و دلدادگی
پنجره های زندگی مان را به روی امید و شادی باز خواهیم كرد
و ترانه خوش اهنگ صمیمیت را با هم خواهیم خواند
گل هایی از مهربانی و خوشبختی در باغچه دلمان خواهیم كاشت
تا بعد از این صداقت مان
صدای زلال خوشبختی ما را به افق های دور دست برساند
من همیشه با قلم محبت بر روی گلبرگ های عشق
با دستانی پر از مهر و چشمانی لبریز از باران
از میان هزاران واژه برای تو
دوستت دارم را انتخاب میکنم
جاودانه...
مهربانم ، زیباترین احساساتم را با قلم عشق نثارت خواهم كرد
عطر آغوشت را دوست دارم
چرا كه بوی بهترین یاسهای زندگی را برای من تداعی می كند
صدای قلبت را دوست دارم
چرا كه زیباتربن اهنگ زندگی را می نوازد
دست پر از مهرت را دوست دارم
چرا كه بذرهای محبت را بر زمین وجودم می پاشد
چشمانت را دوست دارم
چرا كه زیباترین مروارید های عالم در این صدفها نهفته است
ای یاس سپید زندگی
تو را در كدامین گلستان عشق بگذارم كه طراوتت جاودانه باشد
اما نه،نمی شود تو را در گلستان زمان نهاد
چرا كه هیچ گلستانی لایق این همه زیبایی
و مهربانی و صفا نیست
پس تو را در اعماق جاودان قلبم خواهم نهاد
كه سراسر از عشق تو لبریز است
ای یاس سپید
امروز از فراز و نشیب روزها هنوز
خانه قلبم از عشق تو گرم است
ای جاودانه...
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زیر قطره های بـاران نوازشت ، آرام میشوم !


از کجا آمده ای ؟



عطر تنت بارانیست ...!

 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سکوت مخملیم را پای نداشتن حرفی برای گفتن مگذار






در این سکوت مخملی من دنیای زیبایی را ساخته ام که تو برایم شرح داده ای...
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و چشمان ات راز ِ آتش است.



و عشق ات پیروزی ِ آدمی ست

هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد .



و آغوش ات

اندک جایی برای زیستن

اندک جایی برای مردن

و گریز ِ شهر

که با هزار انگشت

به وقاحت

پاکی ِ آسمان را متهم می کند .
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی دستان تو
در دستان من باشد
دست را می بــــازم
حتی اگر تـمـام حـکـم هـای دل
در دسـت من باشد . . .

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی مینویسم
اما گاهی سکوت میکنم
در لحظات نوشتن لبخند میزنم
در لحظات سکوتم اشک میریزم
کسی نمیتواند حس مرا به سادگی
درک کند
کسی نمیتواند
بفهمد
دنیای مرا
کسی پر کرده
کسی که با تمام وجود دوستش دارم
کسی که حتی تحمل دیدن کس دیگر به جای او را ندارم
کسی چه میداند
سکوت همرا با اشک چه دردی دارد
گاهی دلم میخواست در این لحظات او کنارم بود
اما مثل همیشه او کنارم نیست
و من در تنهایی خویش ارام و بی صدا اشک میریزم
و هر گاه از او عصبانی میشوم
دیگر هیچ نمیگویم تا کسی نفهمد از دستش ناراحتم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلــــم میخـــواستـــــــ میتــــوانستــــم
همــــه ام را بــــدهـــم
و همـــــه اش بـــاشـــم!


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


برای عشق تمنا كن ولی خار نشو

برای عشق قبول كن ولی غرورتت را از دست نده

برای عشق گریه كن ولی به كسی نگو

برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه

برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشكن

برای عشق جون خودتو بده ولی جون كسی رو نگیر

برای عشق وصال كن ولی فرار نكن

برای عشق زندگی كن ولی عاشقونه زندگی كن

برای عشق بمیر ولی كسی رو نكش

برای عشق خودت باش ولی خوب باش
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی مینویسم
از یک شخص
که تنها
خدا میداند کیست
کسی چه میفهمد درد عشق چیست
وقتی
تمام وجودم هست اما
حتی حواسش نیست که
دارم درد میکشم
وقتی میرود بی هیچ دلیلی و مرا تنها میگذارد
انوقتها میگویند دوستت نداشت
اما نمیتوانم ثابت کنم
با عاشقانه هایش
همیشه خوابم میکرد
ولی نمیدانم چرا هیچ کجای دنیایش جایی برایم باز نمیکند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نبودنت در من قدم می زند،
من زیر ِ باران!

تو دور میشوی، من خیس!

این دِلبری های ِ بهار است،

نیامده دیوانه می کند،

... کوچه را از تنهایی...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

مــَـن مـیـروَم ...

بــآوَر کـُـن مـیـروَم ...

امــآ دلـم بـرآی بـه جـهـَـنـَـم گـُـفـتـنـهــآیـت تـنـگ مـیـشـوَد


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی بجای رفتن بهتر هست
مردی بودی
و مردانه دوستم داشتی
نه اینکه
تظاهر به مردی میکردی
قلبم را شکستی
و میگویی برو
باز مرا همچون دستمال استفاده شده به دور میاندازی
نمیدانم
سرت گرم کیست
اما میدانی
کاش مثل خودت بودم
انوقت معنای درد کشیدنهایم را میقهمیدی
کاش مثل خودت هر روز قهر میکردم و نازم را میکشیدی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.

.

انکه به رفتنهایم میگفت به جهنم تو بودی
انکه اشکهایم خندید
تو بودی
اینقدر محکوم نکن به انچه نبودم و نکردم
معذرت میخواهم که
هر بار با رفتارهایت فهماندی بی ارزشم برایت
با رفتارهایت فهمانی مزاحم و من
همچنان بخاطر دوست داشتنت تمام
نامهربانیهایت را با جان و دل خریدار بودم تو بازگرد
به تو نشان میدهم مردانه بودم چیست خودم میروم
تا بفهمی چه کردی با من
تو که هر بار نزدیک میامدی ولی فرار میکردی
از ترس شنیدن سخنی
حتی حاضر نبودی کسی بفهمد حضورم را
باشد بخندد به اشکهایم به شب بیداریهایم
باشد
بخندد به خودم که باورت کردم و خواستم فرصتی دوباره دهم امااز این فرصت پشیمان نیستم
بعد از این هر وقت دل تنگت شدم به دلم میگویم
خفه شو د
یگر اسمش را نبر او حتی برایش انقدر بی ارزش بودم که برایش حرفهایم و احساسم هیچ ارزشی نداشت
اری تو پولداریت
و خوشقیافه ای
خوش سرزبانی من بی هیچ دردت نمیخورم
اخر خودت هر بار به رخم میکشیدی موقعیتت را
امیدوارم انقدر ثروتت زیاد شود انقدر غرورت زیاد شود و زیباترین شهر از انت شود
ولی دلم را بد شکستی
 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر می*دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می*بینم، چنان محکم در آغوش می*فشردمت تا حافظ روح تو گردم. اگر می*دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می*بینم، به تو می*گفتم «دوستت دارم» و نمی*پنداشتم تو خود این را می*دانی. همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلت*ها به ما دهد.
کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آن*ها علاقه و نیاز داری. مراقبشان باش. به خودت این فرصت را بده تا بگویی: «مرا ببخش»، «متاسفم»، «خواهش می*کنم»، «ممنونم» و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روز*های عجیبی* را میگذرانم
روز*هایی* که دلم می*خواهد ساعت*ها پشت پنجره بنشینم ، خیابان را نگاه کنم ، بدون اینکه انتظار کوچکترین اتفاقی* را داشته باشم
دلم سکوت می*خواهد ، سکوت محض ، مثل وقتی* که به اعماق آب میروی، مثل غرق شدن ، همه چیز تاریک و تاریک تر میشود ، ساکت و ساکت تر
دلم حتی نوشتن هم نمی*خواهد ، وقتی* چیزی برای فکر کردن نداری، چیزی هم برای نوشتن نداری
نمیخواهم بخوابم. کابوس*های شبانه ، جز ترس از شب ، ترس از خواب، ترس از بالشم ، چیزی برای من به همراه ندارند.پشت پلک*های بیداری ، هیچ حادثه*ای در کمین نیست
دلم آغوش نمی*خواهد ، آغوش*های دروغین ، آغوش*های موقتی ، آغوش*های خیالی.فکر کردن به آغوش کسی* که نیست ،یعنی* خیانت به احساس ، یعنی* دروغ گویی به غرایز انسانی*
آیینه*ها را نمی خواهم.درگیر خودت که باشی*، هیچ چیزی تو را یادِ خودت نمی**اندازد. غریبه*ها دیدن ندارند
روزهای عجیبی* است
در حجمِ بی* انتهایِ تنهایی**هایم ، می*خواهم هنوز تنهاتر از این باشم . کسی* که در من رخنه کرده ، باید مرا ترک کند ، تا با خیال راحت بنشینم پشت پنجره و در سکوت خیابان را ببینم و به هیچ چیزی فکر نکنم. به هیچ چیز جز اتفاق*هایی* که قرار نیست بیفتند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خیال کردی میتونم دور بشم
شاید دیگه کسی من به یاد نداشته باشه
اما بدون
تو همیشه دوست دارم
کسی هم حق نداره جات بگیره
اما چه فایده من که پیش تو هیچ جایگاهی ندارم
دیگه مهم نیست
زندگی چطور پیش بره
وقتی تو ندارم
زندگیم دوباره
همون درجا زدن یک سال پیش شده
که باید خفه شم
هیچ حرفی نزنم تا ادمها اذیت نشن از شنیدن احساسم
خوش بحال اونی که بهش میگی دوستت دارم
و نشون میدی عشقت بهش
خوشبحال اونی که میتونه تو داشته باشه
و من تنها حقم اینه که با خیالت سر کنم و از دور نگاهت کنم
مثل یک سال پیش
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کاش لبخندهای نامرده
صداهای نشنیده ام
را کسی حس میکرد
کاش بجای اینکه میگویید درکم میکنید
تنها در سکوت نگاه کنید
احساسی را که هرگز نمیشود
با دست لمس کرد
کاش خون چکیدن چشمانم را کسی میدید
اما
اینها همه کاشهای یک زندگی هست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شیـرینش بغض میکند


ناخن خوار شده است


دلگـیـر است


دستآنش میلـرزد


اتانول میبلعـد


خیرـه ی خیرس بـ….
.
.
.


بگذریـم…


اسم او دیگــر فرـهـآد نیست


جلآد استــ….

تلخـی کن شیریــنم….
 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفته بودی برایت چیزی بنویسم

چیزی نمی نویسم !
چشم هایم را که بخوانی

برای ســـــــــــال ها از تو نوشتن کافی است . . .
 

E.M.F

عضو جدید
پآئیـز از رآهـ رسیــد ....


بـآرآن کـ بیآیـد ,


دآغ نــبودنت تآزهـ میشـود ....


کـ برویــم زیـر بـآرآن ....


و موهآی خیــس تــــو ....


کـ دین و ایمـآن نمیگذآشـت ....


بـرآی دلـــــم !


بیــآ , حرفـی نمیزنـم ....


فقـط میخوآهـم جآیی کـ مُــردم رآ نشـآنت بدهــم ....!
 

E.M.F

عضو جدید
عـــ ــ ــکس تـــــــو را

به سقفــــــ آسمــ ــ ــان سنجــــاق میکنم

حال که ایــــن روزهـــا

از فرط دلتنـ ــ ـگی

چشمانـــم مدام رو به آسمــ ــ ــ ـان استـــــــ

بگذار تــــــو در قابـــــــ چشمانــــم باشی...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آغوشی باش و مرا به اندازه ی تمام اشتباهاتم بغل کن ،

بدون آنکه حرفی میانمان رد و بدل شود ،

فقط نگاه باشد و نفس ،

زندگی آنقدرها دوام نمی آورد ،

همین حالا هم دیر است...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم يك اتفاق ميخواهد..

يك تلفن ناآشنا..

بابي ميلي تمام جواب دهم...
و...

صداي تو...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

چه نامردانه است
انسانی را دنبال خود کشیدن
،عاشق کردنش
ودر اوج تنهایی
رها کردنش
و گفتن اینکه:
دیگر تورا نمیخواهم…​
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا