مفاهیم اقتصادی روزمره

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره
رکورد طولانی‌ترین ساندویچ

محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.



26 آبان 1387: امروز در یک اقدام نمادین شهرداری تهران اقدام به تهیه یک ساندویچ طولانی برای شهروندان تهرانی نمود. ساندویچ 1500 متری با کمک 34 آشپز و با استفاده از گوشت شترمرغ تهیه شده بود. برگزارکنندگان هدف از این برنامه را ترویج گوشت شترمرغ به عنوان گوشتی سالم و کم کلسترول عنوان کرده بودند. در کنار این مراسم قرار بود که ناظرانی از گینس با اندازه گیری ساندویچ مذکور، رکورد طولانی ترین ساندویچ را به نام ایران ثبت کنند. اما حادثه‌اي در حین برگزاری مراسم باعث شد، اندازه گیری و ثبت رکورد محقق نشود.
به گزارش شاهدین و خبرگزاری‌ها در میانه اندازه‌گیری مسوولان گینس مردم به ساندویچ مذکور حمله کردند و در کمتر از چند دقیقه همه ساندویچ را خوردند. برخی از خبرگزاری‌هاي خارجی از این حادثه سوءاستفاده کردند و ادعا کردند مردم گرسنه بوده‌اند و دلیل حمله گرسنگی بوده است. به نظر شما چنین استدلالی درست است؟ قطعا نه. اتفاقی که در پارک ملت افتاد یک توضیح ساده اقتصادی دارد. مردمی که در مراسم حاضر بودند، هر کدام می‌دانستند که با اتمام اندازه‌گیری می‌توانند قسمتی از ساندویچ را بخورند و لذا حاضر بودند تا اتمام اندازه‌گیری صبر کنند. اما ناگهان یکی از حاضرین تکه‌ای از ساندویچ را قاپید و فرار کرد. گرچه همه حاضرین می‌دانستند که یک نفر چندان مهم نیست و تاثیری در سهم آنها ندارد، اما مردم نمی دانستند که آیا بقیه هم مانند خودشان فکر می‌کنند. اگر کوچک‌ترین احتمالی وجود داشت که بقیه مانند خودشان فکر نکنند و الان شروع به خوردن کنند، هیچ سهم ساندویچی به آنها نمی‌رسید. لذا ناگهان همه با هم به ساندویچ حمله کردند و داستان آن چیزی شد که می‌دانید. حاضرین در مراسم دقیقا رفتار عقلایی از خود نشان دادند و نه تنها گرسنه نبودند بلکه رفتارشان هیچ ربطی به بی فرهنگی یا طمع آنچنان که برخی گزارش داده‌اند، نداشت. این بازی در اقتصاد «خودمحقق‌شونده» نامیده می‌شود. یعنی همین که برخی پیش‌بینی کنند، اتفاقی رخ خواهد داد، آن اتفاق رخ خواهد داد. معروف‌ترین مثال از پیش‌بینی خودمحقق‌شونده حمله مردم به نرخ ارز است. اگر در اثر نشر خبر یا شایعه‌ای غافلگیرکننده بخشی از مردم باور داشته باشند که نرخ ارز گران می‌شود تنها به این دلیل که بقیه افراد فکر می‌کنند که نرخ ارز گران می‌شود، در این صورت نرخ ارز گران خواهد شد. بسیاری از کشورها مانند مکزیک و روسیه به دلیل چنین مکانیزمی ورشکست شده‌اند. مهم‌ترین عاملی که به عنوان پیش گیرنده در ادبیات ذکر شده است، تغییر ساختار اقتصاد و اصلاح ساختار نرخ ارز است. برای مثال دولت باید ارز خارجی به اندازه کافی در صندوق خود داشته باشد تا مردم پیش‌بینی نکنند که با حمله بقیه، قیمت‌ ارز چندبرابر می‌شود. یا بانک مرکزی باید سیاست‌هایی را در پیش بگیرد که وثوق خود را در میان سرمایه‌گذاران افزایش دهد نه اینکه اقدام به دستگیری دلالان کند تا نشان دهد قدرت اقتصادی خود را از دست داده و نیازمند قدرت غيراقتصادي است. با توجه به چنین سیاست‌هایی مسوولان پخت بزرگ‌ترین ساندویچ شترمرغ جهان باید چه سیاستی در پیش می‌گرفتند که دچار بازی پیش‌بینی خودمحقق‌شونده نشوند؟

* محقق در دانشگاه ايلينوي
Mh.rahmati@gmail.com
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
تلفن و برج میلاد

تلفن و برج میلاد

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره
تلفن و برج میلاد

محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.


بعضی از صنایع تنها با وجود اعمال حق انحصاری قابل توسعه است. یکی از مثال‌های معروف حق اختراع است. در کشورهای غربی به مخترعین حق انحصاری استفاده از اختراعشان به مدت محدودی اعطا می‌شود. ایده اصلی این است که این حق انحصاری به مخترعین انگیزه مالی کافی می‌دهد تا به نوآوری دست بزنند. البته تعریف نوآوری نباید آنقدر گسترده باشد که مانع نوآوری دیگران شود. برای مثال مدتی بعد از اینکه قانون حق انحصاری اختراعات در آمریکا تصویب شد، در دهه 1870 الکساندر گراهام بل دستگاهی را اختراع کرد که بتواند صدا را به صورت الکترونیکی منتقل کند. بل می‌خواست حق انحصاری این اختراع را به نام تمام دستگاه‌هایی که صدا را از سیم منتقل می‌کنند، ثبت کند. دادگاهی معروف در آمریکا تقاضای وی را رد کرد، چرا که ادعا می‌شد ممکن است روش‌های دیگری برای انتقال صدا از سیم به غیر از روش کشف شده بل وجود داشته باشد و تعریف حق اختراعی گسترده برای گراهام بل می‌تواند مانع اختراعات آتی شود.
اما مثال‌های دیگری نیز در اقتصاد روزمره وجود دارد که لزوما به اختراع و نوآوری مرتبط نیست و بیشتر ناشی از هزینه اولیه زیاد است و در شرایط بهینه احتمالا بیشتر از یک مورد در بازار وجود نخواهد داشت. برای مثال حق بازدید برج میلاد یک حق انحصاری برای سازنده برج است. بازدید برج با تقریب خوبی هزینه متغیر صفر دارد و تنها نیاز به هزینه اولیه دارد. اگر حق انحصاری به سازندگان برج (که شهرداری است) برای بهره‌برداری از آن داده نشود، هرگز انگیزه‌ای برای ساخت آن وجود ندارد. برج میلاد مانند دیگر برج‌های بلند شهرهای معروف دنیا قیمت‌گذاری خاص خود را دارند. برای مثال بلیت بازدید برج میلاد در سال 1389 حدود 7 هزار تومان است که اگر دسته‌جمعی یا از سوی مدارس انجام شود، تخفیف نیز لحاظ می‌شود. به طور مشابه بازدید از ساختمان بلند امپایر استیت در نیویورک نیز حدود 20 دلار است که اگر مشتری دانشجو داشته باشد 2 دلار تخفیف دارد. انحصارگر هزینه متغیر ناچیزی دارد و لذا هرچه مشتری بیشتری جلب کند سود بیشتری می‌برد. بنابراين برای گروه‌هایی که درآمد کمتری دارند؛ ولی علاقه‌مند بازدید هستند، تخفیف قائل می‌شود تا تعداد بیشتری از آنها را جذب کند و سود بیشتری ببرد. این دسته معمولا کشش قیمتی بالایی دارند. برج امپایر استیت در محصولاتش تنوعی ایجاد کرده تا سود بیشتری ببرد. اگر تا طبقه 86 بالا بروید همان 20 دلار را می‌پردازید، ولی اگر بخواهید تا طبقه 102 بروید باید حدودا دوبرابر پرداخت کنید.
تنها محدودیتی که برج میلاد با آن مواجه است ظرفیت است. برج میلاد نمی‌تواند همزمان به مثلا بیشتر از 3 هزار نفر سرویس بدهد. لذا برج میلاد باید قیمت‌گذاری تبعیض‌آمیز در طول زمان داشته باشد. برای مثال اول افتتاح، بازدید می‌تواند از برج خیلی گران باشد و سپس کاهش پیدا کند. همچنین در روزهای آخر هفته گران باشد؛ ولی برای مثلا شهروندان تهرانی در ساعات کاری وسط هفته که مشتری کمتر از تخفیف قائل شود، روش‌های زیادی وجود دارد که با قیمت‌گذاری تبعیض‌آمیز برج میلاد بتواند سود خود را بیشینه کند.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
عتیقه

عتیقه

عتیقه
محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.



یکی از موارد گسترده قاچاق در کشور، خروج غیرقانونی آثار باستانی و اشیاي عتیقه است. متاسفانه هیچ تخمینی از چنین بازاری وجود ندارد، ولی هر آنچه هست می‌دانیم این اشیا به قیمت ناچیز به خارجیان فروخته می‌شود. حال ممکن است یک اقتصاددان ادعا کند که دولت به صورت رسمی چنین بازاری را قانونی اعلام کند. به این معنی که دولت اعلام کند که کاوشگران اشیاي عتیقه که دارای گواهینامه باشند و تعهد بدهند که در کاوششان به دیگر آثار باستانی تخریبی وارد نکنند، در صورت کشف آثار باستانی صاحب آن اثر هستند، ولی باید برای فروش آن مالیات زیادی بدهند. به عنوان مثال باید 60 درصد ارزش کالا را مالیات بدهند. اگر ادعای این اقتصاددان عمل شود، وضع کاوشگران غیرقانونی بهتر می‌شود، چرا که می‌توانند با پوشش قانون و به صورت حرفه‌ای به کاوش بپردازند. به‌عنوان مثال خود موزه لوور این کار را انجام می‌دهد.
وضع مردم ایران هم بهتر مي‌شود، چرا که از این راه درآمد مالیاتی خوبی به‌دست می‌آورند و از آثار باستانی‌شان به صورت حرفه‌ای نگهداری می‌شود. همچنین به آثار باستانی آسیب کمتری می‌رسد؛ چرا که کاوشگران حرفه‌ای سر فرصت به کشف آثار باستانی می‌پردازند. بنابراین قانونی کردن کشف آثار باستانی و مالکیت آنها بهبود پرتو است.
آیا این سیاست را می‌توان به آثار باستانی کشف شده و حاضر در موزه‌ها تعمیم داد؟ آیا فروش آثار باستانی موجود در موزه‌ها بهينه پرتو است؟ بدیهی است که سیاست مذکور در قبال کالاهای کشف شده بهينه پرتو نیست. چرا که مثلا یکی از دوستان من که عاشق بازدید از اجناس باستانی است در صورت فروش آن عتیقه از موزه ملی، دیگر توانایی بازدید از آن عتیقه را ندارد. بنابراین حداقل وضع وی در صورت اتخاذ این سیاست بدتر خواهد شد. اما در خصوص عتیقه‌های زیرزمین که به سرقت خواهند رفت، وی چنین شانسی را ندارد.
راه دیگر شکستن مافیای قاچاق، در کنار مورد اول، جایزه برای فردی است که قاچاقچیان را لو دهد. اجناس قاچاق معمولا دست به دست می‌شود تا به حراجی زیرزمینی در لندن یا دبی برسد. در راستای سیاست فوق، یک راه‌حل این است که دولت ایران اعلام کند هرکسی که کالای قاچاق عتیقه زیرخاکی به دستش رسید، اگر فردی که این کالا را به وی فروخته است معرفی کند، صاحب عتیقه مذکور می‌شود و هزینه‌ای که بابت خرید عتیقه قاچاق پرداخته است از قاچاقچی اخذ و به وی بازگردانده می‌شود. بدیهی است اگر وی بخواهد این کالا را بفروشد باید مالیات فوق را به دولت پرداخت کند. در این صورت بسیاری از قاچاقچیان میانی که معمولا دلال هستند انگیزه دارند تا کاشفان اجناس عتیقه را لو بدهند. این سیاست گرچه بهینه پرتو نیست و وضع کاشفان غیرقانونی عتیقه را بدتر می‌کند، ولی بسیار به سود جامعه است.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
جمعه‌ بازار

جمعه‌ بازار

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره
محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.


یک پدیده جالب در بازار رقابتی حضور بازارهای محلی و موقتی به نام جمعه‌بازار است. اگر به شمال سفر کرده باشید، در بسیاری از شهرهای شمال خرید و فروش در جمعه بازار بسیار مرسوم و اقتصادی است. این پدیده آنقدر مرسوم هست که در فیلم‌های ایرانی مانند «باشو غریبه کوچک» نیز نمایشی پررنگ داشته است. در این فیلم نمایش داده می‌شود که نایی، مادر خانواده، برای تامین مخارج خانه به کمک باشو مرغ و تخم‌مرغ اضافی محصولاتش را به بازار می‌برد و آنها را می‌فروشد. یک عامل مهم در حضور چنین بازاری نزدیکی مزارع کشاورزی به محل بازار است. اگر جمعه‌بازار داستان فیلم، بسیار دورتر از مزرعه بود، نایی نمی‌توانست با پای پیاده تا بازار برود و لذا بازار را ترک می‌کرد. به عبارت دیگر هزینه حمل و نقل برای حضور نایی در بازار بسیار تعیین‌کننده است.
می‌گویند در تهران بسیار قدیم نیز جمعه بازارهای بسیاری وجود داشته است. اما کم‌کم با گسترش شهر و گران‌ شدن زمین‌های اطراف تهران، مزارع تبدیل به کارخانه و منزل مسکونی شده‌اند و عملا دیگر نمی‌توان جمعه بازاری مشابه شمال در تهران دید. با نگاه دقیق‌تر متوجه می‌شویم که جمعه بازار در تهران جایش را به فروشنده‌های وانتی داده است. وانتی‌ها که هزینه حمل‌ونقل کمتری دارند، محصولات مزارع به نسبت نزدیک به تهران را می‌خرند و آن را با سر و صدای فراوان در تهران به فروش می‌رسانند.
به عبارت اقتصادی، منحنی هزینه متوسط بلندمدت زارع تابع مستقیمی از نزدیکی و دوری به بازار است. با افزایش فاصله بازار محلی به مزرعه کل منحنی هزینه‌نایی به سمت بالا حرکت می‌کند. در مقابل، افزایش مسافت، هزینه متوسط عرضه وانتی را به صورت محدود افزایش می‌دهد، چرا که وی از تکنولوژی دیگری استفاده می‌کند. به‌رغم این مزیت، عرضه وانتی هزینه اولیه بالایی نسبت به تکنولوژی نایی دارد. خرید وانت بسیار گران‌تر از زنبیل دست‌بافت نایی است. بنابراین در مسافت‌های بسیار کوتاه هزینه متوسط پیاده رفتن به بازار محلی بسیار کمتر از وانتی است. در مسافت‌های بالا، وانتی می‌تواند کالاهای زیادی را حمل کند و لذا هزینه اولیه‌اش بر کالاهای بیشتری سرشکن می‌شود.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
نمره منفی در کنکور

نمره منفی در کنکور

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره
نمره منفی در کنکور

محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.



طراحان سوالات کنکور برای کم‌رنگ‌کردن جواب‌های شانسی برای هر جواب غلط یک نمره منفی وضع کرده‌اند. اگر نمره هر جواب درست، برابر 3 باشد در یک امتحان چهار گزینه‌ای، اگر فردی به کلیه سوالات به صورت شانسی پاسخ دهد، انتظار مي‌رود نمره‌ای برابر صفر کسب کند. از نظر طراحان امتحان کنکور، بهترین تعادل زمانی است که کلیه دانش‌آموزان تنها و تنها بر اساس اطلاعاتشان به گزینه ها پاسخ دهند و هرگز پاسخی را از روی شانس انتخاب نکنند. به عبارت دیگر اگر دانش آموزان گزینه ای را از روش شانس انتخاب کنند کژمنشی رخ داده است. اثرات جانبی سیاست نمره منفی آن است که دانش آموزی که اشتباه کند یا مطالعه اشتباه داشته است در قبال پاسخ غلط نمره منفی کسب می‌کند. لذا از نظر طراحان انگیزه‌ای برای انتخاب شانسی محض وجود ندارد و هیچ فردی بر اساس شانس به سوالات پاسخ نمی‌دهد. اما آیا واقعا کسی به سوالات کنکور شانسی پاسخ نمی‌دهد؟
در عالم واقع بسیاری به سوالات کنکور شانسی پاسخ می‌دهند. یک مثال مرسوم وقتی است که یک فرد بین دو گزینه مردد است. در سیستم نمره‌دهی فعلی چنین فردی حتما یکی از گزینه‌ها را شانسی انتخاب می‌کند. چرا که اگر بین دو گزینه 50-50 باشد، نمره انتظاری‌اش برابر 2 است. لذا هنوز کژمنشی در کنکور وجود خواهد داشت. سوال این است که چگونه طراح کنکور می‌تواند حتی در این موارد که دانش‌آموز دقیقا جواب را نمی‌داند نیز انتخاب شانسی جواب را به صفر کاهش دهد؟ یک راه حل این است که پس از امتحان کنکور، سازمان سنجش به هر جواب صحیح نمره 3 و به پاسخ غلطی که بیشترین تعداد آن را انتخاب کرده‌اند نمره 3- اختصاص دهد و به دو پاسخ دیگر نمره صفر تخصیص دهد. اگر شرکت‌کنندگان مطلوبیت خطی داشته باشند، همان انگیزه سابق برای جلوگیری از پاسخ‌دهی شانسی کسانی که کاملا شانسی پاسخ می‌دهند و کسانی که بین دو گزینه مردد هستند وجود دارد.
در سیستم جدید نمره‌دهی عملا طراح کنکور برای کسانی که دانش بیشتری از داوطلبان بسیار بی‌دانش دارند، جریمه بیشتری قائل می‌شود. چرا که دانش‌آموزان متوسط در نمره‌دهی 3 و 1- متوسط نمره 2 به دست می‌آورند ولی در سیستم نمره‌دهی جدید نمره برابر صفر کسب می‌کنند. معمولا در طراحی مکانیزم برای اینکه هیچ فردی کژمنشی نداشته باشد، به افراد با کیفیت کمتر امتیاز مثبت داده می‌شود تا خود را مانند افراد با دانش‌ بیشتر قرار ندهند. بسته به اینکه هدف شما از امتحان کنکور چه باشد، شاید ترجیح بدهید دانش‌آموزان متوسط به صورت شانسی میان دو گزینه انتخاب کنند.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
انحصارگری در روزنامه‌داری

انحصارگری در روزنامه‌داری

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره
انحصارگری در روزنامه‌داری

محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.


بیشتر از یک سال است که من هر هفته این ستون را برای روزنامه دنیای اقتصاد می‌نویسم. ستونی که بیشتر با نگاه اقتصاد خرد به اتفاقات پیرامون نگاه می‌کند. مناسب دیدم در 10 سالگی روزنامه از این فرصت استفاده کنم و از همین جایگاه در مورد این روزنامه بگویم. برای من جذاب‌ترین جنبه روزنامه دنیای اقتصاد، یکه‌تازی این روزنامه در میان روزنامه‌های اقتصادی است. سوال اساسی این است که چرا این روزنامه این‌قدر موفق بوده است؛ تا حدی که به یک انحصارگر در عرصه خبررسانی اقتصادی تبدیل شده است؟ سوال اساسی دیگر این است که نسبت به دیگر روزنامه‌های با کیفیت مشابه، چرا این روزنامه این قدر ارزان است؟
مطمئنا دلیل موفقیت روزنامه رابطه مدیرمسوول‌ و سردبیر با قدرت یا در اختیار داشتن جایگاه سیاسی ویژه نیست. مسوولان روزنامه کارآفرینانی هستند که توانسته‌اند یک بنگاه اقتصادی موفق را تولید کنند. مانند تمام شرکت‌های اقتصادی، روزنامه نیز یک بنگاه تولیدی است که با استفاده از مجموعه‌ای از نهاده‌ها، برخی کالاهای تولیدی را در بازار عرضه می‌کند. مشابه با دیگر مجموعه‌های اقتصادی، روزنامه نیز نهاده‌های تولید را به نحوی انتخاب می‌کند تا سود خود را بیشینه کند. نهاده‌های روزنامه علاوه بر سرمایه فیزیکی و کاغذ، نیروی انسانی است که کالای فرهنگی را تولید می‌کنند. حتی فراتر از این، روزنامه به شبکه‌ای از نیروهای متخصص، مانند اساتید دانشگاه، دسترسی دارد. این شبکه به مرور زمان و با اطمینانی که اساتید به همکاری با روزنامه دارند، به وجود آمده است. بنابراین به صورت خلاصه نهاده‌های سرمایه‌ای در این بنگاه عبارتند از سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی و سرمایه اعتباری؛ از سوی دیگر مواد اولیه غیرسرمایه‌ای نیز کاغذ، نیروی انسانی غیرحرفه‌ای و شبکه توزیع است. تولیدات این بنگاه نیز خبر، تحلیل و آگهی تجاری است. آیا توصیف بنگاه‌داری از روزنامه می‌تواند همه ابعاد و دلایل موفقیت و انحصارگری روزنامه را بشکافد؟ احتمالا جواب خیر است؛ چرا که اگر توصیف بنگاهی فوق تمام ماجرا باشد، هر روزنامه دیگری می‌تواند وارد بازار شود و به مرور اعتبار خوبی کسب کند و رقیب تجاری دنیای‌اقتصاد شود. جنبه مهم‌تر موفقیت روزنامه دنیای اقتصاد به ماهیت تجاری این بنگاه برمی‌گردد. روزنامه‌ یک «سکو» است که همزمان باید به شنوندگان و گویندگان خدمات بدهد. اگر شما بدانید سکوی خاصی گویندگان بسیار توانایی دارد، در این صورت سکوی مذکور را برای شنیدن انتخاب می‌کنید. سوی دیگر بازار گویندگانی است که دنبال شنوندگان بیشتر و مرتبط‌تر هستند. اگر گویندگان بدانند همه تجار، اقتصاددانان و بازاریان روزنامه دنیای اقتصاد را می‌خوانند، مایلند در این روزنامه تحلیل و خبر خود را ارائه کنند. این رابطه دوگانه در عرصه آگهی و تبلیغات بسیار ملموس‌تر است. آگهی‌های تجاری به هدف مشاهده بیشتر در روزنامه تبلیغ می‌شوند. اگر روزنامه‌ای مخاطبان خاص و زیادی داشته باشد، همواره تبلیغات مناسبی جذب می‌کند. بنابراین راز موفقیت یک روزنامه جذب مخاطب است. در علم اقتصاد نشان داده می‌شود که بنگاه‌هایی که تولیدشان حالت سکویی دارند معمولا به یک سمت بازار تخفیف می‌دهند تا از سمت دیگر بازار، سود بیشتری کنند. منطبق با این منطق اقتصادی، مشاهده می‌شود که قیمت روزنامه‌های پرفروش، مانند دنیای اقتصاد، ارزان‌تر از روزنامه‌های دیگر است تا بتوانند مشتریان بیشتری جذب کنند و در نتیجه تبلیغات بیشتری کار کنند و سود بیشتری ببرند. اگر یک سکو به این مرحله از بازاریابی رسید، عملا به انحصارگری تبدیل شده است که در جهت افزایش رفاه خوانندگان عمل می‌کند. چراکه این بنگاه محصول ارزان را با کیفیت بالا برای خوانندگان تولید می‌کند. به صورت بدیهی، یک سکوی موفق مانند روزنامه‌ای پرفروش، دیگر رقبای ممکن را از ورود به بازار باز می‌دارد. مثال‌های دیگر از بنگاه‌هایی که ماهیت سکویی دارند سرویس‌های جست‌وجوگر مانند گوگل است که به مشتریانش خدمات جست‌وجو و ایمیل رایگان تدارک می‌بیند تا با در اختیار داشتن مشتریان بیشتر، آگهی‌های تجاری بیشتری نیز جذب کند.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
نرخ تنزیل بچه‌ها

نرخ تنزیل بچه‌ها

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره
نرخ تنزیل بچه‌ها

محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.



یک مشاهده معروف در رفتارشناسی و جامعه‌شناسی، آزمایشی است که در سال 1972 در دانشگاه استنفورد بر روی تعدادی بچه 2 الی 6 ساله انجام شد. به این کودکان در اتاقی دربسته یک شیرینی داده شد و به ایشان گفته شد اگر تا زمان برگشت مربی شیرینی خود را نخورند به آنها یک شیرینی دیگر داده می‌شود. برخی از کودکان چند دقیقه‌ای صبر کردند و بعد شیرینی خود را خوردند و تعداد کمی نیز به مدت 15 دقیقه صبر کردند تا شیرینی دوم را تحویل بگیرند. با منطق اقتصادی ما چگونه مي‌توانیم این آزمایش را با منطق اقتصادی تحلیل کنیم؟ نتایج این آزمایش چه بود؟
یکی از نتایج این بود که سن عامل مهمی در تصمیم‌گیری بچه‌ها بود. کودکانی که سن کمتری داشتند به سرعت شیرینی خود را خوردند؛ زیرا به تعبیر اقتصادی برای شیرینی دوم که در آینده می‌توانستند تحویل بگیرند، ارزش زیادی قائل نبودند. به عبارتی هر چه سن کودکان کمتر می‌شود، ایشان آینده را با شدت بیشتری تنزیل می‌کنند و آینده اهمیت کمتری پیدا می‌کند. می‌توان برای این کودکان تخمینی از نرخ تنزیلشان به‌دست داد. کودکانی که شیرینی خود را خوردند اگر 15 دقیقه صبر می‌کردند، می‌توانستند دو شیرینی بخورند. لذا ارزش حال دو شیرینی در 15 دقیقه بعد برای این کودکان کمتر از خوردن یک شیرینی در حال است. به عبارتی نرخ تنزیلی برابر 5/0 در 15 دقیقه برابر نرخ تنزیلی در حدود سالانه است که دقیقا معادل صفر است. به نظر می‌رسد بچه‌ها بسیار عجول باشند. البته این محققین جامعه‌شناسی هرگز به شکل فوق رفتار بچه‌ها را تحلیل نکردند و این گونه‌گونی در پاسخ کودکان را به قابلیت‌های فردی، آینده‌اندیشی و تاخیر در لذت تعبیر کردند. در مقابل اقتصاددانان برای ساده‌سازی در یک مدل ساده اقتصادی، صورت‌های مختلف رفتارهای فوق را با گونه‌گونی در نرخ تنزیل مدل می‌کنند.
نتیجه جالب‌تر آزمایش فوق این بود که محققین این کودکان را در سنین بالاتر مطالعه کردند و نشان دادند کودکانی که برای شیرینی دوم بیشتر صبر کردند، در زندگی علمی و کاری افراد بسیار موفق‌تری بودند. این نتیجه نیز در قالب مدل اقتصادی فوق قابل توصیف است. افرادی که به صورت تربیتی و ذاتی نرخ تنزیل بالاتری دارند، معمولا سرمایه‌گذاری بیشتر می‌کنند؛ چرا که آینده برای ایشان اهمیت بیشتری دارد. سرمایه‌گذاری مذکور می‌تواند در سرمایه علمی انجام شود. فرزندانی که بیشتر درس می‌خوانند به عبارتی بر روی سرمایه انسانی خود سرمایه‌گذاری بیشتری می‌کنند. این فرزندان از لذت‌های حال که عبارت از دیدن برنامه‌های تلویزیون یا بازی با دوستان است، می‌گذرند تا نمره بهتری در ‌آینده بگیرند. بدیهی است کسانی که سرمایه انسانی بیشتری دارند در آینده موفق‌تر خواهند بود. حال سوال اساسی این است که آیا والدین در تعیین نرخ تنزیل فرزندان نقش دارند؟ آیا جوامع مختلف و پیروان ادیان مختلف نرخ تنزیل‌های مختلفی دارند؟ به تعبیر اقتصادی شاید تربیت بچه‌ها را بتوان به صورت افزایش نرخ تنزیل کودکان تعبیر کرد.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
دستمزد کارگران

دستمزد کارگران

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره
دستمزد کارگران

محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.


در اقتصاد گفته می‌شود که دستمزد کارگران در هر حرفه‌ای بر اساس میزان تولید نهایی کارگران مخصوص آن حرفه تعیین می‌شود. بنابراین انتظار می‌رود اگر سود تولید کالایی افزایش یابد، دستمزد کارگران آن حرفه نیز افزایش می‌یابد. در اقتصاد ایران در سال‌های اخیر موردهای زیادی از توصیف اقتصادی فوق دیده‌ایم. برای مثال وقتی قیمت ارز گران شد، قیمت کامپیوترهای وارداتی ناگهان چند برابر شد. در این حالت سود نهایی یک تعمیرکار کامپیوتر نیز چند برابر شد؛ چرا که وی کالایی که ارزش بالایی داشت، تعمیر می‌کرد؛ بنابراین انتظار می‌رفت هزینه تعمیر کامپیوتر نیز افزایش یابد، روندی که به وضوح در بازار خودش را نشان داد.
مثال دیگر حقوق کارگران تعلیم‌دیده بنایی بود. در میانه سال‌های دهه 80 که مسکن با رکود مواجه بود بر اساس داده‌های بانک مرکزی حقوق این کارگران که تنها برای کارهای ساختمانی تعلیم دیده بودند، تقریبا ثابت بود. با وقوع تکانه‌های جدید و افزایش قیمت مسکن سود نهایی تولید این کارگران افزایش یافت و حقوق این کارگران ناگهان چند برابر شد. البته هم در مورد تعمیرکار کامپیوتر و هم بنای ساختمانی افزایش شدید حقوق (در مقایسه با تورم) چندان دوام نیاورد؛ چرا که این حرفه‌ها آن‌قدر تخصصی نبودند که مانع ورود دیگران شوند. بنابراین با افزایش درآمد این حرفه‌ها، افراد دیگری وارد این بازار شدند و تعمیر کامپیوتر و همچنین بنایی یاد گرفتند و عرضه این‌ گونه کارگران حرفه‌ای افزایش یافت و در نتیجه حقوقی در سطح بقیه شغل‌ها پیدا کردند. همان‌طور که با افزایش قیمت مسکن در حقوق کارگران معمولی ساختمان افزایشی دیده نشد.
مورد دیگر حقوق افرادی با مشاغل بسیار تخصصی است. برای مثال با افزایش قیمت نفت سود نهایی یک کارگر حرفه‌ای استخراج نفت یا یک کارشناس نفتی به شدت افزایش می‌یابد. بدیهی است با افزایش تولید نهایی این افراد، حقوق ایشان در سطح جهانی نیز افزایش چشمگیری پیدا می‌کند. به‌رغم این واقعیت در ایران شاهد قوانینی تحت عنوان «هماهنگ‌سازی» دستمزد و حقوق بوده‌ایم که حقوق و درآمد کارکنان شرکت نفت نیز معادل بقیه کارکنان دولتی باشد. به عبارتی نه تنها حقوق این متخصصین افزایش نیافت، بلکه با تهدید به کاهش نیز مواجه بود. متاسفانه در سال‌های اخیر شاهد بوده‌ایم که برخي از کارشناسان نفتی ایرانی به دیگر کشورهای حاشیه خلیج‌فارس برای کار مهاجرت کرده‌اند. متاسفانه آمار دقیقی در دست نیست تا بتوان تحلیلی جامع به دست داد؛ ولی علاوه بر مدیریت نامطلوب، حتما تفاوت حقوق عامل اساسی در این مهاجرت است. اگر آمار دقیق در دست بود شاید می‌شد اثر مهاجرت و قوانین فوق را بر صنايع نفت ایران بررسی کرد.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
جنگ و سرمایه انسانی

جنگ و سرمایه انسانی

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره
جنگ و سرمایه انسانی

محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.



سرمایه انسانی تنها محصور در تحصیل و دانش علوم جدید نیست. یادگیری بسیاری از تخصص‌ها نیز بخش بزرگی از سرمایه انسانی است. برای مثال فیلم Enemy at the Gates توصیف دقیقی از سرمایه انسانی است که در جنگ به کار می‌رود. این فیلم توصیفی از جنگ نهایی شوروی و آلمان نازی در استالینگراد است که نحوه مبارزه میان دو تک‌تیرانداز در دو سوی جبهه را نشان می‌دهد. تک‌تیرانداز روس هیچ‌گونه آموزش تخصصی جنگی ندارد؛ ولی سال‌ها در مناطق سردسیر روسیه برای شکار تیراندازی کرده است. تخصص وی در تیراندازی برای شکار حیوانات؛ سرمایه انسانی است که بسیار در زمان جنگ به کار می‌آید.
در جنگ میان ایران و عراق نیز بسیاری از این سرمایه‌های انسانی نقش اساسی بازی کرده است. برای مثال در خاطرات فرماندهان عملیات، زیاد شنیده‌ایم که در طراحی عملیات جنگ آشنایی با جغرافیای منطقه و شناسایی منطقه بسیار کارگشا بوده است. رزمندگانی که در مناطق مختلف خوزستان بزرگ شده بودند، معمولا در عملیات شناسایی شرکت می‌کردند و نقش بسزایی در موفقیت عملیات داشتند. از دیگر سرمایه‌های انسانی لهجه خاص در نقش بیسیم‌چی بود. در جنگ، فرماندهان در تعیین بیسیم‌چی به گویش افراد نیز توجه می‌کردند. برای مثال اگر هر دو طرف بیسیم گویش سنگسری و لهجه داشتند، برای طرف عراقی که مکالمات را شنود می‌کرد، تشخیص رمزها بسیار سخت‌تر می‌شد. برای مثال وبلاگ بچه‌های آسمان نمونه‌هایی از مکالمات به گویش سنگسری را آورده است. «واقو دارین وَلی یی وِری نَبون» که به معنی این است که مواظب باشید جنازه آنان در منطقه جنگی نماند. و یا «قَتتره نَرو سَر هَم بَدِیین -یوز دارونی پِرون دَرون» که به معنی این است که تعدادی نیروی کمکی برای موقعیت گردویی (یکی از مقرهای تیپ 12 قائم آل محمد (عج)) بفرستید.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
برف‌روبی

برف‌روبی

برف‌روبی
محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.


معمولا وقتی برف می‌آید برون‌ریزی‌های زیادی رخ می‌دهد. برخی از این موارد مانند کالای عمومی است. در اقتصاد یاد می‌گیریم که اگر دولت کالای عمومی را تامین نکند و کالای عمومی به بازار آزاد و شهروندان واگذار شود، فردی که بیشترين استفاده را از کالای عمومی می‌برد با توجه به هزینه فایده شخصی‌اش کالای مذکور را تولید می‌کند و بقیه نیز استفاده می‌کنند. فرض کنید وقتی برف می‌آید، شهرداری برف جلو مغازه‌ها را تمیز نکند، در این صورت این بازار است که باید تعیین کند چه کسانی چقدر از برف‌ها را تمیز کنند. مسیر پیاده‌رو مسیر رفت و آمد مسافرین و شهروندان است و لذا هرقدر که این برف‌ها روبیده شود، به همگان سود می‌رساند.
در عالم واقع اتفاقی که رخ می‌دهد بسیار نزدیک به پیش‌بینی مدل است. معمولا هر مغازه‌داری روبه‌روی مغازه خودش را تمیز می‌کند و برف‌های آن را در کنار درختان یا در جوی می‌ریزد. مغازه‌دار از تمیزکردن برف‌های جلو مغازه‌اش استفاده بیشتری می‌برد؛ زیرا می‌تواند مشتریان بیشتری جذب کند. اگر همه مغازه‌داران، جلو مغازه‌شان را برف‌روبی کنند بخش بزرگی از پیاده‌روها در مناطق خاصی تمیز می‌شود؛ اما هیچ مغازه‌داری روبه‌روی مغازه‌های دیگر را تمیز نمی‌کند. گرچه ممکن است تمیزکردن کل مسیر پیاده‌رو مشتریان وی را کمی افزایش دهد؛ ولی هزینه فایده این تصمیم برای وی نمی‌ارزد. به صورت خلاصه روبیدن برف روبه‌روی مغازه‌ها نوعی کالای عمومی است.
در مقابل روبه‌روی منازل شخصی داستان برعکس است. در محلات قدیمی برای اینکه منازل استحکام کافی ندارد، ساکنین مجبورند صبح فردای بارش، برف‌های روی سقف را پارو کنند. معمولا ایشان برف را در کوچه می‌ریزند و البته برای کسی نمی‌ارزد که برف‌های درون کوچه را پارو کند. این هم مثال دیگری از برون‌ریز منفی است. اگر همه منازل برف خود را درون کوچه بریزند، رفت‌وآمد در کوچه معمولا بسیار سخت‌تر از حالت معمول می‌شود.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره
[h=1]زنبیل و کاغذدیواری[/h]


محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.
بچه که بودیم هر خانواده‌ای یک زنبیل داشت. خانم‌ها در خانواده معمولا با زنبیل به خرید می‌رفتند و نان، سبزی، شیر و میوه را که می‌خریدند، درون زنبیل جاسازی می‌کردند و به کمک آن، همه وسائل را به خانه می‌آوردند. اما کم‌کم مصرف زنبیل در اکثر مناطق شهری کاهش چشمگیری پیدا کرد. دلایل مختلفی در کاهش مصرف زنبیل دخیل بوده‌اند. به عنوان مثال شکل خرید تغییر کرده است. مثلا اکثرا با ماشین به خرید می‌روند و اکثر مواد مورد نیاز را از یک یا دو مغازه به جای پیاده‌روی در کل بازار می‌توانند تهیه کنند. اما بخش عمده‌ای از کاهش مصرف زنبیل به نوع کالای آن وابسته است. زنبیل مخصوصا برای خانم‌ها کمی سنگین و زمخت و بددست است. الان معمولا خانوارها از کیف خرید، پلاستیک معمولی یک‌بار مصرف یا سبد چرخ‌دار برای حمل و نقل کالای خریداری شده، استفاده می‌کنند. به عبارت دیگر زنبیل یک کالای پست است که با افزایش درآمد ایرانیان مصرف آن کاهش چشمگیری داشته است. دلیل دیگر نیز ارزان شدن کالاهای جانشین است. در 30 سال قبل تولید و استفاده کالاهای یکبار مصرف مانند پلاستیک دستی گران بود. بنابراين کالای جانشین زنبیل چندان کاربردی نداشت. دلیل دیگر از بین رفتن زنبیل کاهش هزینه تولید پلاستیک است.
یک نمونه دیگر کاغذ دیواری است. در اوایل انقلاب اکثر خانه‌های متوسط پایتخت به جای رنگ روغن یا رنگ معمولی از کاغذ دیواری استفاده می‌کردند. مشابه زنبیل هم کاغذ دیواری کالای پستی است که با افزایش درآمد خانوار مصرف آن کاهش یافته است. به صورت مشابه نسبت قیمتی کالاهای جایگزین مانند رنگ روغن و رنگ معمولی نیز کاهش یافته است. یکی از مسائل سخت در اقتصادسنجی آن است که بتوان اثر کاهش قیمت کالای جایگزین و خاصیت پستی یک کالا را از همدیگر تمیز داد. چرا که این دو اثر معمولا همزمان رخ می‌دهد. با افزایش درآمد جامعه، معمولا تکنولوژی‌های جدید نیز کشف می‌شوند که قیمت نسبی کالاهای جایگزین را کاهش می‌دهند.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
حقوق کارکنان شرکت نفت

حقوق کارکنان شرکت نفت

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره
[h=1]حقوق کارکنان شرکت نفت[/h]


محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.

بدون توجه به هزینه فایده و گزینه‌های بیرونی که حقوق بگیران دارند نمی‌توان دستمزد ایشان را ارزیابی کرد. قبلا اشاره شد که حقوق و دستمزد فوتبالیست‌های ایرانی باید در سطح درآمد بازیکنان عربی کشورهای همسایه باشد. بازیکنان ایرانی می‌توانند به جای بازی در لیگ ایران به این کشورها مهاجرت کنند و برای تیم‌های عربی توپ بزنند.
اگر اسپانسرهایی حاضر هستند که این مبالغ را بپردازند و برای تبلیغات هزینه‌های گزاف بدهند، بنابراين خیلی معقول است که درآمد برخی از فوتبالیست‌های ایرانی میلیاردی باشد. تولید نهایی فوتبالیست تبلیغات و سرگرمی است که در یک بازار رقابتی دستمزد واقعی خود را دریافت می‌کند. اجرای برخی قوانین برای سقف دستمزد تنها به اخلال در بازار منجر می‌شود و به فرار برخی فوتبالیست‌ها به کشورهای دیگر منجر
می‌شود.
این مشاهده به ما کمک می‌کند دیگر سیاست‌گذاری‌های دولت را نیز با شهود بهتری ارزیابی اقتصادی کنیم. به عنوان مثال، دولت جمهوری اسلامی ایران در سال 1386 قانون مدیریت خدمات کشوری را تصویب کرد که جایگزین قانون استخدام کشوری (مصوب 1345 ) می‌شد. از ابتدای طرح قانون جدید این بحث در روزنامه‌ها و مجلس وجود داشت که مهندسین و کارکنان شرکت نفت از قانون جدید مستثنا شوند. دلیلی که مخالفین یکسان سازی دستمزد و حقوق در وزارت نفت بیان می‌کردند بر پایه هزینه فرصت کارمندان شرکت نفت بود. یک مهندس شرکت نفت اگر در شرکت نفت استخدام شود خود را از حقوق جهانی مهندسین نفت محروم کرده است. در عین حال کیفیت و تجربه مهندسین ایرانی درحدی هست که بتوانند در سطح جهانی در مشاغل مناسب حرفه شان استخدام شوند. بر اساس مطالعه انجمن جهانی مهندسین نفت متوسط حقوق یک مهندس نفت در سال 2007 برابر سالانه 122 هزار دلار است.
به عبارتی یک مهندس نفت در مقیاس جهانی به طور متوسط ماهانه 30 میلیون تومان درآمد دارد. بنابراین وزارت نفت و شرکت‌های تابعه، مشابه باشگاه‌های فوتبال در ایران، اگر بخواهند نیروی با کیفیت مهندسین نفت را استخدام کنند باید با پیشنهاد حقوق‌هایی معادل نرخ جهانی آن، انگیزه کافی برای مهندسین نفت ایجاد کنند. این یکی از مهم ترین عوامل عدم بازگشت برخي متخصصین ایرانی پس از تحصیل در دانشگاه‌های خارج است. هر فارغ التحصیلی دقیقا هزینه فایده مزبور را انجام می‌دهد و در نهایت تصمیم می‌گیرد در كجا كار كند.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
تاکسی‌ها در مشهد

تاکسی‌ها در مشهد

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره
تاکسی‌ها در مشهد


محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.
چرا نرخ تاکسی‌ها در شب گران‌تر از روز است؟ چرا در مشهد تاکسی‌ها تاکسیمتر دارند و در تهران معمولا نرخ ثابت است؟ اگر با قطار به مشهد سفر کرده باشید می‌دانید که از ایستگاه راه آهن مسافران معمولا از تاکسی‌های شهری استفاده می‌کنند. چند نکته جالب تاکسی‌های میدان راه آهن این است که اولا کرایه شب گران‌تر است و دوما معمولا برای مشهدی‌ها نرخ ارزان‌تر درمی‌آمد و در نهایت همه تاکسی‌ها تاکسی متر دارند! گران‌تر بودن نرخ شب‌ها به دلیل کاهش عرضه است. معمولا در تمام شبانه روز تقاضای تاکسی در مشهد وجود دارد درحالی‌که رانندگان ترجیح می‌دهند روز کار کنند و شب همراه خانواده باشند. افزایش قیمت در شب به این معنی است که عرضه بیشتر از تقاضا در شب کاهش می‌یابد. اگر چنین سیاستی در پیش گرفته نمی‌شد عرضه در شب خیلی کم می‌شد، چرا که راننده‌ها حاضر نبودند کار کنند.
اما چرا معمولا برای مشهدی‌ها کرایه تاکسی ارزان‌تر در می‌آمد؟ راننده‌های تاکسی می‌دانند که مشهدی‌ها که شهر را بلد هستند اگر با نرخی معادل تهرانی‌ها مواجه شوند، از گرفتن تاکسی دربست امتناع می‌کنند و آنها چون شهر را بلد هستند می‌توانند روش دیگری برای طی مسیر انتخاب کنند. بنابراین هزینه فرصت سوار شدن تاکسی راه آهن برای مشهدی‌ها کمتر است. تاکسی‌های راه آهن این نکته را می‌دانند و بنابراين به بهانه مسافر تو راهی یا استفاده از مسیرهای نزدیک تر، برای اینکه مسافران مشهدی را از دست ندهند، ایشان را ارزان‌تر به مقصد می‌رسانند. به عبارت دیگر تاکسی‌های راه آهن نوعی قیمت‌گذاری غیرخطی که تابعی از اهلیت مشتریان است اجرا می‌کنند تا سود خود را بیشینه کنند. در نهایت چرا تاکسیمتر در مشهد بیشتر از بقیه کشور رواج دارد. تقاضای تاکسی در مشهد چندان استاندارد نیست. از هرکجا ممکن است شروع شود و به هر نقطه‌ای ممکن است ختم شود. درحالی‌که در تهران مسیرهای تاکسی معمولا استاندارد و بین چند مرکز مشخص است. از سوی دیگر مسافران تاکسیهای مشهد معمولا ساکن شهرهای دیگر هستند و نرخ تاکسی و مسیرهای شهری را نمی‌دانند. بنابراين تاکسیمتر به رانندگان کمک می‌کند که بدون دردسر از مسافران هزینه لازم را دریافت کنند. به عبارت دیگر تاکسیمتر در مشهد نهادی است که از هزینه مبادله بین مسافران و رانندگان به شدت می‌کاهد.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
بلیت هواپیمایی

بلیت هواپیمایی

[h=1]بلیت هواپیمایی[/h]


محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.
قبل از افزایش قیمت بلیت هواپیما، معمولا مسوولان سازمان هواپیمایی کشوری دلیل نارضایتی مشتریان هواپیمایی را کمبود بلیت اعلام می‌کردند و ابراز می‌نمودند که عمده دلیل کمبود عرضه نسبت به تقاضا است. این مدعای اقتصادی هیچ‌گونه معنی اقتصادی ندارد. عرضه و تقاضا منحنی‌هایی هستند که به ازای هر قیمتی سطحی از صندلی را عرضه یا تقاضا می‌کنند.
اگر میزان تقاضای بیشتر از عرضه، به دلیل سقف قیمتی است که به صورت‌های مختلف بر صنعت هوایی تحمیل شده است. به عنوان مثال شرکت‌های هواپیمایی غیر ایرانی قیمت بلیت‌های هوایی را بسته به ساعت پرواز، روز پرواز و حتی تعداد صندلی‌هایی که پر شده است، قیمت‌گذاری می‌کنند. به عبارت دیگر اگر پروازها اول صبح زود يا عصر دیرهنگام باشد که با شوک تقاضای پرواز کاری مواجه هستیم، معمولا صندلی‌ها با قیمت‌های بالاتری فروخته می‌شود. در نزدیکی تعطیلات قیمت صندلی‌های هواپیما گران‌تر است يا اگر تعداد محدودی صندلی باقی مانده باشد، این صندلی‌ها گران‌تر فروخته می‌شود تا کسانی که واقعا نیاز دارند هزینه آنها را بپردازند. بنابر این تنها راه رسیدن به قیمت و مصرف تعادلی آزاد گذاشتن قیمت‌گذاری بلیت‌ها توسط شرکت‌های هواپیمایی است.
افزایش قیمت‌های اخیر کمکی به افزایش بهره‌وری در صنعت هواپیمایی نمی‌کند. تنها درآمد شرکت‌های هواپیمایی را برای مدت محدودی افزایش می‌دهد تا زمانیکه دوباره تورم ارزش حقیقی قیمت‌های جدید را به سطح سابق بازگرداند. در ایران اگر قرار بود بازار رقابتی باشد، علاوه بر مشخصات فوق مانند زمان پرواز، تعداد صندلی‌های باقیمانده، مکان صندلی در هواپیما؛ احتمالا قیمت‌های تعادلی تابعی از سن و جنس هواپیما هم ‌بودند.
مثلا قیمت بلیت ایرباس جوان بسیار بیشتر از فوکر قدیمی می‌بود. به عبارت دیگر منحنی تقاضای ایرباس هم بالاتر و هم کم کشش‌تر نسبت به تقاضای فوکر است. از سوی دیگر عرضه صندلی نیز در این هواپیما محدودتر است. قیمت بالاتر بلیت این هواپیماها شرکت‌های هواپیمایی را ترغیب می‌کند به دنبال اجاره يا خرید هواپیمای بهتري بروند. نظام بازار معمولا انگیزه‌ها را به نحوی سامان می‌دهد تا بهره‌وری صنعت افزایش یابد.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
موز و گلیم

موز و گلیم

[h=1]موز و گلیم[/h]


محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.
بسیاری از هم‌نسلان من به خاطر می‌آورند اوایل دهه 70 شمسی را که موز برای اولین بار به ایران وارد شده بود. آن‌زمان نسبت به متوسط سبد میوه‌های حاضر در بازار موز با قیمت کیلویی 800 تومان میوه بسیار گرانی بود. همه ما به یاد می‌آوریم که خوردن کمی از یک موز چه لذت زیادی نصیب ما‌ می‌کرد. به دلیل کمیابی و مطلوبیت حاشیه‌ای بالایی که مصرف‌کننده از موز کسب می‌کرد، این میوه باکلاس تنها در ميهمانی‌های اعیانی يا بسیار مهم مورد استفاده قرار می‌گرفت و به ما یاد می‌دادند که همه یک موز را در ميهمانی تکی نخورید و با خواهر و برادرهایتان تقسیم کنید.
مقایسه کنید با دو سال پیش که قیمت موز همان حدود 1200 تومان کیلویی به برکت نرخ دلار ثابت باقی مانده‌ بود و آن زمان موز یکی از ارزان‌ترین میوه‌ها بود. به دلیل وفور و ارزانی نسبی این میوه در بسیاری از ميهمانی‌ها وجود داشت و شاید بچه‌های این دوره زمانه اصلا تمایلی به خوردن موز نداشتند. مصرف بالای موز در هفته مطلوبیت حاشیه‌ای آن را تا حد زیادی کاهش داده است.
جالب اینکه در یک سال اخیر قیمت موز، که کاملا وارداتی است با سه برابر شدن قیمت دلار، حدود سه برابر شده است. با افزایش سه برابری قیمت‌ها میزان واردات موز تنها 40 درصد کاهش یافته است. به عبارت دیگر با ساده‌سازی در تابع مطلوبیت می‌توان گفت کشش قیمتی موز حدود 0/2 - است. در اقتصاد خرد می‌خوانیم کالاهایی که کشش کمتر از 1 دارند، کم کشش يا بی‌کشش هستند. این کشش ناچیز در حدود کشش قیمتی سیگار و برنج است که به نظر کالاهای ضروری هستند. به نظر می‌رسد موز در سالیان اخیر به بخشی از سبد مصرف خانوار تبدیل شده است که افزایش قیمت‌های شدید مانند آنچه در یکسال اخیر رخ داده است آن را به سهم مصرفی مانند 20 سال پیش بازنمی‌گرداند.
برخلاف موز کالاهایی مانند صنایع دستی که تولید آنها کاهش یافته است تبدیل به کالاهای تجملی شده‌اند. شاید تخمین تقاضای صنایع دستی و تغییر درکاربرد آن موضوع تحقیقاتی جالبی باشد.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
باز هم درس برای نمره

باز هم درس برای نمره

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره

[h=1]باز هم درس برای نمره[/h]


محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.
پیش‌تر نوشتم که اگر نمره مانند یک خروجی بنگاه باشد سرمایه انسانی و ساعات مطالعه برخی از نهاده‌های تولید هستند. در کنار این عوامل نهاده‌های دیگری نیز وجود دارند که از کنترل فرد خارج هستند. به عنوان مثال احوال شخصی يا حتی مزاجی فرد، طرح سوال امتحان از بخشی که با دقت کمتری خوانده شده است، مشابهت سوال امتحانی به نمونه سوالات سال‌های گذشته و... نیز تاثیر بسزایی در نمره دانش‌آموزان دارد. این عوامل عموما خارج از کنترل فرد در تابع تولید نمره فرد، مانند شوک‌های بهره‌وری در تابع تولید یک کارخانه عمل می‌کنند.
علاوه بر شوک‌های فوق، کیفیت درس خواندن نیز در سطح نمره موثر است. همچنین اینکه دانش‌آموز از کلاس خصوصی يا کلاس رفع اشکال يا کتاب‌های کمک آموزشی استفاده کند، در نمره وی می‌تواند تاثیر بسزایی داشته باشد. این موارد مشابه بهره‌وری نیروی انسانی در یک کارخانه است. در کارخانه تنها ساعات کار نیست که تعیین‌کننده سطح تولید است. کیفیت کار کارمندان نیز عامل موثری است. یک عامل دیگر در تابع تولید نمره میزان ارتباط درس مورد نظر با سرمایه انسانی فرد است. مثلا اگر امتحان ریاضی است و دانش‌آموز سرمایه انسانی خوبی در ریاضی دارد، وی از سرمایه انسانی خود بهره‌برداری بیشتری می‌کند. دقیقا مشابه این مورد در تابع تولید کارخانه نیز وجود دارد. در یک خط تولید میزان بهره‌برداری از سرمایه تعیین کننده سطح تولید است. اگر از تمام ظرفیت سرمایه استفاده نشود و بسیاری از سرمایه‌ها اعم از زمین، ابزارآلات و مواد اولیه مدت‌ها بی‌مصرف باشند، سطح تولید کاهش می‌یابد.
مطمئنا ساعات منتهی به امتحان نیز بازدهی مشابه همدیگر ندارند. به عنوان مثال میزان آموخته‌ها معمولا در ساعات منتهی به امتحان چندین برابر ساعات اولیه درس‌خواندن است. چون بازده تولید در این زمان بیشتر است معمولا همه دانش آموزان در ساعت‌های نزدیک به امتحان درس می‌خوانند. این عامل در دروس حفظی مانند ادبیات پررنگ‌تر است و دیده می‌شود که دانش‌آموزان بیشتری قبل از امتحانات حفظی درس می‌خوانند. زمان بندی در تولید کارخانه نیز در میزان سودآوری شرکت موثر است. برای مثال خودروهایی که نزدیک عید تولید می‌شوند گران‌تر فروخته می‌شوند و بنابراين سود شرکت در ايام پاياني سال بيشتر است. به همین دلیل مرخصی‌ها نزدیک عید به صفر میل می‌کند و به کارکنان اضافه کاری اعطا می‌شود تا بیشترین استفاده از نیروی کار برده شود.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
کلاس تابستانی

کلاس تابستانی

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره
کلاس تابستانی

محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.
یک مشاهده جالب این است که مدارس غیرانتفاعی معمولا کلاس‌های تابستانی مفصلی دارند ولیکن مدارس دولتی یا کلاس تابستانی ندارند يا کلاس‌های تابستانی بسیار محدودی دارند. هزینه ثابت کلاس‌های تابستانی هزینه اجاره زمین و کلاس است که معمولا از قبل داده شده است و نمی‌توان از این هزینه ثابت کاست. بنابراین اگر برگزاری کلاس‌های تابستانی جبران هزینه‌های متغیر آن‌ را بکند، مدیر مدرسه تصمیم می‌گیرد که کلاس را برگزار کند. هزینه‌های متغیر عبارتند از: دستمزد معلم، هزینه آب و برق و گچ. در مدارس غیرانتفاعی معمولا هزینه کلاس‌های تابستانی از دانش آموزان اخذ می‌شود و بنابراين همواره کلاس‌های تابستانی برقرار است. اما در مدارس دولتی اگر مدیر توانایی جمع‌آوری هزینه‌های متغیر تابستانی را داشته باشد، کلاس را برگزار می‌کند وگرنه کلاسی برگزار نخواهد شد.
تصمیم بستن مدارس بر اساس هزینه‌های ثابت اتخاذ می‌گردد. اگر مدارس خصوصي بتوانند علاوه بر هزینه‌های متغیر، هزینه اجاره برای کل سال را تامین کنند مدارس را باز نگه می‌دارند. در مقابل از آنجا که دولت هزینه‌های زمین و ساختمان را می‌پردازند معمولا هیچ گاه مدارس دولتی تعطیل نمی‌شوند. مدارس روش‌های مختلفی برای تامین هزینه ثابت اتخاذ می‌کنند. برای مثال در تابستان که در شهر‌های توریستی با افزایش تقاضای هتل مواجه هستند، مدارس دولتی فضای هر کلاس را به گردشگران اجاره می‌دهند. اجاره مذکور هزینه متغیر چندانی ندارد، ولی می‌تواند هزینه ثابت بلندمدت را تامین کند. بنگاه‌های تولیدي نیز مشابه مدرسه عمل می‌کنند. اگر بنگاه نتواند هزینه‌های متغیر را تامین کند به صورت کوتاه مدت بسته می‌شود یا سطح تولید را کم خواهد کرد؛ به نحوی که درآمد شرکت هزینه‌های متغیر را تامین کند.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره

مفاهیم اقتصادی در زندگی روزمره
کله‌پاچه و فرودگاه

محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.
یکی از غذاهای مورد علاقه ایرانی‌ها کله‌پاچه است. گرچه دکتر، من را از خوردن چنین غذای چربی منع کرده است، ولی به نظر من موضوع کله‌پاچه چیزی خارج از مسائل پزشکی است، اما اینجا در شهر آستین کله‌پاچه فروشی وجود ندارد و من مدت‌ها است این غذای لذیذ را نخورده‌ام. آیا می‌شود استدلال کرد که صنعت مواد خوراکی در شهر آستین بازاري رقابتی نیست؟ به نظر من نمی‌توان چنین استدلالی کرد. کله‌پاچه غذایی است که احتمالا تنها مشتری ایرانی دارد و من نمی‌توانم تصور کنم دیگر ملل حتی با دیدن کله‌پاچه خوردن ایرانی‌ها حس خوبی به آنها به دست بدهد. از منظر دیگر همه ایرانی‌ها کله‌پاچه نمی‌خورند و اگر هم بخورند هر هفته نمی‌خورند. بنابراين تقاضای کافی در شهری مانند آستین برای کله‌پاچه وجود ندارد. به عبارت دیگر پرداخت هزینه ثابت تولید کله‌پاچه سودآور به نظر نمی‌رسد. این استدلال با مقایسه دو شهر آستین و هیوستون که در 3 ساعتی هم قرار دارند، تقویت می‌شود. شهر آستین حدود 5 هزار ایرانی دارد؛ درحالی‌که هیوستون گویا بیش از 40 هزار ایرانی دارد. با این حال در هیوستون تنها چند رستوران ایرانی وجود دارد و تنها در صبح‌های آخر هفته کله‌پاچه را سرو می‌کنند.
مثال‌هایی از این دست در اقتصاد بسیار زیاد است که هزینه اولیه بالای یک پروژه دلیل اقتصادی کافی برای عدم اجرای آن پروژه است. به عنوان مثال یکی از انتقاد‌هایی که به احداث و تاسیس فرودگاه در شهر‌های کوچک وجود دارد از همین جنس است. برای مثال تخمین زده می‌شود که فرودگاه ایرانشهر 1 میلیارد تومان هزینه خواهد داشت. برای این فرودگاه دوپرواز در هفته تعبیه شده است. بنابراين اگر فرض کنیم هفته‌اي 200 نفر به این فرودگاه پرواز می‌کنند و فرض کنیم هزینه ثابت فرودگاه باید در طی 30 سال تامین شود: حدود 6500 تومان از بلیت هر مسافر باید برای هزینه ثابت اولیه اختصاص یابد که رقم بسیار بالایی است. محاسبه مشابه برای فرودگاه امام (ره) با هزینه ساخت 260 میلیارد تومان و تعداد مسافر 5 میلیون در سال برابر 1700 تومان است. پروازهای فرودگاه امام که بین‌المللی است بسیار گران‌تر و البته سرویس فرودگاه بسیار بهتر از فرودگاه ایرانشهر است و جایگاه سوختگیری ندارد. سوال اساسی این است که آیا هزینه اولیه تاسیس فرودگاه ایرانشهر اقتصادی بوده است؟ آیا در شرایط کنونی اصلا درآمد ناشی از صندلی‌های فروخته شده در دو روز هفته هزینه‌های متغییر کل هفته را تامین می‌کند؟ یا فرودگاه به‌رغم پرداخت هزینه اولیه باید تعطیل شود؟
* محقق در دانشگاه ايلينوي
Mh.rahmati@gmail.com
 

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
ماست‌بندی و سنگکی

محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.
تا 30 سال پیش اغلب محلات تهران دارای چند ماست‌بندی بود که محصولات لبنی اعم از شیر، ماست، سرشیر و پنیر را عرضه می‌کردند. در طول این سال‌ها تقریبا اکثر این لبنیاتی‌ها ورشکست شده‌اند يا شغلشان را با بقالی ترکیب کرده‌اند. سوال این است که چرا در یک بازار رقابتی چنین تحولی رخ داده است؟ تولید ماست تکنولوژی چندان پیچیده‌ای نیست و در منزل نیز قابل تولید است. اما حسن لبنیاتی‌ها، تولید ماست در مقیاس بزرگ‌تر و یخچال‌های بزرگ‌تر بوده است. این مقیاس بزرگ‌تر به لبنیاتی‌ها این اجازه را می‌داد که ماست را با هزینه کمتر تولید کنند و با کمی سود بتوانند مشتریان زیادی برای خود مهیا کنند. به عبارت دیگر تولید یک سطل ماست و یک دیگ ماست تقریبا به هزینه و وقت مشابهی نیاز داشت و بنابراين با توجه به صرفه‌جویی مقیاس بازار لبنیاتی‌ها به وجود آمده بود. دقیقا به همین دلیل در 30 سال گذشته لبنیاتی‌ها از بین رفته‌اند؛ چرا که با کاهش هزینه حمل و نقل مواد لبنیاتی، شرکت‌های تجاری بزرگ لبنیاتی به وجود آمده‌اند که به کمک همان اصل صرفه‌جویی مقیاس می‌تواند ماست و پنیر را با هزینه بسیار کمتر و تنوع بالاتر از لبنیاتی‌ها تولید و به بازار عرضه کنند.
هزینه حمل و نقل دقیقا با افزایش مقیاس و کشف تکنولوژی‌های جدید کاهش چشمگیری پیدا می‌کند. برای مثال به دلیل تقاضای کم در روستاها و شهرهای کوچک هزینه حمل و نقل ماست همچنان گران است و به حدی کاهش نیافته است که ماست لبنیاتی به این بازارها رسوخ کند. در مقابل شرکت‌های تجاری بزرگ لبنیاتی، بنگاه تولید مشابه برای نان به وجود نیامده است و هنوز تعداد زیادی نانوانی در محلات شهری دیده می‌شود. بخشی از این واقعیت با توجه به هزینه بالای حمل و نقل نان به صورت تازه قابل توضیح است. البته بخش دیگری به دلیل این است که پخت نان نسبت به ماست‌بندی در مقیاس‌های بزرگ صرفه‌جویی چندانی ندارد. مضاف بر اینکه نانوایی‌ها بسته به سلیقه مشتری می‌توانند نان را برشته يا معمولی تحویل دهند.
* محقق در دانشگاه ايلينوي
 

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
پارکبان

محمدحسين رحمتي*
این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهيم اقتصادي به فهم بهتر مساله كمك مي‌كند.
یکی از مهم‌ترین مشکلات ترافیکی تهران، پارک خودرو‌ها در کنار خیابان‌ها به صورت غیر‌بهینه است. به این صورت که برخی خودروها خیلی گشادگشاد پارک می‌کنند يا برخی وسط خیابان منتظر می‌مانند تا یک جای پارک پیدا شود. این بی‌نظمی در پارک خودروها موجب کندی ترافیک و تخصیص غیربهینه جای پارک می‌شد. از ابتدا بدیهی بود راه‌حل‌های معمولی در دنیا در ایران کاربرد ندارد. دستگاه‌های پارک خودکار اگر سالم بماند کلا نادیده گرفته می‌شد. پلیس هم نمی‌تواند در همه جا حاضر باشد يا اصلا نمی‌ارزد پلیس به مسائل پارک خودرو در خيابان‌هاي تهران بپردازد. یک طرح که خود بهبود پرتو بود، در میانه دهه 80 تا حدی گره پارکینگ تهران را باز کرد. در این طرح افرادی به نام پارکبان به کار گرفته شد که جاپارک‌های شهری را می‌فروختند. وظایف پارکبانان این بود که زمان‌بندی پارک‌ خودرو‌ها را نگه دارند و بر اساس زمان استفاده از مشتریان هزینه دریافت کنند. علاوه بر این پارکبانان مسوول بودند بر کیفیت پارک خودرو‌ها نظارت کنند. 20 درصد درآمد طرح به پلیس، 25 درصد به شهرداری و 55 درصد نهایی به خود پارکبان می‌رسید. این طرح برای پارکبانان بهینه بود؛ چون درآمدی کسب می‌کردند. از سوی دیگر مشتریان هم عمدتا راضی بودند؛ چون خودروهایشان امنیت داشت و همچنین با تقریب خوبی می‌توانستند جای پارک پیدا کنند. علاوه بر این ترافیک شهری را نیز کاهش می‌داد. یک ایده ساده که بهبود پرتو باشد، می‌تواند وضع همه را بهتر کند. در عین حال برخی بحث می‌کنند این طرح موجب شکایت و نارضایتی فروشندگان مغازه‌ها شده است؛ چون آنها دیگر نمی‌توانند ماشینشان را در تمام روز روبه‌روی مغازه‌شان پارک کنند. اگر چنین فروشنده‌ای وجود داشته باشد و حق داشته باشد که رایگان ماشین خود را در خیابان پارک کند، بدیهی است که طرح مذکور دیگر بهبود پرتو نیست.
یکی دیگر از مزایای طرح، کاهش کژمنشی مشتریان است. کژمنشی وقتی رخ می‌دهد که تصمیمات یک فرد منطبق بر بهینه اجتماعی نباشد. اگر پارکبان هزینه پارکینگ را از مشتری اخذ کند، راننده برای کاهش هزینه پارکینگ ترجیح می‌دهد سریع‌تر کارش را تمام کند و دیگر تمام روز ماشینش را در خیابان اصلی پارک نمی‌کند. پارکبان همچنین کژگزینی را نیز کاهش می‌دهد. رانندگان می‌دانند که در ازای پارک در خیابان باید هزینه پرداخت کنند، بنابراين اگر هزینه پارکینگ به علاوه هزینه سوخت بیشتر از هزینه تاکسی و مطلوبیت حاشیه‌ای همراه داشتن خودرو شخصی باشد، ترجیح می‌دهند از حمل و نقل عمومی برای انجام کار خود استفاده کنند. به عبارت دیگر پارکینگ خیابانی به افرادی می‌رسد که مطلوبیت بالاتری از پارکینگ می‌برند و ترافیک شهری نیز با حذف کژگزینی کاهش می‌یابد.

* محقق در دانشگاه ايلينوي
Mh.rahmati@gmail.com
 
بالا