به اندازه اسمانی بی كران و دریایی زلال تو را تقدیس می كنم
و كلام ابی رنگت را بر خانه دلم می نگارم
و تنها واژه محبتم از ان توست
دیگر نسبت به هم بیگانه نیستم
احساسمان،ارزوهایمان و نگاهمان با هم گره می خورد
من تو را در قصه های شیرین عاشقانه ام جا داده ام
اكنون،فصلی سبز را با هم اغاز می كنیم
فصل خوش شكفتن،فصلی پر از احساس ،همدلی و دلدادگی
پنجره های زندگی مان را به روی امید و شادی باز خواهیم كرد
و ترانه خوش اهنگ صمیمیت را با هم خواهیم خواند
گل هایی از مهربانی و خوشبختی در باغچه دلمان خواهیم كاشت
تا بعد از این صداقت مان
صدای زلال خوشبختی ما را به افق های دور دست برساند
من همیشه با قلم محبت بر روی گلبرگ های عشق
با دستانی پر از مهر و چشمانی لبریز از باران
از میان هزاران واژه برای تو
دوستت دارم را انتخاب میکنم
جاودانه...
مهربانم ، زیباترین احساساتم را با قلم عشق نثارت خواهم كرد
عطر آغوشت را دوست دارم
چرا كه بوی بهترین یاسهای زندگی را برای من تداعی می كند
صدای قلبت را دوست دارم
چرا كه زیباتربن اهنگ زندگی را می نوازد
دست پر از مهرت را دوست دارم
چرا كه بذرهای محبت را بر زمین وجودم می پاشد
چشمانت را دوست دارم
چرا كه زیباترین مروارید های عالم در این صدفها نهفته است
ای یاس سپید زندگی
تو را در كدامین گلستان عشق بگذارم كه طراوتت جاودانه باشد
اما نه،نمی شود تو را در گلستان زمان نهاد
چرا كه هیچ گلستانی لایق این همه زیبایی
و مهربانی و صفا نیست
پس تو را در اعماق جاودان قلبم خواهم نهاد
كه سراسر از عشق تو لبریز است
ای یاس سپید
امروز از فراز و نشیب روزها هنوز
خانه قلبم از عشق تو گرم است
ای جاودانه...