برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

مهندس2010

عضو جدید
خداحافظ عزیزم

خداحافظ عزیزم



ببخشید که ساده بودنم دلت رو زد،

ببخش اگه عشق ورزیدنم
چشماتو بست،

دارم میرم...

مگه همین رو این همه مدت نمی خواستی؟

دیگه راحت شدی ازم...

میرم...

تا
اونا که توانا ترند تو رو به هدفات برسونن...


و همراهت بشن...

اونی که عاشقش باشی...نه اینکه صرفا دوسش داشته باشی...



باشه دیگه....دارم میرم...

چرا شلوغش کردی؟؟؟

رفتم...

یاعلی...



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدا روزی کسی را فرستاد که شد عزیزترینم ولی هرگز نگذاشت ببینمش حتی بینمان فاصله انداخت من شدم هر روز غمگینتر از دیروز هر روز اشک ریختم تا شاید خدا خودش پا در میان کند دوباره برگشت اما هوای دیگری در سرش بود نمیدانستم از برگشتش شاد شدم اما وقتی فهمیدم دیگر نه جرات یادش را دارم و نه جرات فکر کردنش اخر میدانم دیگری در دلش هست ارام شدم سکوت محض بی انکه بدانم حال حتی نمیدانم چه رفتنش چه برگشتش چه حکمتی داشت تنها فکر میکنم خدا اشکهایم را دوباره بخواهد و ذره ذره اب شدنم را بخواهد برایش ارزوی خوشبختی میکنم
خدایا لطفا کمکم کن تا روز تولد چند روز مونده میشه یه اتفاق خوب بیافته که شاد بشم که تموم بشه این مدت کابوس برام سخته
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزها "بــی" در دنیای من غوغا میکند!
بــی‌کس ، بــی‌مار ، بــی‌زار ، بــی‌چاره بــی‌تاب ، بــی‌دار ، بــی‌یار ،
بــی‌دل ، بـی‌ریخت،بــی‌صدا ، بــی‌جان ، بــی‌نوا
بــی‌حس ، بــی‌عقل ، بــی‌خبر ، بـی‌نشان ، بــی‌بال ، بــی‌وفا ، بــی‌کلام
،بــی‌جواب ، بــی‌شمار ، بــی‌نفس ، بــی‌هوا ، بــی‌خود،بــی‌داد ، بــی‌روح
، بــی‌هدف ، بــی‌راه ، بــی‌همزبان
بــی‌تو بــی‌تو بــی‌تو...


 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهمت تا ابد ، این احساسم همیشه در دلت بماند!

نیامده ام که بی وفا باشم ، آمده ام که با تمام وجودم عاشقت باشم

همانگونه که اینک دیوانه ات هستم ،

مثل این است که عمریست گرفتار تو هستم

می مانی و شبها پر ستاره میشود ،

می آیی و زندگی ام از این رو به آن رو میشود

میدانی که هیچکس مثل من اینگونه عاشقت نمیشود،

میدانی که هیچکس مثل من درگیر تو نمیشود

میخوانمت و دلمj تو را فریاد میکند ،

فریاد نام تو همراه با احساسی در اعماق قلب من

حسی که به آن شک ندارم ، دوستت دارم عشق من
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
http://www.****************/upload/images/dbkagb1e6yo5b01pll1x.jpg

صدای قـــــلبم..

توی گوش تــــو..

نبــــض تو...

توی رگ هـــــایم...

چشــــمانت..

آرامــــش روح من...

بغـــــضت... خیسی واژگانم...

دستـــانت گرمی دســـتانم...

لحظه های با تـــــو بودن..

نهایت عاشـــقی...

لحظه های بی تو بــــودن...

اوج تنــهایی..

جای عاشــــــقان...

فراتر از زمیــــن است...

ما به آســــمان می رویم...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در اینجا عاشقی بی مفهوم شده اگر عاشق باشی فراموشت میکنند
اگر بی وفا باشی اگر نامرد باشی همیشه دوستت دارند
کاش من بلد بودم اینگونه تنهایم نمیگذاشت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هوای چشمهایم ، هوای آمدنت است ، از عشق تو دیوانه شدن ،

یک حادثه بی تکرار است

تو همان بارانی، زیرا مثل باران پاک و زلالی ، مثل لحظه آمدنش پر از شور و التهابی

قلبم.... قلبم .... قلبم... تند تند، تند تند ، میتپد به عشق آمدنت

چشمهایم چشمهایم از شوق آمدنت ... تنها خیره شده است به آن سو!

آن سوی سرزمین ها ، نمیدانم کجاست ، دور نیست ، لحظه آمدنت نزدیک است

لرزید دلم ، خیس شد تنم، باز کردم چشمهایم را ، دیدم خواب تو را!

دیدم همان رویا را در خواب ، گرفتم دستهایت را ، با تمام وجود حس کردم عشقت را!

قطره قطره قطره میریخت بر روی زمین .... قطره قطره قطره میریخت بر روی گونه هایم

این قطره های باران بود یا اشکهایم از ذوق دیدار.......
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی نمیدانم چگونه حسی بر من داری چه باید بگویم
که کسی بودی برایم عزیزترین
کسی که خیلی دوستش داشتم
بعد از تو دیگر هیچکس را نمیخواستم
اما نمیدانستم صداقت و وفاداری جرم از دست دادن دارد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می برد مرا

تا آبی ِ دریا

تا پشتِ یک ستاره

اوجِ لمس دستان‌َت

ام‌شب،

خیال‌ت...

...



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کیستی تو؟؟

نزدیک می شوی به من

در من خانه می کنی

در من حضور می یابی

لحظه به لحظه

هرجا و هر کجا

توی انگشت هایم جاری می شوی!

سطرسطر خاطراتم را می نگاری

روی لبم می نشینی

خنده می شوی

حرف می شوی

دلم که می گیرد از چشم هایم می باری!

کیستی؟

کیستی تو ؟

کیستی تو که این همه در من می تابی؟!

بی آنکه کاسته شوی...

بی آنکه غروب کرده باشی...

کیستی؟

کیستی تو که این همه سزاوار حرفهای عاشقانه ای؟!

کیستی تو که دیدنت زندگی، رفتنت مرگ است...

بمان مهربانم ...

از هنوز تا همیشه ....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی که قلبم میگیرد
تنها قطرات اشک مرا ارام میکند
اما چه فایده کسی نه اشکهایم را پاک نمیکند جز خودم
کسی نمیگوید ارام باش همه چیز درست میشود
تنها یاد گرفتم دیگر شکایت نککنم به نبودنهایت بلکه خود را شاد نشان دهم تا کمی ارام شوند دیگر ادمها در کنارم
اخر خیلیها به من نیاز دارند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
براي تــو مي نويسم ..

از عـُـمـق احـساسم

مي نويسم تا شـايد بداني

که تپش قلـبم در سينه به خاطــر توست

براي تــو مي نويسم کـه بداني

تــو بودي آن يگانه عشــقي که در لا به لاي خــرابه هاي قلـبـم لانه گزيد

و از آنهــا گلســتاني جاودانــه ساخت

براي تــو مي نويسم تا بداني

دوري ات براي مــن مثل دوري ماهــي از آب است

و دوري کبوتر از آســمان

براي تو مي نويسم اينک از عـُـمــق وجــودم . . .

با فــريادي خامــوش که در لا به لاي هــيـاهــوي عـشـقت گــُم شده است

براي تــو مي نويسم اينک تا بداني دوســتـَت دارم !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تقدیم به تو می کنم تمام احساسات درونم را

که مشتاقانه تو را طلب می کنند

تقدیم به تو که یادت در فکر من ، عشقت در قلب من ،

و نگاهت همیشه در ذهن من ماندگارست

و عطر مهربانیت همیشه در وجودم جاریست .

به تو تقدیم می کنم لحظه لحظه های دلتنگیم را

که به وسعت تمام روزهایی ست که به تو به سر می شود

و به تو تقدیم می کنم عشق را که در تپش های قلبم

و در اشتیاق چشمان همیشه منتظرم یافتم

این هدیه ی ناقابلی از من به توست

گوش ای از قلب پناهش ده و با خورشید مهربانیت نگهبانش باش

همیشه در خاطرم جاودانه ای عشقم
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشـــه نمــی شود زد به بــی خیـــالــی و گفــــت :

تنهــــا آمده ام ؛ تنهـــا مـــیروم ...

یک وقـــت هــایــی !

شایـــد حتـــی برای ساعتـــی یا دقیــقه ای ؛

کم مــی آوری ...

دل وامانـــده ات یــک نفـــر را مـــی خواهــد !

که عاشقانه دوسش داری ... !!!

 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


برایت مینویسم از دل تنگ
برایت می نویسم قصه تلخ
برایت حرفها دارم صمیمی
کنارم باش تا عشقم ببینی
برایت مینویسم تا که باشه
همیشه یاد من در خاطر تو
برایت می نویسم تا که هستم
کنارم جا بمونه واسه تو
برایت می نویسم می نویسم. . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلم از هرچه آدم است می گیرد

گاهی دلم دو کلمه حرف مهربانانه می خواهد

نه به شکل " دوســـتت دارم "

یا به شکل " بی تــو می مــــیرم "

ســـــــــــاده

شاید مثل " دلتنگ نبــــاش کنــــارت هستم "
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی می گویم دیگر به سراغم نیا

فکر نکن فــــراموشــــت کردم

یا دیگر دوســــتت ندارم

نــــــــــــــــــــــــ ـه

من فقط فهمیدم

وقتی دلت با من نیس

بـــــودنت مشکلی را حل نمی کند....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خیس میشود یادت در ذهنم
از روزی که رفتی
تنها یادت خیس میشود
اما خودت در کنار دیگری شاد هستی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

از دل و دیده، گرامی‌تر هم

آیا هست ؟

- دست،

آری، ز دل و دیده گرامی‌تر :

دست !

زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان،

بی‌گمان دست گران‌قدرتر است.

هر چه حاصل كنی از دنیا،

دست‌آورد است !

هر چه اسباب جهان باشد، در روی زمین،

دست دارد همه را زیر نگین !

سلطنت را كه شنیده ست چنین ؟!

شرف دست همین بس كه نوشتن با اوست !

خوش‌ترین مایه دل‌بستگی من با اوست.

در فروبسته‌ترین دشواری،

در گران‌بارترین نومیدی،

بارها بر سرخود، بانگ زدم :

- هیچت ار نیست مخور خون جگر،

دست كه هست !

بیستون را یاد آر،

دست‌هایت را بسپار به كار،

كوه را چون پر كاه از سر راهت بردار !

وه چه نیروی شگفت‌انگیزی است،

دست‌هایی كه به هم پیوسته است !

به یقین، هر كه به هر جای، درآید از پای

دست‌هایش بسته است !

دست در دست كسی،

یعنی : پیوند دو جان !

دست در دست كسی

یعنی: پیمان دو عشق !

دست در دست كسی داری اگر،

دانی، دست،

چه سخن‌ها كه بیان می‌كند از دوست به دوست ؛
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رنجشی نیس

آدم ها همینند

خوبند ولی فراموشکار

می آیند

می مانند

می روند

مثل مسافران کاروان سرا

مثل ازدحام بی انتهای یک خیابان

کسی برای بودن

نیامـــده

نمی آیـــد ...!!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی شمارند آن هایی کگه نام شان آدمـــــ است ؛

ادعایشان آدمیت

کلامشان انسانیت

رفتارشان صمیمیت ،

حال ....

من دنبال بکب مب گردم

کـــه

نه آدم باشد

نه انسان

نه دوست و رفیق صمیمی ،

تنها صاف باشد و صادق....

پشت سایه اش خنجری نباشد برای دریدن ...

هیچ نگوید ...

فقط همان باشد که سایه اش می گوید

صــــــاف و یــــکرنگ ....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتهایی که دلم میگیرد نه نوشتن کار ساز هست نه اشک
تنها یک جاده میخواهم خلوت بدون هیچ انسانی
تا با صدای بلند با خدای خود حرف بزنم
فریاد بزنم و انقدر فریاد تا شاید
گوش خدا پر شود از صدایم و بارانش را برایم بفرستد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواهی بروی ؟؟ بهانه می خواهی ؟؟

بگذار من بهانه دستت دهم...

برو و هر کس پرسید بگو :

لجوج بــــــــــود ،

همیشه سر سختانه عاشق بود

بگو فریاد می کرد

همه جا فریاد می کرد

کــــــــــــه

فقط " مــــرا " می خواهد

بگو دروغ می گفت

می گفت هرگز ناراحتم نکردی

بگو درگیر بود

همیشه درگیر افسون نگاهم بود

بگو بی احساس بود

بگو او نخواست

کسی جز مـــن در دلش خانه کند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
..........

..........

چه کج خیال اند همگان
نمیدانم چرا همگان خیال میکنند
من همیشه باید مهربان و دوست داشتنی باشم
اما وقتی هیچ کدامشان حاضر نیستند دستانم را بگیرند و گاهی در کنارم قدم بزند
ولی وقتی کسی دروغ بگوید و نامهربان طوری دستانش را میگیرند که گاهی به
خود در اینه میگویم
میبینی وفای انسانهایی که تا کمی ناراحت هستند کنارت ولی وقتی شادند کنار کسی میروند که غمگینشان میکند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
براي تو مي نويسم که بودنت بهار و نبودنت خزاني سرد است.

تويي که تصور حضورت سينه بي رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق مي زند.

در کوير قلبم از تو براي تو مي نويسم.

اي کاش در طلوع چشمان تو زندگي مي کردم تا مثل باران هر صبح برايت شعري مي سرودم

آن گاه زمان را در گوشه اي جا مي گذاشتم و به شوق تو اشک مي شدم و بر صورت مه آلودت مي لغزيدم

اي کاش باد بودم و همه عصر را در عبور مي گذراندم تا شايد جاده اي دور هنوز بوي خوب پيراهنت را وقتي از آن مي گذشتي در خود

داشته باشد که مرهمي شود براي دلتنگي هايم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش مي دانستي
چشم هايم زشكوفايي عشق تو فقط مي خواند
كاش مي دانستي
عشق من معجزه نيست
عشق من رنگ حقيقت دارد
اشك هايم به تمناي نگاه تو فقط مي بارد

كاش مي دانستي
دختري هست كه احساس تو را مي فهمد
دختري از تب عشق تو دلش مي گيرد
دختري از غمت امشب به خدا مي ميرد

كاش مي دانستي
تو فقط مال مني
تو فقط مال همين قلب پر از احساس مني

شب من با تو سحر خواهد شد
تو نمي داني من
چه قدر عشق تو را مي خواهم
تو صدا كن من را
تو صدا كن مرا كه پر از رويش يك ياس شوم
تو بخوان تا همه احساس شوم

كاش مي دانستي
شعرهاي دل من پيش نگاه تو به خاك افتاده است
به سرم داد بزن
تا بدانم كه حقيقت داري
تا بدانم كه به جز عشق تو اين قلب ندارد كاري

باز هم اين همه عشق
اين همه عشق براي دل تو ناچيز است
آسمان را به زمين وصل كنم؟
يا كه زمين را همه لبريز ز سر سبزي يك فصل كنم؟
من به اعجاز دو چشمان تو ايمان دارم
به خدا تو نباشي
بي تو من يك بغل احساس پريشان دارم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنها میشود خندید و گفت
انکه باور نمیکند عشقم را
همانیست که من عاشقش هستم و نمیداند چه کشیده ام
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در اسمانی ابی پرواز باید کرد
شاید روزی
پرنده بیاید و بر شانه ام بنشید
خبر دهد تو نیزیاری داری
و من بی صبرانه منتظر یارم بمانم
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]" زمان "[/FONT]
[FONT=&quot]به کندی می گذرد[/FONT][FONT=&quot]...[/FONT]
[FONT=&quot]وقتی دلتان برای[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]کسی که دوسش[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]دارید تنگ شده[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]باشد[/FONT][FONT=&quot]..[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]:([/FONT]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا